چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


تماشای تلویزیون قهوه‌خانه در کنار پدر


تماشای تلویزیون قهوه‌خانه در کنار پدر
▪ چند سالتان بود که با تلویزیون آشنا شدید؟
ـ حدودا هفت‌ساله بودم که در خیابان سلسبیل دیروز و رودکی امروز مقابل ویترین یک فروشگاه لوازم خانگی چشمم به یک دستگاه تلویزیون افتاد. جمعیت زیادی هم جلوی ویترین جمع شده بود و من هم یکی از آنها بودم.
▪ تلویزیون روشن بود؟
ـ بله. یک فیلم کابویی نشان می‌داد. همه به سمت هم تیراندازی می‌کردند (می‌خندد).
▪ پدرتان چقدر علاقه‌مند تماشای تلویزیون بود؟
ـ خاطرم هست که آن زمان پدرم بعد از بازگشت از سر کار، یک سر به قهوه‌خانه محل‌مان می‌زد. چایی می‌خورد، قلیانی می‌کشید و با دوستانش گپی می‌زد و در کنارش تلویزیون تماشا می‌کرد. این قهوه‌خانه برای جلب مشتری بیشتر یک دستگاه تلویزیون خریده بود. هر وقت که با پدرم به قهوه‌خانه می‌رفتم وقتی فیلمی شروع می‌شد من فقط آدم‌ها را می‌توانستم ببینم که به تلویزیون خیره شده بودند. معمولا از ساعت پنج بعد از ظهر تا ۹ شب مردم بیشترین انرژی را صرف دیدن تلویزیون می‌کردند.
▪ بالاخره پدرتان چه زمانی برایتان تلویزیون خرید؟
ـ حدودا هشت سال بعد، پدرم یک تلویزیون سیاه و سفید خرید، آن زمان با اینکه بیشتر خانواده‌ها تلویزیون داشتند ولی با این حال تعداد مهمانی‌های منزل ما هم بیشتر شد و خاله و عمو و دایی و عمه همگی در خانه ما جمع می‌شدند و تلویزیون تماشا می‌کردند. هنوز تلویزیون برایشان جذابیت داشت. در همین دوران که من برای اولین بار بر صفحه تلویزیون ظاهر شدم و دوستان و اهالی فامیل با دیدن من شوکه شدند.
▪ این ماجرا مربوط به چه سالی است؟
ـ ۶ فروردین ۱۳۵۰. در نمایش «ریش‌تراش شهر سبیل» به کارگردانی مصطفی اسکویی جلوی دوربین رفتم. آن زمان من یک جوان حدودا ۲۰ساله بودم و برای این نمایش نقش یک پیرمرد را بازی می‌کردم.
▪ با دیدن خودتان بر صفحه تلویزیون چه احساسی به شما دست داد؟
ـ به شدت هیجان‌زده شده بودم. برای دیگران به‌خصوص همکلاسی‌هایم این جریان هیجان‌انگیز بود، چرا که من دانش‌آموز را در یک پدیده نوظهوری که هنوز برایشان خارق‌العاده بود، دیده بودند.
▪ از ایستادن در جلوی دوربین و اجرای این نمایش، چقدر پول نصیب‌تان شد؟
ـ هیچ، مجانی بازی کردم. آن روزها دوران کارورزی‌ام را در کنار مصطفی‌ اسکویی می‌گذراندم.
▪ اولین حقوق‌تان در این حرفه چقدر بود؟
ـ سال ۱۳۵۸ برای بازی در تئاتر «هائیتی» هزار تومان گرفتم.
▪ با اولین حقوق‌تان چه کردید؟
ـ فکر می‌کنم کتاب خریدم. البته زمانی که این مبلغ را گرفتم، در جایی دیگر هم کارمند بودم و ماهیانه هزار و پانصد تومان دریافت می‌کردم.
▪ ایستادن در جلوی دوربین تلویزیون برای اولین بار برای شما چگونه بود؟
ـ زیاد سخت نبود،‌ همان نقش تئاتری‌ام را بازی می‌کردم بدون اینکه بدانم دوربین چیست. آن زمان علی علامه و روح‌الله علی فیلمبرداری می‌کردند و من بدون توجه به اینکه برای کدام دوربین بازی می‌کنم فقط حواسم به نقش‌ام بود تا اینکه خودم را در تلویزیون دیدم و در جاهایی شاهد بودم که پشتم به دوربین است بدون اینکه خودم بدانم. به هر حال نمایش عجیب و غریبی بود (می‌خندد).
▪ این روزها چقدر تلویزیون می‌بینید؟
ـ آن زمان شش‌دانگ حواسم به تلویزیون بود،‌ الان شاید یک دانگ حواسم به کارم باشد و پنج دانگ دیگر حواسم به گرفتاری‌ها و مشغله زندگی.
▪ وقتی پای تلویزیون می‌نشینید، بیشتر به دنبال چه برنامه‌ای هستید؟
ـ برنامه سینماها، اخبار و بعضی اوقات تئاترهای تلویزیونی را نگاه می‌کنم.
▪ رمز ماندگاری کاظم هژیرآزاد در عرصه هنر چه بوده است؟
ـ عشق به کار. من کارم را خیلی دوست دارم و برایش از جان مایه می‌گذارم.
هادی شیرازی
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید