جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


مهرانه مهین‌ترابی:به دنبال آرامشم


مهرانه مهین‌ترابی:به دنبال آرامشم
مهرانه مهین‌ترابی سال‌هاست که در تلویزیون و سینما ایفای نقش کرده است و خاطرات خوشی را در ذهن بینندگان ثبت کرده است، او سال‌ها قبل با سریال همسران و بازی درکنار فردوس کاویانی، فرهاد جم و... توانست به خانه‌ها بیاید و نام خود را به عنوان یک بازیگر به ثبت برساند، یکی دیگر از کارهای به یادماندنی او بازی در مجموعه «خانه‌سبز» در کنار مرحوم خسرو شکیبایی و رامبد جوان بود، سریالی که خیلی پرطرفدار ظاهر شد و دو سال قبل یکی دیگر از نقش‌های به یادماندنی او بازی در سریال «نرگس» بود که نقش قابل توجهی از او دیدیم، او حالا این روزها با سریال «همه بچه‌های من» به خانه‌ها آمده است. «مهرانه مهین‌ترابی» خیلی تصادفی وارد عالم هنر شد... گفتگویی با او ترتیب دادیم که خواندنش را به شما سفارش می‌کنیم.
● ازدواج
مهرانه مهین‌ترابی مجرد است، بخوانید گفته‌های او را در مورد اینکه چرا ازدواج نکرده است؛ «در زندگی شخصی‌ام، خیلی اهل ریسک نیستم، شاید به این خاطر بود که هیچ وقت ازدواج نکردم، نمی‌دانم چرا حاضر نشدم مثل خیلی از آدم‌ها ازدواج کنم، بچه‌دار شوم، آن زمان این ایدئولوژی فکری من بود، من نمی‌توانستم و یا نمی‌خواستم ریسک ازدواج را بپذیرم. حالا به درستی یا نادرستی آن کاری ندارم، اما آن زمان فکر می‌کردم که ازدواج نکردن بهترین تصمیم است و هنوز هم به این تصمیم احترام می‌گذارم.»
● مخالفت
خانواده‌ام به ویژه مادرم مخالف بودند که من به دنیای بازیگری روی بیاورم، آنها از شغل من راضی بودند و دائما می‌گفتند که به دنبال همین شغل باش، چرا که آینده مالی خوبی برای تو خواهد داشت، اما من تصمیم خودم را گرفته بودم یعنی «بازیگر شدن»، مادرم می‌گفت چرا می‌خواهی وارد شغلی شوی که امنیت شغلی ندارد و تو از فردایت خبر نخواهی داشت، اصرار آنها بی‌فایده بود، کنکور را به شکل جدی دنبال کردم و توانستم وارد دانشکده هنر شوم و از سال ۶۹ هم به حیطه بازیگران پیوستم.
● امیدوارم
«مهرانه مهین‌ترابی» جزو آن دسته از افرادی است که به آینده خوشبین است و با امید، زندگی می‌کند. «من به آینده و زندگی بسیار خوشبین هستم، همیشه فرض می‌کنم که در پیچ‌های بعدی زندگی‌ام، شادی و امید سرسبزی منتظرم هستند، انسان با امید زندگی می‌کند، ضمن اینکه همیشه سعی کردم در زندگی‌ام به دنبال کمال باشم، آن هم از نوع مطلق... همیشه سعی کردم در زندگی‌ام گاهی اوقات از رویاهایم هم کمک بگیرم. رویاهای من بال‌هایی در زندگی‌ام بودند که باعث شدند من راحت‌تر اوج بگیرم.
● شکست؛ گام پیروزی
مهرانه‌خانم سعی می‌کند از شکست، درس بگیرد، او می‌گوید: «زندگی مانند یک بسته است که هر چیزی در آن وجود دارد و شما نمی‌توانی از آن خارج شوی، در این پیروزی، شکست، موفقیت، مرگ و... هم وجود دارد و همه آنها بی‌شک در برهه‌ای از زمان به سراغت می‌آیند و شما هیچ وقت نمی‌توانی از آن فرار کنی... منتها باید در زمانی که با شکست مواجه می‌‌شوید، بهترین تصمیم را بگیرید، من خودم این گونه هستم، زمانی که شکست به سراغم می‌آید به فکر برداشتن گام بعدی برای پیروزی هستم، نه اینکه ناراحت شوم و زانوی غم در آغوش بگیرم.
● اتفاقی بود
مهرانه خانم در مورد اینکه چگونه وارد این حرفه شده، می‌گوید: «به شکل کاملا اتفاقی، من تا پیش از ۱۹ سالگی، هیچ وقت به طور جدی به بازیگری فکر نمی‌کردم، اما همیشه از تماشای یک فیلم خوب لذت می‌بردم حتی گاهی اوقات در ذهنم درگیر نقش‌ها می‌شدم، اما هیچ وقت به شکل حرفه‌ای به دنیای بازیگری فکر نمی‌کردم، آن زمان‌ها، تازه بعد از گرفتن دیپلم در اداره گمرک کار می‌کردم و خانواده‌ام هم از این موضوع رضایت کامل داشتند. از آنجا که آدمی بسیار انرژیک بودم و دلم می‌خواست در زمان‌هایی که بیکارم، هم کاری بکنم، به خودم گفتم که به دلمشغولی‌ام یعنی بازیگری بپردازم، تا به نوعی اوقات بیکاری‌ام را پر کرده باشم، این شد که به کلاس‌های تئاتر در کرج رفتم، آن زمان، ما در کرج زندگی می‌کردیم و جالب اینکه آقای فخرالدین صدیق‌شریف کارشناس تئاتر هم آنجا بود.
چند تا نمایش بازی کرده بودم، همین امر باعث شد تا صدیق‌شریف روزی به من بگوید، «تو قابلیت‌ها و استعدادهای نهفته‌ای برای بازیگر شدن داری، من اطمینان دارم که روزی قابلیت‌های تو به کمکت خواهد آمد و به بازیگر بزرگی تبدیل خواهی شد.» گفته‌های وی به من انرژی زیادی داد، من به واقع فکر کردم که خبری هست و من استعداد نهفته‌ای دارم، همین گفته‌ها از سوی یک بازیگر باعث شد که مسیر زندگی‌ام تغییر کند و سفت و سخت به دنبال بازیگری بروم.
● «همه بچه‌های من»
«همه بچه‌های من» تا حدی به زندگی شخصی‌ام نزدیک است، با این تفاوت که من استاد نیستم، همان طورکه تاکنون این سریال را دنبال کردید، متوجه شده‌اید که در این مجموعه من در نقش استادی بازی می‌کنم که تاکنون ازدواج نکرده، اما به واسطه حرفه‌اش با افراد مختلفی در ارتباط است و قصد کمک کردن به آنها را دارد. شخصیت این مجموعه و شخصیت واقعی‌ام، وجه اشتراک‌های زیادی دارد، برای خودم هم جالب است چون نقش استاد در این مجموعه، به شخصیت واقعی‌ام نزدیک است.
● از لابه‌لای حرف‌ها
گاهی اوقات با خودم دعوا می‌کنم و به خاطر عملی که مرتکب شدم، ساعت‌ها از خودم بازخواست می‌کنم، اما در نهایت با خودم آشتی می‌کنم.
اگر در مجموعه‌ای بد بازی کنم، خانواده‌ام به راحتی از من انتقاد می‌کنند.
همیشه سعی کردم خودم باشم و از حواشی و فیگورهای آرتیستی فاصله بگیرم.
مردم همیشه به من لطف داشتند و این از لطف خدا بوده.
زمانی که وارد این حرفه شدم، از تنها چیزی که می‌ترسیدم، شهرت بود. چون که من اصولا همیشه به دنبال آرامش بودم و حاضر نیستم تحت هیچ شرایطی آرامش خودم را از دست بدهم.
منبع : مجله خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید