شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


ابتذال نقد


ابتذال نقد
که هر روز پیش چشم خواننده پیگیر صفحه های ادبی مطبوعات حاضر است- دستگاهی است برای تحلیل متن ادبی در پاکیزه ترین و خنثی ترین شکل آن، دستگاهی با ورودی های استاندارد و خروجی های قابل پیش بینی که محصولاتش ارزان و در دسترس است. به همین خاطر است که در بی شمار کارگاه داستان نویسی و نقد بازتولید می شود. در این نقد گفت وگوی منتقد و اثر و خواننده به تذکراتی در باب ابتدایی ترین اصول تولید ادبی فرو کاسته می شود.
منتقد متن نوشته خود را به صورت میز خطابه فرض می کند و به پشت گرمی اصول دستگاه کارگاهی کار خود را آغاز می کند. این اصول تقلیل یافته مفاهیمی دیگرند. چنان که باورپذیری در جایگاه رئالیسم می ایستد یا درست تر خود را جا می زند. ورودی دستگاه باید از آنچه ناشناخته و ناخالص است زدوده شود. هر نوع آلودگی در متن ادبی کار این دستگاه را با اخلال مواجه می کند. به این خاطر است که دستگاه مستهلک نقد کارگاهی مصرانه بر استقلال متن از مولف پای می فشارد. زیرا پیوند نویسنده و اثر به نوار نقاله این دستگاه صدمه وارد می کند و آن را از کار می اندازد. نقد کارگاهی از مواجهه ابزارهایش با هر نوع زمینه تولید ادبی بیمناک است.
هر انحراف کوچک متن به سمت و سویی تعریف نشده سنجشگرهایش را معیوب می کند. هراس استراتژی دستگاه نقد کارگاهی در برابر متن ادبی به دستورالعملی که روی بسته بندی برخی کالاها درج شده بی شباهت نیست.«این کالا را در مجاورت گرما و رطوبت قرار ندهید.» قرار دادن کالا در مجاورت رطوبت یا گرما باعث می شود که تغییر و تبدیل شیمیایی پیش بیاید و نتیجه پیش بینی شده حاصل نشود. گزاره های نقد کارگاهی هم عموماً به شکلی تحکم آمیز و از این رو بسیار شبیه به شمایل گرافیکی بسته بندی عرضه می شوند؛ «نویسنده - زمینه نمی تواند خود را به اثر الصاق کند.» و واضح است که در استعاره مبتذل الصاق به متن ( که به غلط پوزخندآمیز دانسته می شود)خواستی آسان گیرانه و گرافیکی نهفته است. شبیه همان هشدار روی کالا که با شمایل های ساده ضربدر روی قطره نمایش داده می شود. نقد کارگاهی که بی تردید در برداشتی ساده ا نگارانه از ساختار مکانیکی نمایشنامه خوش ساخت ایبسنی بر مبنای اقتصاد رویداد و جذابیت ریشه دارد، خود را به اسطوره ازلی داوری عادلانه بدون تاثیرپذیری از هیچ عنصر بیرونی منتسب می سازد. «اینجا با متن سر و کار داریم و نه چیز دیگر.
یگانه معیار ما برای داوری، متنی است که در پیش رویمان قرار دارد. ابزارهایمان که کارایی شان بر مبنای نیک اندیشانه ترین انسان شناسی ممکن سنجیده شده حاضرند. خواهید دید که با این ابزارها چگونه زیر و بم اثر تحلیل می شود و ساختار درونی آن آشکار می شود.» اما آشکار شدن این ساختار درونی تنها به کار تقویت مداوم پایه های دستگاه می آید. آزمون آتشی مصنوعی است که هر روز در مطبوعات تکرار می شود و قهرمان سربلند از آن بیرون می آید.
اما یک زمینه مصنوعی و بدون دردسر همواره می تواند به دستگاه متصل شود که زمینه روانشناختی است. نویسنده تنها مجاز است خود را از طریق اختلال های روانشناختی مشخص که در چارچوب ابلهانه ترین قرائت های فرویدی می گنجد به متن الصاق کند. این زمینه بی آزار است. متن در مجاورت آن فاسد نمی شود. اتفاقاً اثر ادبی را به نوعی رازوارگی می آمیزد.
«همان طور که می بینید گاهی هنر به مغاک های روح انسان اشاره می کند و از درونیات پرده بر می دارد.» به همین خاطر است که در برابر برج و باروی غنایی نویسی و درون گرایی شبه عرفان منفعل است. حتی از انطباق زمینه روانشناسی با آن به شوق می آید. محصول آسان یاب این دستگاه نقدی است تهی شده اما بی اندازه پاکیزه. هیچ مسوولیتی بر دوش منتقد نیست جز رنجاندن بیهوده نویسنده. او در شبکه منسجم و خودکار با مدیریت دستگاه در ارتباط است. آموزه های مناسب برای طرح فرض ها به سرعت در اختیارش قرار می گیرد. او کارگزار انصاف است بنابراین میز کارش باید مرتب باشد.
جراحی است که ابزار کار مناسب با کوچک ترین اشاره یی در اختیارش قرار می گیرد اما به شرط آنکه حقیقتاً بدن متن را نشکافد گرچه حتی اگر قصد کند هم در می یابد که ابزارهایش برنده نیست. در مقابل ممکن نیست که دست هایش بعد از عمل نقد خون آلود باشد یا آن که مرگی روی داده باشد. در فضایی که به شدت از آن محافظت می شود تا فعل و انفعال دیگری در آن صورت نپذیرد نتیجه عمل نقد را سیطره یی ماورایی (دستگاه نقد کارگاهی) تعیین کرده است.
ابتذال منتقد در این بی تاثیری و وسواس است. دوباره جراح را به یاد آورید که وقتی بستگان بیمار از حال او پرس و جو می کنند می گوید در آنچه رخ داده چه خوب و چه بد نقشی نداشته. بدبختانه در حرفه منتقد این یک تعارف کلیشه یی حرفه یی نیست، واقعیتی است که می تواند شعار صنف باشد. «ما در آنچه بر اساس عدل و انصاف گفته می شود هیچ تاثیری نخواهیم داشت.»اما چه چیزی در زمینه های غیر روانشناختی اثر تا این اندازه دهشتناک و مخرب است. چرا نقد کارگاهی که مدعی است اثر ادبی تنها موضوع کار آن است حتی درصدد ایجاد پیوند با سنت «نقد نو» نیست. آلودگی متن ادبی چه خاصیت برآشوبنده یی در خود دارد. چیزی عمیق تر از یک جدل هنری در بین است. به ویژه آنگاه که نقد کارگاهی نیک خواهانه تذکر می دهد ادبیات را از شر نیروهایی مزاحم و بیرونی رهانیده است و آن را به موقعیت آزادوار کنونی رسانده است. پیوسته دستاوردهایش را برمی شمارد و استراتژی علمی خود را تبلیغ می کند.
امیرحسین خورشیدفر
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید