پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مشعشعین، نهضتی سیاسی ـ مذهبی از غلات شیعه در ایران


مشعشعین، نهضتی سیاسی ـ مذهبی از غلات شیعه در ایران
«مشعشعین» به عنوان حركتی از غلات شیعه، كه در اعتراض به حاكمیت تركمان ها در ایران شكل گرفت، از نقطه نظر فكری، معتقد به منشأ یگانه انبیا و اولیا بود و به عقیده حلولیه گرایش داشت. «آل مشعشع» جنبشی مبتنی بر نیروی روحانیت علوی بر پا نمودند كه در شخص سیدمحمدبن فلاح، سلسله جنبان این نهضت، تجلّی یافته بود.
● اشاره
«غلو» معمولاً به افراط در اعتقاد یا محبت ورزیدن به یك شخص و ارائه شخصیتی مافوق وجود واقعی از وی اطلاق می گردد. هر چند از نظر تاریخی، این افراط تنها مختص برخی گروه های شیعی نبوده است، اما در درون شیعیان نیز گروه هایی به غلو در شأن ائمه اطهار(علیهم السلام)می پرداختند.
«مشعشعین۱» به عنوان حركتی از غلات شیعه، كه در اعتراض به حاكمیت تركمان ها در ایران شكل گرفت، از نقطه نظر فكری، معتقد به منشأ یگانه انبیا و اولیا بود و به عقیده حلولیه گرایش داشت. «آل مشعشع» جنبشی مبتنی بر نیروی روحانیت علوی بر پا نمودند كه در شخص سیدمحمدبن فلاح، سلسله جنبان این نهضت، تجلّی یافته بود. آنان در حلقه ای می نشستند و ذكر «علی اللهی و غیره باطل» می گفتند. با تعلیمات سیدمحمد، نیروی معنوی آن ها فزونی می یافت و منجر به حالت روانی تازه ای می شد كه می توانسنتد اعمالی خلاف عادت انجام دهند.۲
از این زمان، سادات مشعشع به عنوان یكی از معروف ترین والیان خوزستان، قریب پنج قرن بخشی از حوادث تاریخ ایران را در این خطه به خود اختصاص دادند.
در این نوشتار، سعی شده است به اختصار، چگونگی شكل گیری و نیز گوشه هایی از تاریخ سیاسی این نهضت مورد بررسی قرار گیرد.
در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری (پانزدهم میلادی)، ایران یك واحد سیاسی یكپارچه نبود; در قسمتی از شرق ایران، ضعف قدرت بازماندگان تیمور مشهود و در قسمتی دیگر از غرب ایران، توسعه حكومت تركمانان قراقوینلو و آق قوینلو آشكار بود. در چنین اوضاع و احوالی، احتمال نضج گرفتن نهضت های مذهبی ـ سیاسی در نواحی گوناگون ایران فراوان می نمود; از جمله، در حدود سال ۸۴۰ ق./ ۱۴۳۷ نهضتی سیاسی ـ مذهبی از غلات شیعه در خوزستان۳ شكل گرفت كه دامنه آن به اعصار بعد نیز كشیده شد. این از جمله نهضت هایی بود كه ]از نظر اظهار مهدویت[ بعدها در كنار نقطویه و شیخیه، تأثیر بسزایی بر جنبش بابیه گذارد.
چنان كه گذشت، آغازگر این جنبش شخصی است به نام سیدمحمدبن فلاح، مشهور به «المشعشع»، از شاگردان خاص و به نام شیخ احمد بن فهد الحلّی ـ یكی از فقهای بزرگ امامی قرن نهم هجری۴ (م. ۸۴۱ / ۱۴۳۸) كه او را صوفی و صاحب ذوق و حال دانسته اند.۵ محفل ژشیخ احمد در حلّه، پر رونق و محضر تعدادی از طلاب و فقهای برجسته مكتب امامی زمان بود. وی دارای «علوم غریبه» بود و كتاب كم حجمی نیز در این خصوص داشته۶ كه بعدها می خواسته آن را از میان بردارد. ابن فهد، كه مادر بیوه سیدمحمد را به همسری برگزیده بود، چندی بعد دختر خویش را به ازدواج او درآورد.۷ بنابراین، سید محمد علاوه بر شاگردی، نسبت دامادی استاد خویش را نیز دارا بود.
ابن فلاح نزد استاد، در علوم اسلامی و به خصوص شیعی، سرآمد گشت، اما به تدریج، جوانب صوفیانه در عقاید وی پدیدار شد و حركت خود را نخست با اعتكاف در كوفه آغاز نمود و مریدانی پیدا كرد. وی در سال ۸۴۰ / ۱۴۳۷، به «كسیر»۸ رفتوخود را از ذریّه پیامبر(صلی الله علیه وآله)خواند۹ و سپس ادعای مهدویّت نمود. بدین روی، موجد طریقت ویژه ای شد و در اندك زمانی، با شگفت كاری هایش، پیروان بسیاری یافت. چنان كه نقل كرده اند، وی موفق شد بر اثری از ابن فهد در مورد علوم غریبه دست یابد۱۰ كه می توانست تسریع بخش جنبه غالیانه افكار وی باشد. از سوی دیگر، شیخ احمد سعی در مهار افراطورزی سیدمحمد نمود، اما از سوی وی محكوم شد.۱۱
سیدمحمد به زودی، هوادران زیادی از میان قبایل عرب، در اراضی باتلاقی جنوب عراق ـ محلی كه سال ها در آن جا آواره بود و از جمله، در سال ۸۰۰ / ۱۳۹۸، برای پیش نمازی و نیز رسیدگی به بنای قبر الحامدللّه علوی، یكی از مقدسین محلی، اقامت كوتاهی در قهستان، مركز اسماعیلیه داشت۱۲ و بعد در حویزه اقامت گزید ـ پیدا نمود. البته جلب و گرایش قبایل عرب جنوب عراق به نهضت وی، مسأله قابل تأمّلی است.
بخشی از موفقیت نهضت سیدمحمد به دلیل دوری خوزستان از قدت مركزی در بغداد و تبریز بود. همچنین تبلیغات مولی علی، پسر وی، نیز به افزایش مریدان پدر، كمك شایانی نمود.
ابن فلاح در حدود سال ۸۸۴ / ۱۴۴۱، در پی جنگ و غارت و فروش اموال، نیروی خویش را با تجهیزات جنگی بیاراست و قدرتی به هم رساند و آن گاه نام «مشعشع» برخویش گذارد. در این جا، باید متذكر شد دلایلی مبنی بر این كه نهضت مشعشع، یك جنبش جدایی طلب و ملّی گرا بوده، در دست نیست.
واضح است كه شهرت سیدمحمد موجبات نگرانی و بیم دست نشاندگان محلی حكومت تیموری را فراهم نمود تا آن جا كه درصدد سركوبی وی برآمدند; از جمله، لشكری از شیراز در سال ۸۴۵ / ۱۴۴۱، عازم خوزستان شد۱۳ و با وجود رشادت های اولیه مشعشعین، با دخالت حكّام محلی تركمان، سرانجام، پراكنده گردیدند.
اما مدتی نگذشت كه سیدمحمد موفق به تأسیس دولتی در ناحیه حویزه۱۴ شد و مشعشعیان در سال ۸۵۷ / ۱۴۵۳، مقدمات تسخیر شهر نجف را فراهم نمودند.
ابن فلاح پس از تثبیت موقعیت خویش در جنوب عراق، بر آن شد تا با حكّام قراقوینلوی بغداد ـ كه آن ها را برای خویش و علیه حاكم تیموری فارس مفید یافته بود ـ رابطه دوستی ایجاد نماید. به هر روی، هنگامی كه نهضت آل مشعشع از كنترل خارج گردید، به خصوص زمانی كه قوای ایشان تحت رهبری مولا علی راه های زیارتی را در جنوب عراق متصرف شدند و نیز در سال ۸۶۰ / ۱۴۵۶، موجبات تسخیر شهر بغداد را فراهم نمودند، تركمانان قراقوینلو در صدد كنترل آن ها برآمدند و با اعزام لشكری در سال ۸۶۱ / ۱۴۵۷، در نبردی كه درگرفت، مولا علی را كشتند.
سیدمحمد چند سال بیش تر از پسرش زیست و در سال ۸۶۶ / ۱۴۶۲ (و به قولی ۸۷۰)، در گذشت. نظرات افراطی مذهبی وی در كتابی به نام كلام المهدی۱۵ بیان شده كه شامل آیین های رمزی نهضت مشعشعیان است.
سیدمحمد ذیل گفتاری در این اثر، درباره آغاز كار خود چنین می گوید: «... كیست كه آزمایش خدا را بیش از این سید دیده باشد؟ پانزده سال گذشت كه مردم او را نفرین فرستاده، دشنام می دادند و فرمان كشتن او را می دادند و او از شهری به شهری می گریخت... زمینی نماند كه گنجایش او كند و ناگزیر به كوهستان گریخت. كوهستانیان نیز همگی پی كشتن او شدند و رهایی از دست ایشان نیافت، مگر پس از نومیدی. سپس به عراق بازگشت و در آن جا هم مغول (كسان عبدالله سلطان، نوه شاهرخ ـ حاكم تیموری فارس) جستجوی او می كردند و هر آن كه دوست بود، دشمن گردید... و جایی كه او را پناه دهد نماند و زمین بر او تنگ گردید و از دست دشمنان آن كشید كه به شمار نیاید... .»
كسروی در كتاب تاریخ پانصدساله خوزستان، سیدمحمد را دروغگویی ستیزه رو دانسته كه جز پیشوایی و فرمان روایی آرزویی نداشته و همچون بسیاری از هم جنسان خود، به راهنمایی برخاسته، ولی راهی برای نمودن به مردم نداشته است; دورویی كه هر دم سخن خود را عوض می نموده و با آن خون های فراوانی كه از بی گناهان ریخته و گزندهای بی شماری كه به مردم رسانیده، جز یك مشت سخنان رنگارنگ و بی سر و بن بر زبان نداشته و جز به فریب مردم نمی كوشیده است و یك رشته بدعت های زشتی را ازغلو و تناسخ و مانند این ها رواج می داده است.۱۶
پس از سید محمد، پسرش سیدمحسن، معروف به مولی محسن «شیخ المشركین»،۱۷ به فرمان روایی رسید. رنج را سیدمحمد و مولاعلی بردند و خون بی گناهان را به گردن گرفتند، سود را سید محسن برد كه بیش از چهل سال، آسوده فرمان روایی كرد.مولی محسن پس از این كه از سوی اوزون حسن آق قوینلو فرمان حكومت خوزستان را گرفت، در دوره نسبتاً ناآرامی، كه پس از مرگ رهبر بزرگ آق قوینلوها به وقوع پیوست، به عنوان یكی از جنگجویان منطقه، در سال ۸۸۳ / ۱۴۷۹، شهر بغداد را غارت كرد. اما زمانی كه سلطان یعقوب، پسر اوزون حسن جانشین پدر گردید، سپاهی علیه سیدمحسن اعزام داشت كه در سال ۸۸۹ / ۱۴۸۴ همگی تار و مار شدند. سلطان یعقوب آق قوینلو سرانجام با اختلافی كه میان مولی محسن و پسر معیوبش، سیدمحسن، ایجاد نمود، با مهارت، جنوب را در اختیار گرفت و سیدمحسن اجباراً پسرش را به عنوان گروگان به دربار او در تبریز فرستاد.۱۸ با مرگ مولی محسن در سال ۸۹۳ / ۱۴۸۹، نهضت مشعشعین تا حدّی از نفس افتاد.
در منابع، جانشینان آل مشعشع پس از مولی محسن چندان مشخص نمی باشد. چنان كه گفته شده، پس از وی، پسرش، سیدعلی، جانشین پدر گردیده و برادر او ایوب، وزیر یا پیشكارش بوده است. ایشان در صدد مقاومت در مقابل شاه اسماعیل اول (صفوی) برآمدند. یكی از كارهای شاه اسماعیل كشتن این دو برادر و برهم زدن بساط استقلال مشعشعیان بود. مینورسكی می نویسد: «.. این دو نهضت بالاخره، ناگزیرانه بر خورد پیدا كردند... از این ها گذشته، شاه اسماعیل راضی نمی شد كه یك سازمان شیعی رقیب همچنان به موجودیت خود ادامه دهد...»۱۹
از سوی دیگر، در تاریخ این خاندان از سلطان فیّاض مشعشعی علی اللهی۲۰ نام برده شده كه به هنگام فتح بغداد توسط شاه اسماعیل در سال ۹۱۴ / ۱۵۰۸ و فشار بر جنوب (خوزستان و شیراز) رهبری نیروهای این جنبش را بر عهده داشته و دعوی الوهیّت می كرده است كه با عزیمت شاه اسماعیل به حویزه، جنگ خونینی میان صفویان و آل مشعشع درگرفت. دراین نبرد، فیّاض با بسیاری از اهل ضلال معدوم شدند.۲۱
پس از این حادثه، سلطه شدیدی بر آن ناحیه مستولی گردید و حسب فرموده سلطان صفوی، اهالی شب هنگام، در خانه های خود را بازگذاشته و بدین نحو، شاه با همراهانش به قصد تحقیق مذهب به منازل ایشان می رفت تا به حقیقت اعتقادات آنان پی ببرد.۲۲
مدتی بعد، با خروج شاه اسماعیل از آن منطقه، پسر دیگر سیدمحسن، سید فلاح، برآن جا تسلط یافت. از این زمان، اگر چه والیان خوزستان از میان سادات مشعشع برگزیده می شدند، اما امرای مشعشعی از نظر موقعیت، متكی بر حكومت مركزی و در حقیقت، دست نشاندگان صفوی بودند. بدین ترتیب، با روی كار آمدن سید فلاح، اعتبار آل مشعشع به عنوان یك «دولت» مستقل، كم رنگ شد و دوره خودسری ایشان كه قریب به هفتاد سال (۸۴۵ / ۱۴۴۱ تا ۹۱۴ / ۱۵۰۸) امتداد یافته بود، سپری گردید و این نهضت تضعیف شد. ولی دیری نگذشت كه دوباره آل مشعشع روی كار آمدند و دوره دوم تاریخ ایشان یا دوره «والیان» حویزه آغاز گردید كه اگر چه به عنوان دست نشاندگان صفوی تنها بر قسمت غرب خوزستان دست داشتند، ولی مدت آن بسیار طولانی تر از دوره اول گردید و حدود ۲۶۰ سال بیش تر (تا زمان نادرشاه افشار وكریم خان زند) امتداد یافت.
در همین زمان، مقارن سلطنت شاه اسماعیل یا در دوره پسر او، شاه طهماسب، قسمت غرب خوزستان را، كه در اختیار مشعشعیان بود، «عربستان» نامیدند تا از قسمت شرق، كه شامل شوشتر و رامهرمز و در اختیار سایر دست نشاندگان صفویه بود، باز شناخته شود.۲۳
محمدسمیع میرزا سمیعا، از مورّخان متأخر عصر صفوی (قرن ۱۲.هـ)، در تذكرهٔ الملوك می نویسد: «... والیان ایالات ایران چهارنوع هستند كه اسامی شان براساس اهمیت و بزرگی شان است; اوّلی والی عربستان است كه بلندمرتبه است و به دلیل تعلق بریكی از خاندان های سادات و شجاعت و تعداد قبایلش، از احترام ویژه ای برخوردار است... .»۲۴
سیدفلاح در سال ۹۲۰ / ۱۵۱۴ درگذشت. با وجود این، در مدت مدیدی، به این دلیل كه مرزهای میان امپراتوری عثمانی و حكومت صفوی نامشخص بود، والیان حویزه میان این دو قدرت را برهم می زدند
رهبران بعدی آل مشعشع عبارتند از: سیدبدران بن سید فلاح و سپس سیدسجاد، پسر وی كه در سال ۹۴۸ / ۱۵۴۱، پس از مرگ پدر به قدرت رسید. در این سال، كه مقارن سلطنت شاه طهماسب اول (صفوی) بود، علاءالدوله رعناشی، امیر دست نشانده صفوی، كه بر حسب خیانت به مشعشعین به امیری خوزستان رسیده بود، سر به طغیان برداشت. شاه صفوی هم برای فرونشاندن شورش وی، عزم خوزستان كرد. علاءالدوله به بغداد گریخت و حكومت آن ناحیه به شجاع الدین مشعشعی رسید.۲۵مرگ سید سجاد در سال ۹۹۲ / ۱۵۸۴ روی داد و پس از وی، پسرش، سید زنبور، تا سال ۹۹۸ / ۱۵۹۰ فرمانروای این خاندان بود، تا آن كه توسط شخصی به نام سیدمبارك، از حویزه بیرون رانده شد.
سلطان مبارك (بن عبدالمطلب بن حیدربن محسن بن سیدمحمد بن فلاح) نخستین چهره آل مشعشع بود كه «خان» نامیده شد. وی تعالیم شیعه اثنی عشری را در حویزه رواج داد.۲۶ مبارك به عنوان یكی از فرمانروایان معروف مشعشع، موجد یك سلسله حوادث تاریخی است. وی هم عصر شاه عباس اول(صفوی) بود. از جمله اقدامات او، طغیان علیه شاه عباس و از كارهای نیك وی، برانداختن بدعت های نادرستی بود كه تا آن زمان در كیش مشعشعیان رواج داشت; همان بدعت های ناصوابی كه سیدمحمد بنیاد گذاشت. گفته شده كه مولی مطلب پسرش را به این كار واداشته بود. چنان كه نوشته اند، مبارك برخی از علمای شیعه را، كه یكی از ایشان شیخ عبداللطیف جامعی بود، به حویزه دعوت نموده، به دستیاری ایشان، آن بدعت های زشت را برانداخت و به جای آن، مذهب ساده شیعه را در میان مشعشعین برقرار ساخت.۲۷
سیدمبارك در سال ۱۰۲۵ / ۱۶۱۶ در گذشت. پس از او، پسرش، سیدناصر، جانشین پدر گردید كه بنا به نوشته مورّخان، مدت فرمان روایی اش بیش از هفت روز نبود و مرگ وی با زهری بود كه پسر عمویش، سید راشد، به او خورانید. پس از مرگ سیدناصر، سید راشد، به فرمان شاه عباس، فرمان روایی یافت.
از این پس، تاریخ مشعشعیان با فراز و نشیب نه چندانی تا عصر نادرشاه (افشار) ادامه یافت تااین كه نادرشاه والی گری این خاندان را برانداخت. مدتی بعد، با قتل نادر در سال ۱۱۶۰ / ۱۷۴۷، به یك باره در سراسر ایران، آشوب های سختی برپا گردید; از جمله، در خوزستان، مولی مطلب مشعشعی سر به شورش برداشته، می كوشید تا شاید بار دیگر دستگاه والی گری آل مشعشع بگسترد.۲۸ بنابراین، وی نخستین كسی بود كه در این خصوص در خوزستان راه فتنه و آشوب را باز نمود.
مولی مطلب، نوه سیدفرج الله، حاكم دورق بود كه نادر پس از برهم زدن دستگاه این خاندان، تنها حكومت دورق را به او واگذار كرده بود.
دوران پر فراز و نشیب حكومت مولی مطلب سپری می گشت تا این كه در سال ۱۱۷۵ / ۱۷۶۱; هنگامی كه كریم خان (زند) در آذربایجان بود، پسر عموی او، زكی خان، در اصفهان با بزرگان بختیاری و علی محمدخان، خواهرزاده كریم خان (حاكم بروجرد)، علیه او هم پیمان شده، بیرق طغیان برافراشتند. كریم خان نیز آهنگ سركوب ایشان نمود. زكی خان و هم دستان وی در خود تاب ایستادگی ندیدند و راه خوزستان در پیش گرفتند و چون به نواحی حویزه رسیدند، مولی مطلب، با سپاهی به مقابله ایشان شتافت. در این نبرد، كه گویا در سال ۱۱۷۶ / ۱۷۶۲ حادث شد، مولی مطلب توسط علی محمدخان به قتل رسید.
در حقیقت، مولی مطلب را باید آخرین والی با شكوه و نامدار آل مشعشع دانست كه پس از وی، از شكوه این خاندان بسی كاسته شد.از دیگر حوادث دوران مولی مطلب، یكی نیر برخوردهای متعدد با آل كثیر بود كه از دشمنان دیرینه آل مشعشع بودند و در قسمت شرق خوزستان نشیمن داشتند.
پس از مولی مطلب، پسر عموی وی، مولی جودالله، به والی گری رسید كه از كریم خان فرمان برداری می نمود. پس از مرگ وی نیز پسر بزرگ ترش، مولی اسماعیل، با فرمان كریم خان، والی گری یافت. چندی بعد، پس از مرگ كریم خان، پس از كشاكش های چندی، علی مردان خان به پادشاهی رسید و چون مولی اسماعیل از كار افتاده بود، مولی محسن از عموزادگان وی، با فرمان علی مردان خان به والی گری رسید. مدتی بعد، به دلیل عدم كفایت او نیز مولی محمد پسر دیگر جودالله، جانشین مولی محسن گردید. از اقدامات نیك وی، بند (سد) استواری بود كه بر جوی هاشم ایجاد نمود و باعث آبادانی حویزه و اطراف آن گردید.
زمانی بعد، پس از مرگ مولی محمد، چون شورش در ایران فروكش كرده و قاجاریه حاكمیت یافته و نوبت پادشاهی فتحعلی شاه (قاجار) رسیده بود، با فرمان شاه قاجار مولی مطلب، پسر مولی محمد حاكم حویزه گردید. پس از دیری، او نیز كنار گذاشته شد و عبدالعلی خان، پسر مولی اسماعیل، فرمان حكم رانی گرفت.
از حوادث مربوط به این خاندان در اواخر عصر ناصرالدین شاه (قاجار) از جمله، یكی این كه عشیره بنی طرف ساكن در نزدیكی های حویزه، كه مردمی دلیر و جنگجو بودند، سر از فرمان آل مشعشع پیچیدند.
در سال ۱۳۵۷ / ۱۹۳۸، كه معتمدالدوله منوچهرخان برای سركوبی محمدتقی خان بختیاری و شیخ ثامر كعبی به خوزستان لشكر كشیده بود، مولی فرج الله خان مشعشعی، حاكم وقت حویزه، دولت خواهی نموده، نزد منوچهرخان آمد و او چون محمدتقی خان را اسیر نموده و شیخ ثامر را از خوزستان بیرون رانده بود، حكم رانی سراسر خوزستان را به مولی فرج الله واگذار نمود. پس از مولی فرج الله، پسر او مولی عبدالله و مولی مطلب و مولی نصرالله، پسر عبدالله، و مولی محمد، پسر نصرالله، و مولی مطلب برادر او، یكی پس از دیگری در حویزه به حكم رانی رسیدند.
در دوره معاصر، به هنگام چیرگی شیخ خزعل، آل مشعشع نیز نظیر سایر عشایر (عرب) جنوب، زیردست وی بودند. او دختری را از آن خاندان برای خویش به همسری برگزید و در سایه این خویشاوندی، مولی عبدالعلی، پیشوای وقت مشعشعیان، را كنار گذاشته، بردار همسر خویش را به جای او برگزید. اما در سال ۱۳۰۳.ش / ۱۹۲۴، دوران خودسری شیخ خزعل نیز سپری گردید و دولت مركزی، كه در خوزستان قدرت یافته بود، امور را در سلطه خود گرفت۲۹ و حاكم نظامی بار دیگر پیشوایی خاندان مشعشع را به مولی عبدالعلی خان واگذار نمود.۳۰
نویسنده:كیوان لؤلوئی

پی نوشت ها
۱ـ برای اطلاع بیش تر در مورد مفهوم واژه «مشعشع»، كه ریشه ای مذهبی و قوی در تشیّع دارد، ر. ك. به: حافظ رجب البرسی، شارق انوار الیقین فی حقیقهٔ اسرار امیرالمؤمنین(علیه السلام)، رساله خطی كتابخانه ملی ملك، شماره ۲۷۹۳
۲ـ (اعمالی نظیر بلعیدن شمشیر و یا برهنه در مقابل شمشیر و تیر رفتن و...) اسكندربیگ تركمان(منشی)، تاریخ عالم آرای عباسی، به كوشش ایرج افشار، تهران، امیركبیر، ۱۳۳۴، ج۱، ص ۳۵
۳ـ مقصود، خوزستان در محدوده قرن نهم و دهم هجری می باشد.
۴ـ احمدبن فهد الحلی را باید در كنار محمدبن مكی العاملی / شهید اول و همچنین ابن مطهر الحلّی، به عنوان سه نماینده (فقیه) عالی رتبه مكتب «اثنی عشری» در خلال قرون سیزدهم تا پانزدهم هجری محسوب نمود. گفتنی است تغییر مذهب اسپند بن قرایوسف (برادر جهان شاه قراقوینلو)، حاكم بغداد(۸۴۸/۱۴۴۴ ـ ۸۳۶/۱۴۳۳)، از تسنّن به شیعه اثنی عشری توسط ابن فهد انجام یافت.
۵ـ قاضی نورالله شوشتری(شرف الدین مرعشی)، مجالس المؤمنین، چ. سنگی، تهران، ۱۲۹۹. ق; چ مجدد، تهران، ۱۳۷۵. ق، ص ۲۴۱ / محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، به تصحیح عبدالرحیم ربّانی شیرازی، تهران،۱۳۷۶. ق، ج۱، ص ۲۰۰ از مقدمه،(هرچند مصحح سعی نموده است تا گرایش ابن فهد را به تصوف انكار كند. همان، یادداشت ۱ از مقدمه)
۶ـ محمدباقر خونساری، روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات، چ.۲، توسط محمدعلی روضاتی،چ.سنگی،تهران،۱۳۶۷، ق، ۲۱
۷ـ عباس العزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، بغداد، ۱۹۳۵ ـ ۱۹۳۹، ج ۳ (حكومت تركمانان)، ص ۱۰۹ـ۱۱۰
۸ـ محلی در نزدیكی های «واسط» می باشد.
۹ـ شوشتری در همان كتاب (ص ۴۰۳)، فهرست شجرنامه وی را بدین ترتیب آورده است: «محمدبن فلاح بن هبهٔ الله بن حسن بن علی المرتضی بن عبدالحمید النسابهٔ بن ابی علی فخار بن احمدبن ابی القاسم محمدبن ابی عبیدالله الحسین بن محمدبن ابراهیم المجاب بن محمدالعابدالصالح بن الامام موسی الكاظم(علیه السلام)».
۱۰ـ شوشتری، پیشین، ج ۲، ص ۳۹۵
۱۱ـ العزاوی، پیشین، ج ۳، ص ۱۱۰
۱۲ـ محمدحسین آیتی، بهارستان; در تاریخ و تراجم و رجال قائنات و قهستان، تهران ۱۳۲۷، ص ۱۵۱ـ۱۵۲.
۱۳ـ شوشتری، پیشین، ج ۱، ص ۳۹۸
۱۴ـ یكی از مراكز مهم معارف شیعی در آن زمان می باشد.
۱۵ـ این اثر به عنوان رساله مذهبی مشعشعین و حاوی عقاید ونظرات محمد فلاح، نسخه منحصر به فردی است كه میكروفیلمی از آن دركتابخانه مركزی ـ مركز اسناد دانشگاه تهران موجود می باشد.
۱۶ـ احمد كسروی تبریزی، تاریخ پانصدساله خوزستان، تهران، مطبعه، ۱۳۱۲، ص ۲۸
۱۷ـ ر. ك. به: گزیده تاریخ عالم آرای امینی (قاضی فضل الله بن روزبهان خنجی) با این مشخصات:
MINORSKY, V.F, Persia in A.D ۱۴۷۸ _ ۱۴۹۰ (London, ۱۹۵۷),P.۸۴.
۱۸ـ العزاوی، پیشین، ج ۳، ص ۲۷۲
۱۹_ MINORSKY, Vladimir Fedorovich, "Musha¨sha", ENCYCLOPEDIA OF ISLAM, First ,noitide.)۴۳۹۱( وtnemelppuS
۲۰ـ برخی از مورّخان، فیّاض را برادر مولی محسن (پسر سیدمحمد بن فلاح) ذكر كرده اند; نظیر مینورسكی (Musha¨sha, ibid) خواندمیر، حبیب السیر فی اخبار افراد البشر، اقبال، تهران، ۱۳۳۳، ج ۴، ص ۴۹۷; عزاوی، پیشین، ج ۳، ص ۳۴۵. اما برخی دیگر وی را پسر مولی محسن (برادر علی و ایوب) دانسته اند; نظیر كسروی، مشعشعیان یا بخشی از تاریخ خوزستان، چ. ۲، تهران، ۱۳۱۴.
۲۱ـ عالم آرای صفوی (عالم آرای شاه اسماعیل)، به كوشش یدالله شكری، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۰، ص ۱۳۶
۲۲ـ شوشتری، پیشین، ج ۱، ص ۵۲۱
۲۳ـ كسروی، پیشین، ص ۵۲
۲۴ـ سایر والیان، والیان لرستان، گرجستان و كردستان می باشند و حاكم ایل بختیاری از نظر اهمیت، پس از ایشان آمده است. ولادیمیر فدرویچ مینورسكی، سازمان اداری حكومت صفوی (با تحقیقات، حواشی و تعلیقات مینورسكی بر تذكرهٔ الملوك)، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، انجمن كتاب ۱۳۳۴، ص ۴۴
۲۵ـ اسكندر بیگ تركمان، پیشین، ج ۱، ص ۹۵
۲۶_ MINORSKY, V.F. "Musha¨sha", ibid.
۲۷ـ كسروی، پیشین، ص ۷۵
۲۸ـ همان، ص ۳۹ ـ ۴۱ و ۱۳۵
۲۹ـ از آن جا كه شیخ خزعل با مساعدت انگلیسی ها قدرتی بر هم زده بود، لذا، هر نیرویی كه قصد سركوبی وی را داشت، ظاهراً عنصری ضد انگلیسی معرفی می شد. انگلیسی ها از همین موضوع استفاده كرده و برای محبوب جلوه دادن رضاشاه در میان اقشار جامعه، به خصوص پس از تضعیف موقعیت وی در جریان شكست جمهوری خواهان و بدبینی های تدریجی كه نسبت به او بهوجود آمده بود، تصمیم گرفتند شیخ خزعل را به نفع رضاشاه قربانی كنند و او را به دست وی از میان بردارند، آنان شیخ را به طغیان علیه حكومت مركزی (احمد شاه قاجار) تحریك نمودند. خزعل نیز با تشكیل كمیته ای به نام «سعادت» دست به شورش زد اما، در همین زمان رضا شاه با حمایت انگلیسی ها، موفق به سركوب شورش وی شد.
۳۰ـ همان، ص۱۶۰،برای آگاهی بیش ترازاین نهضت (به طوراعم)،ر.ك.به: عبدالله بن فتح الله بغدادی، تاریخ الغیاثی; حسن بیگ روملو، احسن التواریخ; یحیی قزوینی الحسینی، لب التواریخ; احمد الغفاری، تاریخ جهان آراء; ابوبكر طهرانی، تاریخ دیار بكریه، ج ۱; عبدالله نورالدین، تذكره شوشتر; ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران، ج ۴.
منبع : خبرگزاری فارس