دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

معجزه و پدیده‏های خارق العاده و فرا روان شناختی


معجزه و پدیده‏های خارق العاده و فرا روان شناختی
وجود امور خارق العاده امری غیر قابل انكار است . هرچند خوارق عادت عموما در داشتن غایتی كه همان اثبات امر غیر معتاد و یا نفی امر معتاد است، با هم مشتركند . اما وجوه افتراقی، آنها را از جهت نوع غایت و برخورداری از مقبولیت الهی و عدم آن از هم جدا می‏كند . این تنوع موجود در خوارق عادت امری است‏با پیشینه‏ای طولانی در مسیر زمان، كه رغبت اهل اندیشه، خصوصا متكلمین را نسبت‏به تحقیق درباره كیفیت و نحوه تحقق آنها جلب كرده است . معجزه به عنوان مهمترین و اصیل‏ترین امر خارق العاده، كه روایتهای تاریخی موثق وقوع آن را اثبات می‏كند، یكی از این امور است . كرامت، سحر، جادو و اموری از قبیل «تله پاتی‏» و «هیپنوتیزم‏» از خوارق عادت محسوب می‏شود . آنچه كه بحث مورد نظر ما است، تعریف و تبیین این امور و نیز تفاوت آنها با معجزه است كه از نظر می‏گذرانیم . یكی از واقعیات هستی كه هیچ شك و تردیدی در آن نیست، خوارق عادت است . ازآنجا كه تحقق امور خارق العاده با تحقق امور عادی فرق دارد; به گونه‏ای كه - امور خارق العاده - با پیش فرضهای عرفی و عادی، قابل تصور و تحقق نیستند و از این روست كه دیگران از آوردن مثل آن ناتوانند، از دیرباز توجه به چنین اموری ونیز كیفیت تحقق آنها، سیره عملی متكلمان اسلامی و اهل اندیشه بوده است . اهل عرف نیز به جهت‏برجستگی این امور نسبت‏به سایر افعال عادی و خارق‏العاده بودن آنها در مرحله تحقق و عینیت‏یافتن، از التفات خاص به آنها غافل نبوده‏اند . تنوع موجود در خوارق عادت، امر دیگری است كه انگیزه اندیشمندان اسلامی و غیراسلامی را در كنكاش، تحقیق و تفحص در كیفیت و نحوه تحقق این امور برانگیخته است . در این كه خوارق عادت به منظور اثبات امری واقع می‏شوند و مشتمل بر غایتی هستند، بحثی نیست ; ولی از آن روی كه در نوع غایت و مشروعیت (به معنای الهی بودن) و عدم مشروعیت‏با هم مختلفند، شناخت این امور، امری لازم و ضروری به نظر می‏رسد . آنچه در پی می‏آید، تبیین بعضی از این امور، از قبیل معجزه، كرامت، سحر، جادو و بعضی از امور فرا روان شناختی مانند تله پاتی و هیپنوتیزم و تفاوت آنها با معجزه است كه از نظر می‏گذرانیم:
معجزه
پرداختن به مبادی تصوری هر واژه و مفهومی، قبل از بررسی معنایی و تصدیقی آن، امری لازم و مطابق با اصول تحقیق است . از این روی، نوشته حاضر از این اصل منطقی و عقلانی، در ذیل هر عنوانی كه پیرامون آن بحث می‏شود، بهره می‏برد .
معنای لغوی معجزه
در معنای لغوی معجزه این گونه آورده‏اند:
«معجزه به اصطلاح اهل ادب، اسم فاعل از اعجاز است و معنای اعجاز به فارسی، ناتوان كردن است; یعنی كسی سخنی بگوید، یا عملی انجام دهد، كه هر كس نتواند چنان سخنی بگوید یا مثل آن عمل را انجام دهد . از این رو، بنا بر معنای لغوی می‏توان امور بسیاری را یافت كه از بعضی اشخاص ظاهر می‏شود و دیگران مانند آن را نمی‏توانند بیاورند، مانند سحر، كهانت و تسخیر (مثل این كه از جن كمك می‏گیرد و خبر می‏دهد) معجزه‏اند و البته تمام اینها متحقق به اسباب و علل خفیه‏ای است كه افرادی كه از این امور خفیه و صنایع بی‏بهره‏اند، نمی‏توانند مثل آن را بیاورند و چه بسا خیال می‏كنند كه اینها معجزه حقیقی است .» (۲)
معنای اصطلاحی معجزه
در تعریف اصطلاحی معجزه آورده‏اند:
«معجزه این‏است كه پیغمبری به اجازه و امر خداوند كار خارق‏العاده‏ای را كه ممكن و مطابق با عقل است و بر اساس علتی نامریی صورت می‏گیرد و افراد دیگر هرچند دانشمند و متفكر و نابغه باشند، نمی‏توانند انجام دهند; برای اثبات نبوت خویش از خود نشان می‏دهد .» (۳) محقق طوسی‏رضی الله عنه می‏فرماید: معجزه ثبوت امر غیر معتاد یا نفی امر معتاد است و علاوه بر خارق العاده بودن، باید مطابق با دعوای كسی كه معجزه می‏آورد نیز باشد . (۴)
ایشان در توضیح این تعریف آورده‏اند:
ثبوت امر غیر معتاد مثل امر منقلب كردن عصا به مار است (چنان‏كه حضرت موسی علیه السلام انجام داد) و نفی چیزی كه معتاد است مثل منع كردن شخص قادر و توانا، از برداشتن حتی كوچكترین اشیا . قید خارق‏العاده به جهت آن است كه فعل معتاد (یعنی فعلی كه طبق عادت است) یا نفی فعل غیر معتاد، دلالت‏بر صدق پیغمبری نمی‏كند; چراكه فعل معتاد یا نفی فعل غیر معتاد را به هر كس می‏توان نسبت داد و قید مطابق با دعوی بودن بدین منظور كه مدعی نبوت، اگر برای اثبات نبوت خویش، بر بینا كردن شخص نابینا معجزه جاری كند، ولی آن معجزه مطابق با مدعای او نباشد; مثلا نه تنها شخص نابینا، بینا نشود، بلكه ناشنوا هم گردد، معلوم می‏شود كه در ادعایش صادق نبوده است . (۵) چنان كه در قضیه «مسیلمه كذاب‏» آمده است كه برای اثبات مدعای خویش، آب دهان در چاه انداخت تا آب آن زیاد شود، ولی آب چاه به جای فزونی، خشكید . اكنون، با توجه به معنا و محتوای اصطلاحی معجزه می‏توان شرایط آن‏را این‏گونه بیان كرد:
۱ - مردم از آوردن مثل آن عاجز باشند .
۲ - از جانب خداوند تعالی یا به امر او باشد . توضیح آن كه گاه صدور معجزه از جانب خداست و از مدعی نبوت عمل محسوسی صادر نمی‏شود، بلكه پیامبر صلی الله علیه و آله، تنها وقوع آن را از خدا طلب می‏كند، مانند شق‏القمر، تسبیح سنگ‏ریزه و ... ولی گاه صدور معجزه كه به امر خداوند است و از شخص مدعی نبوت و پیغمبری، عمل محسوسی صادر می‏شود; یعنی خود پیامبر فعل خارق‏العاده را انجام می‏دهد . ولی فعل خارق‏العاده او، به اذن الهی است . مانند خبر دادن از غیب، تبدیل كردن عصا به مار و ...
۳ - خارق العاده باشد .
۴ - مقارن دعوای نبوت و مطابق با ادعای او باشد . پس هر فعلی كه واجد شرایط مذكور باشد، معجزه بوده و دلیل بر صدق دعوای مدعی نبوت است .
كرامت
كرامت، عبارت است از امر خارق‏العاده‏ای كه به عنوان دلیل بر ادعای امامت (یا بدون ادعای امامت) انجام یابد . (۶)
و بدین ترتیب، «اصطلاح كرامت اختصاص می‏یابد به سایر خارق‏العاده‏های الهی كه از اولیای خدا صادر می‏شود .» (۷) اكنون، با توجه به تعریف هریك از معجزه و كرامت و توضیحات ارائه شده، به بیان تفاوت آنها می‏پردازیم .
تفاوت معجزه با كرامت
فرق بین معجزه با كرامت دراین است كه معجزات نبویه به ادعای نبوت از جانب نبی هستند، ولی كرامات اولیا، مشروط به ادعای امامت از جانب كسی نیست . بلكه گاهی با دعوای امامت مقارن است و گاهی بدون دعوای امامت انجام می‏گیرد . (۸) دیگر آن كه كرامات اولیاء الله با تحدی صورت نمی‏پذیرد، اما معجزات با تحدی (۹) مقارن و همراه است . به تعبیر دیگر، معجزه و كرامات از این جهت كه هر دو بر اساس ولایت تكوینی نبی و یا امام انجام می‏شوند، همانند یكدیگرند ولی با این تفاوت كه معجزه همراه با تحدی نبوت است; یعنی نبی دعوای نبوت نموده و با انجام معجزه، مبارز می‏طلبد ولی كرامت همراه با ادعا و تحدی نمی‏باشد . (۱۰) (تحدی مبارزه طلبیدن جهت اثبات دعوی است . به این بیان كه مدعی نبوت هنگام معجزه آوردن از كسانی كه موافق با دعوای او نیستند و او را تصدیق نمی‏كنند، می‏خواهند تا آنها هم مثل آنچه را كه او آورده است، بیاورند و چون نتوانند، محكوم گردند). در اینجا شایسته است‏به بعضی از اهم مناقشاتی كه در باره كرامات اولیا شده است، اشاره و پاسخ داده شود .مناقشات در كرامات اولیا و پاسخ آنها
در ظهور كرامت از اولیا از جهاتی مناقشه شده است كه پس از بیان مهمترین آنها به نقد و بررسی آنها می‏پردازیم .
مناقشه اول
اگر چیزی مانند معجزه (۱۱) از غیر نبی صادر شود، معجزه خصوصیت‏خود را از دست داده و فرقی بین نبی و غیر نبی باقی نمی‏ماند و در نتیجه تشخیص نبی میسور نخواهد بود .
پاسخ آن كه:
«فرق بین این دو به تحدی و دعوای نبوت است و این فرق ثابت است; زیرا آن كسی كه به ولایت نرسد، فاقد كرامت است، ولی نیز جز از طریق عمل به دستورات نبی، نمی‏تواند به ولایت‏برسد . پس آن كسی كه صاحب كرامت است، مطیع پیامبر و مقر به او بوده و هرگز دعوی و تحدی ندارد . در نتیجه ظهور كرامت از غیر نبی ممكن است و بهترین دلیل بر امكان آن، وقوعش است; زیرا جریان تاریخ، چنان كه مستفاد از روایات و احادیث است، شاهد زنده‏ای است‏بر ظهور كرامات فراوانی كه توسط اولیای الهی كه پیامبر نبوده‏اند، انجام شده است .» (۱۲)
مناقشه دوم
اگر روا داریم كه معجزه در حق بعضی اولیا جایز شود، در حق همه جایز می‏شود . پس خوارق عادت بسیار می‏شود و چون چنین شود، خرق عادت، خود عین عادت شود و در این صورت نه دلیل است‏بر نبوت نبی و نه بر كرامت ولی . (۱۳)
پاسخ آن است كه:
اولا: این اشكالی كه در كرامات بر ما وارد كرده‏اید، در معجزات بر شما لازم می‏آید (یعنی همین مطلب شما شامل معجزات هم می‏شود) ; زیرا بر آن تقدیر كه خدای تعالی پیامبران بسیار فرستد و بر دست هر یك معجزه ظاهر كند، لازم می‏آید خرق عادت موافق عادت شود، از این رو، قدح در معجزه پدید می‏آید و این جایز نیست .
ثانیا: اگر بگویید كه هر چند تكثیر معجزات روا باشد، لیكن باید به حدی نرسد كه عادت شود، می‏گوییم جواب در ظهور خوارق اولیا عین این است (۱۴) ; یعنی درباره ظهور خوارق عادت از اولیا می‏گوییم امكان داشته و تكثیر آن هم رواست و به گونه‏ای هم كه به حد عادت برسد و عادی شود، نخواهد رسید .
ثالثا: مدار در معجزه بر نادر الوقوع بودن آن نیست تا كثرت وقوع آن موجب خروج آن از اعجاز شود . بلكه ملاك معجزه دو امر است: یكی خارق العاده بودنش (یعنی مستند به اسباب و علل عادیه نبوده باشد) و دیگری ناشی بودن آن از عنایت‏خاصه الهیه . بنابراین، قلت‏الوقوع یا كثرت‏الوقوع بودن فعلی، تاثیری در معجزه بودن آن ندارد . (۱۵)
مناقشه سوم
وجود معجزه در غیر انبیا، موجب كم شدن رغبت مردم به انبیا و متفرق شدن از آنهاست; چراكه علت وجوب اطاعت مردم از انبیا، ظهور معجزه از جانب آنهاست . از این رو، هرگاه غیر انبیا كه اطاعت از آنها واجب نیست، در اعجاز شریك انبیا باشند، موقعیت انبیا از بین رفته و موجب قلت رغبت مردم به آنها می‏شود .
پاسخ آن است كه وجود اعجاز در غیر انبیا موجب تحقیر انبیا نیست; چراكه انبیا غیر از اعجاز دارای صفات و ملكاتی (خاص خود) هستند كه موجب عظمت آنها در نزد مردم می‏شود و مشاركت اولیا با انبیا در اعجاز، دلیل بر این نمی‏شود كه در همه چیز با انبیا مشترك هستند . پس انبیا به جهت فزونی ملكاتی كه دارند، مورد بی رغبتی مردم واقع نمی‏شوند (۱۶) . بلكه می‏توان گفت این امر موجب جلالت قدر آنان می‏گردد; زیرا مشعر است‏به این كه امم و پیروان آنها به بركت اقتدا به آنان به این درجه رسیده‏اند .
مناقشه چهارم
اگر ظهور معجزه از انسان صادقی كه نبی نباشد، جایز باشد، هر آینه اظهار معجزه بر هر كسی‏كه صادق است، جایز خواهد بود . حتی اگر نسبت‏به قول خودش كه «من گرسنه هستم‏» صادق باشد، باز اظهار معجزه بر او جایز خواهد بود .
پاسخ آن است كه ملاك اعجاز تنها صادق بودن صاحب معجزه نیست . بلكه ملاك دیگری نیز دارد و آن این است كه انسان صالح، متعبد و صاحب منزلت زیادی پیش خداوند باشد و این برای هر مخبر صادقی صحیح نمی‏آید . بلكه در حق پیامبران و اولیای الهی صادق خواهد بود . (۱۷)
اعمال مرتاضان
در تعریف افعالی كه مرتاضان هندی انجام می‏دهند، آورده‏اند:
«اموری هستند كه اسباب و علل عادی نداشته، اما اسباب غیر عادی آنها كمابیش در اختیار بشر قرار می‏گیرد و می‏توان با آموزشها و تمرینهای ویژه‏ای به آنها دست‏یافت .» (۱۸)
سحر
«در فارسی، به معنای جادویی و افسون است . به عبارت دیگر، نمایش دادن باطل است‏به صورت حق‏» (۱۹) و از نظر مفهوم عام كه شامل كهانت نیز می‏باشد، عبارت است از:
«الفاظ و اوراد خاص یا اعمال مخصوصه‏ای كه با تكرار و تمرین آنها، انجام‏دهنده آن بر بعضی از قوای طبیعی و غیرطبیعی تسلط می‏یابد و به نفع خود، آنها را قبضه می‏كند . با توجه به این كه تاثیر آن عبارات و كلمات یا ریاضت و اعمال، كاملا محدود است و در تحت‏شرایط خاص از زمان و مكان معین، دارای تاثیر است .» (۲۰)
یا می‏توان چنین آورد:
«سحر، كاری است كه آدمی می‏تواند با دمیدن و تكرار بعضی كلمات یا انجام بعضی اعمال، قوای فوق‏العاده عظیم جهان را به نفع خود قبضه كند .» (۲۱)
در كتاب «تاریخ جامع ادیان‏» در بیان اموری كه وسیله تسخیر یا غلبه بر قوای غیبی هستند، آمده است:
«سه موضوع كه بدویان آن را وسیله غلبه بر قوه و نیروی غیبی می‏دانند، عبارتند از:
۱ - عقیده به فتیش ; (fetishism) یعنی استفاده و استمداد از قوه مخفی و مستور در اشیای بی‏جان .
۲ - دومین طریقه سحری، شمینیزم است و مقصود ازآن، تصرف در قوای روحی و غیبی جهان است . دراین طریق، یك نفر «شمن‏» كه دارای این چنین قوه غیبی است، در بدن انسان دیگر تاثیر می‏كند; یعنی روحی معین را از بدن او خارج یا به جسم او داخل می‏كند .
۳ - سومین طریقه، سحر عوامانه است كه منحصرا به دست كاهن یا ساحر نیست . بلكه در نزد تمام افراد قبیله یا گروه معمول است كه به كمك صاحبان ارواح غیبی و فتیشها یا شمنها، یا بدون آنها، ولی همواره با تركیباتی معین، با وسایلی ساده و بسیار ابتدایی به خیال خود سعی می‏كنند از مضرات و شرور ارواح موذی جلوگیری كنند یا ارواح مفید را به نفع خود به كار وادارند .» (۲۲)
كهانت
صاحب كتاب «تقویم المعارج‏» در بیان كهانت آورده است:
عملی بود كه سابقا در میان مردم بود و خلق در زمان فترت كه پیامبری نبود، رجوع به كاهن می‏كردند و ایشان بعضی اخبار می‏دادند یا راست‏یا دروغ . وجه اطلاعشان بر غیوب، چند وجه بود: یكی فراست; یعنی به واسطه شعوری كه داشتند، حدس می‏زدند كه چنین و چنان می‏شود . یا از جهت ذكای قلب، خبر می‏دادند; زیرا كه از طبع بشر است كه هر گاه فی‏الجمله ریاضتی بكشد، قلب او صاف می‏شود و از بعضی چیزها اطلاع به هم می‏رساند و بعضی هم از وسوسه شیاطین بود; چرا كه اگر انسان مرتاض شد و از اهل حق نباشد و خداوند او را حفظ نفرماید، شیاطین به او تعلق می‏گیرند و بعضی اخبار هم برای او می‏آورند واخبار شیاطین به چند وجه بود كه بعضی از زمین بود كه می‏دیدند، اتفاقات عالم را خبر می‏آوردند . بعضی هم از اخبار آسمان بود و قبل از بعثت‏خاتم صلی الله علیه و آله شیاطین می‏رفتند بالا و استراق سمع می‏كردند و بعد از آن خبر می‏آوردند برای اولیای خود و اما الان از بالا رفتن ممنوعند و خداوند ایشان را منع می‏فرماید بواسطه شهب . چنان كه در كتاب مجید خود می‏فرماید: «و انا كنا نقعد منها مقاعد للسمع فمن یستمع الان یجد له شهابا رصدا» (۲۳) ; یعنی و بعد از آن كه شیاطین كلمه‏ای می‏شنیدند، بعضی اخبار هم از خود داخل می‏كردند و می‏گفتند .» (۲۴)با توجه به مطالب یاد شده، می‏توان گفت: كهانت نزدیك سحر یا اخص از آن است .
شعبده
در تعریف آن آورده‏اند
«تردستی و نیرنگهایی است كه حقه‏بازها انجام می‏دهند و این نیست مگر یك نحوه بازی كه با سرعت انجام می‏گیرد، به گونه‏ای كه ناظرین ملتفت نمی‏شوند .» (۲۵)
اكنون، پس از تعریف امور فوق، نوبت‏به بیان تفاوت معجزه با آنها می‏رسد .
تفاوت معجزه با امور مذكور
«به طور مقدماتی باید دانست كه امور خارق‏العاده، اموری هستند كه نمی‏توان كلیه اسباب و علل آنها را به وسیله آزمایشهای حسی شناخت . بلكه شواهدی یافت می‏شود كه در پیدایش این‏گونه پدیده‏ها نوع دیگری از عوامل مؤثر است و متخصصان علوم مختلف گواهی می‏دهند كه این كارها بر اساس قوانین علوم مادی و تجربی انجام نمی‏یابد .» (۲۶)
امور خارق‏العاده به دو بخش كلی تقسیم می‏شوند . اموری كه هر چند اسباب و علل مادی ندارند، اما اسباب غیرعادی آنها كمابیش در اختیار بشر قرار می‏گیرد و می‏توان با آموزشها و تمرینهای ویژه‏ای به آنها دست‏یافت . مانند كارهای مرتاض، سحر و ... . بخش دیگر، كارهای خارق العاده‏ای است كه تحقق آنها مربوط به اذن خاص الهی است ... این‏گونه خوارق عادت مخصوص بندگان برگزیده خداست . ولی اختصاص به پیامبران ندارد . بلكه گاهی سایر اولیای خدا هم از آنها برخوردار می‏شوند كه به اصطلاح كلامی، در حق غیر انبیا، كرامت‏خوانده می‏شوند و در حق انبیا، معجزه . (۲۷) بنابراین، می‏توان تفاوت معجزه را با اموری از قبیل سحر، كهانت، شعبده و اعمال مرتاضان، چنین دانست:
الف) كارهای ساحران و مرتاضان با وسائل مادی و یك سلسله تمرینات عادی انجام می‏شود . ولی معجزه بدون وسیله مادی و مقدمه و تمرین صورت می‏گیرد .
ب) كارهای جادوگران و مرتاضان از دیگران آموخته شده و به دیگران نیز آموزش داده می‏شود . ولی معجزه نه از كسی آموخته شده و نه قابل آموزش دادن به افراد دیگر است .
ج) كارهایی كه ساحران و یا مرتاضان (یا غیر اینها از شعبده بازان و كاهنان و . .). انجام می‏دهند، از هر كس صادر می‏شود . هر چند، شخص كافر یا فاسد باشد . ولی معجزه فقط از پیامبرانی كه پاك و صالح و شایسته‏ترین بندگان خدا هستند، ظاهر می‏شود; چراكه آنان معجزه را فقط در ارتباط با خدا و به عنوان رهبر دینی انجام می‏دهند و ناگفته پیداست كه خدا افراد نادرست را رهبر جامعه نمی‏كند .
د) ساحران و مرتاضان آنچه را انجام می‏دهند، از خود و هنر خویش می‏دانند . ولی كارهای خارق العاده‏ای را كه پیامبران انجام می‏دهند، صرفا از طرف خدا دانسته و به اذن و اراده خدا انجام می‏دهند .
ه) كارهای ساحران و مرتاضان اغلب برای مطامع دنیوی و سودجویی و هوسهای پست انجام می‏گیرد . ولی معجزه فقط برای اثبات رسالت و ابلاغ دین الهی و هدفهای مقدس تربیتی است و هیچ هدف مادی از آن ندارند .
و) كارهای ساحران و مرتاضان محدود به بعضی مكانها و شرایط معین و قیود خاصی انجام می‏شود . ولی معجزات انبیا مقابله به مثل نمی‏شود . پس شخص دیگری كه پیامبر نیست، هرگز نمی‏تواند انجام دهد . (۲۸)
حكم فقهی سحر، شعبده و كهانت
عمل سحر و تكسب به آن فی‏الجمله حرام است و تعلیم و تعلم آن نیز هرگاه منجر به عمل سحر شود، حرام است . (۲۹)
دراین خصوص، به استفتایی از حضرت امام خمینی رحمه الله اشاره می‏شود:
«كسی‏كه سحر ساحر را باطل می‏كند و شخص را نجات می‏دهد، آیا حرام است و گناه دارد این كار یا خیر؟
اگر سحر می‏كند، جایز نیست و اگر حفظ نفس یا واجب دیگری بر آن موقوف باشد، با ملاحظه اهمیت واجب دیگر مانع ندارد .» (۳۰)
اما شعبده:
شعبده و تكسب به آن نیز به اجماع فقها حرام است . (۳۱) از حضرت امام خمینی رحمه الله استفتا شده است كه: دانش شعبده و تردستی را فرا گرفتن یا دیدن آنچه صورت دارد؟
ایشان در پاسخ فرموده‏اند كه:
«تعلیم و تعلم شعبده و اعمال آن حرام است .» (۳۲)
اما كهانت: در كتاب «جواهر الكلام‏» آمده است:
علم كهانت و تعلیم و تعلم و اجرت بر آنها به قصد یاد گرفتن و عمل به آن و اخذ برآن به اجماع فقها و دلالت اخبار، حرام است . (۳۳)
اعمال مرتاضان از نظر شرع مقدس اسلام: اعمالی كه مرتاضان هندی انجام می‏دهند، از آنجا كه مقرون به اضرار بدن و نفس است، از غیر طریق شرعی و اضرار به نفس هم از نظر شرع مقدس اسلام، منفی و باطل است; چنان كه حدیث‏شریف نبوی «لا ضرر ولا ضرار فی الاسلام‏» بر این مطلب دلالت دارد . پس این‏گونه اعمال از نظر اسلام جایز نیست و در متون دینی و یا كلمات فقها هیچ مطلبی كه مؤید این‏گونه اعمال باشد، دیده نمی‏شود .
نكته قابل توجه آن كه، اموری از قبیل سحر، كهانت و ... ، از جهت نفس‏الامری و یا این كه یادگیری آنها می‏تواند به عنوان علمی برای شخص بوده باشد، بدون توجه به زوایای دیگر آن كه مورد تایید شرع مقدس نیست، ممنوعیت‏شرعی ندارد بلكه آنچه مورد نهی شرع مقدس است، استفاده و تكسب به آنها و عمل كردن به مفاد آنهاست .
تله پاتی
یكی از امور فرا روان شناختی كه مورد سخن ماست، تله پاتی است . در تعریف آن، تعابیر مختلفی ارائه شده است . بعضی گفته‏اند:
«تله پاتی از دو كلمه «تله‏» به معنی «دور» و «پاتوس‏» به معنای «احساس‏» گرفته شده است; یعنی احساس از دور و آن ارتباط روان انسان با دیگری از راهی بجز حواس معمولی است .» (۳۴)
بعضی هم گفته‏اند: «تله پاتی عبارت از این است كه شخصی از فاصله‏ای، رابطه‏ای فكری با شخص دیگری برقرار سازد; آنچه را او فكر می‏كند، بفهمد و چیزی را كه خود می‏اندیشد، او درك كند، یا واقعه‏ای را كه در محلی دور دست اتفاق می‏افتد، بدون آن كه رابطه‏های مادی بین او و آن محل برقرار باشد، آن واقعه را ببیند و از آن با خبر گردد .» (۳۵)بعضی هم تعریفی نزدیك به این معنا ذكر كرده‏اند و آن این كه:
«تله پاتی به معنای انتقال فكر و رابطه معنوی و ارتباط فكری میان دو نفر از راه دور و همچنین به معنای القای مطلبی از راه دور از طرف كسی برای كس دیگر از طریق انتقال فكر است .» (۳۶) دراین كه آیا قدرت و نیروی تله پاتی در همه افراد انسان وجود دارد یا خیر، نظرات مختلفی وجود دارد. در كتاب «حقیقت روح‏» آمده است:
«قدرت خواندن افكار دیگران برای همه كس امكان ندارد . به طوری كه عده بسیاری از انسانها دارای این قدرت نیستند . لكن وجود آن یك حقیقتی است كه علم روان شناسی جدید در صحت آن تردید ندارد ... در نتیجه آزمایشات مكرر، ثابت‏شده كه «مدیومهای‏» تله‏پاتی بعضی از اوقات مؤفق می‏شوند و گاهی هم مؤفق نمی‏شوند . حتی با نزدیك بودن مسافت، مدیوم نمی‏تواند افكار طرف مقابل را بخواند . ولی گاهی از مسافت دور هم می‏تواند بخواند .» (۳۷) در عین حال، بعضی معتقدند كه همه افراد انسانی از نیروی تله پاتی بهره‏مندند . در كتاب «نیروی ناشناخته در انسان‏» چنین آمده است:
«همه، قدرت و نیروی تله پاتی را دارند، منتهی بسیاری از افراد از وجود چنین نیرویی در خود بی خبرند و از این رو كمتر از آن بهره گرفته می‏شود . همان طور كه شخص می‏تواند با ورزش اندام را قوی كند، به همان طریق می‏توان به تدریج‏با تمرینات مداوم نیروی تله پاتی را در خود پرورش داد .» (۳۸) «برای تقویت و شكوفایی نیروی تله پاتی، روشهای مختلفی وجوددارد كه یكی از آنها هیپنوتیزم است . دراویش و مرتاضان، اكثرا از طریق خود هیپنوتیزم به خلسه رفته، حقایقی را كشف می‏كنند .» (۳۹)
از نظر نگارنده، از آنجا كه انسان دارای قوا و استعداد هایی است كه از سوی خداوند تعالی در نهاد او قرار داده شده است و نوع انسانی از این موهبت الهی بهره‏مند است، پس نظر اخیر اقرب به صواب است و در همه افراد انسان این قوه و نیروی تله پاتی وجود دارد . بعضی در صدد شكوفایی آن برمی‏آیند و بعضی خیر .
هیپنوتیزم
هیپنوتیزم، از لفظ یونانی گرفته شده و به معنای خواب است . در چیستی و كیفیت آن تعابیر مختلفی وجود دارد . در كتاب «راز درون‏» آمده است كه اولین بار، این نام را دكتر «جیمز برید» به كار برده است و آن خوابی است كه در اثر تلقین اشخاص مخصوصی به نام عامل یا «هیپنوتیزور» به معمول دست می‏دهد و به عبارت دیگر، هیپنوتیزم، حاصل القائات ممتد عامل در معمول است . (۴۰)
بعضی دیگر، در تعریف هیپنوتیزم آورده‏اند:
«هیپنوتیزم عبارت است از خواب مصنوعی كه در اثر تمركز نگاه طولانی به یك نقطه روشن و نورانی و یا در اثر توجه خاص سبت‏به یك موضع برای انسان حاصل می‏شود .» (۴۱)
پس می‏توان گفت:
«هیپنوتیزم، یك حالت القایی ارادی است كه درآن هوشیاری و آگاهی سوژه، فوق العاده افزایش می‏یابد . این آگاهی عمدتا بر روی مطالبی تمركز می‏كند كه توسط هیپنوتیزور به او ارائه می‏شود . اگر این تمركز بسیار شدید باشد ... ، معمولا سوژه پس از بیدار شدن كوچكترین خاطره‏ای از وقایع و حوادث زمان هیپنوتیزم ندارد .» (۴۲)
پیدایش هیپنوتیزم
در باب پیدایش هیپنوتیزم باید گفت:
«گر چه موضوع خواب مصنوعی در میان اقوام گذشته قدیم مانند كلدانیها، آشوریها، مصریها، هندیها، ایرانیها و نظایر اینها كم و بیش شهرت داشته و برخی از كاهنان در گوشه و كنار مشغول تداوی بیماران از راه خواب مصنوعی بوده‏اند، ولی تا اواسط قرن هیجدهم اثری از این علم در اروپا دیده نمی‏شد و برای نخستین بار، پزشك مشهور اتریشی «فرانسوا آنتوان مسمر» در حدود سال ۱۷۷۵ اظهار كرد كه در آدمی نیروی سیال مغناطیسی وجود دارد كه می‏شود از راه اراده، آن را بر دیگران نفوذ داد .» (۴۳)
آیا هیپنوتیزم یك خواب است؟
در این كه آیا هیپنوتیزم می‏تواند خواب محسوب شود یا خیر، باید گفت‏با توجه به تعریف و كیفیت آن معلوم می‏گردد كه هیپنوتیزم نمی‏تواند خواب باشد . هر چند ظاهر فرد هیپنوتیزم شده به فردی كه در حال خواب است، شباهتهایی دارد . ولی در هیپنوتیزم، علاوه بر قدرت تفكر، امكان صحبت، قضاوت، راه رفتن و ... ، وجود دارد . به گونه‏ای كه فكر سوژه بر روی موضوع خاص (صحبتهای هیپنوتیزور) تمركز فوق العاده‏ای پیدا می‏كند و بین او و فرد هیپنوتیزور، ارتباط عاطفی خاصی برقرار می‏شود كه در حالت‏خواب نمی‏توان نظیر آن را مشاهده كرد و شاید به همین دلیل آن‏را خواب مصنوعی نامیده‏اند . (۴۴)تفاوت معجزه با تله پاتی و هیپنوتیزم
با توجه به آنچه در تعریف معجزه، تله پاتی و هیپنوتیزم و كیفیت و شرایط تحقق آنها بیان شد، می‏توان تفاوت آنها را در امور ذیل بر شمرد:
۱ - دو عنصر تله پاتی و هیپنوتیزم در اثر یك سلسله تمرینات برای شخص حاصل می‏شود . ولی معجزه بدون هیچ مقدمه و تمرینی صورت می‏پذیرد .
۲ - تله پاتی و هیپنوتیزم قابل تعلیم و تعلم هستند; یعنی آموخته می‏شوند و به دیگران نیز آموزش داده می‏شوند . ولی تعلیم و تعلم در معجزه راه ندارد .
۳ - این دو از هر كس، چه كافر، چه فاسق، چه مؤمن، می‏تواند حاصل آید . ولی معجزه فقط از پیامبران و اولیاء الله كه پاك و صالح و شایسته‏ترین بندگان خدا هستند، ظاهر می‏شود; چرا كه معجزه به جهت اثبات رهبری امت است و معلوم است كه خداوند افراد غیر صالح را رهبر جامعه نمی‏كند .
۴ - این دو ممكن است‏به اغراض مختلف شیطانی انجام گیرد، ولی معجزه فقط برای اثبات رسالت و ابلاغ دین و مقدسات الهی به وقوع می‏پیوندد و هیچ غرض شخصی و شیطانی در آن راه ندارد .
۵ - تحقق این دو، مقید به بعضی مكانها و زمانها و شرایط خاص و محدود است، ولی معجزات پیامبران چنین محدودیتهایی ندارد و در هر شرایطی كه پیغمبر صلاح دانست، به اذن الهی از او صادر می‏شود .
۶ - گاهی مدیوم و هیپنوتیزور در كار خود موفق نیستند، ولی در معجزه چنان نیست كه هر گاه پیغمبر آن را به اذن خدا اراده كند، انجام نگیرد .
در خاتمه، اشاره به حكم آنها از نظر شرع مقدس اسلام، خالی از فایده نیست و آن این كه، این امور فی حد نفسه و به عنوان حكم اولی، در شرع مقدس منهی عنه نیست . آری با توجه به لحاظهای دیگر، مثل تعلق مفاسد و ضرر و اضرار به سبب آنها و القا در حرام و گناه به واسطه آنها است كه به عنوان ثانوی متعلق نهی شرع مقدس قرار می‏گیرند .
پی‏نوشت:
۱) مدرس حوزه، محقق و نویسنده .
۲) ر . ك: علی اكبر مروج الاسلام، كرامات رضویه، نشر مشهد، چاپ چهارم، ج‏۱، صص ۹ - ۷ .
۳) غلامحسین رحیمی اصفهانی، درسهایی از اصول عقاید اسلامی، حكمت، قم، ۱۳۶۲، صص ۲۶۸ - ۲۶۴ .
۴) علامه حلی، كشف المراد، تعلیقه استاد حسن‏زاده آملی، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ هفتم، ۱۴۱۷ق . ، ص‏۴۷۴ .
۵) همان، صص ۴۷۵ - ۴۷۴ .
۶) ر . ك: شرح المواقف، ج‏۸، صص ۲۲۵ - ۲۲۳ .
۷) محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، سپهر، سازمان تبلیغات اسلامی - واحد فرهنگی، تهران چاپ اول، ۱۳۶۷، ص ۹۰ .
۸) میثم بحرانی، قواعد المراد فی علم الكلام، تحقیق: سید احمد حسین، به اهتمام سید محمود مرعشی، كتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق . ، ص ۱۸۲ .
۹) تحدی مبارزه طلبیدن جهت اثبات دعوی است . به این بیان كه مدعی نبوت هنگام معجزه آوردن از كسانی كه موافق با دعوای او نیستند و او را تصدیق نمی‏كنند، می‏خواهند تا آنها هم مثل آنچه را كه او آورده است، بیاورند و چون نتوانند، محكوم گردند .
۱۰) عبدالله جوادی آملی، ولایت در قرآن، مركز نشر فرهنگی رجا، چاپ اول، بهار ۱۳۶۷، ص ۳۱۲ .
۱۱)در این قسمت از بحث هر جا كه در حق اولیا تعبیر معجزه آورده شده مراد، كرامت است .
۱۲) عبد الله جوادی آملی، پیشین، ص‏۳۱۳ .
۱۳) محمد بن عمر فخر رازی، البراهین فی علم الكلام، دانشگاه تهران، ۱۳۴۲، ج‏۲، ص ۱۱۰ .
۱۴) همان، ص ۱۴۳ .
۱۵) شرح المقاصد، ج‏۵، ص‏۷۶ .
۱۶) علامه حلی، كشف المراد، تعلیقه: جعفر سبحانی، مؤسسه امام صادق علیه السلام، چاپ اول، ۱۳۷۵، صص ۱۶۱ - ۱۶۰ .
۱۷) همان، صص ۱۶۳ - ۱۶۲ .
۱۸) محمد تقی مصباح یزدی، پیشین، صص ۸۹ - ۸۸ .
۱۹) علی اكبر مروج الاسلام، پیشین، صص ۹ - ۷ .
۲۰) سید ابوالقاسم حسینی، در جست و جوی دین طبیعی و جاودانی، ص ۲۰۶ .
۲۱) جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، یا ادیان بشر; ترجمه علی اصغر حكمت، چاپ چهارم، ۱۳۷۰، ص ۱۵ .
۲۲) همان، صص ۱۵ - ۷ .
۲۳) جن/۹ .
۲۴) محمد كریم خان كرمانی، تقویم المعارج، صص ۸۸ - ۸۲ .
۲۵) همان .
۲۶) محمد تقی مصباح یزدی، پیشین، ص ۹۰ .
۲۷) همان، با تلخیص، ص ۸۹ .
۲۸) ر . ك: غلامحسین رحیمی اصفهانی، پیشین، صص ۲۶۵ - ۲۶۴ .
۲۹) محمد حسن نجفی، جواهر الكلام، كتابفروشی اسلامی، ج‏۲۲، صص ۷۹ - ۷۵ .
۳۰) امام خمینی‏رضی الله عنه، استفتائات، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، بهار ۱۳۷۲، ج‏۲، ص ۲۱، س ۵۴ .
۳۱) محمد حسن، نجفی، پیشین، ج ۲۲، ص ۹۴ .
۳۲) امام خمینی، پیشین .
۳۳) محمد حسن نجفی، پیشین .
۳۴) ر . ك: احمد زمردیان، حقیقت روح، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸، صص ۱۳۲ - ۱۳۱ .
۳۵) زین الدین قربانی، به سوی جهان ابدی، شفق، قم، ۱۳۶۳، ج‏۱ و ۲، ص ۱۵۲ .
۳۶) احمد زمردیان، پیشین .
۳۷) همان .
۳۸) محمد مهدی علیخواه، نیروهای ناشناخته در انسان، انتشارات جمال الحق، چاپ اول، ۱۳۷۱، ص ۷۳ .
۳۹) همان، ص ۷۴ .
۴۰) ر . ك: احمد زمردیان، پیشین .
۴۱) زین الدین قربانی، پیشین .
۴۲) اورماند مك گیل، دائرة المعارف هیپنوتیزم، جمال الحق، تهران، ۱۳۷۲، ص ۱۵۰ .
۴۳) زین الدین قربانی، پیشین، ص ۱۳۸ .
۴۴) اورماند مك گیل، پیشین، صص ۱۵۰ - ۱۴۹ .

منبع:فصلنامه رواق اندیشه، شماره ۱۹
منبع : خبرگزاری فارس