سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


خالقان کمدی وحشت


خالقان کمدی وحشت
وینسنت پرایس و پیتر لوره هردو از بازیگران معتبر و سرشناسی هستند که علاقه مندان و آشنایان با سینمای متفاوت و خاص کورمن هرگز آنها را فراموش نخواهند کرد و جالب است بدانید پرایس بازیگر مورد علاقه تیم برتون است. از آنجایی که در کتاب کورمن اشارات زیادی به این دو شده، بد نیست درباره آنها چیزی بگوییم.
● وینسنت پرایس
نقش های نیمه اول فعالیت وینسنت پرایس، چه روی صحنه و چه بر پرده سینما، بیشتر در تالارهای سلطنتی گذشت؛ کاخ ملکه ویکتوریا در نمایش «ویکتوریا رجینا» (۱۹۳۶) یا در قصر الیزابت اول در «زندگی خصوصی الیزابت و اسکس» (۱۹۳۹) یا «رسوایی خانواده سلطنتی» (۱۹۴۵) در کاخ کاترین کبیر و «سه تفنگدار»(۱۹۴۸) که داستانش در زمان لویی سیزدهم اتفاق می افتاد. رفتارهای اشرافی اش، شیوه تلفظ کامل و بی نقصش (که در دانشگاه لندن آن را آموخته بود) و منش هوشمندانه اش باعث می شد روستای زادگاهش، سنت لوییس، از نظرها پنهان بماند. خیلی زود تبدیل به مهمترین هنرپیشه نقش های اول جذاب و مبادی آداب دهه ۴۰ شد. و در فیلم های موفقی چون «آواز برنادت» (۱۹۴۴)، «لارا» (۱۹۴۴)، «کلید بهشت» (۱۹۴۴) و «دراگون ویک» (۱۹۴۶) ظاهر شد.
بعد از چند سال که بیشتر در فیلم های تجاری کم ارزش بازی کرد، ناگهان با بازی در فیلم«خانه مومی»(۱۹۵۳) اوضاع تغییر پیدا کرد. این فیلم بزرگ برای پرایس موقعیتی ایجاد کرد تا از این به بعد در چند فیلم، نقش های منفی و شریر را بهتر و کامل تر از هر کس دیگری تا آن زمان بازی کند. این ماجرا با بازی در چند فیلم ادامه یافت. فیلم های موفق کم خرج و پرفروشی که بر مبنای داستان های وحشت انگلیسی ساخته شد و پرایس در آنها بازی کرد و کارگردانی به عهده راجر کورمن بود. نویسنده مورد علاقه پرایس و کورمن، ادگارآلن پو بود. فیلم هایی چون «خاندان آشر» (۱۹۶۰)، «سردابه و پاندول» (۱۹۶۱)، «کلاغ» (۱۹۶۳) و «نقاب مرگ سرخ» (۱۹۶۴) ستایش منتقدان و عموم مردم را برای پرایس به دنبال داشت.
پرایس خودش فرد بامعلوماتی بود که گستره علایق وسیعی داشت. کلکسیونی از نقاشی های تحسین شده را جمع آوری کرده بود. او غالباً در زمینه نقاشی و مجسمه سازی سخنرانی هایی هم می کرد. پرایس و همسرش به عنوان دو دوستدار آشپزی، کتابی ارزشمند هم درباره آشپزی منتشر کردند؛ «کتاب آشپزی وینسنت و مری پرایس». پرایس کتابی با عنوان «آنچه را می دانم دوست دارم» هم منتشر کرده که اتوبیوگرافی خودش است.پرایس درباره راجر می گوید او هرگز غذای جامد نمی خورد و خود را به غذای رژیمی کنسرو شده محدود کرده. زندگی او واقعاً ساده بود و من همیشه به شوخی می گفتم که برایش جعبه کمک های اولیه می فرستم.
● پیتر لوره
شروع دوره فعالیت طولانی مدت وی بر پرده سینما با یک نقش به یادماندنی در فیلم «M» فریتس لانگ بود؛ بازی در نقش یک بیمار روانی که کودکان را به قتل می رساند. موفقیت او در این فیلم باعث شد تا زمان به قدرت رسیدن هیتلر روی صحنه و بر پرده سینماهای برلین بدرخشد. زمانی که هیتلر زمام امور را به دست گرفت، لوره ابتدا به اتریش گریخت و از آنجا به انگلستان رفت، و در انگلستان بود که نقش یک قاتل اجیر شده را در فیلم «مردی که زیاد می دانست» هیچکاک بازی کرد. ایستگاه بعدی هالیوود بود که در همان سال در اولین نقش امریکایی اش، در«عشق دیوانه» (سال ۱۹۳۵)، روی پرده رفت.
لوره به زودی تبدیل به شخصیت تبهکار محبوب فیلمسازان شد.
متفاوت با دیگر هنرپیشه های این نقش ها، او مرد کوچک اندامی بود اما چشم های پر نیرنگ و سبک بازی زیرپوستی و صدای غیرمعمولش- که به صورت نجوایی صاف با لهجه اروپای میانه بود - جای اندامش را می گرفت. او در فیلم هایی چون «شاهین مالت» (۱۹۴۱) و «کازابلانکا» (۱۹۴۲) برجسته و توصیف ناپذیر بود.
غالباً سمت قانون بود، به ویژه در نقش کارآگاه ژاپنی پرشور فیلم های «آقای موتو» که تقریباً در ۱۲ قسمت از آن در سال های ۱۹۳۷ تا ۱۹۳۹ ظاهر شد.
کیفیت فیلم های لوره در اواخر دهه ۴۰ افول کرد. گرچه فیلمی مانند «شیطان را مغلوب کن» را با همفری بوگارت و رابرت مورلی ساخت اما بیشتر نقش هایش در دهه ۵۰ کوچک و بی اهمیت بودند مانند؛ خدمتکار ژاپنی در «دور دنیا در ۸۰ روز» (۱۹۵۶) یا کارگردان دمدمی مزاج فیلم «داستان باستر کیتون» (۱۹۵۷).
ترجمه؛ صوفیا نصرالهی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید