سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


هند: همزیستی فرهنگ و طبیعت


هند: همزیستی فرهنگ و طبیعت
● تاملی در رابطه فرهنگ و طبیعت در زندگی انسان هندی
در تفکر انسان‌شناختی از دیرباز تقابلی عمیق میان فرهنگ به مثابه برساخته اجتماعی انسانها و طبیعت به عنوان ماده خام و از پیش موجود در جهان پیرامون وجود داشته است. این مساله به حدی در انسان‌شناسی رواج دارد که بسیاری از نظریات انسان‌شناسانه بر این هستند که تقابل دوگانه طبیعت – فرهنگ کلید فهم بسیاری از امور فرهنگی انسانها می باشد. این تفکر بطور ضمنی در اندیشه تطور گرایی براین موضوع تاکید داشت که جوامع غیر غربی نزدیک به طبیعت هستند و بعضاً در موارد افراطی آنها را از حوزه فرهنگ به حوزه طبیعت منتسب می کردند و این به معنای آن بود که آنها در جهان خام و وحشی طبیعت زندگی می کنند، در مقابل نیز غرب به مثابه حد اعلای فرهنگ منتهی الیه دستاورد انسان بودن در این دنیاست. از یکسو تجربه پیشینی از این نگاه انسانشناختی در باب فرهنگ و طبیعت و رابطه آنها با هم و از سوی دیگر تجربه حضور در سرزمین هند، این موضوع را برای من کمی در ابهام قرار داد.
در اوایل و بعضا هنوز هم در فهم رفتارهای فرهنگی هندیان من از این تقابل دوگانه فرهنگ و طبیعت استفاده می کنم، اما پس از مدتی به نظرم رسید که شاید در فهم منطق فرهنگ هندی‌ها از انواع دیگری از رابطه میان فرهنگ و طبیعت می توان استفاده کرد. در وهله اول در هند این اندیشه به ذهن من خطور می کرد که این مردم از لحاظ فرهنگی هنوز در مراحل ساده تر و مقدماتی تری در دستکاری طبیعت هستند و به همین سبب هم طبیعت بصورت خام و اولیه در زندگی آنها حضوری عمیق‌تر دارد. اما کم کم وقتی در باب فرهنگ و تمدن آنها و عناصر اصلی درونمایه فرهنگی شان یعنی جهان بینی و مذهب هندی مطالعه کردم، نگاهم به موضوع تغییر کرد. به نظر می رسد رابطه فرهنگ و طبیعت را در هند باید بگونه دیگری فهمید، این گونه متفاوت رابطه طبیعت و فرهنگ در ترکیبی موزون از عوامل متعددی ناشی از مذهب، تاریخ فرهنگی و معیشت آنها شکل گرفته است.
شاید تصویر بیرونی از هند بسیار شگفت انگیز و جالب باشد، از یکسو سینمای هند تصویری خیالی از هند ( که می توان آنرا هند بالیوود تعریف کرد) ارائه می دهد و از سوی دیگر سایر رسانه ها هم هند را به عنوان یک کشور سیاسی دموکرات و در مراحل نسبتا بالایی از توسعه یافتگی معرفی می کنند، و در این میان تکنولوژی جدید اطلاعاتی در هند بطور خاصی برجسته می نمایاند. اما وقتی وارد کشور می شوی که از ۱۹۴۸ و کسب استقلال هند تا نزدیک سال ۲۰۰۰ میلادی جمعیتش از ۳۵۰ میلیون به یک میلیارد رسیده، در مردمی که به شدت بخش اعظمی از آنها با فقر دست و پنجه نرم می کنند و در عرصه عمومی مردانی را در پشت فرمان جدیدترین ماشین های دنیا می بینی که از کنار مردی تمام برهنه که خفته در خاک و خاشاک روزگار می گذراند، تکنولوژی مدرن با صورت های به شدت ابتدائی زندگی طرحی پیچیده از زندگی انسانی را به نمایش می گذارد. هنوز در این مردم به شدت آداب بدن پایین است، هرجا بخواهند تف می کنند و پابرهنه می روند و مردان شهر نشین هم هرجا لازم باشد رو به دیواری ادرار می کنند. هنوز طبیعت و مدیریت بدن در وجه پیچیده فرهنگی آن در این مردم حضری خاص ندارد. گویی گاهی مرز میان فرهنگ ( به عنوان دستکاری طبیعت و بالاخص مدیریت انسانی و فرهنگی بدن) با طبیعت رنگ می بازد و این دو در هم آمیخته می شوند. در میان هندی ها نمادها در ساده ترین صورتشان وجود دارند، یعنی نزدیک به صورت طبیعی شان. در خیلی از عرصه ها نمادها با صورت طبیعی آن فاصله ای ندارند. در حین رانندگی وقتی دو وسیله نفلیه به هم برخورد کوچکی می کنند، آنچه که در این میان در بین طرفین می گذرد کلام نیست، صداهایی طبیعی برای تعیین مرز میان دو وسیله نقلیه و بیرون راندن دیگری از آنست.
در این مردم هنوز طبیعت و عناصر آن در زندگی حضوری همه گیر و فعال دارند، نمادهای مقدس همچنان طبیعی اند، گل و فلفل و لیمو ترش. در کلام از صداهای طبیعی استفاده زیادی دارند، اگر کفش و لباس را یکی از نمادهای اولیه برای تعیین مرز میان فرهنگ و طبیعت در معنای متداول آن بدانیم ، باید گفت که این مردم در موارد بسیاری از این دو خود را خارج می کنند و بی واسطه در دسترس طبیعت قرار می گیرند. در معابد هم یادآور حرف ماکس مولر در باب اساطیر است که اساطیر را در ابتدا بیان توصیفی بدیع از رخداد های طبیعی بودند که بعدها این توصیفات اتصال اولیه خود را با طبیعت از دست داده و خود بصورت داستان‌های اساطیری در میان مردم باقی مانده اند. بسیاری از مناسک مذهبی بوسیله عناصر طبیعی مثل گل و گیاه و شیر و آب و... انجام می گیرند. می توان این بحث را مطرح کرد که در همه ادیان این عناصر طبیعی و کاربرد آنها وجود دارد، اما در هند و نظامهای دینی هندو و بودایی این عناصر حضوری بسیار وسیع و مرکزی تر دارند. در مجموع رابطه تنگاتنگ انسان و طبیعت در نوعی تناظر معنادار در مذهب و زندگی روزمره مردم وجود دارد. اما پاسخ این وضع و تبیین آنرا نمی توان با تقابل فرهنگ و طبیعت فهمید. شاید بتوان گفت برای فهم رابطه فرهنگ و طبیعت در هند، رویکرد دیگری را هم باید مدنظر داشت، البته نمی توان منکر رویکرد رایج و قابلیت آن در تبیین فرهنگ انسانی بود، به همین سبب این رویکرد دوم را در کنار رویکرد متداول قابل طرح است.
اگر فرهنگ انسانی را نوعی نمادین کردن طبیعت بدانیم، بگونه ای که طبیعت با نمادین شدنش بسیاری از وجوه اولیه خود را به نفع نمادها کنار می گذارد، طبیعت در حاله‌ای از نمادها پیچیده می شود و فرهنگ ها در سطوح بالاتر هر چه بیشتر این حاله را بیشتر و پیچیده تر می کنند. در هند دو عامل باعث شده این رابطه متفاوت تر باشد: مذهب و معیشت. در طی تاریخ این دو عامل صورت خاص رابطه فرهنگ و طبیعت را در هند شکل‌داده‌اند.
مذهب به عنوان رکن اصلی جهان بینی مهمترین نقش را در این میان دارد. در مذهب هندو و بودا طبیعت در صورت طبیعی و زنده‌اش و بواسطه تاکیدی که این مذاهب بر امر زنده دارند، بصورت یک ابر نماد یا یک فرا نماد تعریف شده است. طبیعت لازم نیست برای حضور در عرصه فرهنگ در قالب نمادها دستکاری شود، طبیعت بواسطه حضور حیات در آن در قلب نظام نمادی فرهنگ هندی تعریف می شود. امر زنده خیلی مورد دستکاری توسط انسان هندی قرار نمی گیرد، به صرف زنده بودنش به راحتی در زندگی انسانها حضور می یابد. نمی توان در هند آدمی را در حال آزار به حیوان یا شکستن بیهوده شاخه درختی دید. تنها منطق بقاء است که عامل اصلی حذف موجود زنده به نفع حفظ حیات موجودی دیگر است، وقتی پای بقا در وجه ابتدایی آن در میان نباشد، همه زنده ها در کنار هم می توانند به راحتی به سر ببرند. این مرکزیت امر زنده در نظام فکری هندی سبب شده طبیعت نه در تقابل با فرهنگ، بلکه بصورت قالب اصلی تبلور آن در زندگی مردم قرار بگیرد.
آنچه که این وضع را ادامه بخشیده، صرفاً امری ذهنی و فکری نبوده، بلکه اقتضا و الزام معیشت هم آنرا موجب شده است. معیشت به عنوان عامل دوم و مهم در این رابطه همزیستانه میان طبیعت و فرهنگ، این همگامی را جزئی از ویژگی فرهنگی هندی قرار داده است. فقر به عنوان یک مساله عام در هند سبب شده انسان هندی در مصداق عام آن نتواند طبیعت را چندان هم دستکاری کند. بسیاری از انسانهای هندی تنها می توانند زنده بمانند، نیروی کار بدنی تنها سرمایه آنهاست، که در نهایت با تکنولوژی بسیار ساده ارائه می شود. البته تکنولوژی های بسیار پیچیده جدید که در بخشی از جامعه رواج دارند، را باید از وجه عام آن تفکیک کرد. به هر حال خرید لباس و کفش و استفاده از مواد شوینده و معماری شهری و خانگی پیچیده و سایر اموری که برساخته انسان باشند و مرز پیچیده تری را میان انسان و طبیعت برقرار کنند، قبل از همه به پول و تکنولوژی نیاز دارند، پول مسبب تکنولوژی بیش تر و عام تر شده و همین موضوع مرزگذاری و میان انسان و طبیعت و دستکاری آن را بیشتر خواهد کرد. اما فقر سبب شده همزیستی با طبیت در بستری از زمینه‌های فرهنگی بیشتر رواج پیدا کند. به همین دلیل هنوز مرز شدیدی میان انسان هندی و طبیعت برقرار نشده، طبیعت بصورت نمادی اولیه و ساده در بطن زندگی مردم حضور دارد. در سالهای اخیر با بهبود وضع عمومی مردم و افزایش تکنولوژی این مرزها روز به روز بیشتر می شود و میزان دستکاری در طبیعت افزایش می یابد، که البته تاثیر فرهنگ غربی و نگاه پوزیتیویستی حاکم بر آن برای دستکاری متوالی طبیعت در این میان بسیار موثر بوده است.
یک نکته بسیار مهم در فهم فرهنگ هندی ساختار کاستی آنست. کاست نوعی طبقه بندی اجتماعی انسان هاست که مرزهای دقیق و محکمی را میان طبقات اجتماعی قرار می دهد و شدیداً توسط نظام مذهبی و اساطیری هندی ها توجیه و بازتولید می شود، هنوز هم در بطن جامعه هندی این ساختار طبقه بندی اجتماعی وجود دارد. در تاریخ فرهنگ و تمدن می توان این فرض را پذیرفت که بیشتر ابداعات فرهنگی در اقشار بالای جامعه شروع شده و بعد به مردم عادی هم نفوذ کرده، و پیچیدگی فرهنگی و دستکاری پیچیده طبیعت ( که مهمترین نماد آنرا می توان در آداب بدن و نظام های رفتاری پیچیده رفتار با بدن دنبال کرد) را بیش از همه می توان در طبقات بالای جامعه و اشراف دید، اما در هند بواسطه مرزبندی سفت و سخت میان کاست ها، پیچیدگی نمادهای فرهنگی و آداب اشراف جامعه هندی ( در حدی که این پیچیدگی را در طبقات و کاست های بالای هندی می توان دنبال کرد) به مردم عادی نفوذ نکرده است. لذا آداب‌دانی مردم در حد ساده و اولیه آن قرار دارد. به همین سبب همزیستی اجباری مردم با طبیعت به همراه ساختار جهان بینی طبیعت گرایانه مذاهب هندی سبب شده طبیعت بصورت یک فرانماد در اشکال بسیار ساده ای در سراسر زندگی هندی ها به این مفهوم که طبیعت نه به عنوان امری خارج از فرهنگ و امر انسانی ، بلکه به عنوان امری فرهنگی و در عین حال حفظ نسبی طبیعی بودنش در حیات انسانی حضور داشته باشد. به عبارت دیگر در هند در کنار رابطه تقابلی میان فرهنگ و طبیعت در زندگی انسانها و برای فهم و تبیین آن، می توان از نوعی همزیستی و حضور طبیعت فرهنگی صحبت کرد. در زندگی انسان هندی طبیعت نه در رابطه ای تقابلی و با هدف دستکاری هر چه بیشتر، بلکه در رابطه ای تعاملی و در صورت های هرچه ساده تر آن وجود دارد. لازم به ذکر است که بواسطه توسعه جامعه هندی و تحولات عمیقی که در هند بواسطه حضور گسترده فرهنگ غربی ایجاد شده، این رابطه سنتی هر چه بیشتر دستخوش تغییر شده و دستکاری پیچیده تر طبیعت روز به روز بیشتر می شود، چون هم فرهنگ در حال تغییر است و هم معیشت و رفاه در حال بیشتر شدن. اما فکر می کنم تجربه سنتی هند می تواند نوعی نگاه انسانی تر به طبیعت را به ما بیاموزد و لزوم تامل بیشتر در باب رابطه با طبیعت در دنیای مدرن و فرهنگ مدرنیته به ما یادآوری کند.
منبع : خانه انسان شناسی ایران