جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا
کانچو جوکو نینومیا، یکی از نوابغ کاراته جهان
استاد نینومیا به راستی یکی از بهترین و موفقترین مدرسین کاراته جهان است که در شهر دنور ایالن کلرادویِ آمریکا زندگی میکند. ایشان با داشتن تجربه زیاد در رشتههای جودو و سومو و ادغام آن با کیوکوشین کاراته یکی از مدرنترین رشتههای کاراته (انشین) را بنیان گذاشته است. اعتبار ایشان در دنیای کاراته به حدی است که بسیاری از قهرمانان ایشان را هنوز بهعنوان الگوی زندگی خود میداند، کما اینکه کانچو نینومیا در زمان قهرمانی نیز یکی از الگوی آنها قلمداد میگردید. تعدادی از این قهرمانان هر چند صباحی با ایشان در تماس هستند. خوشبختانه من افتخار ملاقات بعضی از آنها را در یکی از مسابقات ساباکی در آمریکا را داشتهام.
یکی از نویسندگان مجرب ژاپنی در حال تهیه کتاب جدیدی از کانچو نینومیا با عنوان از امپراتوری تا سامورائیهای نوین ژاپن.
متأسفانه شخصیت و طرز فکر کانچو نینومیا حتی برای مربیان این سبک در ایران کاملاً ناشناخته است لذا بر آن شدن که زندگینامه ایشان را از کتاب سفر من به دنیای کاراته به کلیه دوستان عزیر تقدیم کنم.
● مقدمه
آفتاب گرم از شیشه پنجره به آینه دوجو برخورد کرده و انعکاس آن تا انتهای دوجو پیش آمده بود. آن روز یکی از همان روزهای گرم مهر ماه با آسمانی آبی بود که فقط در قله کوههای راکی میتوان آن را یافت. من در دفتر دوجو مشغول سرشماری اسامی هنرجویانی بودم که قرار بود ظرف چند روز آینده از آنها آزمون گرفته شود.
وجود شخص غریبهای را حتی قبل از ورود به دوجو حس کردم. وقتی که سرم را برگرداندم غریبه تازه وارد را جلوی چشمان خود یافتم. گرچه این غول بی شاخ و دم طوری وانمود میکرد که در حال تماشای پوسترهای روی دیوار دوجو است ولی از نیمنگاهش میتوانستم بفهمم که در حال محک زدن من بود.
از او پرسیدم آیا دنبال کسی یا چیزی میگردد.
او جواب سئوال من را نداد و پس از چند لحظه درنگ از من پرسید ”این قهرمان ژاپن که میگویند شما هستی؟“
صدای اتوبوسی رشته کلام را پاره کرد و من هم سئوال این غریبه تازه وارد را جواب ندادم.
نگاه دیگری به او کردم. هنوز شلوار جین آبی رنگ و پیراهن سفید و قد بالای دو متر با وزن بیش از صد کیلویش را به یاد دارم. دست مانند بازیکنان خط دفاعی فوتبال آمریکائی با یک کلاه گرد بزرگ و ساکی که روی کولش حمل میکرد.
او از من پرسید ”مگر تو جوکو نینومیا نیستی؟“
من هم جواب دادم ”بله. آیا کمی از من بر میآید؟“
چشمانش را گرد کرد و سرش را کمی عقب کشید و در حالیکه انگشتان شصت دستش را در جیبش کرده بود پاسخ داد ”من چند رشته مختلف رزمی کار کردهام و میخواهم با تو مبارزه کنم.“
متأسفانه غربیها بخشی از فرهنگ ما را به خوبی درک نکردهاند. شاید که آنها کمابیش در فیلمهای رزمی دیدهاند که چگونه یک شخص به دوجوهای دیگر رفته و با آنها مبارزه میکنند ولی به جز آنهائی که در رده کمربند مشکی هستند با فرهنگ ما به خوبی آشنا نیستند. مفهوم اصلی مبارزه یعنی تلاش برای بقا و تنها هر رشته کاراته در این شرایط رنگ و بوی اصلی خود را نشان میدهد. مبارزه یعنی روبهرو شدن با مرگ و قبول با افتخار آن در قبال پاسداری از ارزشهائی که به آنها ایمان داریم در غیر این صورت مبارزه به یک بازی کودکانه مبدل خواهد شد.
من هیچوقت نمیتوانستم تن به این مبارزه بدهم مگر اینکه این غول بی شاخ و دم مفهوم مبارزه را کاملاً درک کرده باشد.
کتابچهام را بستم و به او گفتم که اگر میخواهد با من مبارزه کند من حاضر به این کار نیستم.
برگردان: نعمتاله مظهری
منبع : ماهنامه دنیای کاراته
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
طالبان رئیسی ابراهیم رئیسی توماج صالحی حجاب گشت ارشاد رهبر انقلاب سریلانکا کارگران پاکستان مجلس شورای اسلامی دولت
کنکور آتش سوزی سیل هواشناسی تهران سازمان سنجش شهرداری تهران سلامت پلیس فراجا قتل زنان
خودرو دلار قیمت خودرو قیمت دلار قیمت طلا بازار خودرو ایران خودرو بانک مرکزی ارز قیمت سکه مسکن سایپا
ترانه علیدوستی مهران مدیری تلویزیون فیلم سحر دولتشاهی سینمای ایران کتاب بازیگر تئاتر شعر سینما
کنکور ۱۴۰۳
اسرائیل ایران غزه آمریکا رژیم صهیونیستی فلسطین جنگ غزه روسیه حماس طوفان الاقصی اوکراین اتحادیه اروپا
فوتبال پرسپولیس استقلال بارسلونا بازی ژاوی باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس فوتسال تراکتور تیم ملی فوتسال ایران لیگ برتر انگلیس
تیک تاک همراه اول بنیاد ملی نخبگان فیلترینگ ناسا وزیر ارتباطات تبلیغات اپل نخبگان
مالاریا سلامت روان کاهش وزن استرس داروخانه پیری دوش گرفتن