پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

شهامت اعتراف و جبران اشتباه


شهامت اعتراف و جبران اشتباه
اگر چه امروزه سلامت ابعاد بسیار گسترده‌ای دارد، ولی متاسفانه در کشور ما بسیار حقیر و کوچک دیده می‌‌شود. سلامت باید یک هدف بزرگ برای همه سیاست‌مداران و مجریان و مسوولان کشورها از جمله ایران باشد که متاسفانه به نظر می‌رسد اهمیت این بحث آن‌طور که باید درک نشده است. بنا بر این از دید من -به عنوان یک کارشناس نظام سلامت- مهم‌ترین موضوعی که در درجه نخست اهمیت قرار دارد، این است که حتی‌المقدور از مفهوم سلامت درک مشترکی میان جامعه، مسوولان، سیاست‌مداران و مجریان ایجاد شود. موضوع محوری دوم هم هرچه نزدیک‌تر شدن به عدالت در سلامت است و تلاش بنده در جایگاه نماینده مجلس شورای اسلامی بیشتر در این دو زمینه خواهد بود.وقتی بحث سلامت انسان مطرح می شود، بر این تأکید می شود که انسان سالم می‌تواند مولد و عالم و نوآور باشد، پس باید به سلامت انسان‌ بها داد. این در حالی است که انسان در مقابل سلامت خود مسوول بوده، کوچک‌ترین خدشه‌ای که کسی به سلامت خود وارد کند، حرام است و خداوند هم آن را نمی‌پسندد و یقیناً درباره سلامت دیگران هم به همین صورت است، به گونه ای که حتی واجبات دین ما وقتی که احتمال تعارض با سلامت پیدا می‌کند، وجوبش را از دست می‌دهد و شکل آن تغییر می کند.
همه ما در مجلس و یا هر جایگاه دیگری که باشیم، اگر این مفهوم را درک نکنیم، راه را خطا می‌رویم. متاسفانه در حال حاضر، جامعه ما به طور مداوم تنها به درمان فکر می‌کند و مردم هم خواسته‌شان در زمینه سلامت تنها درمان است، زیرا به آن ها و حتی مسوولان و سیاست‌مداران ما همواره این مفهوم القا شده است و از سوی دیگر تمرکز گروه پزشکی و متولیان بهداشتی و درمانی نیز عموماً روی درمان است. این در حالی است که اگر فرضاً همه مردم خیلی خوب درمان ‌شوند و به بهترین خدمات دست‌ یابند، در عرصه سلامت تنها توانسته‌ایم وضع موجود را حفظ کنیم و هیچ ارتقایی در وضع سلامت جامعه نخواهیم داشت.
اگر بخواهیم دیدگاه و تأکیدات مقام معظم رهبری که باید تا ۲۰ سال آینده در رأس کشورهای منطقه باشیم و در ۵۰ سال آینده باید حرف اول را در دنیا بزنیم را سرلوحه عملکرد خود قرار دهیم، باید توجه داشته باشیم که این امر تنها با انسان سالم و نسل تیزهوش و با تکامل جسمی‌ و ذهنی انسان‌ها محقق می‌شود و با وضع کنونی سلامت، چنین ایده‌آلی ممکن نیست. بنا بر این اکنون نمایندگان مجلس باید با درک این مساله قانون‌گذاری کنند و در غیر این صورت به طور کلی راه را اشتباه رفته‌اند. به عبارت بهتر، باید سلامت به معنی برخورداری از حداکثر سلامت جسم و روان و رفاه اجتماعی را درست فهمید و برای آن برنامه‌ریزی کرد.
اما موانع موجود بر سر راه رسیدن به این درک مشترک از مفهوم سلامت چیست؟ در پاسخ این سوال باید گفت که آنچه اکنون انجام می دهیم، برای حداکثر برخورداری نیست و در بهترین حالت، امکاناتی در حد دسترسی مردم را فراهم می‌کنیم. در حالی که ممکن است مردم توان یا دانش استفاده از آن را هم نداشته باشند. همچنین همان طور که پیشتر گفته شد، در جامعه ما فقط به سلامت جسم پرداخته می شود و سلامت روان و به ویژه رفاه اجتماعی که ۵۰ درصد نقش را در سلامت دارند، به فراموشی سپرده شده‌اند. بنابراین تامین، حفظ و ارتقای سلامت را باید تفهیم کلی کرد که البته کار آسانی نیست و تشریح این مفهوم برای ۷۰ میلیون جمعیت و اقناع آنها کاری دشوار است. البته برخی هم نمی‌خواهند چنین مفهومی ‌را درک کنند که کارشان را مشکل‌تر کند و بسیاری هم هستند که فقط می‌خواهند جوابگوی خواست‌های آنی مردم باشند که به طور معمول هم این خواست فوری، درمان است.
اما عدالت در سلامت به این معنی است که کاری کنیم تا آحاد مردم از فقیر و غنی، باسواد و کم سواد، زن و مرد، بدون توجه به این که آن فرد آشنایی در بین مسوولین دارد یا خیر از این حداکثر سلامت برخوردار شوند. تحقق این امر تلاش گسترده‌ای را می‌طلبد و موضوعی است که سال‌ها در دنیا مورد مطالعه بوده است و تجارب زیادی هم وجود دارد و کشورهای بسیاری هم در این زمینه پیشرفت‌های خوبی داشته‌اند. در کشور ما هم کمیسیون عوامل اجتماعی چند سالی است که روی این موضوع کار کرده و گزارش آن در حال نهایی شدن است که گزارش مذکور سال آینده هم جزو مصوبات سازمان بهداشت جهانی و بنابراین لازم‌الاجرا خواهد بود. از این رو بهتر است که خود را برای پیاده‌سازی این امر آماده کنیم، چرا که به هر حال عدالت جزیی از اعتقادات مذهبی ماست و تمام مسوولان ما همواره افتخار می‌کنند که در این باره به صحبت بپردازند و هسته مرکزی عدالت اجتماعی نیز عدالت در سلامت است. درباره اینکه موانع اصلاح مشکلات برای رسیدن به عدالت و راهکارهای رهایی از آنها نیز باید گفت که در وهله اول همه باید بپذیریم که تا امروز اشتباه فهمیده‌ایم و شهامت اعتراف به اشتباه و جبران را داشته باشیم که فقط به مساله درمان نپردازیم.
اعتبار محدودی که برای کل سلامت جامعه داریم را نمی‌توانیم هر طور دلمان خواست هزینه کنیم، بلکه باید این اعتبار عادلانه میان مناطق محروم و توانمند تقسیم شود؛ نه مانند اکنون که در کشور خود به دنبال منافع افراد و فشارهایی که به ما می‌آید هستیم و برخوردهایی کاملا منفعلانه داریم. از سوی دیگر عدالت به این معنا نیست که ما اعتبارات را مساوی تقسیم کنیم، بلکه عادلانه این است که به مناطق محروم آن‌قدر بدهیم که بتوانند از امکاناتی برابر با افراد برخوردار، بهره‌مند شود. برای این منظور باید فرد برخوردار که درآمد بیشتری دارشد، از جیب خود سهم بیمه خیلی بالاتری بدهد و افراد محروم باید یا سهمی‌ نپردازند یا خیلی ناچیز باشد و حتی در مواردی تحت کمک مالی هم قرار گیرند تا عدالت محقق شود. البته منابع فقط پول نیست و سایر موارد نظیر نیروی انسانی هم از منابع محسوب می شود. به طور مثال آیا مناطق محروم هم از نیروی انسانی تحصیل‌‌کرده به میزان تهران و سایر شهرها برخوردارند؟ این عدالت نیست و ما عدالت را نه در درمان و نه ابعاد دیگر سلامت رعایت نمی کنیم.
براساس آمارهای کشوری مرگ و میر کودکان زیر پنج سال در سال های اخیر، این شاخص که یکی از شاخص‌های مهم سلامت است، در مناطق محروم ما چند برابر مناطق متمکن است. این نشانه بی‌عدالتی است و البته این بی‌عدالتی فقط مخصوص کشور ما نیست، اما تفاوت در این جاست که برخی کشورها درصدد اصلاح برآمده‌اند (مانند سوئد که سال‌ها است درصدد حل این مشکل برآمده و حتی کشورهای در حال توسعه مانند سریلانکا، کوبا، کاستاریکا و ایالت کرالا در هند نیز باوجود آنکه کشورهای فقیری هستند، از سال‌ها قبل کار را شروع کرده‌اند) و بنا بر این ما الگوهایی در این زمینه داریم. به عنوان مثال، آموزش سواد را تا مقطع خاصی اجباری کرده‌اند و در طول این تحصیل اجباری نیز مسایل مربوط به سلامت و مهارت‌های زندگی و اجتماعی را آموزش می‌دهند و به این ترتیب توانسته‌اند شاخص‌های سلامت خود را به شدت اصلاح کنند و حتی با کشورهایی مانند آمریکا برابری ‌کنند. مشکل کنونی ما بینش و درک درست از موضوع است، به طوری که هر جا صحبت از سلامت می‌شود بلافاصله به بعد درمان می اندیشیم، در حالی که اگر ما تمام تمرکز خود را روی درمان بگذاریم، دیگر فرصتی برای پیشگیری از بیماری نمی‌ماند. به عنوان مثال، دارویی را که انگلستان با آن درآمد به یک بیماری خاص اختصاص نمی‌دهد، ما به تمامی‌ بیماران مبتلا به یک عارضه خاص می‌دهیم. ما از یک طرف مسایل بسیار پیش پا افتاده سلامت داریم که مردم برای یک ریال آن درمانده‌اند و از یک طرف برای یک جای محدود هزینه‌های هنگفت می‌کنیم. چون آدم‌هایی که بیماری قلبی و سرطانی می‌گیرند، با احساسات مردم، نمایندگان و مسوولان مواجه می شوند و آنها را مجبور می‌کند تا برایشان هزینه کنند و یا این که خودشان از مسوولان و صاحبان نفوذ هستند. برای مثال، دستگاه پزشکی جدیدی عرضه می شود و این سوء برداشت در میان مسوولان و نمایندگان مجلس پیش می‌آید که فرضاً اگر این دستگاه در فلان شهرستان یا شهرک نباشد، از بعد سلامت کوتاهی شده است. بنابراین هزینه زیادی می‌شود که فلان دستگاه پزشکی به فلان نقطه برود که این ها همه اتلاف انرژی و سرپوش گذاشتن بر مشکلات است و اجازه نمی‌دهد مسایل و مشکلات واقعی معلوم شود.
وقتی صحبت از بیمه می‌شود، باید به بیمه سلامت فکر کرد، نه بیمه درمان. بیمه باید به گونه‌ای برنامه‌ریزی کند که بر اساس آن مشخص شود چقدر اعتبار برای پیشگیری از یک بیماری بگذارد، نه این که منتظر بنشیند تا افراد گوناگون خدمات بگیرند و او پول بدهد. در حالی که اگر شرکت بیمه، روی این کار کند که برای مثال، دیابت، فشارخون و سرطان کم شود، صرفه‌جویی هنگفتی خواهد داشت. ضمن این که بسیاری از این بیماری‌ها اغلب وجه اشتراک دارند و اگر اصول اولیه پیشگیری را به جامعه بیاموزیم، از جلوی بسیاری از انواع بیماری‌ها جلوگیری کرده‌ایم. وزارت بهداشت باید برای این موضوعات سرمایه‌گذاری کند. مثلاً باید مواظب تغذیه مردم بود و باید به این مساله بهای بیشتری بدهیم که تغذیه و شیوه زندگی مردم را اصلاح کنیم. یقیناً خیلی ارزان‌تر است که مطالعه کنیم که چه نوع روغنی داشته باشیم که موجب بیماری نشود، تا این که برویم فلان قدر امکانات بیمارستانی در اقصی نقاط کشور بسازیم و پول زیادی هزینه داروهای سرطانی کنیم که درمان کرده باشیم با این اوصاف می‌توان گفت که مجلس هشتم، بیش از قانون‌گذاری نیازمند توجیه مسوولان بهداشتی و مجریان و نظارت بر آن‌هاست، کمااین‌که اکنون هم قوانینی در مجلس وجود دارد که ظرف پنج سال اخیر تصویب شده و هنوز به اجرا در نیامده است که باید نظارت کرد که چرا هنوز محقق و جدی گرفته نشده‌اند.
سلامت ابعاد گسترده ای دارد، اما آن قسمتی که کمتر از همه به آن توجه شده، بحث ارتقای سلامت است. ارتقای سلامت به معنی آموزش دادن به مردم درباره مسایل سلامت و توانمند کردن آن‌ها در به کارگیری این اطلاعات است. در این راستا در مواقع لزوم باید با سیاست‌های تشویقی مانند پرداخت یارانه‌های ویژه، مردم را به اجرای آموزه‌های سلامتی تشویق کنیم. البته این چنین اقداماتی در کشور ما هم شروع شده و انجام می‌شود و انقلاب ما کارهای کلانی در سطح کشور کرده که در سطح دنیا زبانزد بوده است، ولی این کافی نیست.. حتی وقتی به بیمه‌ها نگاه می‌کنیم، بیشتر دولتیان و مجلسیان و غیره به خلاف آحاد مردم ، برای درمان خود از بیمه های تکمیلی استفاده می‌‌کنند، اما برای مردم این سهم را نمی‌گذارند. یعنی قوانینی برای مردم و قوانینی برای خودمان تصویب کرده‌ایم و برای خودمان (وزارتخانه‌ها، سازمان‌های دولتی و مجلس و امثالهم) خرید خدمت دیگری می‌کنیم و مردم عادی باید براساس تعرفه‌ای که تصویب می‌شود، عمل کنند. اگر آن درست است، چرا خودمان با آن تعرفه نمی‌خریم؟ آیا با تعرفه‌ای که گذاشته‌ایم خودمان می‌توانیم زندگی کنیم و خدمات دریافت کنیم و اگر در بیمارستان خوابیدیم، آیا از خدماتی که ارایه می‌شود راضی خواهیم بود؟ شعار عدالت را به جای دیگران باید از خود شروع کنیم. برای حل مشکل تعرفه‌ها در مجلس هم اگر این بحث را زیربنایی نبینیم، مشکل‌ حل نخواهد شد. تعرفه‌ جزیی از یک کل است که اگر ما آن کل را نبینیم، با اصلاح تعرفه فقط ظاهرسازی کرده‌ایم و چه بسا در باطن تخریب هم کرده باشیم. بنابراین ما باید تعرفه را در قالب کل مجموعه سلامت و درست ببینیم. باید این فرصت ایجاد شود که مسوولان متوجه این امر شوند، زیرا مطمئناً بسیاری از آنها نمی‌دانند و به گمان خود، از همان تعرفه‌های مردم استفاده می‌کنند و از همان خدمات بهره‌مند می‌شوند.
البته نمی توان کارهایی را که انجام شده نفی کرد، اما توقع‌ از ما بیش از این است، زیرا ما اسم اسلام را داریم و پرچم‌دار اسلام هستیم و اگر ما الگوی بدی باشیم، به اسلام بیشتر لطمه زده‌ایم تا کشوری که مدعی نیست. کما این‌که ما در زمان جنگ تحمیلی، کارهای بسیاری برای توسعه شبکه بهداشت و درمان کردیم و بنابراین الان توقع بسیار بالاتر است.
در بحث سلامت به جای پرداختن به معلول‌ها، باید علل را پیدا کرد و مشکلات را از ریشه خشکاند. برای مثال، سالم‌سازی شبکه آب‌رسانی از بسیاری از امراض ناشی از آلودگی آب جلوگیری می کند. اما آن‌چه امروز به دنبال آن هستیم، این است که یک بیمارستان با زرق و برق زیاد درست کنیم و داخل آن هم دستگاه‌هایی که مال خودمان نیست قرار دهیم و ارز زیادی هم از کشور خارج کنیم تا عده‌ای بروند و نوار پاره کنند و مریض‌خانه بزرگی را افتتاح کنند. در حالی که زمانی باید روبان و نوار برید که برای حل مشکلات به صورت ریشه‌ای کاری کرده باشیم و به محرومان رسیده باشیم و مشکلات آن‌هایی را حل کرده باشیم که واقعا دادشان به جایی نمی‌رسد. با این نگرش است که باید پای نمایندگان مجلس شورای اسلامی‌در دوران جنگ را بوسید که توانستند با درکی درست در آن زمان، به درد محرومان برسند و آن‌ها را در اولویت کاری قرار دهند و عدالت‌محور بودند و کارهای زیربنایی بسیاری را در آن شرایط به انجام رساندند.
جمهوری اسلامی در شرایطی که اول انقلاب و مدیریت کم‌تجربه‌تر و اعتبارات بسیار محدودتر و زیرساخت‌های بسیار کمتر ‌ بود، کارهای ارزشمند بسیاری انجام داد که الان با زیرساخت‌های خوب و اعتبارات افزایش یافته و نیروهای متخصص و باتجربه کاری بالا، توقعی بسیار بیشتر از آن وجود دارد و البته باز هم باید تإکید کرد که برنامه‌ریزی‌های ما باید با اولویت محرومان و مسایل زیربنایی باشد.
منبع : هفته نامه سپید