جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

این اصل‌ها را به خاطر بسپارید


این اصل‌ها را به خاطر بسپارید
تربیت در جریان زندگی انسان، نقشی مهم و اساسی دارد. هرکس به نحوی از آن برخوردار است و کم و بیش، از ویژگی‌های آن آگاهی دارد. از این رو، این مفهوم، همیشه مورد توجه اکثر دانشمندان، فیلسوفان، روشنفکران، مصلحان اجتماعی و حتی شاعران و نویسندگان بوده است و هر گروه از آنها، از روی تجربیات خود، درباره ماهیت، نقش و اهمیت آن، به بحث پرداخته‌اند و در واقع، هر یک از آنها، به جنبه خاصی از تربیت، توجه کرده‌اند و در تبیین همان جنبه خاص، نتیجه گرفته‌اند که تربیت، همان است که آنها می‌گویند.۱
آغاز تربیت انسان، از بدو تولد است. او را تربیت می‌کنند تا زندگی کند و تا وقتی که زنده است، به تربیت نیاز دارد؛ اما آیا زندگی، پدیده‌ای محدود است؟ خیر،! زندگی انسان، ابعاد گوناگونی دارد؛ ابعاد جسمی، روانی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی.
بنابراین، ارائه تعریفی جامع و مانع از تربیت، قدری مشکل به نظر می‌رسد. هر یک از فیلسوفان و متفکران، متناسب با مکتب و نظریه‌های مورد قبول خود، تربیت را تصور، تعریف و یا تبیین می‌کنند.
● معنا و مفهوم تربیت
برای رسیدن به تعریف تربیت، ابتدا به معنی کلمات تعلیم (آموزش) و تربیت (پرورش) به مثابه دو کلمه مستقل می‌پردازیم؛ کلماتی که اغلب به صورت مترادف به کار می‌روند و آن گاه به معنی کلمات تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) که به حقیقت واحدی دلالت می‌کنند، توجه می‌کنیم؛ سپس به معنی کلماتی که گاهی - درست یا نادرست - به صورت مترادف با تربیت و تعلیم به کار می‌روند، خواهیم پرداخت.
۱) تعلیم یا آموزش (instruction)
این واژه، در لغت به معنی آموختن، آگاهانیدن و یا دادن چیزی به کسی و ... است. آموزش در حقیقت، کوششی است که معلم برای انتقال دانش، ارزش یا مهارتی خاص به شاگردان به کار می‌برد و به عبارت روشن‌تر، عمل تعلیم یا آموزش، فقط به امر انتقال معلومات نظری یا عملی از سوی معلم به شاگرد گفته می‌شود و با این انتقال هم کار تمام می‌شود؛ یعنی عمل آموزشی، فرایندی مداوم تلقی نمی‌شود؛ بلکه جریانی مقطعی است که با انتقال معرفت مورد نظر، پایان می‌یابد. بنابراین، نباید به جای تربیت که فرایندی مداوم و پیوسته است، به کار برود.
۲) تربیت یا پرورش
تربیت در لغت، به پرورانیدن، پروردن و آموختن، معنی شده است. در ادبیات فارسی، کلمه تربیت هم در مورد انسان و هم در مورد حیوان و گیاه به کار می‌رود. معنای تربیت در مورد حیوانات، به معنای شرطی شدن و پاسخ دادن از روی ناآگاهی و عدم شعور است و در مورد گیاهان نیز تربیت به معنای رو به کمال بردن و رشد دادن است. گیاهان مانند حیوانات، استعداد پذیرفتن بازتاب‌های شرطی را ندارند و تربیت آنان، منوط به حد معینی از رشد گیاه است که مطلوبیت و ارزش آن برای خود گیاه مطرح نیست؛ بلکه انسان، به دنبال این مطلوبیت و ارزش است.
کلمه تربیت در مورد انسان، دارای کاربرد عمیق‌تر و وسیع‌تری است. تربیت، باعث ایجاد کردن یا فعلیت بخشیدن کمالی در انسان می‌شود که مطلوبیت و ارزش داشته باشد. این کمال، گاهی جنبه شناختی (cognitive) دارد که به دانش، شناخت و آگاهی انسان مربوط می‌شود و گاهی نیز جنبه کششی یا حرکتی (psychomotor) دارد که به رفتارها و اعمال عینی انسان - که اغلب دارای مظاهر جسمانی‌اند -مربوط می‌شود. همچنین گاهی جنبه گرایشی یا عاطفی (affective) دارد که با نگرش، اعتقاد، ایمان، علایق و احساسات و تمایلات انسان مرتبط است.
۳) تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش
کاربرد این اصطلاح که بر معنای واحدی دلالت دارد، در زبان فارسی، تاریخچه‌ای طولانی ندارد و احتمالاً از آغاز قرن اخیر فراتر نمی‌رود. به نظر می‌رسد که پس از توجه به فرهنگ غرب در کشور ما و رواج ترجمه آثار علوم تربیتی، این اصطلاح در ترجمه کلمه «education» به کار رفته است. شاید استدلال مترجمان این بوده که این واژه در زبان‌های اروپایی، در مورد غیر انسان به کار نمی‌رود؛ در صورتی که واژه تعلیم و همچنین تربیت، در زبان فارسی، در مورد غیر انسان نیز به کار می‌روند و هیچ کدام به تنهایی، مفهوم اصلی آن را نمی‌رساند. بنابراین، لازم دیدند که آن را به صورت واژه مرکب آموزش و پرورش یا تعلیم و تربیت، ترجمه کنند.
۴) تدریس (teaching)
تدریس به فعالیت خاصی گفته می‌شود که به وسیله معلم انجام می‌گیرد؛ تا شاگردان، مطالبی را بیاموزند. در واقع، تدریس را می‌توان سلسله فعالیت‌هایی منظم دانست که در عین متنوع بودن، در جهت یادگیری شاگردان صورت می‌گیرد.
۵) مهارت آموزی یا کارورزی (traning)
این عمل به معنی فراگیری تخصص‌ها، مهارت‌ها و نیز به دست آوردن شناخت و آگاهی، از طریق عمل است که فرد را برای پذیرش شغل جدید و یا انجام دادن وظایف مختلف در مقطع زمانی خاص که از پیش معین شده آماده و تجهیز می‌کند.۲
● اصول آموزش و پرورش
اصل در لغت به معنای ریشه درخت و نیز به معنای مبناست؛ یعنی مبنای چیزی است که چیز دیگری بر آن مبتنی است. فیلسوفان و عالمان تعلیم و تربیت آن را برابر با معنای منشا و مصدر می‌دانند و به این اعتبار، اصل، منشا و سرچشمه رفتار یا فعالیت را نشان می‌دهد؛ مانند «اصل رفتار» که منشا اساسی رفتار را بیان می‌کند.۳ اصول، بنیاد و مبنای عمل و رفتار مربی و شاگرد است و تکیه‌گاه‌های نظری و یا رد مجموعه قضایا و قضاوت‌های روشن و قطعی است که تمام فعالیت‌های آن علم، بر آن مبتنی است.۴
اندیشمندان تعلیم و تربیت، اصول تربیت را تحت عناوین مختلف ذکر کرده‌اند که برخی عبارتند از:
الف) اصل تلاش و فعالیت
اصل فعالیت، از اصول پذیرفته شده نزد اندیشمندان تعلیم و تربیت است. مقصود از این اصل، این است که تدبیر تربیتی، باید همراه عمل باشد و به بیان نظری اکتفا نشود؛ بلکه تدبیر تربیتی، با عمل آغاز شود و مربی و معلم بکوشد تا شاگرد به فعالیت و تلاش بپردازد و از راه فعالیت خویش، به شناخت‌های جدید دست یابد. با توجه به این اصل، اگر کودک از آغاز بر فعالیت و تلاش خود تکیه نماید، در آینده نیز به تلاش خویش می‌اندیشد و شخصیت او بر این اصل سازنده، استوار می‌شود؛ زیرا «به عمل کار برآید، به سخنرانی نیست».۵
ب) اصل اجتماعی بودن
انسان، موجودی اجتماعی است و شخصیت او در اجتماع ساخته می‌شود. اندیشمندان تعلیم و تربیت با در نظر گرفتن این بعد انسان، اصل اجتماعی بودن را پذیرفته‌اند. اصل اجتماعی بودن عبارت است از: پرورش انگیزه اجتماعی انسان، ایجاد زمینه پیوستن افراد به جامعه و اجتماع، پرهیز دادن آنان از تک‌روی و انزوا گزینی، آماده ساختن آنان برای داد و ستد اجتماعی، آشنا ساختن شاگردان با وظایف و مسئولیت‌های اجتماعی و ایجاد روحیه سازگاری اجتماعی.۶
ج) اصل تفرد
تفرد از اصول بنیادین تعلیم و تربیت و بدین معناست که هر انسانی هرچند با دیگران شباهت‌هایی دارد، اما دارای خصوصیات جسمی، ویژگی‌های روانی و توانایی‌های ویژه ‌ذهنی، هوشی و ادراکی است که او را از دیگران، ممتاز می‌سازد و موجب می‌شود تا او موجودی مستقل و فردی خاص باشد. این ویژگی‌ها به منزله تفاوت‌های فردی در باب شخصیت، از دیدگاه روان‌شناسان نیز مورد توجه است.۷
ابن مسکویه نیز در کتاب تهذیب الاخلاق می‌نویسد: «و تو با تامل در اخلاق کودکان و آمادگی‌شان برای تادیب شدن یا گریزان بودن از این امر و از حالات متفاوت در آنها، می‌توانی به تفاوت مراتب افراد، در پذیرش خوی‌ها و شایسته و یکسان نبودن آن، پی ببری».۸
د) اصل کمال و تمامیت
اغلب کودکان، به تبعیت از وضع محیط، به ارزش‌های منفی و امور ناشایست می‌گرایند و برعکس، به ارزش‌هایی که متضمن کمال انسان و مستلزم فایده آتی است، توجهی ندارند. بنابراین لازم است که لذات آنی آنها، فدای آینده‌شان شود؛ تا مستعد ادراک ارزش‌هایی شوند که تعدیل کننده زندگانی است.۹
و) اصل حریت
از لحاظ فلسفی، آزادی، همچون تعلیم و تربیت، از مهم‌ترین حقوق آدمی است؛ به طوری که تصور انسان واقعی، بدون برخورداری از آزادی، امکان‌پذیر نیست. از طرف دیگر، مشاهدات و آزمایش‌های روان‌شناسان نشان داده که آدمی فطرتاً و از بدو تولد، طالب آزادی است و هرچه آزادی‌اش را محدود کند، موجب درد و رنج اوست.۱۰ آزادی، شرط ضروری سعادت فرد و اجتماع است؛ اما نباید تصور کرد که در آزادترین اوضاع همه، افراد یکسان رشد می‌کنند؛ زیرا همه استعداد یکسان ندارند؛ ولی همه به کمالی که استعداد آن را دارند، می‌رسند. جای خوش‌وقتی است که رشد همه افراد، در یک جهت نیست و در یک جهت هم همه استعداد یکسان ندارند؛ زیرا از تنوع استعدادها، تنوع کارها و تخصص وظایف، پدید می‌آید و رنگارنگی تمدن، نتیجه آن است.۱۱
ه) اصل سندیت
تعلیم و تربیت از نهادهای مهم اجتماعی است و از آن جا که انسان برای حفظ سنت‌ها ناگزیر است محافظه‌کار باشد، خواه ناخواه به سوی روش‌های استبدادی متمایل می‌شود. نوزاد ابتدا در خانواده، سپس در مؤسسات تربیت و سرانجام به صورت بزرگسال در محیط اجتماعی، همواره یوغ تبعیت را برگردن دارد. اطاعت از والدین و مربیان و رعایت سنت‌ها و قوانین، واقعیتی است که آدمی، حتی در بزرگسالی، به ندرت قادر است از زیر بار آن شانه خالی کند. اطاعت در زندگی آدمیان، قاعده است و تنها استثنایی که در مورد آن وجود دارد، حالتی است که فرد با ادراک ارزش‌ها و گرویدن به نظام ارزش‌های اجتماعی آن‌ها را از آن خود می‌کند و چون خود به صورت حامل ارزش‌ها و ارزشمند شد، از نظر اجتماعی تربیت شده محسوب می‌شود؛ ولی اطاعت، همچنان صورت ظاهر خود را حفظ می‌کند؛ با این تفاوت که ابتدا تحمیلی و ارزش آن بیرونی است و بعد مقبول و انگیزه آن درونی است و تنها در این حالت اخیر است که آدمی با اطاعت از قوانین مورد قبول خویش، از نظر اخلاقی، آزاد به شمار می‌آید.۱۲
ی) اصل تناسب عمل و وضع
برای طرح هر مسئله و برای یادگیری هر مطلب، ساعت مناسبی وجود دارد. سن معینی برای تحصیل علوم و سن خاصی برای درک آداب و رسوم اجتماعی وجود دارد. همچنین موقع خاصی برای داستان‌ها و زمان مناسبی برای رسیدن به مفهوم خدا - بدون این که به بت‌پرستی منتهی شود - وجود دارد. دوره‌ای برای پیروی از منطق و استدلال و دوره دیگری برای پیروی از علاقه و رغبت یافت می‌شود؛ اما قبل از آن که موقع چیزی فرا رسیده باشد، باید مقدمات آن را آماده کرد. پیش از آن که با کودک، براساس منطق سخن بگوییم، باید او را برای درک استدلال و سخن منطقی، آماده کنیم و او را برای قصه‌گویی، حکایت، معاشرت و برای درک خدای تعالی، آماده کنیم.۱۳
۱. عیسی ابراهیم زاده، فلسفه تربیت، انتشارات دانشگاه پیام نور، ۱۳۷۵، ص۲۴.
۲. همان، ص ۲۶ - ۳۲.
۳. علی تقی پور ظهیر، اصول و مبانی آموزش و پرورش، انتشارات دانشگاه پیام نور، ۱۳۸۴، ص ۶۳.
۴. همان، ص ۶۴.
۵. محمد بهشتی، مهدی ابوجعفری وعلی نقی فقیهی، آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن، پژوهشگاه حوزه دانشگاهی، ج ۲، ص ۲۲۵.
۶. همان، ص ۲۲۹.
۷. همان، ص ۲۳۰.
۸. ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، انتشارات بیدار، ص ۵۴.
۹. غلام حسین شکوهی، مبانی و اصول آموزش و پرورش، انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵، ص ۱۶۱.
۱۰. همان، ص ۱۶۸.
۱۱. محمود صناعی، آزادی و تربیت، انتشارات امیرکبیر، ص ۱۱ - ۱۲.
۱۲. مبانی و اصول آموزش و پرورش، ص ۱۷۶.
۱۳. همان، ص ۱۸۸.
منبع : نشریه الکترونیکی پرسمان


همچنین مشاهده کنید