جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

گیتس و مسیح ستیز دیجیتالی


گیتس و مسیح ستیز دیجیتالی
● تکنولوژی @ سرعت تجارت
اراده معطوف به قدرت تنها در برابر مقاومت آشکار می شود، بنابراین جویای آن چیزی است که در برابرش مقاومت کند. چنین گرایش ابتدایی پروتوپلاسم هنگامی است که پاهای کاذب را گسترش داده و به اطراف حرکت می کند.{۱}اگر مایکروسافت جوهره اراده معطوف به قدرت دیجیتالی باشد، بنابراین مطالعه آن کند و کاو عمیق تکنولوژی اطلاعات را آشکار می کند. همانگونه که نیچه افکارش را روی متافیزیک مسیحیت به عنوان زمینه ایجاد انزجار متمرکز ساخت، درک مایکروسافت و بررسی اراده معطوف به قدرت دیجیتالی تنها از طریق مطالعه دقیق متن متافیزیکی اصلی آن ـ تجارت با سرعت فکر اثر گیتس ـ ممکن است. این شیوه دیجیتالی، بینش غیر انتقادی ادغام کننده انسان و ماشین در تقاطع های بی سیم اعصاب دیجیتالی است. از آن جهت که این متن غیر انتقادی است، و روحیه غیر انتقادی به عنوان لازمه پیروزی اعصاب دیجیتالی مطرح است. این کتاب را می توان با حسی از وحشت و مجذوبیت خواند: وحشت از آنجا که ادغام اجباری جنبه های تجربه انسانی با سیستم عصبی دیجیتالی را اعلام می کند، و مجذوبیت از آن جهت که متن به عنوان بیانیه طبقه مجازی در آغاز حکومت پسا انسان، از نظر ایدئولوژیکی کاملا شفاف است. بازخوانی اراده معطوف به قدرت دیجیتالی یک شوریدگی نیچه وار است.
اگر نیچه امروز زنده بود، نویسنده ی کدهای برنامه نویسی XML می بود، با گوش مجازی به آهنگ های دی جی اسپوکی گوش می داد و چشم مجازی اش روی جدیدترین استراتژی های اینترنتی مایکروسافت با گسترش ناگهانی گره های دیجیتالی اش برای برداشت تمامی شبکه گسترده جهانی ـ تنظیم شده بود.
سخنان استیو بالمر {معاون مایکروسافت} این امر را ثابت می کند: آیا ما شرکتی هستیم که می خواهد همه چیز را ببلعد؟ {۲}
یا همانطور که نیچه گفت: شیرها بره های کوچک را دوست دارند. آنها خوشمزه هستند.
در نتیجه، کتاب تجارت با سرعت فکر بیش از هر کتاب تکنولوژیک دیگر مدعی پیروزی تجارت دیجیتال به عنوان ایدئولوژی مسلم قرن بیست و یک، و توصیفی پویا و نظریه پردازی شده از استراتژی های تجاری دخیل در «استفاده از سیستم عصبی دیجیتالی» است.
این کتاب همچون تکنولوژی با سرعت تجارت نیست.
اگر مفهوم گیتس از تجارت دیجیتالی به سادگی تداوم ـ یا حتی شدت بخشی ـ بلاغت سرمایه داری سنتی می بود، دیدگاه ها و استراتژی های تجاری آینده وی محکوم به تحمل جزر و مد چرخه سرمایه داری می گردید. آنچه دیدگاه گیتس را بدل به چنان خلسه ای در بلاغت رقابت سرمایه داری می سازد آنست که گیتس مبدع مدل بیولوژیکی تجارت دیجیتال و تئوریسین تجاری استراتژی های خاص لازم برای راه اندازی سیستم عصبی دیجیتالی همچون زبان کارکرد تجارت و دیگر صنایع خاص ـ آموزشی، پزشکی و جنگی ـ است. آنچه در این کتاب افشا می شود چیزی جز فلسفه سیاسی عام نیست و گیتس مدیر ناظر بی.اف. اسکینر است که سیستم عصبی دیجیتالی را در تجارت، آموزش، سیاست عمومی، بیوژنتیک و جنگ مجازی راه اندازی می کند. همچون حیله اسب تروا آشکار می شود که اهمیت گیتس احیای مدل بیولوژیکی تکنولوژی در قالب فریبنده ی تجارت دیجیتالی است. بنابراین تجارت با سرعت فکر، مدل پسا انسانی تجارت برای مفهوم پسا تجاری تکنولوژی است. گیتس که برازنده معنای ضمنی نامش می باشد، دروازه آسمانی آینده دیجیتالی انسان سیم کشی شده و دیجیتال است.
● بالا بردن سیستم عصبی دیجیتالی
تفکر گیتس درباره اساس بیولوژیکی تجارت دیجیتالی واضح است. مطلب زیر را در نظر بگیرید:
سیستم عصبی سازمان، مشابه سیستم عصبی انسان است. هر تجارتی ـ به جز صنعت ـ سیستمهای خودکار و فرایندهای عملکردی دارد که برای ادامه حیات شرکت می بایست به فعالیت خود ادامه دهند. اما اینجا ارتباط میان اطلاعاتی که به واسطه نورونهای بهم متصل مغز برقرار می گردد وجود ندارد.{۳}
هنگامی که اطلاعات در سراسر سازمان شما به سرعت جریان می یابند، زمانی که برای مرتب و هماهنگ کردن گروهها از تکنولوژی بهره می گیرید، می دانید که سیستم عصبی عالی ساخته اید. این تجارت همانا تجارت با سرعت فکر است.{۴}
آنچه را که در دهه ۶۰ نظریه پردازان سیستم مانند دیوید ایستون و نوربرت وینر تنها می توانستند فرض کنند، گیتس در قرن بیست و یکم به منصه ظهور می رساند.در جهان مجازی گیتس، حلقه های بازخورد نظریه سیستم عام با منطق پویای بیوژنتیک درهم می آمیزد تا بینشی پسا انسانی از تجارت دیجیتالی خلق کند.
در اینجا هیچ اثری از موجودیتهای انسانی به چشم نمی خورد، تنها منحنی های خمیده وجود دارند؛اثری از دیجیتال نیست، تنها نورون های متصل در مغز وجود دارند. هیچ حادثه ای روی نمی دهد، تنها سیستم های خودمختار هستند. تاریخی در بین نیست، فقط استخراج داده ای وجود دارد. هیچ بینش انسانی هم در بین نیست، تنها مدیریت داده از زوایه های مختلف وجود دارد.
مدل گیتس از تجارت پسا انسانی ـ انتزاعی تحلیلی، با گردش سریع، رمزگذاری شده، حلقه های بازخورد جریان های اطلاعات دیجیتالی، و ابزارهای مفید تحلیلی ـ واسطی است که از طریق آن انسان به سمت ماشین شدن در آینده دیجیتال پیش می رود.
سیستم عصبی دیجیتالی زمانی که کاملا دایر شود به سرعت در هر گونه سازمانی قابل نصب است. مایکروسافت ظاهرا تنها به تولید محصولات می پردازد، اما در حقیقت در روندی خاص، یک گونه معین از سازمان سایبرنتیکی است که زمانی که دایر شد، سرمشق جریانهای اطلاعات دیجیتالی سیستم عصبی تمامی نهادهای زندگی فعلی شد. بنابراین مایکروسافت نه «مغز جهانی» که یک حافظه مجازی قابل دانلود و آماده نصب است: یک نمایشگاه مجازی که به چرخه های سوبژکتیویتی انسانی متصل شده است. سیستم عصبی دیجیتالی ـ معماری مجازی آینده ـ و موجودات برخوردار از هوش مصنوعی را در هستی به راه می اندازد.
سایبرنتیک سرانجام زنده می شود، یا همانطور که بیل گیتس می گوید: جریان اطلاعاتی به خون حیات بخش انسان مبدل می گردد.
● ایدئولوژی تکنولوژی اطلاعات
تکنولوژی اطلاعات و تجارت هر روزه بیشتر و بیشتر در هم می آمیزند.گمان نمی کنم کسی بتوان بدون صحبت درباره یکی، از دیگری سخن گوید.
● بیل گیتس، تجارت با سرعت فکر
هیچ چیز بیش از بلاغت ضد ایدئولوژیکی تکنولوژی اطلاعات ایدئولوژیک نیست. اینجا مساله ایدئولوژی با تاویلهای درک شده از ایدئولوژی «وجدان غلط» و «منظره» یا چونان پیشگام تاریخی منافع طبقاتی مخالف، در هم می شکند، و چونان زیرساخت های تکنیکی حامی زندگی دیجیتالی در عمیق ترین نسج های واقعیت روزمره فرو می رود. بنابراین ایدئولوژی تکنولوژی اطلاعات چونان ژن ماشین توالی تجربه انسانی به درون جریان های داده سیستم سایبرنتیکی است که به صورت خودکار عمل می کند. این همان چیزی است که گیتس آن را «مدیریت با نیروی حقایق» می خواند.
اگر ایدئولوژی در عمل به عنوان ماشین بلاغی درک شود که از طریق ارایه منافع خاص، منفعت اساسی درون قدرت را مطرح می کند، بنابراین مدیریت به شیوه بیل گیتس همان ماشین بلاغی است که پیشگام منافع طبقاتی در حال ظهور طبقه مجازی ـ ائتلاف پویا و هرچند بی ثبات کارگران دانش و سرمایه داران دیجیتالی مسلط بر تجارت، حکومت، پزشکی، آموزش و جنگ الکترونیکی قرن بیست و یکم ـ است.
در تجارت با سرعت فکر، اراده عام با اراده دیجیتالی در هم می آمیزد و جایگاه اراده دیجیتالی تا سطح روندهای سایبرنتیکی دخیل در راه اندازی سیستم عصبی دیحیتال ( استاندارد کردن جریانهای اطلاعاتی دیجیتالی)، نظارت بر کارگران دانش و مصرف کنندگان دیجیتالی، فرمانبرداری از هوش انسانی تا هوش دیجیتالی، از گوشت انسانی تا گوشت ماشینی و تشجیع نزول می یابد.
در ماشین بلاغی مایکروسافت، ایدئولوژی هماره روی سوبژکتیویتی دیجیتالی تاثیر می گذارد. در نتیجه چهار تاکتیک اصلی دیجیتالیته مایکروسافت ـ استاندارد کردن، نظارت، فرمانبرداری و تشجیع ـ جلوه های پویای ایدئولوژی مسلط طبقه دیجیتال هستند که به شکل جامعه تکنولوژیک تغییر شکل داده اند. به همین خاطر است که تجارت با سرعت فکر کتاب پرفروشی است: نه فقط بخاطر جذابیت کاریزما وار گیتس به عنوان ثروتمندترین انسان جهان، و نه تنها بخاطر دستورالعمل های آشنای «سرمایه داری بدون ضرر»، بل از آن جهت که این کتاب ماشین بلاغی است که کدهای کلیدی ترجمه آن، منافع سیاسی، تجاری و عملی طبقه برگزیده دیجیتالی جهانی را آشکار می سازد. ایدئولوژی تحقق یافته جامعه تکنولوژیک یک ماشین ژنی است.
● فکر کردن، کنش و واکنش نشان دادن
بیل گیتس در ابتدای کتابش سرچشمه ذهنی فلسفه تجاری خویش را بازگو می کند: آمیزه ای از کتاب سالهای من با جنرال موتورز اثر آلفرد اسلون و دنیای اطلاعات جدید چگونه زندگی ما را تغییر خواهد داد اثر میشل درتوزوس.
به بیان دیگر نبوغ سازمانی جنرال موتورز در استاندارد کردن اعمال تجاری با مقیاس بزرگ و بینش دیجیتالی گسترش یافته آزمایشگاه ام. آی. تی برای علوم کامپیوتری، ترکیبی عالی از تکنولوژی اطلاعات و تجارت به عنوان بنیان سیستم عصبی دیجیتالی است.
گیتس مجذوب فلسفه تجاری اسلون است {این موضوع که چطور رهبری مثبت، منطقی و اطلاعات محور به موفقیتی غیرعادی منجر می گردد)، {۵} و بینش وی از آینده دیجیتالی تکرار بلاغت میشل درتوزوس از واقعیت دیجیتالی گسترش یافته است چرا که مهارت خاص گیتس در ترکیب بلاغی آرمانگرایی تکنولوژیک شبکه ای، سیستم عصبی آماده، برای تمامی صنایع خاص فرهنگی ـ شرکتها و دولتها، آموزشی، پزشکی، بیمه، بانکها و ارتش ـ است.
زمانی که هگل در قرن نوزدهم درباره اهمیت کاریزما وار «افراد تاریخی جهان» ـ سوژه هایی که روحیه حاکم اعصار را در خود جمع دارند ـ نظریه پردازی می کرد شاید کار گیتس را که جهان را به زیر سلطه مایکروسافت در می آورد تشخیص داده بود. هگل که در آشفتگی پس از نبرد آسترلیز می نوشت، پیروزمندی ناپلئون را در ذهن داشت، اما با توجه به تعهد فلسفی اش به «حالت منطقی جهانی» آینده، از ظهور بیل گیتس بر عرصه تاریخی دیجیتال ناامید نمی شد. بیل گیتس، فرد تاریخی جهان است که با بینش اکتسابی، فرا عملی و از نظر تکنیکی وسواس گونه اش درباره برقراری یک سیستم عصبی دیجیتالی همچون تقاطع شبکه ای جسم دیجیتالی، ایده ی حالت منطقی جهانی را بیش از تمامی مبارزات پیروزمندانه ناپلئون تحقق می بخشد. در حالیکه جبر شرایط و محدودیت های پیشرفت تکنولوژیکی، توان ناپلئون را به صحنه کنش تاریخی وی محدود می ساخت، بینش گیتس از سیستم عصبی دیجیتالی در سطح سیاره ای عمل می کند.
اگر هگل زنده می بود، بلافاصله قلم برمی داشت و فلسفه دیگری درباره تاریخ دیجیتالی با بیل گیتس به عنوان سوژه تاریخی که بهترین جلوه روح حاکم بر اعصار است می نوشت.
گیتس خود رفتاری خصومت آمیز نسبت به بحثهای فلسفی دراین باره دارد، و ترجیح می دهد داده را از اعماق، از زاوایه های غیرممکنی استخراج کند تا بتواند داستان بازارهای فتح نشده را از زاویه های مختلف مورد بررسی قرار دهد. در حقیقت اگر تجارت با سرعت تفکر بیل گیتس بتواند چنان قاطعانه از «شمار کنشها» و جریانهای اطلاعاتی رایگان و نظارت شبکه ای بی پایان و هرج و مرج مختل سخن گوید، اگر وی چنان می نویسد که گویی در یک حالت روح بخش هماره در تصمیم گیریهای تجاری قاطع جلو می افتد، از آن جهت است که وی خود نخستین و شاید بهترین «پیکر کنشی» یا شاید هم یک جی.ای جو است. ـ یک شخصیت تجاری پیشرو که همواره چنان عمیق درباره کاربردهای تجاری داده های سرعت و تکنولوژی سرعت اندیشیده است که بدل به هرج و مرج مختل یا به گفته خودش، شخصیتی از «تحولات دایم مشخص شده با وقفه های کوتاه» گردیده است ـ و دقیقا باید بدین گونه باشد، چرا که گیتس ادعا کرده است که «کار اطلاعات کار تفکر است».
زمانی که تکنولوژی کامپیوتر به تفکر یاری می رساند، شما یک سیستم عصبی دیجیتالی دارید. این سیستم شامل فرایندهای دیجیتالی پیشرفته ای می شود که کارگران دانش برای تصمیم گیری بهتر از آن استفاده می کنند. فکر کردن، کنش و واکنش نشان دادن و وفق دادن. درتوزوس می گوید که «بازار اطلاعاتی» آینده شامل «مقدار زیادی نرم افزار ارتقاء یافته و ترکیب های عالی انسان و روندهای ماشینی خواهد بود» ـ یک توصیف عالی از سیستم عصبی دیجیتالی.{۶}
از نظر درتوزوس گوشت انسانی به گسترش سایبرنتیک آینده دیجیتالی گسترش یافته کمک خواهد کرد. گوشت انسان بدل به گوشت ماشین آینده دیجیتال خواهد شد. سیستم عصبی دیجیتالی را که گیتس از آن حمایت می کند می توان با نیروی تجاری و اعتماد مدیریتی متقاعد کننده بیان کرد چرا که گیتس به عنوان جلوه پیشروی بازار اطلاعات «نخستین ترکیب عالی و دقیق روندهای انسانی و ماشینی»، و نخستین سیستم عصبی دیجیتالی زنده مطرح است. گیتس نسبت به آنچه نظریه پردازی می کند درونی شده است. وی جهان دیجیتالی را در قالب ماتریس های آشکار کننده ریاضیات تجاری از درون می اندیشد، و به واقع میتواند معماری سیستم «واسط کامپیوتری سه ردیفه» را حس کند. وی به عنوان ذهن گسترده ی مایکروسافت در حالیکه چرخ های دیجیتالی آن را می گرداند منتظر است تا باقی جهان خود را به او برسانند. گیتس سیستم عامل دیجیتالی است که گمان می کرد به آن اعتبار می بخشد.
● انقلاب دیجیتالی آمریکایی
گیتس ـ اندیشمند محلی قاطع با جاه طلبی های جهانی ـ آخرین بازنمود روحیه منطق گرایی عقیده تجارت آمریکایی است.
با وجود اینکه فرهنگ رسانه ای فعلی آمریکا جنگ داخلی را همچون لحظه تعیین کننده تاریخ سیاسی آمریکا، حایز اهمیت تاریخی فراوانی می داند، کتاب گیتس یادآور آنست که دی.ان.ای سیاسی آمریکا با جنگ انقلابی در هم آمیخته و روحیه انقلابی بورژوازی مشابهی که امپراطوری انگلستان را با اصول «زندگی، آزادی و تعقیب خوشبختی» در هم شکست، روحیه ای ابتداً ملی و سپس جهانی از فردگرایی رهاشده و رقابت بازاری را شکل داد. روحیه مصمم کنش همچون هستی، تجارت همچون رستگاری، اعمال همچون اخلاقیات، که هماره مشتاق ترین بازنمودهای خود را در طبقه تجاری یافته است. آنچه روحیه آمریکا را به ایده تاریخی جهانی مبدل می سازد، و آنچه گیتس را به سوژه تاریخی جهانی بدل می کند آنست که انقلاب آمریکا، با آنکه با دلایل استقلال سیاسی و اقتصادی با استعمار اروپایی جنگید، شکلی از سوبژاکتیویتی رها شده و بدون قید و بند ـ زندگی، آزادی و تعقیب خوشبختی ـ و جلوه عملی و پوزیتیویست و با اراده آگاهی انسانی ایجاد کرد که برای بازسازی آمریکا به عنوان تجربه ای رادیکال و تکنولوژیک لازم بود. در این کشور و طی این انقلاب، روحیه منطق گرایی اروپایی همچون ستون ذهنی مبدل شده به امپراطوری تکنولوژی ـ که گاهی به علت منافع طبقه زارع محدود شده و گاهی به واسطه قصد و نیت سیاسی مهار گردیده بود ـ تنها در اینجا بود که توانست ابراز شود. چنین انقلابی، با به مخاطره افتادن روحیه بازسازی و ابداع دوباره خود و جهان و در نهایت پیروزی تکنولوژی، چیزی جز استقلال دراکویی {مقنن سختگیر) به همراه نداشت. صبح جدید آمریکا در لگزینگتون و کنکورد همچون تکنیک ـ فردگرایی آمریکایی همچون فرایند باز تقلای زندگی، آزادی و تعقیب خوشبختی ـ به عنوان روحیه جان بخش تاریخ جهان متولد شد.
در این جاست که تجارت توام با سرعت فکر بیش از همه چیز به عنوان یک نظریه سیاسی محسوب می شود تا بدان جا که القای داده های جان بخش انقلاب آمریکا به درون تاریخ جهان، به گونه ای با روحیه آینده دیجیتالی ـ شیوه زندگی شبکه ای جایگزین زندگی سنتی پیشین و آزادی گسترش یافته دیجیتالی جایگزین آزادی فیزیکی ـ مطابقت داشته باشد. به بیان دیگر اهمیت تاریخی بنیادین بینش گیتس از جهان دیجیتالی در آنست که این بینش همزمان عقاید انقلابی آمریکایی را برای آینده دیجیتالی بهبود بخشیده و مجددا ابداع می کند. مدتها پیش از پیدایش آینده دیجیتالی آنچه فرهنگ سیاسی امریکایی را کاملا از تبارشناسی اروپایی آن متمایز می ساخت آن بود که هویت آمریکایی همواره با کدهای سه گانه، رمزگذاری شده و هستی می یافت.
آنچه به راستی در کنگره ابداع شد کد اصیل آمریکایی همچون دیالکتیک زندگی {درون بودگی)، آزادی {تعالی) با تعقیب خوشبختی چونان واسطه ای میان این دو بود. این فرمول سه گانه جان اراده امریکایی است. پویا، بی قرار، هماره توسط کنش مشاهده، با خشونت احیا، با مخالفت تقویت، با خصومت محکم شده، مشتاقانه پیشگام است، پیش می رود، متکی بر آینده است و نسبت به محتوای گذرای جلوه های خاص خود بی تفاوت است. این بیان متمایز زبان اراده مستقیما از انقلاب آمریکا در رگهای تجارت با سرعت فکر جریان می یابد. اما چرا؟ زیرا بینش گیتس از دیجیتالیته اراده غایی است: کدهای سه گانه آمریکایی از پوشش بلاغی و بار و بنه تاریخی خود خود جدا شده، دیجیتالی گشته و از نظر ژنتیکی راه اندازی شده و آماده آن است که در ذهن آمریکایی قرن بیست و یکم نصب شود. اینجا زبان اراده ـ که در ابتدا ضد استعماری، سپس طرفدار بورژواری و در نهایت کاملا دیجیتال شد ـ پناهگاه فعلی خود در جسم فرد آمریکایی تجاری را رها کرده، از عزم سرمایه داری دقیق آن جدا شده، و چونان روحیه جان بخش سیستم عصبی دیجیتالی در مکانی جدید ساکن می شود. اراده دیجیتالی نه کاملا در همه جا حاضر است و نه تعالی طلب، همزمان ترکیبی از این دو است. اراده مجازی است که با سرعت تجارت حرکت می کند، و تنها بعدها، چونان جامعه تکنولوژیکی رها شده با سرعت نور پدیدار خواهد شد.
● کامپیوتر سه لایه
کامپیوتر سه لایه، معماری کامپیوتری است که سیستم نرم افزاری آن در سه لایه شبکه ای{لایه نمایش، لایه تجاری و لایه داده) ساختار بندی شده است. کامپیوترها معمولا لایه نمایش، و سرورها لایه میانی یا تجاری هستند که روابط میان کاربران و لایه عقبی را هماهنگ می کنند. لایه داده غالبا شامل انواع گوناگونی از سیستمهای کامپیوتری و غیر کامپیوتری می شود.{۷}
امروزه مدل تجاری، پیشگام واقعیت دیجیتالی است، چرا که منافع تجاری اکتسابی آن را می توان در قالب هر چند ناکامل جلوه های کلی اراده دیجیتالی یافت.{۸}
به عنوان مثال این امر اهمیت خاصی در کامپیوتریزه کردن سه لایه مذکور دارد، گرچه به عنوان مدل خاصی از اراده دیجیتالی ـ که هم اکنون در مراکز عصبی جامعه شبکه ای نصب شده است ـ چندان بینشی از تجارت دیجیتالی آینده به دست نمی دهد.
سیستم همچون یک کل طی جریان های گردشی کامپیوتریزه کردن سه لایه ای به واسطه ناپدیدی انسان در قالب کاربری مجازی پایان می گیرد. یک سیستم سایبرنتیکی، بیان روان هرچند آزمایشی و ناکامل اراده دیجیتالی است.
در جهان سایبر، اراده دیجیتالی دیگر خود را نه در قالب زبان جنگ یا فلسفه، که در قالب زبان عملی تجارت، و دانش سطحی و عملگرایی دینامیک محقق می سازد. در نتیجه مطالعه مدل تجاری بطور کلی، و توصیف گیتس از سیستم عصبی دیجیتالی بطور خاص تمرین نظریه سیاسی است. زبان تجارت دیجیتالی تشخیص دقیق نکات قوت آینده دیحیتالی در حال ظهور است.
برای مثال کلمه معروف گیتس ـ عدم مداخله یا سرمایه داری بدون وقفه ـ را در نظر بگیرید. ظاهرا این اصطلاحات به آینده دیجیتالی اشاره دارند که در آن فرد میانجی، از صحنه تبادل حذف شده و جای خود را به پیوند میان محصولات و مصرف کننده در معاملات اینترنتی داده است. سرمایه داری بدون وقفه به واسطه خرید و فروش اینترنتی، با ارزش افزوده به واسطه غیاب واسطه انگل وار همراه است. البته در اینجا نفر سوم پنهانی نیز ـ واسط کامپیوتری ـ است که هم اکنون به شکل دو قالب نظارتی قابل تشخیص است. نخست اعتبار بخشی گیتس به سیستم عامل دیحیتال، و دوم خلق شبکه مجازی گسترده فروشگاه های اینترنتی.
شاید سرمایه داری بدون وقفه صحت داشته باشد، اما مطمئنا بدون وقفه ی وقفه هم نیست. یا شاید همانطور که جیمز گلیک در نیویورک تایمز نوشته است: «به زودی سهمی از هر بلیط هواپیما، خرید با کارت اعتباری، تصاویری که دانلود می کنید و هر وب سایتی که از آن بازدید می کنید تحت تسلط مایکروسافت در خواهند آمد»
در مدل مایکروسافت از آینده دیجیتالی به کاربران خاموش، سرورهای گنگ، ذهن داده ای، بازار داده ای، انبار داده ای، حلقه های بازخود، ابزار گروهی، زنجیره تدارک، داده های الکترونیک، و سیستم های اطلاعاتی اجرایی بدل شده ایم. به عبارت دیگر ما نقوش دفتر بدون کاغذ واقعیت دیجیتالی هستیم.
● سیاستهای فزونی طلب دیجیتالی
در یک موضوع حق با گیتس است. تجارت با سرعت فکر، راهی برای درک دقیق معماری کامپیوتر حال و آینده در آینده دیجیتالی است. گیتس به ما توصیه می کند که از طریق آگاهی از جایگاه خود، افزایش ضریب هوشی و برخورد با فناوری اطلاعات بعنوان منبع استراتژیک پرداختن به فرایندهای دیجیتالی استاندارد، پذیرای شیوه زندگی وب وار باشیم. زیرا وی پیشگام تجارت دیجیتال، همچنین راهنمایی باهوش برای به کارگیری آن به عنوان ایدئولوژی برتر جهانی ـ از دانش مدیریت گرفته تا استراتژیهای ارتقای تفکر، بینش مندبودن در عملکردهای تجاری، نیز هست. پرداختن به او نه تحلیلی دقیق از شیوه های سیاسی کاهنده سطح تجارت تکنولوژی اطلاعات به اهداف اکتسابی، که بینشی متمایز از استعمار آینده تجارت دیجیتالی در چهار صنعت استراتژیک به دست می دهد.
و این به این خاطر است که مایکروسافت از تواناییهای تکنیکی، اقتصادی و اراده سیاسی برای مطرح کردن واقعیت تجارت با سرعت فکر برخوردار است و آینده ای را پیش بینی می کند که نیازمند دیجیتالی برای خلق آن است.
● تحلیل مدیریتی استراتژیک نیچه
اگر اکنون دولت می تواند مایکروسافت را به چالش بطلبد، از این جهت است که چالشی برای قدرت و تسلط دولت محسوب می گردد.
قلمرو ذهنی مشترک، خدمتگزار هیچ ملتی نیست چرا که متعالی است، هیچ دیدگاه خاصی را ترویج نمی کند و از آنجا که سیستم عامل آن از مشابهت دیدگاهی برخوردار است، هیچ منفعت خاصی آن را محدود نمی کند چرا که منفعت ابتدایی آن در طرح تاویل اعصاب دیجیتالی بر فرهنگ سایبر نهفته است. مایکروسافت اراده معطوف بر قدرت است و بیل گیتس کشیش تارک دنیای واقعیت دیجیتالی است.
همچنان که در مذاهب باستانی، کارکرد کشیشان تارک دنیا کارکردی دوگانه بود ـ یکی الهام بخشی جماعت و دیگری باز نگه داشتن آنان از زخم های کهنه ی انزجار ـ از گیتس به عنوان کشیش تارک دنیای دیجیتالی ابر انسان نیچه یعنی ابر انسانی که وظیفه زاهدانه اش سو گیری ارزشی در جهت نرم افزاری کردن آدمی است، یاد می شود.چنانچه دولت، مایکروسافت را به عنوان ضربه ای نهایی برای رهبری زاهدانه خود در نظر گیرد، بنابراین همواره حق با نیچه بوده است. در غیر این صورت، دو گانگی پیش آمده؛ و دوگانگی همچون پیامد اراده معطوف به قدرت پدیدار خواهد شد. اراده معطوف به قدرت برای آنکه نگذارد آنچه به دست آمده از دست برود، خود را به دو اراده تقسیم خواهد کرد. گرسنگی تنها تطبیق باریکی از قدرت است که شکل معنوی یافته است.{۹}
اراده معطوف به قدرت خود را به دو اراده تقسیم می کند؟ این همان مایکروسافت است که به دو شرکت ـ سیستم عامل و دیگری محصولات نرم افزاری ـ تقسیم شده و همچنان که گسترش می یابد، به دنبال غذا می گردد، با مقاومت روبرو می شود، مشابهت سازی می کند، اختصاص می دهد، غلبه می کند، اطلاعات جمع آوری می کند، داده استخراج می کند و فتح می کند ـ تا زمانیکه آنچه مغلوب شده و تماما به قلمرو قدرت مهاجم پیوسته و مشابه آن شود ـ و روی پوست جهان دیجیتال رشد می کند.
مایکروسافت بیان معاصر اراده معطوف به قدرت و نیچه تحلیل کننده مدیریت استراتژیک و مسیح ستیز دیجیتالی آن است.
نویسنده: آرتور کروکر
مترجم: کامبیز پارتازیان
منبع : شبکه فن آوری اطلاعات ایران