چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

تضاد غیر عمده یِ امروز ؛ رنج ِ عمده یِ فردا


تضاد غیر عمده یِ امروز ؛ رنج ِ عمده یِ فردا
عدویِ تو نیستم من ،
انکارِِ توام ...
۱۶ آذر سالروز مبارزات آزادیخواهانه وهمچنین ضد امپریالیستی یکی از آگاه ترین اقشار جامعه یعنی دانشجویان است . قشری که قرار است عنصر آگاهی درآن زمینه ساز هرحرکتی باشد.
«آزادیخواهانه» و «ضد امپریالیستی» چرا که قائل شدن بریک شق ، فارغ ازشقِ دیگر افتادن به دام « توحش قرون وسطایی » یا « بربریت مدرن » را در پی دارد.
« امپریالیسم » نه یک « توهم » بلکه واقعیتی تاریخی است که نقشی تعیین کننده در رویارویی با جنبشهای آزادیخواهانه مردمی،حداقل در یکصد سال اخیر داشته است (۱) ، و آنچنانکه به باور شیفتگان « نظم نوین جهانی » توهمی « دائی جان ناپلئونی» تلقی می شود ، واقعتیتش که پای در تاریخ عینی جوامع دارد ، کتمان کننده این ذهن پردازیهای دائی جان ناپلئونی است و واقعیتی عینی را فارغ ازهرگونه تفکر مبتنی بر «پارانویا» و«هیستری» به رخمان می کشد .
امپریالیسم که موجودیت آن ازطرف مداحان سیستم مورد انکار واقع است ولی از جانب سیاستمداران بورژوا درمحافل محدود مورد تصدیق قرار می گیرد ، اساس خود را در خود شیوه تولید سرمایه داری می یابد . امپریالیسم نه ناشی از اشتباهات سیاسی ای است که این یا آن دولت ممکن است مرتکب شود ، و نه تظاهر یک فساد اخلاق ، بلکه ضرورتی است یرای اینکه سیستم سرمایه داری باز تولید شود ، برای اینکه سرمایه بسط پیدا کند .(۲)
امپریالیسم تنها یکی از « راهکارهایی » است که با توسل به آن « گرایش نزولی نرخ سود » را می توان تعدیل کرد . این ضرورت نهفته در این سیستم است که رزالوکزامبورگ را بر آن می دارد که در توصیفش آن را نظامی بداند که « ازتمامی منافذش چرک وخون و کثافت تراوش می کند » ؛ به راستی که این نه بیانی « غیر اخلاقی» و گزاره ای « رومانتیک » و « دور از واقع» ، که واقعیتی است که « تاریخ» برآن محک صحت می زند .
چرا که در « وجودش » همواره آزادی ای سلب شده است و « آزادمردی» سکوب ؛ چه «مصدق» ، چه »لومومبا» ، چه «آلنده » و چه ملیونها انسان مبارز دیگر ازسرتاسر جهان ...
این عینیت تاریخی و وعاملیت داشتن در جنبشهای آزادیخواهانه است که مارا بر آن می دارد که قائل به عدم انفکاک وجوه « آزادیخواهانه » و«ضد امپریالیستی» جنبشهای اجتماعی ترقیخواهانه باشیم .
هستند کسانی چون«دکتر مرتضی محیط» که با مطرح کردن مفاهیم « تضاد عمده» و « تضاد غیر عمده» ، « تضاد عمده » را امپریالیسم پنداشته و قائل به هم پیوندی هر چند موقت با «طالبانیسم نو» ! (تضاد غیرعمده) در افغانستان می باشند .
« نو» چرا که « ازروی آتش می پرند» ! ، «موسیقی گوش می دهند » ! و » اجازه ورود دختران به مدرسه را می دهند» !
باورمندی به اصول دیالکتیک ، یویایی ِ عینیات تاریخی ،عاملیتِ پراتیک درهردوره تاریخی و مکانیکی نپنداشتن مکانیسم تاریخ ما را بر آن می دارد که پیوند موقتی مائو با دشمن داخلی اش چیان کایشک (تضاد غیرعمده) به منظور مقابله با ژاپن (تضاد عمده) را تنها واقعه ای متعلق به تاریخ بدانیم که قادربه تعمیم خود به زمان حاضر نیست .
ما قدری حافظه تاریخیمان بر جای مانده و یه یاد داریم گروههای ترقیخواه وبه راستی درخشانی را که با همین تز به دام « تضاد غیر عمده » افتادند و امروز « رنج عمده» یِ جان کاهشان ، « تضاد غیر عمده » یِ دیروز است که امروز « عمده » شده و چون بختکی بر روح وجانشان مستولی .
«بذل توجهات مفرط به امپریالیسم منهای علقه های آزادیخواهانه » و « بذل توجهات مفرط به علقه های آزادیخواهانه منهای لحاظ کردن بربریت امپریالیسم » ، «شیر» و«خط» یک سکه اند که مارا با « توحش قرون وسطایی » ازسویی و » بربریت مدرن» ازسوی دیگر « لینک » می کند ، لینکی که همانا « لینچ ِ انسانیت » معنا می شود .
روی دیگر ادعای دکتر مرتضی محیط در «بذل توجهات مفرط به امپریالیسم منهای علقه های آزادیخواهانه» ، ادعای مرتضی مردیهاست که ضمن تمسخر و کتمان ویرانگری این واقعیت تاریخی (امپریالیسم) ، « بردن نام امپریالیسم برایش خوشایند نیست » و تنها آن را « قدرت متراکم لیبرالی می داند » که « اگرچه ارزش هایش را تبلیغ می کند اما برای این کار اسلحه بر نمی دارد. بلکه ایده هایش را با کتاب، سینما و تلویزیون منتشر می کند » ! و« بسیاری از چیزهایی که درباره جنگ ویتنام گفته می شود را داستان های ژورنالیستی می داند » (۳) واین همان مرتضی مردیهاییست که درجزوه « حق آمریکا در حمله به عراق» ضمن توجیه میلیتاریسم آمریکا مدعی است :«مصدق با استقلال طلبی افراطی اش وبا عدم درک مصلحت گرایانه ، امورکشور را به سمت فلج کامل سوق داد و ملی کردن نفت کار غیر واقع بینانه ای بود ، فقط به درد قهرمان بازی می خورد ».
به راستی این اصلاح طلب سینه چاک « پست مدرنیسم » مریدِ راستین « ژان بودریار» ی است که با نادیده انگاشتن آنچه به واقع در حال وقوع است مدعی است » جنگ خلیج رخ نداد»(۴) وآن چه دیدیم تنها « سیطره ی نشانه ها ، ایماژها و بازنمایی ها و وانموده ها (Simulation)در دنیای معاصر است ، بلکه امرِ واقع به طور جدی محو شده است و مرجع حقیقت وعلل عینی دیگر وجود خارجی ندارد .»(۵) توگویی « کشتگان » این جنگ نیز تنها « وانموده » هایی در عرصه رسا نه اند !
همانا دیالکتیک وطنازی تاریخ است که تفکر این دو « مرتضی » (محیط و مردیها) را در شیر وخط یک سکه می نهد ، سکه ای که نابودی بشریت را حک شده بر آن میبینیم ، چه با شمشیر دولبِ دست سازِ طالبان های عالم وچه با تکنولوژی انسان کشی که نظم نوین جهانی را نمایندگی می کند .
خسروصادقی بروجنی
پانوشت:
۱- ازسال ۱۹۴۵ تا به حال ، امپریالیسم آمریکا اقدام به نابود کردن پنجاه دولت – ازجمله دولتهای دموکراتیک- و متلاشی کردن سی جنبش آزادیخواهانه مردمی در راستای منافع خود ، کرده است .
۲- مدخلی بر اقتصاد سیاسی ، ژاک والیه ، پیر سالاما
۳- روزنامه اعتماد، ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۶، سوسیال دموکراسی، امپریالیسم و جهانی شدن ، سخنرانی مرتضی مردیها درانجمن اسلامی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
۴- ژان بودریار، «جنگ خلیج رخ نداد» (۱۹۹۱)
۵- ژان بودریار،مقاله « تقدم وانموده ها » در کتاب « وانموده ها و وانمودگی »(۱۹۸۰)
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه