جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

اعتراض زنان در افغانستان مردسالار


اعتراض زنان در افغانستان مردسالار
جهانیان و بسیاری از کسانی که به درستی با وضعیت مناطق قبایلی در افغانستان آشنا نیستند همواره در تفکر بن بست گونه یی غوطه می خورند که گویا طالبان تنها در قامت شولاپوشان تفنگ به دوش و تروریست های انتحاری قابل شناسایی هستند. اینکه سلفی گری و بنیادگرایی مذهبی در این کشور از دهه ۷۰ میلادی تحت تاثیر رقابت های بین دو بلوک متعارض بین المللی از سوی جهان غرب و ارتجاع منطقه یی پرداخته و سازماندهی شد هرگز به مفهوم بیگانگی فرهنگ افغانستان با چنین هویتی نخواهد بود. به همان اندازه که در یازدهم سپتامبر هواپیماربایی و حمله به برج های دوقلوی تجارت جهانی توسط جهادگران متوهمی انجام شد که در دامنه های هندوکش ماوا گزیده و قصد تغییر جهان را داشتند، حمله ائتلاف به رهبری امریکا به بهانه این حوادث و صدور دموکراسی به این کشور نیز توسط کسانی انجام شد که گمان می بردند با یک حمله برق آسا ملتی را با فرهنگ سنتی و قبیله یی، یک شبه درون مدرنیته رهنمون می کنند. گروه اول با استفاده از بخشی از حقیقت بهترین محیط برای بقا و فعالیت را در این سرزمین عقب افتاده یافته بودند و گروه دوم نیز از بخش دیگری از این حقیقت استفاده کرده و با استناد به وجود القاعده در این کشور و ستم مضاعف رژیم طالبان علیه مردم، به پندار استقبال توده های افغان در یک باتلاق خودفریبی فرو رفتند. از سال ۲۰۰۱ تا به امروز جنگ بین ساکنان توره بوره و نیروهای ائتلاف موجب شده تمام حقیقت افغانستان تحت تاثیر تحولات ژئوپولتیکی و تروریسم بین الملل پنهان بماند. نگاه انتزاعی و مجرد به محیط سیاسی- اجتماعی افغانستان عامل اصلی بروز اشتباهات و بسیاری از درگیری های کنونی در این کشور است. خلاصه کردن طالبان در یک گروه ستیزه جو و تروریست که در حال جنگ با نیروهای ائتلاف است یک گمراهی بنیادین است که موجب می شود گستره این جنبش ارتجاعی در لایه های اجتماعی افغانستان نادیده گرفته شود. ارتباط مستقیم و انکارناپذیر تفکر طالبانی با قبیله گرایی، بنیادگرایی مذهبی، مردسالاری، بیسوادی، فقر، زن ستیزی و کشت و تجارت مواد مخدر همچون زنجیر به هم بافته یی است که گسست و حذف هر کدام از حلقه های آن در حیطه شناخت این پدیده می تواند سبب بروز تحلیل و برداشت اشتباه از موجودیت و چرایی آن شود. روز چهارشنبه ۱۵ آوریل کابل صحنه یکی از نمایشات واقعی از هویت فرهنگی، موجودیت عینی، ذات متصلب و پارادوکس قدرت ایل مردی سنتی در مقابل ضعف جامعه مدنی بود که فرهنگ واپسگرا را در مقابل فرهنگ مدرن و مردسالاران را در مقابل زنان مطالبه جو قرار داد.
اعتراض مسالمت آمیز و آرام گروهی از زنان فرهیخته افغانستان نسبت به قانون «احوال شخصیه اهل تشیع» از آنجا که ظاهراً برخلاف تفکر روحانیون شارع قانون فوق و میل مردان سنتگرای افغان تلقی می شد با حمله به آنان به خشونت کشیده شد. این قانون و خشونت در برابر اعتراض مدنی زنان نه توسط نیروهای مسلح طالبان و وهابیون، که در روز روشن و در مرکز کابل توسط طلبه های مدرسه دینی آیت الله محسنی و مردان کپی برابر اصل شولاپوش از نوع طالبان شیعه انجام می گرفت. سنت های قبیله یی افغانستان در همراهی با تفسیرهای غلط و واپسگرا از اندیشه دینی ساختار پیدا و پنهانی از فرهنگ بومی را رقم زده است که در آن گویا زن تنها یک وسیله برای ارضای امیال جنسی مردان، بردگی خانگی و بقای نسل تلقی می شود. تصویب و امضای این قانون توسط پارلمان و رئیس جمهوری افغانستان در حالی انجام گرفته است که افکار عمومی جهان و کشورهای عضو ائتلاف مستقر در افغانستان بعد از هفت سال جنگ و حضور سربازان، از دولتمردان خود می پرسند چرا فرزندان شان برای استقرار حکومتی کشته می شوند که به طور رسمی نقض حقوق زنان و تجاوز جنسی به آنان را قانونی می کند. هرچند با مخالفت جامعه بین المللی هم اینک «حامد کرزی» دستور تعلیق و بازنگری در این قانون را صادر کرده است اما با توجه به حمایت های یکپارچه محافل مذهبی و ارکان قدرت ملی در افغانستان تنها می توان به انتظار گذشت زمان برای فروکش کردن اعتراضات مدنی و حساسیت های بین المللی جهت تمکین به یک جهالت طالبانی که قبلاً در دره سوات نیز تجربه شده بود، نشست.
زنانی که روز چهارشنبه صدای اعتراض خود را به سطح خیابان های کابل آورده و مورد خشم طلاب دینی و مردان زیاده خواه سنتی قرار گرفتند بهترین تندیس و تصویر از افغانستان وهم آلود کنونی و دولت مورد حمایت غرب در کابل هستند. روزی که شولاپوشان طالبان با توپ و تانک پیکره های عظیم بودا در بامیان را مورد تخریب قرار دادند شاید اکثریت مردم این کشور مستعد پذیرش یک حکومت انسانی تر و دموکراتیک بودند ولی بعد از تهاجم غرب به افغانستان و پس از گذشت هفت سال، امروز صدای حق خواهی زنان این کشور در هیاهو و همهمه مردان طالبانی، همسویی حاکمان و بی عملی ائتلاف نظامی مستقر در این کشور به راحتی خاموش می شود. عقب نشینی های گام به گام ائتلاف ضدتروریستی در افغانستان و پاکستان در مقابل خواسته های قرون وسطایی طالبان آشکار و پنهان و استراتژی مصالحه و معامله با طالبان نه تنها این منطقه را به سمت جلو سوق نداده است که به یقین باید در ماتم نبود نجیب رهبران ملی، مسببان این سقوط سیاسی- اجتماعی را به نفرین ابدی حواله داد. عربده های مستانه مردان کف بردهان آورده یی که در این روز زنان فرهیخته میهن شان را به خاطر دفاع از حقوق انسانی خود به سگ تشبیه کردند تنها با باده مسموم کارخانه مشترکی با تکنولوژی غرب، پول عربستان و نیروی لجستیکی پاکستان، که از دهه ۷۰ تاسیس شد و محصول دوگانه خود را در انتهای هزاره دوم با ورود مجاهدین به کابل و ابتدای هزاره سوم با حمله به برج های دوقلو به بازار سرازیر کرد، سیراب شده است.
جهانیان و بسیاری از کسانی که به درستی با وضعیت مناطق قبایلی در افغانستان آشنا نیستند همواره در تفکر بن بست گونه یی غوطه می خورند که گویا طالبان تنها در قامت شولاپوشان تفنگ به دوش و تروریست های انتحاری قابل شناسایی هستند. اینکه سلفی گری و بنیادگرایی مذهبی در این کشور از دهه ۷۰ میلادی تحت تاثیر رقابت های بین دو بلوک متعارض بین المللی از سوی جهان غرب و ارتجاع منطقه یی پرداخته و سازماندهی شد هرگز به مفهوم بیگانگی فرهنگ افغانستان با چنین هویتی نخواهد بود. به همان اندازه که در یازدهم سپتامبر هواپیماربایی و حمله به برج های دوقلوی تجارت جهانی توسط جهادگران متوهمی انجام شد که در دامنه های هندوکش ماوا گزیده و قصد تغییر جهان را داشتند، حمله ائتلاف به رهبری امریکا به بهانه این حوادث و صدور دموکراسی به این کشور نیز توسط کسانی انجام شد که گمان می بردند با یک حمله برق آسا ملتی را با فرهنگ سنتی و قبیله یی، یک شبه درون مدرنیته رهنمون می کنند. گروه اول با استفاده از بخشی از حقیقت بهترین محیط برای بقا و فعالیت را در این سرزمین عقب افتاده یافته بودند و گروه دوم نیز از بخش دیگری از این حقیقت استفاده کرده و با استناد به وجود القاعده در این کشور و ستم مضاعف رژیم طالبان علیه مردم، به پندار استقبال توده های افغان در یک باتلاق خودفریبی فرو رفتند. از سال ۲۰۰۱ تا به امروز جنگ بین ساکنان توره بوره و نیروهای ائتلاف موجب شده تمام حقیقت افغانستان تحت تاثیر تحولات ژئوپولتیکی و تروریسم بین الملل پنهان بماند. نگاه انتزاعی و مجرد به محیط سیاسی- اجتماعی افغانستان عامل اصلی بروز اشتباهات و بسیاری از درگیری های کنونی در این کشور است. خلاصه کردن طالبان در یک گروه ستیزه جو و تروریست که در حال جنگ با نیروهای ائتلاف است یک گمراهی بنیادین است که موجب می شود گستره این جنبش ارتجاعی در لایه های اجتماعی افغانستان نادیده گرفته شود. ارتباط مستقیم و انکارناپذیر تفکر طالبانی با قبیله گرایی، بنیادگرایی مذهبی، مردسالاری، بیسوادی، فقر، زن ستیزی و کشت و تجارت مواد مخدر همچون زنجیر به هم بافته یی است که گسست و حذف هر کدام از حلقه های آن در حیطه شناخت این پدیده می تواند سبب بروز تحلیل و برداشت اشتباه از موجودیت و چرایی آن شود.
روز چهارشنبه ۱۵ آوریل کابل صحنه یکی از نمایشات واقعی از هویت فرهنگی، موجودیت عینی، ذات متصلب و پارادوکس قدرت ایل مردی سنتی در مقابل ضعف جامعه مدنی بود که فرهنگ واپسگرا را در مقابل فرهنگ مدرن و مردسالاران را در مقابل زنان مطالبه جو قرار داد. اعتراض مسالمت آمیز و آرام گروهی از زنان فرهیخته افغانستان نسبت به قانون «احوال شخصیه اهل تشیع» از آنجا که ظاهراً برخلاف تفکر روحانیون شارع قانون فوق و میل مردان سنتگرای افغان تلقی می شد با حمله به آنان به خشونت کشیده شد. این قانون و خشونت در برابر اعتراض مدنی زنان نه توسط نیروهای مسلح طالبان و وهابیون، که در روز روشن و در مرکز کابل توسط طلبه های یک مدرسه دینی و مردان کپی برابر اصل شولاپوش از نوع طالبان انجام می گرفت. سنت های قبیله یی افغانستان در همراهی با تفسیرهای غلط و واپسگرا از اندیشه دینی ساختار پیدا و پنهانی از فرهنگ بومی را رقم زده است که در آن گویا زن تنها یک وسیله برای ارضای امیال جنسی مردان، بردگی خانگی و بقای نسل تلقی می شود. تصویب و امضای این قانون توسط پارلمان و رئیس جمهوری افغانستان در حالی انجام گرفته است که افکار عمومی جهان و کشورهای عضو ائتلاف مستقر در افغانستان بعد از هفت سال جنگ و حضور سربازان، از دولتمردان خود می پرسند چرا فرزندان شان برای استقرار حکومتی کشته می شوند که به طور رسمی نقض حقوق زنان و تجاوز جنسی به آنان را قانونی می کند. هرچند با مخالفت جامعه بین المللی هم اینک «حامد کرزی» دستور تعلیق و بازنگری در این قانون را صادر کرده است اما با توجه به حمایت های یکپارچه برخی محافل در افغانستان تنها می توان به انتظار گذشت زمان برای فروکش کردن اعتراضات مدنی و حساسیت های بین المللی جهت تمکین به یک جهالت طالبانی که قبلاً در دره سوات نیز تجربه شده بود، نشست. زنانی که روز چهارشنبه صدای اعتراض خود را به سطح خیابان های کابل آورده و مورد خشم طلاب دینی و مردان زیاده خواه سنتی قرار گرفتند بهترین تندیس و تصویر از افغانستان وهم آلود کنونی و دولت مورد حمایت غرب در کابل هستند. روزی که شولاپوشان طالبان با توپ و تانک پیکره های عظیم بودا در بامیان را مورد تخریب قرار دادند شاید اکثریت مردم این کشور مستعد پذیرش یک حکومت انسانی تر و دموکراتیک بودند ولی بعد از تهاجم غرب به افغانستان و پس از گذشت هفت سال، امروز صدای حق خواهی زنان این کشور در هیاهو و همهمه مردان طالبانی، همسویی حاکمان و بی عملی ائتلاف نظامی مستقر در این کشور به راحتی خاموش می شود. عقب نشینی های گام به گام ائتلاف ضدتروریستی در افغانستان و پاکستان در مقابل خواسته های قرون وسطایی طالبان آشکار و پنهان و استراتژی مصالحه و معامله با طالبان نه تنها این منطقه را به سمت جلو سوق نداده است که به یقین باید در ماتم نبود نجیب رهبران ملی، مسببان این سقوط سیاسی- اجتماعی را به نفرین ابدی حواله داد. عربده های مستانه مردان کف بردهان آورده یی که در این روز زنان فرهیخته میهن شان را به خاطر دفاع از حقوق انسانی خود به سگ تشبیه کردند تنها با باده مسموم کارخانه مشترکی با تکنولوژی غرب، پول عربستان و نیروی لجستیکی پاکستان، که از دهه ۷۰ تاسیس شد و محصول دوگانه خود را در انتهای هزاره دوم با ورود مجاهدین به کابل و ابتدای هزاره سوم با حمله به برج های دوقلو به بازار سرازیر کرد، سیراب شده است.
اردشیر زارعی قنواتی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید