جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

ژئوتروریسم و محور های ژئوپلتیکی استعمار فرا نو


ژئوتروریسم و محور های ژئوپلتیکی استعمار فرا نو
فضای حیاتی هر کشور از لحاظ منابع و جایگاه، محدودیت هایی دارد ، بنابراین کشور های استعمارگر در راستای تامین فضای حیاتی خود اقدامات استعمارگرانه ای را به کار می گیرند که این موضوع در هزاره جدید با ابزار مبارزه با تروریسم و سلاح های کشتار جمعی تجلی یافته است.
گستره جغرافیایی جهان اسلام از ویژگی های خاص ژئوپلتیکی برخوردار می باشد و با توجه به منابع سوخت های فسیلی و معدنی و به خصوص جایگاه استراتژیک خاورمیانه در جهان، از گذشته تا کنون به طُرق مختلف مورد استعمار و تجاوز کشور های غربی قرار گرفته است.
این تحقیق در نظر دارد، ضمن ارایه تعریفی جامع از ژئوتروریسم، به محور های ژئوپلتیکی استعمار فرا نو، در این رابطه بپردازد و ژئوتروریسم را به عنوان یکی از مظاهر نوین استعمار بررسی نماید.
نتایج حاصل از این تحقیق بیانگر آن است که کشور های استعمارگر به بهانه مبارزه با تروریسم جایگاه خود را در جهان اسلام به خصوص کشور های منطقه خاورمیانه مستحکم نموده و با حمایت از برخی گروه های تروریست و آشوبگر، ضمن توجیه حضور خود به بهره برداری از منابع طبیعی و انسانی این کشور ها می پردازند.
● مقدمه
چپاول، بهره برداری، غارت، استثمار ، سلطه جویی و...از دسته واژگانی هستند که تداعی کننده سیطره عده ای بر دیگران و به عبارتی استعمارگری می باشند. این سلطه جویی بنا به شرایط سیاسی، نظامی، اقتصادی و غیره ایجاد و با استفاده از ابزار های خشونت و نیرنگ ممکن می شود.
پرتغال، اسپانیا ، انگلستان، آمریکا، آلمان و... از جمله کشور هایی هستند که در کتاب تاریخ از آنان به عنوان استعمارگر یاد شده است. با این حال هدف سنتی استعمار، استفاده از منابع زراعی، کشاورزی و یا نیروی کار بود. اما امروزه که استعمارگران نو از سلطه جویی نظامی و تجاوز به قصد چپاول به وسیله قوانین بین المللی و منطقه ای و نیز مخالفت افکار عمومی محدود شده اند، آیا می توان مدعی شد که دیگر استعمار و استعمارگری در جهان کنونی وجود ندارد؟
وضعیت نابه سامان جهان حاکی از آن است که این ادعا حقیقت نداشته و کشور های قدرتمند با نفوذ در سازمان های بین المللی ، استعمار خود را شکلی قانونی می بخشند و همانند گذشته در راستای نیل به اهداف سلطه جویانه خود گام بر می دارند.
محور های مهم ژئوپلتیکی تروریسم را می بایست پس از ۱۱ سپتامبر جستجو کرد. تروریست های افراط گرا مایل ها دورتر از تجمعشان نماد های سرمایه داری مدرن را هدف خود قرار دادند و بدین ترتیب راه را برای نخستین جنگ های هزاره سوم هموار ساختند. ایالات متحده با بهره گرفتن از نفوذ خود در سازمان ملل ، ائتلاف ضد تروریستی تشکیل داد و جنگ با تروریسم را در افغانستان شروع نمود و این موضوع زمانی به وقوع پیوست که افکار عمومی با استفاده از قدرت رسانه ای، مشروعیتی هر چند نسبی برای از بین بردن تروریست ها قائل شده بود. اما در واقع روابط نا محسوس برخی از کشور های غربی با برخی از گروه های تروریستی و یادآوری گذشته روشن این روابط و نیز برخورد کژدار و مریز آنها در مبارزه با گروه های تروریست این شبهه را ایجاد می کند که آنان چه هدفی را در ورای جنگ با تروریسم دنبال می کنند؟و همچنین برهم خوردن نظم و ثبات در منطقه چه منافعی را برای آنان به ارمغان خواهد داشت؟
برای پاسخ به این سوالات توضیح و تفسیر واژگانی چون ژئوتروریسم، استعمار فرانو ، فضای حیاتی، ژئوپلتیک، خاورمیانه، جهان اسلام لازم به نظر می رسد.
ژئوتروریسم: شکل جدیدی از استعمار که از ابزارهایی چون، مبارزه با تروریسم، استقرار دموکراسی و... برای استقرار و بهره برداری از منابع حوزه مشخص جغرافیایی استفاده می نماید.
استعمار فرا نو: به شیوه های نوین استعمارگری کشور های غربی و امپریالیسم جهانی در چپاول کشور های ضعیف می پردازد.
فضای حیاتی: هر کشور برای ادامه حیات ، نیازهای سرزمینی و استراتژیکی دارد که به دست آوردن آنها موقعیتش را در نظام بین الملل تثبیت می نماید .
ژئوپلتیک: به دانشی که در آن عوامل و پدیده های جغرافیایی تاثیر مستقیمی بر سیاست های یک کشور می گذارد ،گفته می شود.
خاورمیانه: گستره ای از کشورها که در برخی از تعاریف از مصر آغاز و تا مرزهای ایران با افغانستان ادامه دارد و در تعاریف دیگر شامل ، لیبی، مصر ، شاخ آفریقا تا و مجموعه کشور های عموماً اسلامی تا پاکستان می باشد.اهمیت این منطقه در جهان به لحاظ وجود منابع فسیلی و نیز موقعیت آن در جهان می باشد.
جهان اسلام: به کشور های مسلمان جهان اطلاق می گردد ، قریب به اتفاق این کشور ها در طول تاریخ تحت استعمار غرب بوده اند.
● ژئوپلتیک استعماری
هر چند استعمارگری دامنه ای فراتر از نظریات ژئوپلتیکی دارد اما به کارگیری علم ژئوپلیتیک دریچه هایی نو را برای استعمار گشود. «در سال های اولیه قرن بیستم کی اِلن و سایر متفکرین امپریالیستی (استعمار طلب) ژئوپلتیک را به عنوان آن بخش از دانش استعماری غربی فهمیدند که از رابطه جغرافیای طبیعی و زمین با سیاست بحث می کرد»(اتوتایل و دیگران،۱۳۸۰: ۲۱). از این رو با توجه به سوابق کشور های قدرتمند در گسترش قلمرو سرزمینی و بهره برداری از منابع سایر مناطق جغرافیایی ، ژئوپلتیک نیز به عنوان دانشی جهت توسعه اهداف استعماری به کار گرفته شد. هر چند که اهداف و دامنه آن در گذشته محدود و منطقه ای بود، اما امروزه دانش ژئوپلتیک به منظور تحقق اهداف محلی ، منطقه ای ، جهانی و استراتژیک مورد بهره برداری کشور ها قرار می گیرد.
انجمن های جغرافیایی که اغلب در نیمه اول قرن نوزدهم در اروپا تاسیس گشتند در راستای اهداف توسعه گرانه دولت های متبوع خویش تلاش می کردند.«جغرافیادانان، با تمام قوا در راه هموار کردن زمینه های مستعمراتی و مستعمره یابی می کوشیدند [و نیل به] هدف های استعماری و اقتصادی که بدون تهیه نقشه عملی نبود [با انجام] کارتوگرافی و تهیه نقشه از نواحی مورد نظر در اولویت قرار گرفت»(شکوهی،۱۳۸۲: ۸۲). به این ترتیب بود که «کشور های جهان حالتی هرمی یافتند که طبقات حاکم اروپایی از طریق اعمال کنترل بر سرزمین ها و سرمایه ملل دیگر ، در راس این هرم قرار گرفتند و تفوق سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی و مشروعیت خود را خواست الهی می دانستند(عزتی،۱۳۸۲: ۷).
قبل از به وجود آمدن واژه ژئوپلتیک توسط رودلف کیلن نظریه های مهم ژئوپلتیکی پیرامون توسعه استعماری مطرح شد که از این میان می توان به نظریه های قدرت دریا –آلفرد ماهان و فضای حیاتی –فردریک راتزل ،قدرت خشکی/قلب زمین از هالفورد مکیندر نام بُرد و مجموعه این نظریات به همراه نظریه قدرت خشکی/قلب زمین از کارل هاوس هوفر و کمربند حاشیه ای نیکلاس اسپایکمن به عنوان گفتمان ژئوپلتیکی استعماری از جایگاه ویژه ای برخوردار شد(اتوتایل و دیگران،۱۳۸۰: ۳۱). میل به تصاحب جهان میان ابرقدرت ها و کشور های استعمارگر چون انگلستان و آمریکا و آلمان و نیز فرانسه رقابتی به وجود آورد که در نهایت منجر به گسترش امپریالیسم جهانی در سطح کره زمین شد. کارشناسان ژئوپلیتیک با بررسی وضعیت استراتژیک نقاط مهم جهان چون ، خاورمیانه ، شاخ آفریقا ، آسیای جنوب شرقی و... پیشنهادات
استعمارگرانه ای را جهت حضور سیاسی در مناطق یاد شده به دولتمردان داده و «هر یک از این دولت های استعماری ، اندیشمندان پیشرو و حکومتی خودشان را به وجود آوردند و متغیر های فرهنگی خاصی از جغرافیای سیاسی را با ملغمه ای از دانش جغرافیایی و سیاست های راهبردی شده استعماری ، ایجاد کردند»(اتوتایل و دیگران،۱۳۸۰: ۵۱).
در دوران استعمار کهن دولت های قدرتمند به فراخور امکانات نظامی و سیاست های توسعه طلبانه خود به سوی اقصی نقاط جهان گام برداشتند و با تصاحب منابع ، معادن و بهره کشی از مردم ، ضمن در هم آمیختن قلمرو خواهی خود با استعمار در فراهم آوردن امکانات لازم جهت توسعه فضای حیاتی خود با پرداخت بهایی ناچیز اقدام نمودند. گذشت زمان و تحول در فرایند استعمارگری باعث به وجود آمدن نوع دیگری از استعمار ، اما در گستره وسیعتر گشت. «واژه «امپریالیزم» مفهومی نوین است که در اشاره به شیوه رفتار نظام های حکومتی با جهان سیاسی به کار می رود ، شیوه ای که «جهانگرایی» را ، بر اساس چیره شدن و حکومت یافتن بر ملل
چندگانه، پیگیری می کرد»(مجتهد زاده،۱۳۸۱: ۱۶۴).
● فضای حیاتی و استعمار فرا نو
فردریک راتزل با ارایه نظریه ژئوپلتیکی خود دولت ها را برای کسب فضای حیاتی بیشتر وسوسه کرد «نوشته های وی توجیه مناسبی برای توسعه امپریالیستی بود»
(پیشگاهی فرد،۱۳۸۶: ۵۴۳). راتزل در کتاب خود تحت عنوان جغرافیای سیاسی که در سال ۱۸۹۷ انتشار یافت تاثیر محیط های طبیعی بر فضاهای سیاسی را بررسی نمود. از آنجائیکه وی یک زیست شناس بود با مطالعه گیاهان و حیوانات ، پیشنهاداتی در خصوص هماهنگ شدن انسان با طبیعت ارایه کرد او معتقد بود «کشور ها مانند یک موجود زنده ، تابع قوانین خاص خود هستند. از دیدگاه راتزل ، دولت حاصل تکامل ارگانیک است و اجزای وابسته آن، شبیه درختی است که اندام فضایی آن در خاک قرار دارد و برای آنکه این اندام رشد و تکامل یابد ،توسعه ارضی لازم و ضروری می نماید»(عزتی،۱۳۸۲: ۱۰). راتزل با قائل شدن انداموارگی برای یک کشور ، آن را به محیط طبیعی و زمین وابسته دانست، « در واقع مشابهت انداموارگی کشور ها و جامعه انسانی ، ورود جغرافیا را به قلمرو های علمی امکان پذیر ساخت. این موضوع نه تنها به ترکیب ماهرانه جهان بینی طبیعی و انسانی مربوط می شد. بلکه این ترکیب ماهرانه کاملاً در خدمت اقتدار گرایی امپریالیستی قرار گرفت و در سراسر جهان ، به اروپا محوری و توسعه قلمرو های اروپایی شتاب بخشید. در نهایت، جغرافیای نو به صورت ابزاری در دست سرمایه داری در حال گسترش در آمد و تبیین گر فرهنگ امپریالیستی گردید»(شکوهی،۱۳۸۴: ۸۷). بر مبنای نظریه وی دولت به مثابه موجود زنده ایست که برای حیات خود باید فضایی متناسب داشته باشد. « بر اساس این نظریه در درجه اول خاک یک کشور بهترین نماینده قدرت سیاسی و پیشرفت فرهنگی آن است و در درجه دوم موقعیت جغرافیایی و تاثیر آن در سیاست ممالک اهمیت زیادی دارد»(علی بابایی،۱۳۸۳: ۱۹۱) به این ترتیب بود که هیتلر با استناد به این نظریات برای توسعه فضای حیاتی خود آغازگر جنگ جهانی دوم شد.
فضای حیاتی مورد نظر راتزل برگرفته از اندیشه های ارگانیک وی و نیز تاثیر داروینیسم اجتماعی بود. او برای هر یک از گروه های گیاهی و جانوری فضایی خاص در نظر می گرفت و اعتقاد داشت ازدیاد نسل های جانوری و گیاهی باید همراه با فضایی جهت رشد و تکامل باشد. بنابراین او معتقد بود، «اگر جمعیت یک کشور به تدریج افزایش یابد، به فضای حیاتی اجتناب ناپذیر خواهد بود و مرز های رسمی سیاسی ، اعتباری نخواهد داشت. اگر کشوری در چنین شرایطی، نتواند به فضای حیاتی تازه ای دست یابد به تدریج ضعیف و پژمرده خواهد شد»(شکوهی،۱۳۸۲: ۲۴۰-۲۳۹). عوامل تشکیل دهنده فضای حیاتی نه تنها فقط سرزمین به عنوان عامل سکونت گاهی می باشد بلکه، منابع طبیعی و حتی موقعیت های سیاسی را نیز شامل می گردد. تاکید بر مکمل ها و علائق ژئوپلتیک در دوران حاضر و نیز بهره گیری از عوامل ژئواکونومیک همگی در راستای تامین فضای حیاتی کشور ها مورد استفاده قرار می گیرند.راتزل نیز تنها معتقد به گسترش سرزمینی صِرف نبود ، او اعتقاد داشت، «سرزمین ها نباید تنها محدود به زمین های حاصلخیز کشاورزی باشد بلکه ممکن است بخشی از سرزمین ها ، از نظر ارزش های سیاسی واجد اهمیت باشند. برای راتزل ، پیشرفت های فرهنگی ، از توسعه فضایی کشور ها جدا شدنی نبود»(شکوهی،۱۳۸۲: ۲۴۰)به این ترتیب است که نمی توان فضای حیاتی و نیز برنامه ریزی پیرامون آن را در سیاستگذاری کشور ها خصوصاً کشور های ابرقدرت نادیده گرفت. چرا که آنها برای به دست آوردن موقعیت سیاسی و اقتصادی تثبیت شده و تاثیرگذاری هر چه بیشتر در روند معادلات جهانی که در نهایت به ایجاد یک هژمونی منطقه ای ، فرا منطقه ای و یا جهانی خواهد شد، باید فضای حیاتی فعلی خود را تقویت ، تجهیز و مقدمات را از فضا های جغرافیایی دیگر فراهم آورند.
● ژئوتروریسم و استراتژی آمریکا در جنگ علیه تروریسم
جهان اسلام نیز با توجه به موقعیت ویژه ژئوپلتیکی و استراتژیکی و منابع سرشار فسیلی و معدنی ، از دیرباز مورد دست اندازی و استعمارگری کشورهای غربی بوده است. استفاده از
بازار های تجاری و بهره برداری از منابع معدنی در گذشته رواج بسیار داشته و حضور کشورهایی چون: پرتغال ، بریتانیا ، هلند و... در این مناطق همراه با استعمارگری بوده است.
پس از ورود نظام جهانی به دوره امپریالیسم تمامی مسلمانان به مساله استعمار حساسیت پیدا کرده بودند، به خصوص که بسیاری از استعمارگران، ده ها و یا حتی صد ها سال از مستعمرات اسلامی خود بهره برداری می کردند. تاکید شوروی بر دستیابی به آب های خلیج فارس، تلاش برای تحت کنترل درآوردن کانال سوئز توسط بریتانیا و همچنین «تلاقی منافع آلمان با منابع خاورمیانه، ظرفیت استراتژیک خطوط راه آهن و فرصت های نفوذ تجاری و سیاسی در شرق از اواسط قرن نوزدهم و از زمان جنگ جهانی دوم یکی از درون مایه های همیشگی تفکر ژئوپلتیکی آلمان ها بوده است که طرح نافرجام خط آهن برلین – بغداد نیز در همین راستا مطرح شد»(فولر-لسر،۱۳۸۴: ۳۶) ، همگی در جهت نیل به اهداف استعماری صورت پذیرفت.
پس از بررسی گذرا از تاریخ استعمار حال این سوال مطرح می شود که:امروزه که تجاوز، استعمار و استثمار از منابع کشور و یا کشور های دیگر خلاف مقررات وقوانین سازمان ملل متحد است ، دول استعمارگر چگونه مطامع امپریالیستی خود را تامین می کنند؟ آیا آنها دیگر در فکر قلمرو خواهی نیستند؟
اگرچه شیوه های استعماری کهن کاربرد خود را در زمان معاصر از دست داده است، اما
روش ها نو استعماری که سبب می شود « کشورهای ضعیف با وجود استقلال سیاسی حقیقی یا ظاهری، همچنان در مراحل رشد اقتصادی در جا بزنند و یا حتی عقب بروند و در برابر کشور های پیشرفته از بهره برداری منابع آنها و از راه داد و ستد اقتصادی سود های کلان به دست آورند»(آشوری،۱۳۷۸: ۳۰)، رواج یافته است.
ژئوتروریسم شامل دو کلمه ژئو به معنای زمین و تروریسم که در واقع با تعریف مختصر عمل خشونت آمیز غافلگیر کننده با هدف سیاسی علیه فرد یا افراد اطلاق می شود . ژئوتروریسم از دو طریق واقعیت می یابد:
الف) انجام فعالیت های تروریستی توسط دو یا چند گروه که مدعی حاکمیت یافتن و تصاحب قدرت سیاسی بر حوزه جغرافیایی خاص هستند.
ب) تروریست آفرینی و حمایت از تروریست ها (رسمی و یا غیر رسمی )جهت ایجاد
بی نظمی جهت حضور و بهره بردای استعماری از منابع مختلف طبیعی و انسانی حوزه جغرافیایی معین عینیت بخشی به ترکیب این دو واژه ، در غالب محور دوم را می توان پس از ۱۱ سپتامبر وشروع جنگ در افغانستان و عراق جستجو کرد. پس از ۱۱ سپتامبر نو قلمرو خواهی ایالات متحده در قالب و توجیه جنگ با تروریسم و سلاح های کشتار جمعی تداعی نمود . علیرغم شبهاتی که در خصوص چگونگی پدید آمدن این حادثه توسط کارشناسان مطرح شد و این حادثه را مشکوک توصیف کرد ، اما اجماع علیه جنگ با تروریسم صورت گرفته و بُعد روانی حادثه نیز اذهان عمومی را تا حدودی برای از بین بردن تروریست ها در افغانستان مجاب نمود. اما با اینکه در حدود ۶ سال از شروع این جنگ می گذرد، نه تنها تروریسم در افغانستان ریشه کن نشده بلکه سلاح های کشتار جمعی نیز در عراق یافت نگشته است. با این وجود این سوال پدید می آید که علت واقعی حمله به این دو کشور چیست ؟ و چرا تروریسم اکنون به سراسر خاورمیانه و حتی فرا تر بسط پیدا نموده است؟ جواب این سوال را باید در نو قلمرو خواهی قدرت های بزرگ و تامین فضای حیاتی آنها جستجو کرد که با توجه به گسترش فضایی خود و در جهت تامین منافع فضای حیاتی به سوی نقاط استراتژیک جهان گام برداشته اند. ظهور واژه ژئوتروریسم در پس نوقلمرو خواهی قدرت های بزرگ به عنوان ابزاری برای توجیه اقدامات ونیل به اهداف استراتژیک مورد استفاده قرار می گیرد.
درست است که ۱۱ سپتامبر ژئوپلتیک منطقه را متاثر از خود ساخت ، اما هدف نهایی جنگ تنها مبارزه با عده ای بنیادگرا و توهم سلاح های کشتار جمعی صدام نبود ، بلکه هدف، حضور مشروعیت دار ایالات متحده وتثبیت این حضور در منطقه خاورمیانه بود.اهداف ژئوتروریسم در خاورمیانه در راستای هدف بزرگتر یعنی جهانی سازی و یا به عبارتی آمریکایی ساختن جهان صورت می پذیرد.بنابراین سه هدف عمده ژئوتروریسم را می توان:
۱) تامین فضای حیاتی مورد نیاز در قالب اجرای طرح های امنیتی ، اقتصادی و سیاسی
۲) پیگیری سیاست خاورمیانه بزرگ
۳) تروریست آفرینی و ثبات بخشی به حضور فیزیکی خود جهت مبارزه با تروریست ها، عنوان کرد
▪ تامین فضای حیاتی مورد نیاز:
خصوصیت انداموارگی که یک کشور را به منابع طبیعی و موقعیت های جغرافیایی محتاج می سازد، ایالات متحد را بر آن داشت به بهانه مبارزه با تروریسم جهانی و در واقع جهت تامین مقاصد ، اقتصادی و سیاسی خود آغاز گر این نبرد باشد. هر چند که از این جنگ ها کارخانه های بزرگ اسلحه سازی و نیز شرکت های فرا ملی آمریکایی که خود نیز نفوذ قابل توجهی در دستگاه سیاسی آمریکا دارند سود های کلان برند، اما تثبیت حضور فیزیکی ایالات متحده نیز در منطقه می تواند چالش هایی را برای گسترش عمق ژئوپلتیک ایران فراهم و نیز تهدید هایی را برای ژئوپلتیک نوین تشیع ایجاد نماید.
استفاده استعماری از ذخایر طبیعی نفت در منطقه با توجه به دیدگاه استراتژیک آمریکا در خصوص منابع فسیلی سرزمین های خود که مبنی بر ذخیره سازی است، از دیگر دلایل کسب فضای حیاتی بیشتر می باشد.«بسیاری در سراسر جهان به خصوص خاورمیانه معتقدند نفت یک عامل برانگیزنده اصلی در تهاجم آمریکا به عراق بود و گاهی شواهدی برای تایید آن عرضه می شود. برای مثال پل ولفویتز، معاون وقت وزیر دفاع ، در پاسخ به سوالی درباره اینکه چرا آمریکا به عراق پرداخت نه کره شمالی ؟ پاسخ داد که که یک تفاوت آن بود که عراق در نفت شنا می کند . در حالی که نفت، آشکارا در هدف گیری عراق نقش داشت، شکل نقشه نفتی که نومحافظه کاران آمریکایی می خواهند ترسیم کنند، کمتر روشن است»(برنا بلداجی،۱۳۸۴: ۳۱۷).
«ژئواکونومیک امروزه به یکی از مهمترین رویکرد های دول در شکل دهی به روابط بین المللی تبدیل شده است. بنابراین کشور ها سعی می کنند بیشترین نفع را در تعاملات فی ما بین کسب نمایند. ایالات متحده نیز به عنوان یکی از قدرت های اقتصادی جهان ، هیچگاه بدون در نظر گرفتن مخارج هنگفت جنگ به سوی رویکرد نظامی علیه کشور یا گروهی سوی،
نمی آورد. بنابراین اصطلاحاً با سبک و سنگین کردن عائدی ها و هزینه هایش در جنگ ، اقدام خواهد کرد. برای نمونه می توان به جنگ خلیج فارس علیه عراق اشاره نمود که هزینه های آن را تا چند برابر ،کشور های عربی منطقه پرداخت نمودند»(کریمی پاشاکی،۱۳۸۶: ۵۴). جنگ با تروریسم و سلاح های کشتار جمعی نیز خارج از این مقوله نیست.«هدف اصلی معاون رئیس جمهوری آمریکا، دیک چنی ، نه تعقیب مردی که در افغانستان در غارها زندگی می کند وقتی او «۴۰ یا ۵۰کشور» را تهدید می کند این جنگ به تروریسم چندان ارتباطی ندارد، بلکه هدف
اصلی اش حفظ تقسیم بندی ها و تاکید بیشتر بر «جهانی کردن » است(سیف،۱۳۸۳: ۵۳).
▪ پیگیری سیاست خاورمیانه بزرگ:
طرح آمریکایی خاورمیانه بزرگ از اهداف استراتژیک ایالات متحده در منطقه به حساب آمده و به منظور دگرگون سازی وضعیت ژئوپلتیکی خاورمیانه طرح گردیده است و آمریکا با حضور فیزیکی در منطقه در تلاش است که مهندسی مجدد منطقه را بر عهده بگیرد. «طرح نو خاورمیانه بزرگ که پس از حادثه ۱۱ سپتامبر زمینه اجرای آن فراهم شد، مهم ترین اهداف آمریکا به ویژه نو محافظه کاران را در خاورمیانه چنین نشان می دهد:
- تسلط بر منابع انرژی خاورمیانه
- تغییر تدریجی ژئوپلتیک خاورمیانه
- دموکراتیزاسیون در خاورمیانه
- تقویت جایگاه منطقه ای اسرائیل
- مهار بنیادگرایی اسلامی»(برنابلداجی،۱۳۸۴: ۳۱۶).
بنابراین روی کار آمدن دولت های غیر سکولار و نیز شیعی تهدید کننده منافع آمریکا در منطقه است. با این وجود این کشور تلاش می کند از به قدرت رسیدن طیف های اسلامگرا و یا شیعی در منطقه جلوگیری نماید. فشار بر دولت ابراهیم جعفری نخست وزیر سابق عراق ونیز تحت فشار گذاشتن نوری المالکی نخست وزیر فعلی این کشور و همچنین ارایه طرح تجزیه عراق از اقداماتی است که در این راستا انجام شده است.
▪ تروریست آفرینی و تداوم حضور فیزیکی در منطقه:
ابعاد روانی حمله تروریست ها به نقاط مختلف در جهان، باعث شد که القاعده وطالبان به عنوان تهدیدی جهانی مورد توجه قرار بگیرند. اما اگر به تاریخ معاصر رجوع شود، مشخص می گردد که القاعده و طالبان مورد حمایت های مادی و سیاسی غرب قرار گرفته اند در زمان جنگ سرد ایالات متحده نقش ویژه ای در تجهیز گروه های مجاهد افغان که در حال مبارزه با شوروی سابق بودند ، داشت.«شکل گیری جنبش طالبان در سال ۱۹۹۴ وپس از حاکمیت آنها در سپتامبر ۱۹۹۶ در کابل از دید برخی از تحلیگران و محققین پدیده و جریان مورد حمایت ایالات متحده محسوب می شد. برای ناظران ومحققینی که در دهه ۸۰ شاهد نقش عمده استخبارات[اطلاعات] ایالات متحده ،پاکستان و عربستان سعودی در جنگ افغانستان علیه شوروی و حکومت مورد حمایت آن در کابل بودند، مشکل است باور کنند که در دهه نود سی آی ای یکی از اضلاع عمده و اصلی این مثلث دو ضلع دیگر را در افغانستان تنها رها کرده باشد و با آنچه که آنها انجام دادند همسویی نداشته باشد»(اندیشمند،۱۳۸۴: ۶۳).
نکته قابل توجه آن است که، شروع جنگ با تروریسم نه تنها طالبان و القاعده را از میان برد و یا اینکه از حملات تروریستی آنان کاست، بلکه ضمن گسترش تروریسم در منطقه ایجاد شعباتی از گروه های ذکر شده در عراق را منجر شد که این گروهها حملات خود را به سوی اهداف غیر نظامی معطوف داشته اند. تروریسم در عراق علاوه بر ایجاد بی ثباتی اهدافی چون تفرقه افکنی مذهبی را نیز دنبال می نماید.ابومصعب الزرقاوی رهبر سابق القاعده در عراق پس از مدت ها فعالیت تروریستی در این کشور در حالی که امکان زنده دستگیر شدنش می رفت توسط نیرو های آمریکایی کشته شد و حال نیز رهبر جدید این گروه در عراق حملات وسیعی را علیه شیعیان و اماکن مقدسه آنها به راه انداخته است. بی ثباتی در افغانستان و عراق می تواند از دیگر عوامل تثبیت حضور ائتلاف غرب خصوصاً ایالات متحده محسوب گردد چونکه هنوز ماموریت آمریکا در افغانستان و عراق به پایان نرسیده است.
با اینکه القاعده حملات خود را به سرتاسر عراق گسترش داده است ایالات متحده نتوانسته از فعالیت های این گروه جلوگیری نماید و گاهی اوقات به نظر می رسد فعالیت گروه های تروریستی در عراق دسترسی به اهداف پیش بینی شده آمریکا در این کشور تسهیل می نماید. نفوذ القاعده در میان پلیس و نیرو های نظامی عراقی ، تاسیسات شهری ، مراکز مذهبی و... باعث به وجود آمدن این فرضیه شده است که آیا گروه های تروریست در عراق با نیرو های آمریکایی در ارتباط و همکاری هستند؟ «اخیراً روزنامه کرستین ساینس مانیتور در خصوص روابط پشت پرده موجود میان کاخ سفید و القاعده دست به یک افشاگری بزرگ زده است. به نوشته این روزنامه، کلاه سبزها و نظامیان آمریکایی گروه جدیدی را در عراق به خدمت گرفته اند و نام آن را نیروی مقاومت قانونی (LRE) گذاشته اند. اعضای این گروه را آشوبگران ، برخی نیروی پلیس عراق و عوامل سابق القاعده تشکیل می دهند»(رسالت،۱۳۸۶).
فراهم آوردن فرصت برای تروریست ها جهت ایجاد بحران های محلی و منطقه ای در عراق به منظور ضربه زدن به دولت فعلی صورت می پذیرد و حربه هایی چون تفرقه افکنی و درگیری میان مذاهب اسلامی ، تنها، توجیهی برای تثبیت حضور می باشد.
● فضای حیاتی نو ، هژمونی جدید
تثبیت منابع استراتژیک و دسترسی به فضاهای حیاتی مورد نیاز باعث می شود ، قدرت های بزرگ تمهیداتی را لحاظ کنند که ضمن ایجاد استعمار نو ، فعالیت ها و اقدامات آنان را شکلی قانونی ببخشد. این در حالی است که در این ارتباطات و تبادلات کشور های ضعیف که عُمدتاً کالایی جزء مواد خام که جزئی از سرمایه های ملی اشان محسوب می شود ، برای عرضه ندارند، ضعیفتر و استعمارگران بزرگتر و قوی تر خواهند شد.
ژئوتروریسم نیز بیانگر استفاده ابزاری از تروریسم (شامل قوانین ضد تروریستی و یا روابط پنهانی با تروریست ها) برای دستیابی به این فضای حیاتی است. قرار گرفتن در مناطق حساس و استراتژیک جهان و بهره گیری از منابع ملی کشور ها به دلیل مبارزه با تروریسم و یا فرصت دادن به تروریست ها برای تشنج آفرینی به منظور تداوم حضور ،نشانگر حرکت به سوی نظم نوینی است که ایالات متحده عرضه کننده آن است. «رهبران آمریکا نظم مبتنی بر قدرت را از آن جهت مشروع می دانند که بهترین گزینه در برابر جنگ است چرا که آمریکای قدرتمند قادر خواهد بود محیط بین المللی را به گونه ای نظم دهد که در بستر تامین منافع این کشور نیازهای دیگر کشورها را هرچند بهره مند از قدرت کمتر تامین گرداند»(دهشیار،۱۳۸۲: ۴۲) و این امر محقق نخواهد شد مگر با استقرار و کنترل آمریکا در مناطق استراتژیک جهان و در نهایت ایجاد یک هژمونی مطلق جهانی ، که در آن کشور های ضعیف به عنوان تامین کننده ابرقدرت ها باشند.
● نتیجه گیری
فرایند تکاملی جهانی سازی، می طلب که ابرقدرتی چون آمریکا، ضمن حراست و حفاظت از منابع استراتژیک خود ، در مناطقی که از لحاظ منابع فسیلی غنی هستند(عموماً کشور های جهان سوم) ، یا با ابزارهای قانونی چون انعقاد قراردادها و پیمان های کارتل های بزرگ تجاری و یا از طریق مبارزه با تروریسم جهانی و سلاح های کشتار جمعی و نیز استقرار دموکراسی ، حضور یابد. این در حالی است که در هر دو حالت ضمن استعمار سرمایه های ملی کشور، بی ثباتی نیز پدید می آید.
مبحث ژئوتروریسم در واقع به این نکته می پردازد که کشور های استعمارگر و امپریالیست ، با استفاده از ابزار های قانونی که سازمان ملل و سازمان های بین المللی در اختیار آنها می گذارد، به بهانه مبارزه با تروریسم و یا از بین بردن سلاح های کشتار جمعی و حتی به حداقل رساندن احتمال دستیابی کشوری به تسلیحات هسته ای ، شیمیایی و بیولوژیک ، آغازگر جنگ باشند.اما در واقع استقرار شرکت های چند ملیتی و نیز امنیتی و بهره برداری از منابع طبیعی و انسانی کشور خاص ، مد نظر قرار می گیرد. ژئوتروریسم ، جنگ به بهانه تروریسم و یا حمایت های نامحسوس از تروریست ها است که در واقع پیگیری سیاست حضور و استقرار به منظور تامین فضای حیاتی آمریکا قلمداد می گردد. که دلیل این مدعا را می توان در :
۱) بی نتیجه ماندن جنگ با تروریست ها،
۲) افزایش گروه های تروریستی در منطقه،
۳) تضعیف دولت ملی در عراق،
۴) فساد مالی مقامات آمریکایی در عراق،
۵) چپاول منابع نفتی ،
۶) گسترش تروریسم در مناطقی که تحت تسلط آمریکا قرار دارند ، مشاهده کرد.
هر چند در طول تاریخ بشری مبارزه با استعمار و استعمارگری فراز و نشیب های بسیار داشته، اما مقابله با مظاهر نو استعمار چارچوب های خاص خود را می طلبد. بنابراین از مهمترین راه ها برای کاهش اثرات استعمار نو که در قالب ژئوتروریسم متجلی شده است ، می توان تاکید بر پیوستن به سازمان های منطقه ای و بین المللی برای ایجاد مشروعیتی جهانی، جهت محکوم نمودن تروریسم و سلاح های کشتار جمعی عنوان کرد. ملی نمودن منابع استعمار شده چون نفت، گاز و یا معادن معدنی و... توسط دولت ملی و سپردن آن به متخصصین داخلی و یا بهره گیری از توانمندی های علمی و تجهیزاتی کشور های متحد و دوست، در پرتو ایجاد ارتش ملی و پلیس متعهد جهت حفاظت و حراست از اینگونه مکان ها می تواند از دست اندازی استعمارگران بکاهد.استفاده از نیرو های سیاسی و فشار افکار عمومی جهت پذیرفتن طرح های چند مرحله ای برای خروج نیرو های اشغالگر نیز می تواند موثر واقع شود. مذاکره ، معامله و یا اخذ تدابیر مناسب سیاسی و یا نظامی در رویارویی با گروه های تروریست و پیکار جو از دیگر روش های برقراری ثبات و آرامش است. با این حال نمی توان از نقش به سزای علمای شیعه و سنی و نیز قومیت های مختلف در ایجاد وحدت اسلامی به منظور دستیابی به انسجامی فراگیر غافل ماند. سازمان کنفرانس اسلامی به عنوان یکی از نهاد های پر اهمیت در جهان اسلام می تواند تاثیر به سزایی در برقراری صلح و همچنین تبادل اطلاعات و راه کار ها برای خروج نیرو های خارجی از منطقه داشته باشد.
منابع و ماخذ
• اتوتایل،ژئاروید ودیگران(۱۳۸۰)اندیشه های ژئوپلتیک در قرن بیستم، ترجمه دکتر محمد رضا حافظ نیا و هاشم نصیری،تهران: انتشارت وزارت امور خارجه
• شکوئی،حسین(۱۳۸۲) اندیشه های نو در فلسفه جغرافیا،جلد ۱، چاپ ششم،تهران: انتشارات گیتا شناسی
• شکوئی،حسین(۱۳۸۴) اندیشه های نو در فلسفه جغرافیا،جلد ۲ فلسفه های محیطی و مکتب های جغرافیایی، چاپ دوم، تهران: انتشارات گیتا شناسی
• عزتی، عزت اله(۱۳۸۲)ژئوپلتیک در قرن بیست و یکم،چاپ اول ،تهران: انتشارات سمت
• پیشگاهی فرد،زهرا(۱۳۸۶) فرهنگ جغرافیای سیاسی،تهران: انتشارات انتخاب
• علی بابایی،غلامرضا(۱۳۸۳) فرهنگ روابط بین المل ، تهران : انتشارات وزارت امور خارجه
• فولر، گراهام و لسر، یان(۱۳۸۴) احساس محاصره- ژئوپلتیک اسلام و غرب، ترجمه علیرضا فرشچی- علی اکبر کرمی، تهران : انتشارت دوره عالی جنگ
• آشوری،داریوش(۱۳۷۸) دانشنامه سیاسی،چاپ پنجم،تهران: انتشارات روشن
• کریمی پاشاکی،سجاد(۱۳۸۶) ایران و تروریسم (تهدید ها ، چالش ها و فرصت ها)،پایان نامه کارشناسی ارشد رشته جغرافیایی سیاسی ، دانشکده تحصیلات تکمیلی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت
• سیف،احمد(۱۳۸۳)استراتژی امپریالیسم در هزاره سوم ،جهان پس از ۱۱ سپتامبر، تهران : نشر آگه
• اندیشمند،محمد اکرام(۱۳۸۴)آمریکا در افغانستان،کابل: بنگاه انتشارات میوند
• رسالت(۱۳۸۶) یک آمریکا و دو القاعده، روزنامه رسالت، ۲۸ تیر ماه ۱۳۸۶ به نقل از www.aftab.ir
• مجتهد زاده،پیروز(۱۳۸۱) جغرافیای سیاسی و سیاست جغرافیای، تهران: انتشارت سمت
• دهشیار،حسین(۱۳۸۴) سیاست خارجی آمریکا در آسیا، تهران: انتشارت موسسه فرهنگی تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران
• موسسه فرهنگی تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران(۱۳۸۴)کتاب آمریکا ویژه دکترین امنیت ملی آمریکا، مقاله استراتژی امنیت ملی آمریکا ،نفت و خاورمیانه، سیروس برنا بلداجی،تهران: انتشارات موسسه فرهنگی و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران
سجاد کریمی پاشاکی
کارشناس ارشد جغرافیای سیاسی
و مشاور سیاسی مرکز مطالعات و تحقیقات سپاه گیلان


همچنین مشاهده کنید