شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


روایت هزارویک شب نولیبرالیسم


روایت هزارویک شب نولیبرالیسم
در این نوشتار کوتاه قصد نقد و بررسی زیبایی شناسانه فیلم «وقتی همه خوابیم» آخرین اثر بهرام بیضایی را ندارم که این کار مجالی و مکانی دیگر را می‌طلبد. آن‌چه در این فیلم بیش از دیگر فیلم‌های ـ اخیر ـ بیضایی حتی آشکارتر و عریان‌تر از فیلم سگ‌کشی به چشم می‌آمد ویرانی سرمایه و روابط سرمایه‌داری در لایه‌ها و هزارتوهای این فیلم هزار و یک شب گونه است ـ که از سوی دلالان همین سینمای ضدفرهنگ و بازاری نیز حسابی گوش‌مالی شد ـ هزارویک شبی از افسانه‌های نولیبرالی در جامعه‌ی‌ سنتی ایران که از قضا درپی انقلابی معنوی پدید آمده است!
هیاهوی کرکننده‌ی ارکستر شوم نولیبرال‌ها در زمینه‌های اقتصاد، فرهنگ و سیاست متمرکز شده بر بازارگرایی و آزادسازی اقتصادی چنان قداستی به بازار بخشید که سخن گفتن در مذمت بازار چون کفر ابلیس بود. برای این تقدس‌بخشی نیاز بود که توپخانه‌ی فرهنگی نولیبرال با تکیه بر آزادی‌‌های فردی، رهاشدن هنرمند از قیدها و بندها و دود شدن هر آن‌چه سخت و استوار است،[۱] موقت‌بودن هر آن‌چه تا آن زمان دایمی و مقدس بود، از ازدواج گرفته تا بیان هنری و علم‌کردن قالب پسامدرنیسم عرصه‌های هنر و فرهنگ عمومی را یکی پس از دیگری در خدمت کالایی شدن هنر و فرهنگ، گشودن عرصه‌هایی نو برای فرونشاندن اشتهای سیری‌ناپذیر سرمایه و در نهایت در خدمت ایجاد یا تحکیم قدرت طبقاتی قرار دهد.
اینک که ریشه‌های سرطانی فرهنگ و هنر سرمایه‌سالاری عرصه‌های فرهنگ، هنر و زندگی عادی و روزمره مردم را در شهرها و روستاها در نوردیده و طاعون پول شهر به شهر و خانه به خانه را آلوده، گاه آن نیست که از این همه سردرگمی جوانان، ابتذال هنری، قدرت‌نمایی دولت و سرمایه‌داران انحصارگر در عرصه‌ی هنر و فرهنگ، ناامنی اجتماعی، فرو ریختن مناسبات سنتی زندگی اجتماعی مردم بدون جایگزینی سامانی نو و پویا، بی‌عدالتی‌ها در دستیابی به فرصت‌‌های فرهنگی و اجتماعی و در یک کلام ابتذال و مسخ شده‌گی سخنی گفته شود؟ بیضایی در «وقتی همه خوابیم» مستقیم و بدون‌تعارف دست روی نقطه‌ی حساس روابط پست و دنی روابط سرمایه‌‌داری در عرصه فرهنگ می‌گذارد. بدون آن‌که پس‌زمینه‌ها و نقاط اصلی نضج‌گرفتن و گسترش چنین روابطی را از قلم بیندازد. در هزارویک‌ شب بیضایی هرکدام از بازیگران نقش‌های متفاوتی دارند که در جغرافیای تاریخی خود حرکت می‌کنند. داستان در داستان بیضایی سمت وسوی حرکت سرمایه‌داری و پرده‌دری و رشد آن را در عرصه‌های گوناگون به‌خوبی بیان کرده است. این فیلم همچون تحلیلی ژرف و عمیق از روابط اجتماعی و فرهنگی انسان‌ها در ابرشهری چون تهران است که به طنزی تلخ دو نوع روایت فیلمی را یکی در قالب فیلم رئالیستی و دیگر روایت کاریکاتور گونه به شکل فیلم‌فارسی بیان می‌کند. در آغاز فیلم تصویر پر اعوجاج و تهدیدکننده‌ی شهر در شیشه‌ی نمای ساختمان‌ها ما را به شهری می‌برد که هر آن چه را که می‌بینیم تصویری صاف و شفاف از آن چه که هست، نیست و بنا نیست باشد. در این فیلم با تحلیل روابط انسان‌ها در مناسبات مشخص زندگی در چارچوب روابط سرمایه داری رودررو هستیم. روابطی عجین‌شده از خصلت تمدن‌ستیز نولیبرالی و سرمایه‌داری لگام‌گسیخته‌ی بناشده بر ویرانه‌های وهم‌ناک تمدنی کهن و پاره‌پاره که در همه‌جا پای مناسبات روزمره لنگ می‌زند و قرار است با نخ و سوزن پول به یک‌دیگر وصله پینه شود. این فیلم از آن رو برای عده‌ای از سرمایه‌سالاران چندش‌آور و تلخ است که رویه‌ی بزک‌کرده‌ی سرمایه‌داری را دریده و چرک و خونابه‌ای را که از روابط سرمایه‌داری واقعاً موجود جاری است و در زیر آن رویه پنهان شده را جلو چشمان حیرت‌زده‌ی ما به نمایش گذاشته است.
بیضایی در «وقتی همه خوابیم» نشان می‌دهد که سرمایه‌داری تنها و تنها روابطی صرفا اقتصادی نیست. بلکه منفعت‌طلبی و حرص و آز سرمایه داری نه فقط ساختار اقتصادی جامعه بلکه ساختار فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و حتی تاریخی جامعه‌ی لیبرال‌زده را دچار اختلال تا سر حد انحطاط کرده و افراد را به عروسک‌هایی مسخ شده و افسون زده تبدیل می‌کند که در نهایت بر سرنوشت آنان نیز تاثیری هولناک خواهد گذاشت. برای درک علل بحران‌های اجتماعی کنونی در جوامع زیر سیطره‌ی روابط سرمایه‌داری و فهم تسلیم توده‌ها بایستی به تضادهای درونی اقتصاد بازار نظر داشت. تضادهایی که هم‌چون فیلم «وقتی همه خوابیم»، در روابط و در همه‌ی سطوح و زوایای هستی و زندگی انسانی رخنه کرده تا جایی که زن اصلی فیلم در فیلم به قرینه‌ی زن ـ فاحشه‌ای که به دست شوهرش کشته نشد به دست برادرانش کشته شود. زیرا برای سنجش روابط و سنن انسانی این نظام را متر و سنجه‌‌ی دیگری نیاز است. متر و معیاری در خدمت سرمایه و اضافه تولید و انباشت سرمایه.
یکی از هزارتوهای «وقتی همه خوابیم» بی‌خبری و پرت‌افتادگی انسان‌هاست که سرآغازی است بر مسخ شده‌گی آن‌ها. حتی تماشاچی‌ نیز تا حدود ۴۰ دقیقه‌ی اول فیلم هنوز نمی‌داند با یک فیلمی که قرار است ساخته شود رودرروست. اما ما را چه می‌شود که چنین به استقبال بی‌خبری و مسخ‌شده‌گی می‌‌شتابیم. آنتونیو گرامشی درباره‌ی جامعه‌پذیریِ چرخش‌های عجیب و شگرف از اصطلاح «حس مشترک» نام می‌برد. حس مشترک آن چیزی است که رضایتِ بخش بزرگی از مردم را برای ایجاد دگرگونی‌های عظیم به دست می‌آورد. این حس مشترک چیست و بر چه مبنایی استوار می‌گردد. حس مشترک ریشه در سنت‌ها، باورها و دریافت‌های عمیق فرهنگی‌ای دارد که در ژرفای جامعه نهادینه شده‌اند. سنت‌هایی از خداپرستی گرفته تا نگرش به زنان و کودکان و ترس از اندیشه‌های بیگانه یا نو. اما چه می‌شود که این حس مشترک باعث می‌شود که یک ملت بر خلاف منافع خود با جریان دشمن سازش می‌یابد. این همان ترفند نولیبرالیسم است که به نام آزادی فرد آن را در بند می‌کشد و به نام سازوکار بازار هر آن‌چه‌ را که بخواهد به مردم حقنه می‌کند.
وقتی همه خوابیم، در پیرامون ما چه رخ می‌دهد؟ وقتی همه خوابیم، سرمایه می‌آید و همه چیز را زیر سیطره می‌گیرد. وقتی همه خوابیم، فرهنگ کالا می‌شود. روابط فرهنگی به روابط کالایی تغییر شکل می‌دهد. هنر کالا می‌شود و برتری هنر کالاشده را جز با مظنه‌ی بازار نمی‌توان عیار گرفت.
وقتی همه خوابیم، سرمایه حاکم بر فیلمسازی می‌شود. چون بازار مقدس می‌شود. چون قرار است فرد از امکان آزادی انتخاب برخوردار ‌شود و این فرد کسی نیست جز آن‌که پول دارد. همه این‌ها با هم بود ولی یک چیز دیگر هم بود و این همان حس مشترک بود از سلطه‌ی سرمایه نه بر فرهنگ و هنر این کشور بلکه بر همه عرصه‌های زندگی فردی و جمعی‌ما. و این رضایت چه‌گونه حاصل شده است؟ رضایت از جشنی که در برابر سینمای سوخته برپا شده بود. و رضایت «چکامه چمانی» از کشته‌شدنش در برابر سینمای سوخته به جای همه‌ی زن‌هایی که در پای پول ذبح شدند!
وقتی همه خوابیم، انسان‌های منفردی تک‌تک با واقعیت سرمایه و سنت‌های محافظه‌کارانه می‌جنگند ولی همه با هم شکست می‌خورند.
وقتی همه خوابیم، سیاست و فرهنگ به هم می رسند.
و وقتی همه در خواب معنویت و عرفان غرق هستیم آتش سرمایه به جان سینما می‌افتد و سینما را می‌سوزاند.
[۱] اشاره به جمله معروف کارل مارکس
فریبرز مسعودی
منبع : سایت تحلیلی البرز


همچنین مشاهده کنید