جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اگر دیروز به روز نشود...


اگر دیروز به روز نشود...
در پژوهشهای گوناگون، درباره وضعیت موجود درس تاریخ در نظام رسمی آموزشی ، مطالب گوناگونی مطرح و به مواردی از آسیب های آن اشاره شده است.
اساتید رشته تاریخ، معلمان درس تاریخ، سرگروه های معلمان تاریخ ، کارشناسان برنامه ریزی درسی ، صاحبنظران و مولفان کتب درسی و حتی خود دانش آموزان، طیفی از کسانی را تشکیل می دهند که درباره وضعیت درس تاریخ اظهارنظر کرده و ضعفهای وضعیت موجود را به تناسب مطرح کرده اند اما چنین به نظر می رسد که جای یک مطالعه دقیق، علمی ، همه جانبه و مبتنی بر آمارهای کمی و کیفی در زمینه بررسی آسیب شناسانه آموزش تاریخ در نظام آموزشی، خالی است و باید انجام شود.
دائما گفته می شود که شناخت دقیق دردها و مشکلات، نیمی از جریان درمان و ارائه راه حل را شامل می شود و به همین دلیل درک درست و دقیق نارسایی های آموزش تاریخ در نظام رسمی کشور، ما را در طراحی برنامه جامع در این زمینه ، کمک خواهد کرد. این مطالعه و پژوهش باید ما را در زمینه هایی چون اهداف درس تاریخ ، محتوای کتابهای درسی ، روش های تدریس ، فعالیتها و مهارتهای مورد نظر در این زمینه ، استفاده از ابزارها و امکانات کمک آموزشی ، چگونگی ایجاد انگیزش در دانش آموزان ، مسائل مرتبط با صلاحیت های علمی و جهت گیری فکری معلمان درس تاریخ ، آموزش ضمن خدمت معلمان ، پرسش های مهم ذهنی دانش آموزان در حیطه تاریخ ، وضعیت کتابخانه های مدارس در زمینه کتابهای تاریخی ، رویکردهای اصلی در برنامه ریزی درسی ، فاصله برنامه های قصد شده با برنامه های اجرا شده در این درس و دهها مساله ریز و درشت دیگر، به اطلاعات جامعی مجهز کند تا بتوان بر آن اساس ، برنامه ریزی درستی صورت داد.
آنچه در این نوشته درباره ضعف ها و آسیب های درس تاریخ مورد توجه قرار گرفته ، مبتنی بر یک مطالعه اولیه و با روش استقرایی است و نمی توان بر جامعیت و علمی بودن آن تاکید کرد اما در عین حال ، در فقدان یک بررسی همه جانبه علمی در این زمینه ، می تواند تا حدودی ما را در فهم و شناخت وضعیت موجود کمک کند و در ارائه راه حل نیز به صورت نسبی موثر افتد. در این زمینه ، ازجمله باید بر وضعیت معلمان و وضعیت دانش آموزان ، وضعیت کتابهای درسی به صورت خاص متمرکز شد و ضمن بر شمردن اساسی ترین مشکلات در هر زمینه ، برای یافتن راهکارهایی که به کاهش یا رفع آن معضلات بینجامد، تلاش کرد.
● آسیب شناسی وضعیت معلمان درس تاریخ
مطابق برخی آمارهای غیررسمی ، در کشور ما حدود ۱۰ هزار معلم و شاید در همین حدود دانشجوی تاریخ وجود دارد. درباره مدرک تحصیلی دبیران ، اطلاعات دقیقی در دست نیست اما غالب این دبیران باید مدرک کارشناسی داشته باشند و گروه بسیار کمتری نیز دارای مدرک کارشناسی ارشد هستند و قلیلی با مدرک دکتری - اگر جذب آموزش عالی و دانشگاه ها نشده باشند - در مراکز تربیت معلم تدریس می کنند. مطابق اظهار نظر مسوولان ، اینچنین نیست که دبیران کنونی این درس ، جملگی دارای سوابق تحصیلی یا مدرک دانشگاهی در رشته تاریخ باشند بلکه کثیری از این معلمان را دارندگان مدرک تحصیلی در رشته های دیگر تشکیل می دهند که به دلیل نیاز و با حکم مدیران ، به تدریس درس تاریخ مشغولند. در بررسی وضعیت دبیران تاریخ ، توجه به محورهای زیرضروری است:
الف - گرایش فکری: در بررسی جریانهای مختلف تاریخ نگاری در کشورمان ، به طیف های مختلفی همچون ، جریان غرب گرا، طیف ملی گرا، تاریخ نگاری مارکسیستی ، مورخان سلطنت طلب و... بر می خوریم و یکی از این جریانها که متاسفانه چندان سابقه طولانی و چهره های شاخص تاریخ نگاری هم ندارد، طیف اسلامگرا است. جریان تاریخ نگاری اسلامگرا در دهه های اخیر و به ویژه پس از پیروزی انقلاب و در سایه اقتدار سیاسی انقلابیون مسلمان در ایران و به واسطه اسناد فراوان باقی مانده از گذشته ، پرکار و به یکی از جریانهای اصلی تاریخ نگاری بویژه در حیطه تاریخ معاصر تبدیل شده است. عمر کم تاریخ نگاری اسلامگرا، این امکان را فراهم نمی سازد که دبیران تاریخ و هزاران دانشجو و علاقه مند به موضوعات تاریخی ، با همان نگاهی به تحلیل رخدادهای تاریخی بپردازند که مطلوب این جریان است.
واقعیت این است که غالب دبیران تاریخ ، فارغ التحصیلان دانشگاههای کشورند و اساتید، منابع مطالعاتی ، متون درسی و نوع نگاه حاکم بر دانشگاههای ما نیز چندان تناسبی با آرا و دیدگاههای طیف اسلامگرا ندارند. پیش فرضهای رایج در محیطهای دانشگاهی را عمدتا مورخان طیف ملی گرا یا غربگرا ساخته اند و به همین دلیل ، قضاوت آنها درباره بسیاری از رخدادهای مهم تاریخی (از پیش از اسلام تا تاریخ معاصر) با ارزیابی مورخان طیف اسلامگرا متفاوت است. پیروزی انقلاب اسلامی و وقوع انقلاب فرهنگی و برنامه ریزیهای مسوولان در سالهای گذشته ، هنوز هم نتوانسته این وضعیت را تغییر دهد به گونه ای که برخی از صاحبنظران معتقدند این مراکز اصلا از سوی انقلاب اسلامی ، فتح نشده اند و به رغم پیروزی سیاسی ، دستاوردهای فرهنگی مااز جمله در حیطه تاریخ نگاری ، بسیار ناچیز بوده است.
البته تا زمانی که جریان اسلامگرا در تحلیل مستند رخدادهای تاریخی ، کتابها و آثاری فراوان و اساتید و صاحبنظران و مولفان متعددی را به جامعه علمی عرضه نکند، قادر نخواهد بود به تغییر نگرش حاکم بر فضای تاریخ نگاری کشور اقدام کند و این ، کاری درازمدت است. در عین حال برای رسیدن به شرایط مطلوبتر، باید با برگزاری دوره های آموزش ضمن خدمت ، معلمان تاریخ را با مبانی فکری همه جریانهای تاریخ نگاری از جمله طیف اسلامگرا آشنا کرد.
ب - سواد علمی: پیشتر گفته شد که بسیاری از معلمان تاریخ ، اساسا فارغ التحصیلان رشته تاریخ نیستند. در این زمینه سرگروه تاریخ شهر تهران در گزارشی می گوید: «یکی از دلایلی که این درس افت می کند و به آن توجه نمی شود، همین مساله است (استفاده از دبیرانی که رشته تحصیلی آنها تاریخ نیست) و اکثر همکاران هم خواسته شان این است که لااقل از فارغ التحصیلان رشته های مرتبط با تاریخ برای تدریس استفاده شود نه افرادی که اصلا ارتباطی با درس تاریخ ما نداشته باشند. این مساله متاسفانه از گذشته نیز بوده است. هر کسی برنامه کم دارد، تاریخ به او می دهند. در نتیجه ، هم ارزش این درس از بین می رود و هم دانش آموزان استفاده ای نمی کنند و این کتاب با وجود این که این همه زحمت برای تالیف آن کشیده شده است ، هیچ ارزشی نخواهد داشت. (رشد آموزش تاریخ - شماره ۴ - صفحه ۵)
در عین حال ، همین تعداد از معلمان - اعم از کسانی که رشته تخصصی آنان تاریخ است و کسانی که در رشته های بی ارتباط با تاریخ یا نزدیک به آن تحصیل کرده اند - از جهات گوناگون دچار افت علمی شده اند و ضمن از دست دادن انگیزه کار، به تکمیل دانش مورد نیاز خود مبادرت نمی کنند. به گفته یکی از اساتید، مشکل اصلی ما کتاب درسی نیست بلکه مشکل مهمتر ما، بی انگیزگی و بی علاقگی معلم تاریخ است و نیز بی اندیشگی او. همین بی اندیشگی ، نوعی سادگی کاسبکارانه را پیش پای آنها گذاشته به طوری که فقط در شب فردای درس ، آن درس فردا را در محدوده کتاب می خوانند و فردا، معرکه بلبل زبانی به راه می اندازند. (دکتر مهدی کیوان - رشد آموزش تاریخ - شماره ۸)
برخی دیگر از اساتید بر این باورند که معلمان ما همان جایی که درسشان در دانشگاه تمام می شود، مطالعه را رها می کنند. معلمان تاریخ را باید وادار کرد که علمشان را به روز کنند. حتی باید در مورد دانشجویان سال اول تاریخ ، سنجشی صورت گیرد که انگیزه آنان در انتخاب رشته تاریخ چه بوده است. (دکتر منصوره اتحادیه - رشد آموزش تاریخ - شماره ۱۸)
بی انگیزگی و کم دانشی و به روز نبودن اطلاعات معلمان تاریخ ، می تواند با استفاده از روشهایی مرتفع شود ولی در عمل چنین کاری با وسعت و جدیت ، صورت نمی گیرد. به عنوان مثال ، غالب کتابهای درس تاریخ ، فاقد کتاب معلم و راهنمای تدریس هستند و معلمان در اکثر زمینه ها، اطلاعات تاریخی فراتر از کتاب را در دسترس خود نمی بینند. همچنین دوره های بازآموزی و کلاسهای آموزش ضمن خدمت برای تکمیل اطلاعات هم به اندازه نیاز معلمان ، تشکیل نمی شود بلکه در حد توجیه و آموزش تغییرات ایجاد شده در کتاب های درسی ، در دستور کار قرار می گیرد. نشریات تخصصی نظیر رشد آموزش تاریخ هم به صورت فصلنامه منتشر می شوند و با توجه به محتوای موجود، قادر به تامین همه نیازهای علمی معلمان تاریخ نیستند. مختصر آن که معلمان تاریخ ، غالبا_ از دانش تاریخی درخوری برخوردار نیستند و یا دانش آنان ، به روز نیست و به تکمیل دانسته های تاریخی خود، سخت نیازمندند و این امر بویژه در باره خیل بزرگ دبیرانی که رشته تخصصی آنان تاریخ نبوده است ، بیشتر صدق می کند.
ج - مهارت: یکی از مشکلات مهم و اساسی غالب معلمان تاریخ ، نداشتن مهارت کاری و آشنایی با فن تدریس و معلمی است. بی انگیزگی نه تنها معلمان را به تکمیل دانش و معلوماتشان ، سوق نمی دهد بلکه در زمینه کسب مهارت معلمی و استفاده از روشهای نوین آموزشی هم دچار رکود می سازد. معلم تاریخ حتی اگر دانش کافی نداشته ولی از هنر معلمی برخوردار باشد، می تواند بر جذابیت درس تاریخ بیفزاید و دانش آموزان را به آموختن و شرکت در مباحث کلاس ، علاقه مند کند.
● تجدید نظرهای اساسی برای تاریخ
محتوای کتاب درسی از جهت موضوعات و مقاطع تاریخی هم قابل بررسی و تاملند. معمولا در کتابهای درسی تاریخی ، به تاریخ ایران پیش از اسلام بهای لازم داده می شود و در مقابل تاریخ معاصر ایران ، کمرنگتر مورد توجه قرار می گیرد. تاریخ اسلام هم در گذشته پرحجم تر بود اما در پایه سوم ، حجم کنونی آن کاهش یافته و از ۱۰۰ صفحه به ۳۰ صفحه (از ۱۷ درس به ۴ درس) تبدیل شده است.
سرفصل های مهم مرتبط با تاریخ سیاسی ایران غالبا مورد توجه است اما تاریخ علمی ، تاریخ اجتماعی و تاریخ تمدن ایرانی در قرون متمادی کمتر موضوع درس تاریخ می شوند. قطعا پرداختن به موضوعات مهم تاریخی به صورت تحلیلی و بر شمردن علل پیروزی یا شکست مردم ایران در حوادث گوناگون ، ضروری تر از اشاره به اسامی سلسله ها و شاهان و ذکر سال دقیق رخدادهای تاریخی است اما محتوای بسیاری از کتابهای تاریخی را تاریخ سیاسی آن هم به صورت نقل حوادث و کمتر تحلیل آنها تشکیل می دهد.
در این حیطه ، تاریخ تمدن ایرانی - اسلامی بشدت مورد غفلت قرار گرفته است یعنی جای یک سلسله مطالب که نشانگر شکوفایی این تمدن و تاثیر آن بر تمدن کنونی غرب باشد و غرور علمی و افتخار به گذشته را در جوانان و دانش آموزان ایجاد کند، خالی است. همچنین باید با هدف آشنایی دانش آموزان با دشمنان تاریخی ملت ایران و دیگر ملتهای جهان ، تاریخ استعمار نیز در محتوای درس تاریخ گنجانیده شود و محافل فرهنگی و سیاسی وابسته به استعمار از جمله فراماسونری نیز باید به گونه ای به دانش آموزان معرفی شوند. در واقع درباره ` ساماندهی مجدد محتوای کتاب درسی و پرداختن به مقاطعی از تاریخ که اهمیت بیشتری دارند و نیز تحلیلی کردن مباحث ، آن هم با تمرکز بر سرفصلهای مهم تاریخ ایران و سرانجام افزودن مباحث مهم مربوط به تاریخ معاصر و تاریخ تمدن اسلامی و تاریخ استعمار، حتما باید تجدیدنظرهای اساسی صورت گیرد و محتوای کتابها از این جهت، تغییر کند
انتقال تجارب عملی معلمان به یکدیگر، استفاده از روشهای نوین، بهره گیری از ابزارهای جدید، تبدیل کلاس به محل بحث و گفت وگو و نتیجه گیری مشترک و جمع، بسترسازی برای پژوهش و تحقیق و کار گروهی توسط دانش آموزان ، رنگ تحلیلی زدن بر مباحث تاریخی به جای حفظی کردن درس تاریخ ، پیوند زدن تاریخ به مسائل روز و مواردی از این دست، می تواند بر مهارت و توانایی معلمان تاریخ بیفزاید.
● کتب درسی و مشکلات آنها
تعلیم و تربیت در ایران ، با محوریت کتب درسی شکل می گیرد و به اصطلاح «متن محور» است و معلم و دانش آموز، تابعی از کتاب درسی به حساب می آیند. این امر وقتی قابل تامل تر می شود که بدانیم در بسیاری از کشورها، معلم محوری ، اساس نظام آموزش را تشکیل می دهد و متن های گوناگون - و نه فقط یک متن و یک کتاب درسی - امر فرعی محسوب می شوند.
با محور شدن متن ، بحث محتوای کتاب درسی ، اهمیت درجه اول را پیدا می کند و حساسیت نسبت به آن افزایش می یابد. این امر در مورد رشته هایی چون تاریخ ، صادق تر است و به ویژه وقتی به تاریخ معاصر می رسیم ، حساسیت ها نیز افزایش می یابد.
پیشتر درباره اشکالات موجود در نظام آموزشی و محتوای درسی ، مطالبی را بیان کردیم (جام جم / بهمن ۸۵) و از جمله از ضرورت حضور مولفان صاحبنظر، کارشناسان برنامه ریزی درسی ، روانشناسان ، دست اندرکاران امور اجرایی ، متخصصان دفاتر کمک درسی ، مسوولان آموزش ضمن خدمت و... در شورای تدوین کتب درسی سخن گفتیم تا ضمن تولید محتوای مناسب ، برای موفقیت عملی برنامه های آموزشی متن محور هم برنامه ریزی دقیقی صورت گیرد. در اینجا به بحث کتب درسی از منظری دیگر می پردازیم.
متن و محتوای درس تاریخ از چند جهت قابل بررسی است. اولین جهت ، تناسب هر چه بیشتر محتوا با توانایی ها، علایق و نیازهای دانش آموزان و همخوانی آنها با عواملی چون زمان تدریس (تعداد واحدها) است. همچنین مسائل مربوط به زبان نوشتاری ، حجم کلی کتابها، خودداری از ورود به جزئیات رویدادها، اسامی و سالها و نیز استفاده از عناوین و عبارات جذاب ، در همین جهت قابل ذکرند. این موارد به همراه نوع چاپ و تصویرسازی کتابها و جذابیت های بصری دیگر، جملگی برای متناسب کردن محتوا و ظاهر کتاب درسی با علائق و نیازهای دانش آموزان مورد توجه هستند. در این زمینه ، گامهای خوبی در چند سال اخیر برداشته شده است.
در تولید محتوا، برخی از صاحبنطران به ایجاد تغییرات گسترده تر معتقدند و در این باره ، مشکل را نه در کتابهای درسی که در دوره بندی تاریخ ایران جستجو می کنند. دکتر مهدی کیوان (استاد دانشگاه اصفهان) در این باره می گوید: «من از کتاب های موجود، منهای بعضی از اشتباهات عمومی راضی هستم.
ولی یک ایراد کلی نسبت به محتوای تاریخمان دارم و آن این است که تاریخ را باید براساس یک سلسله حوادث فرهنگی تقسیم بندی کنیم. وقتی می گوییم تاریخ اروپا یا تاریخ قرون قدیم و یا... این قرون قدیم از آغاز خط است.
این خط یک حادثه فرهنگی است. پایان قرون قدیم کی است؟ بسته شدن مدارس فلسفی و آغاز مدارس مذهبی مسیحی است.
این حادثه ، یک حادثه بسیار بزرگ فرهنگی است. آغاز قرون وسطا، باز شدن مدارس مسیحی است. پایان قرون وسطی ، فتح قسطنطنیه است. ما می آییم در کلاس و فتح قسطنطنیه را به صورت یک مساله حماسی مطرح می کنیم ؛در حالی که فتح قسطنطنیه یک مقوله فرهنگی است. کسانی که در قسطنطنیه هزار سال وارث تمدن یونان و روم باستان و بعدا بیزانس بودند، با خود اندیشه یونانی - رومی یا جلوه هایی ازتفکر اسلامی را به بقیه کشورهای اروپایی بردند و روح جوانی به یونانیت و رومیت از یاد رفته دمیدند و بدینسان قرون جدید اروپا آغاز شد. از حوادث بعدی تاریخ اروپا انقلاب کبیر فرانسه را داریم که تولد یک اندیشه و یک حادثه فرهنگی است ؛ و الی آخر. نویسندگان تاریخ دبیرستان های ما بیایند و مساله را با این شکل بیان کنند. درباره زمان بندی تاریخ ایران شاید بتوان روی این تقسیم بندی ، طرحی نو درانداخت. آغاز تاریخ رسمی مردم ایران از وقتی است که زیر پرچم دین زرتشتی یا دین مزدایی وحدت پیدا کردیم ، تا آمدن اسکندر - یعنی وقتی که اندیشه غربی وارد سیر اندیشه ایرانی شد - این یک دوره تاریخ است.
دوره دوم از آن التقاط فرهنگی است تا آمدن فکر اسلامی و مسلمان شدن ایرانیان.
دوره سوم از تولد مکتب فکری شیعه در ایران آغاز می شود و تا زمان صفویه یعنی پایان کشمکش ۹۰۰ ساله میان حاکمیت اسلام رسمی حاکم و تشیع به گفته دکتر سیداصغر محمودآبادی ، تشیع مظلوم پایان می یابد...
دوره چهارم تا ورود فکر قانون خواهی به سبک و سیاق دموکراسی غربی ادامه دارد. ازاین زمان دوره پنجم تاریخ ایران شروع می شود. تاریخ ایران در دوره پنجم زاییده این کشمکش است. شاید هنوز در آغاز این راه پرهزینه هستیم ؛ بهای سنگینی از مشروطیت تا به بعد پرداخته ایم ، اما تاریخ هنوز منتظر محتوای اسلامی - ایرانی و مشکل گشای خود است. آغاز و انجام این ادوار پنجگانه می تواند مبنای تدوین تاریخ ایران برای مدارس ما و معلمان ما قرار گیرد. طرفه این که آغاز و پایان هر یک از این ادوار با ورود یک واقعه خارجی آغاز می شود. انقلاب اسلامی ایران در بهمن ۷۵ به لحاظ تاریخی ، پایان یک دوره بود و اگر این دقیقا یک پایان و آغاز اندیشه ایرانی ، به پیروزی طبیعی و خردمندانه اندیشه بومی ولی پایا و پویا بینجامد، آغازی مبارک و ماندگار خواهیم داشت. به مسائل سیاسی من کاری ندارم. ما باید تقسیم بندی تاریخمان را عوض کنیم ؛ وگرنه تصور نمی کنم کتاب های درسی مشکل خاصی داشته باشند». (رشد آموزش تاریخ - شماره ۸ - صفحه ۹ و ۱۰)
در این نگاه ، تاریخ عبارت است از پیدا کردن خط سیر برآمدن و فروافتادن یا ظهور و افول یک اندیشه قدرت یا قدرت اندیشه یعنی بین برآمدن یک قدرت و فرو افتادن یک قدرت دیگر، باید به دنبال یافتن سیر اندیشه برویم ، همان اندیشه ای که پشت سر این قدرت قرار دارد. جالب این است که ارائه دهنده این نظر، خود نویسنده کتاب «سیری در تاریخ فرهنگ ایران » است که پیش از انقلاب ، کتاب درسی دانشگاهی بود. وی همچنین پیشنهاد کرده است که فرهنگ ایران که با فرهنگ اسلام ، یکی و ممزوج هم شده اند، باید به عنوان یک درس عمومی ارائه شود. (همان ، صفحه ۵۰) یک نظر قابل تامل دیگر درباره محتوای درس تاریخ ، معلم محور کردن این درس و سیال و متعدد کردن متن درسی است. در این باره دکتر عبدالرسول خیراندیش (استاد دانشگاه و مولف کتب درسی) می گوید: « برای این که درس تاریخ بتواند، وظیفه ای را که بر عهده دارد به انجام برساند، بهتر است دولت ها حضور خود را در آن کمرنگ سازند بدین معنی که از جنبه های کاملا_ رسمی برنامه آموزشی بکاهند و جنبه های نیمه رسمی آن را بیشتر کنند. راه رسیدن به این شرط نیز کاستن از نقش متن درس و افزودن بر «نقش معلم» و آموزش تاریخ است. این امر از یک سو معضل حفظ کردن را که باعث ناخوشایندی متن می شود، به تدریج حل خواهد کرد. از سوی دیگر، به جای متن صامت ، معلم را که گویا، حساس ، فعال و حاضر است ، به تحرک و تلاش واقعی خواهد کشاند و سرانجام آن که ارزشیابی را از صورت رسمی و قالبی آن خارج می سازد و راهی را خواهد گشود تا یادگیری به هدف های ناظر بر درس تاریخ و محتوایی معطوف شود که قرار است این هدف ها را برآورده سازند». (رشد آموزش تاریخ - شماره ۱۸ - صفحه ۱۵)
برای تحقق نظر فوق ، نیازی نیست که متن درسی رسمی حذف شود بلکه می توان در درس تاریخ ، به جای یک متن ثابت با محتوای غیرقابل انعطاف ، چندین متن و کتاب درسی را ارائه داد و از معلم خواست که با محوریت خود، محتوای کلی این کتابها را به دانش آموزان بیاموزد. با این روش ، هم معلم محوری محقق می شود و هم از محتوای سیال و قابل انعطاف استفاده می شود و هم حیطه ای معین در تعیین محتوای درسی رعایت می شود تا برنامه ریزی رسمی درس تاریخ هم میسر گردد.
منبع : سازمان آموزش و پرورش استان خراسان