جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


سه روز تا ابدیت


سه روز تا ابدیت
بارها مطرح شده است که برای یک نگرش شرقی، چگونه بودن خیلی مهم تر از بودن یا نبودن است. زیستن کوروساوا به عنوان یک فیلم می تواند مثال بسیار خوبی باشد. بادبادک باز، چه در گستره کتاب و چه به عنوان یک فیلم قرار است بار دیگر این نگاه را به شیوه یی که رابطه عمیقی هم با زندگی یک ملت دارد بیان کند؛ ملتی که بعد از واقعه عالمگیر ۱۱ سپتامبر همواره نوع دیگری از نگاه متوجه آنها بوده و هست.
اما این چگونه بودن به شدت وابسته به خاطرات و گذشته است؛ چیزی که ظاهراً قرار است تا ابد مانند یک فیلم سینمایی در ذهن مرور شود و بودن در زمان حال را تحت تاثیر قرار دهد. آگاهی مخاطب از حال و احوال دنیای امروز بی شک رابطه مستقیمی با درک و تحلیل او از فیلم بادبادک باز دارد. ساختار روایی و شیوه بیان اتفاقات هم طوری است که جذابیت های متن بیشتر از هر چیزی وابسته به یک بیان جهان شمول و کاملاً هنری باشد. مارک فورستر به عنوان کارگردان فیلم خیلی خوب می دانسته که قرار نیست فیلمی بسازد که تاریخ مصرف داشته باشد یا جنبه های ژورنالیستی را بیشتر پوشش دهد.
جالب اینکه فورستر متولد آلمان است و در سوئیس زندگی می کند. او به خوبی این موضوع را متوجه شده که اگر قرار است راجع به زمانی نه چندان دور در مکانی چون افغانستان فیلم بسازد، خلق فضا و موقعیت های انسانی آن هم به روشی کاملاً رئالیستی، برگ برنده او خواهد بود و اثرش که اولین درام تاریخی او هم محسوب می شود را ماندگار خواهد کرد. به هر حال وقتی قرار است درباره انسان و خاطراتش فیلمی ساخته شود، وقتی قرار است چگونه بودن به رسمیت شناخته شود، راهی جز تعهد هنری یافت نخواهد شد و این، یعنی فرم و شیوه بیان هم باید انسانی و فیلسوفانه باشد.
اما بهانه اصلی این یادداشت حضور همایون ارشادی در این فیلم است. برای آنهایی که طعم گیلاس کیارستمی یک اتفاق سینمایی است و دوره یی از شناخت سینمایی شان را کامل می کند، بی شک همایون ارشادی یک چهره فراموش نشدنی است.
ارشادی در بادبادک باز یکی از اصلی ترین یا بهتر است بگویم مهم ترین نقش را برعهده دارد. بابا در فیلم نماد همان چیز هایی است که جهان فیلم قصد دارد آنها را معرفی و ستایش کند.
در واقع فیلم شخصیتی را معرفی می کند که تا وقتی زنده است قدرتمند و قانونگذار است. بعد از خروج بابا از جهان متن، فیلم بار دیگر امنیت و آرامش خاطر را در همان مسیری نشان می دهد که بابا مقتدرانه از آنها دفاع می کرده. اما پدر یک بخشی از گذشته را همواره پنهان نگه داشته و از اینجا به بعد امیر به عنوان فرزند و جانشین پدر نه تنها باید مانند بابا باشد بلکه باید این گذشته را به نحوی جبران کند و راهی برای خوب بودن پیدا کند. شاید بتوان گفت بابا نمادی از همه ارزش ها و آن چیز هایی است که افغانستان حالا از آن دور افتاده است. در واقع مثلث پدر و دو فرزندش به نوعی همان سه تایی من برتر، من و نهاد را کامل می کند.
پدر به عنوان من برتر عمل می کند که رابطه تنگاتنگی با نهاد یا همان گذشته مخفی خود دارد که حسن نتیجه اش است؛ نهادی که کشوری چون افغانستان را با همه تضادهایش می سازد. و اما من یعنی امیر، بار دیگر باید بین این دو رابطه یی کامل و مطلوب برقرار کند، هر چند که در انتها فیلم دقیقاً اعلام نمی کند که او موفق شده یا نه. دوباره خوب بودن و خوب شدن یعنی بازگشت به نهاد و تلاش برای بازسازی این ناخودآگاه پریشان که جز با تعالیم بابا ممکن نیست.
همایون ارشادی با اینکه چندان بازیگر پرکاری نیست، اما توانسته با حضور در سه فیلم طعم گیلاس، درخت گلابی و بادبادک باز، جایی در تاریخ سینمای ایران و به نوعی جهان باز کند که نه تنها باعث افتخار است بلکه بار دیگر ثابت می کند تجربه های هنری هم می توانند ماندگار باشند. این نکته آموزنده را هم بار دیگر می توان در اینجا مطرح کرد که حضور هرچند اندک در آثار کارگردانان بزرگ تا چه حد می تواند تاثیرگذار و ماندگار باشد. وجه مشترک این سه فیلم برای ارشادی شاید این است که در هر سه ارشادی گذشته یی را از دست داده و احتمالاً هزینه زیادی را هم باید بپردازد. جهنم، برزخ و بهشت شاید بتواند حس و حال ارشادی در هر فیلم را به طور مجزایی بیان کند ولی چیزی که در آن شکی نیست، واکنشی است که ارشادی در مقام انسان امروز باید از خود نشان دهد.
و اما چیزی که در نهایت می تواند این موفقیت و حضور بین المللی را به نوعی کامل تر کند، شاید همان مجسمه طلایی است. هر نوع جایزه و ستایش ارزش خودش را دارد و شخصاً این جوایز را شایسته نام ارشادی می دانم. وقتی مارتین اسکورسیزی بعد از این همه مدت اعلام می کند که چقدر در انتظار این مجسمه طلایی بوده، ما چرا نباشیم. اما بی شک آن چیزی که برای همه ما می تواند یک جایزه بزرگ باشد، حضور مستمر و موفق هنرمندان مان در عرصه های جهانی خواهد بود. جایی که یک حضور ابدیت می آفریند.
مانی آصفی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید