جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

سخنی در استناد نهج البلاغه


سخنی در استناد نهج البلاغه
● زمینه ها و انگیزه های شبهه
با آن که کتاب گرانسنگ نهج البلاغه « فراتر از گفتار آدمیان و فروتر از کلام خداوند » است اما برخی در استناد آن به امیرمومنان علیه السلام تردیدهایی مطرح کرده اند.
شبهه درباره این کتاب گرانسنگ از آن دوران که ابن ابی الحدیداین کتاب را شرح گفته وجود داشته و « گروهی از پیروان هوی و هوس » دست به کار این دسیسه بوده اند. ابن ابی الحدید در این باره می گوید :
گروهی از هوی پرستان می گویند : بسیاری از نهج البلاغه گفتارهایی برساخته است که گروهی از سخنوران شیعه آنها را پدید آورده اند و شاید هم برخی از آنها را به سید رضی نسبت داده اند. اینان کسانی اند که تعصب دیده هایشان را کور کرده و از سر کجروی و ناآگاهی به سخن و شیوه های سخنوری از راه روشن روی برتافته و کجراهه در پیش گرفته اند.
دنباله کجروی این گمراهان در عصرهای بعد نیز بدین دسیسه دامن زده و این شبهه را به میان آورده اند. در میان مستشرقان چنین دیدگاهی به « مسیو دیمومین » و « کارل بروکلمان » نسبت داده شده و از نویسندگان عرب نیز « جرجی زیدان » چنین شبهه ای افکنده و برای خود دلایلی ! چند آورده است :
▪ در نهج البلاغه به اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله کنایه هایی زده شده واین با مقام و خلق و خوی امام علیه السلام ناسازگار است
▪ در این کتاب کلمه وصی و وصایت به کار رفته در حالی که این واژه در آن روزگار برای مردم شناخته شده نبوده است !
▪ طولانی بودن برخی از خطبه ها و یا برخی از نامه ها که با روش آشنایی در آن روزگار همنواختی ندارد
▪ وجود سجع و آهنگ و دیگر آرایه های لفظی که در دوره های پسین به ادبیات عرب راه یافته است
▪ توصیفهای دقیق همانند توصیف خفاش طاووس و مورچه که بیشتر به آنچه در ترجمه کتب یونانی وای رانی آمده است همانند نماید
▪ دسته بندی معانی و مسایل که در آن زمان متداول نبوده و بعدها تحت تاثیر ترجمه تداول یافته است
▪ وجود سخنان بسیاری در باب زهد و یاد مرگ که از سویی می تواند نتیجه برخورد مسلمانان با مسیحیان و اثرپذیری از افکار آنان و همچنین اثر پذیرفتن از افکار و اندیشه های صوفیان باشد و این هر دو نیز از پدیدارهایی است که به دوره های پس از آن حضرت مربوط می شود
▪ انتساب پاره ای از جمله ها و عبارتهای نهج البلاغه به دیگر اشخاص در برخی از کتب و منابع قدیم
▪ نیاوردن شاهد ادبی از نهج البلاغه در شماری قابل توجه از کتب لغت و ادب . در این میان شاید فقدان سند حدیث در متن نهج البلاغه این زمینه را ایجاد کرده که برخی در نگاه اول این پندار را دور از واقع نیز نپندارند و به دام این خطا گرفتار آیند.
این نیز از دیگر زمینه های شبهه بوده است که سید رضی هم از شیعیان علاقه مند به خاندان رسالت و هم ادیبی توانمند و شاعری زبردست است . به گفته « دکتر شفیع السید » که یکی از تردیدآوران در این زمینه است « وابستگی شریف رضی به خاندان علوی زمینه تردید درباره صحت قول او و احتمال تعصب و جانبداری او را از علی ممکن کند... بعضی از کسانی که درباره سید رضی نوشته اند می گویند : او شاعری بود که لفظ رام طبع او بود زبانی گشاده داشت و در عین توانایی در شعر در نثر نیز بلیغ و قدرتمند بود.
● دلایل صحت
این در حالی است که واهی بودن چنین پنداری با اندک تاملی روشن می شود و این حقیقت رخ می نمایاند که این گفتارهای « فراتر از گفته آدمیان و فروتر از کلام پروردگار جهانیان » از مولای متقیان صادر شده است .
پیش از پاسخ به این شبهه ها در نگاهی کلی می توان ادله صحت این کتاب ارجمند را چنین خلاصه کرد :
الف) سبک و شیوه کلام :
هر کس اندکی ادب عربی را چشیده باشد و تجربه کرده باشد با تاملی در نهج البلاغه درمی یابد که این عبارتها چیزی نیست که از یک شاعر و سخنور عادی برآید و برای کسی جز امیر سخنوران عرب میسر شود. او که ابن ابی الحدید درباره اش می گوید : « علی پیشوای اهل فصاحت و سرور ارباب بلاغت است . سخن وی فروتر از کلام خالق و فراتر از کلام مخلوق است و مردم گفتن و نوشتن را از او آموخته اند.
ادیبان و سخنوران همه چون به آستانه این کتاب رسیده اند زبان به ستایش گشوده و از آن سوی به ناتوانی از توصیف آن و رسیدن به ژرفای آن اعتراف کرده اند و هم آن را آوردگاه بلاغت و سخنوری دانسته و از این پرده برداشته اند که در هر نگاه دوباره به این کتاب جلوه هایی نو دیده و بهره هایی تازه برده اند.
عبدالحمید بن یحیی کاتب می گوید.
هفتاد خطبه از خطبه های علی علیه السلام را حفظ کردم و از طبع من چشمه های سخن جوشیدن گرفت .
ابن نباته می گوید :
گنجینه ای از سخنوری اندوخته ام که حاصل انفاق آن تنها افزایش و گسترش آن است .این گنج زاینده صد فصل از مواعظ علی بن ابی طالب است .
ابن ابی الحدید در جایی از شرح خود از « ابن خشاب » نقل می کند که : (چون او را گفتند : بسیاری از کسان می گویند این خطبه (شقشقیه ) اثر طبع خود سید رضی است در پاسخ گفت : رضی و غیر رضی کجا و این نفس و این شیوه از سخن و سخنوری کجا ما از نوشته های رضی آگاهی داریم و با شیوه و سبک و هنر او در نثر آشناییم و می دانیم که این نثر نمی تواند هیچ رابطه دور یا نزدیکی با سخن امیرمومنان داشته باشد.
ب) همگنی و همنواختی درونی :
همنواختی و سازگاری درونی در یک مجموعه خود یکی از مهمترین دلایل اعتبار و اصالت آن است . قرآن کریم آن هنگام که به شبهه کافران مبنی بر این که قرآن را پیامبر پدید آورده است اشاره می کند در پاسخ این شبهه می گوید : « اگر از نزد غیرخدا بود در آن اختلافی فراوان یافتند » (نسا ـ ۸۲ )
این دلیل یکی از مهمترین دلایلی است که ابن ابی الحدید بدان پردازد. او در این باره می گوید :
جز این دو فرض فرض سومی ممکن نیست که یا باید گفت همه نهج البلاغه ساختگی است و یا باید گفت بخشی از آن چنین است .
فرض نخست به حکم ضرورت باطل است ; زیرا ما به تواتر صحت استناد بخشی از نهج البلاغه به امیر مومنان علیه السلام را می دانیم و محدثان و مورخان همه یا بیشترشان بسیاری از بخشهای این کتاب را نقل کرده اند در حالی که اینان از شیعه نیستند تا بتوان آنان را به هدفدار بودن در این کار متهم کرد.
اما اگر احتمال دوم را بگویید خود دلیلی بر صحت نظر ما و درستی همه نهج البلاغه خواهد شد; زیرا هر کس با کلام و خطابه آشنایی داشته بهره ای از علم بیان و بلاغت برگرفته و دارای ذوقی در این باب شده باشد ناگزیر می بایست بتواند میان گفتار فصیح و بی بهره از فصاحت و میان فصیح و فصیح تر و میان اصیل و نوساخته تفاوت نهد و اگر به کتابچه ای دست یابد که گفتارهایی از چند سخنور یا تنها گفتارهایی از دو سخنور در آن است ناگزیر می بایست بتواند آن دو یا چند گفتار و دو یا چند شیوه را از همدیگر بازشناسد. خود گواهید که ما با شناختی که از شعر و نقد شعر داریم اگر دیوان « ابی تمام » را ورق بزنیم و در لابه لای آن یک یا چند قصیده بیابیم که از غیر ابی تمام است بسادگی و به کمک ذوق خود تفاوت و تباین آن با شعر ابی تمام و شیوه و مکتب او در وزن و قافیه را درک خواهیم کرد.
مگر نه این است که عالمان به کمک همین شیوه قصیده های ساختگی فراوانی را از شعر او حذف کرده اند تنها بدان دلیل که با مکتب و شیوه او در شعر تفاوت و ناسازگاری داشته است یا به همین ترتیب بسیاری از ابیات از شعر « ابی نواس » و یا دیگران حذف کرده اند بدان دلیل که با مکتب و سبک شعری آنان ناسازگار است . منتقدان در همه این جرح و حذف تنها و تنها به ذوق خود تکیه کرده اند.
با این مقدمه شما اگر در نهج البلاغه تاملی کنید خواهید دید همه این کتاب دارای یک سبک و سیاق از یک سرچشمه است درست به سان جسمی بسیط که هیچ یک از اجزای آن به لحاظ ماهیت با جز دیگر متفاوت نیست و درست به مانند قرآن کریم که آغاز و انجام و میانه اش همسان و همنواخت است و هر سوره و هر آیه آن از نظر سبک و شیوه و ریختار با دیگر سوره ها و آیه ها همانند است .این در حالی است که اگر قسمتی از نهج البلاغه ساختگی و قسمتی دیگر صحیح بود چنین وضعی فراهم نبود.
بدین سان برای شما روشن شد آنان که مدعی شده اند همه یا بخشی از نهج البلاغه به دروغ به امیرمومنان علیه السلام نسبت داده شده است گمراه و برخطایند.
افزون براین صاحبان چنین ادعایی راهی بر زبان خود می گشایند که پذیرای آن نیستند; چه هر گاه چنین دری بگشاییم و بدین گونه شک و تردید را به خود چیره سازیم هرگز به صحت کلامی که از پیامبر صلی الله علیه و آله نیز نقل شده است اطمینان نخواهیم کرد و روا خواهد بود که کسانی بگویند : این خبر جعلی است و این گفتار برساخته است !
بر این پایه هر چه آن مدعیان برای اثبات صحت حدیث پیامبر و روایت خلفای راشدین و صحابه و سخن دیگر شاعران و خطیبان بدان استناد کرده اند همان بخوبی می تواند مستند کسانی باشد که از نهج البلاغه نقل می کنند.
ج) همنواختی مضمونی با دیگر احادیث :
بسیاری از آنچه در نهج البلاغه در زمینه های گوناگون کلامی اخلاقی اجتماعی و دیگر زمینه ها آمده با آنچه در همین خصوص از رسول خدا صلی الله علیه و آله و یا از دیگر امامان علیهم السلام روایت شده دارای نوعی همسویی و همگنی مشخص و مشهود است و این خود گواهی دیگر براین حقیقت می شود که آنچه در نهج البلاغه آمده از همان سرچشمه ای است که دیگر روایات معصومین از آنجاست . شاید در آخرین جمله سخن ابن ابی الحدید که در بالا گذشت به این دلیل هم اشاره ای باشد.
د) اعتبار تاریخی روایات مذکور در نهج البلاغه :
آنچه در نهج البلاغه آمده پیش و پس از این کتاب در دیگر منابع شیعه و سنی نیز دیده می شود. تلاش سید رضی برای گردآوری سخنان علی علیه السلام تنها یک نمونه از سلسله تلاشهای نامورانی است که پیش از او نیز درصدد این مهم برآمده بودند.
( محمد ابوالفضل ابراهیم در مقدمه خود بر شرح ابن ابی الحدیدگوید : (بسیاری از عالمان و ادیبان در گذر سالیان و سده ها کوشیده اند کتابهایی ویژه و دیوانهایی خاص فراهم نهند و سخنان امیرمومنان را در آنها گرد آورند; برخی از این کتابها و دیوانها مانده و بسیاری نیز به تاراج زمانه رفته است . از جمله این عالمان و ادیبانند : نصربن مزاحم منقری هشام بن محمد بن سائب کلبی ابومخنف لوط بن یحیی ازدی محمد بن عمر واقدی ابوالحسن علی بن محمد مدائن ابوعثمان عمروبن بحر جاحظ علی بن حسین مسعودی و عزالدین عبدالحمید بن ابی الحدید معتزلی ).
ابن ابی الحدید در جایی از شرح خود در ذیل خطبه شقشقیه (خطبه سوم ) از ابن خشاب نقل می کند که گفت :
به خداوند سوگند من این خطبه را در کتابهایی دیده ام که دویست سال پیش از ولادت سید رضی تالیف شده است . من این خطبه را به خطهایی نگاشته دیده ام که آنها را می شناسم . من در میان این خطها خط کسانی از عالمان و ادیبان سراغ دارم که پیش از ولادت پدر سید رضی می زیسته اند.
هر کس اندکی ادب عربی را چشیده باشد و تجربه کرده باشد با تاملی در نهج البلاغه درمی یابد که این عبارتها چیزی نیست که از یک شاعر و سخنور عادی برآید و برای کسی جز امیر سخنوران عرب میسر شود
بسیاری از آنچه در نهج البلاغه در زمینه های گوناگون کلامی اخلاقی اجتماعی و دیگر زمینه ها آمده با آنچه در همین خصوص از رسول خدا صلی الله علیه و آله و یا از دیگر امامان علیهم السلام روایت شده دارای نوعی همسویی و همگنی مشخص و مشهود است
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی


همچنین مشاهده کنید