سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

فعالیتهای امام علی النقی علیه السلام در مدینه


فعالیتهای امام علی النقی علیه السلام در مدینه
گرچه در متون تاریخی، به طور تفصیل و مشخص، به خدمات و فعالیتهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی امام هادی علیه السلام در «مدینه‏» تصریح نشده است، ولی از شواهد و قراین تاریخی و گفتگوهای آن حضرت با افراد، می‏توان به جلوه و نموداری از تلاشهای آن حضرت پی برد. اینك پاره‏ای از قراین و موضوعات روشنگر این حقیقت:
۱ - ارتباط مداوم دانش دوستان و علاقه‏مندان به خاندان پیامبر(ص) با امام(ع) و آمد و رفت چهره‏های سرشناس و نمایندگان مردم از راههای دور و نزدیك به خانه آن حضرت.
«داویت. م. رونلدسن‏» پس از بحث مفصلی درباره امام هادی علیه السلام می‏نویسد:
«گروه زیادی از شهرهای شیعه‏نشین همچون عراق، ایران و مصر، برای استفاده از محضر او به سوی مدینه می شتافتند. » (۱)
۲ - گزارش مسؤول امور نظامی و نماز از امام علیه السلام نزد متوكل و اینكه وجود آن حضرت در «مدینه‏» موجب بیرون رفتن دو پایگاه مهم توحید از ‏سیطره و حاكمیت‏ حكومت عباسی خواهد گشت.
۳ - ترتیب اثر دادن متوكل به گزارشات رسیده و اقدام سریع وی جهت تبعید امام(ع) به «سامرا» و تحت نظر گرفتن آن حضرت.
۴ - شكل مكاتبه متوكل با امام علیه السلام و نحوه برخورد او با آن حضرت در نامه و نیز انتخاب یكی از فرماندهان نظامی همراه سیصد سرباز، برای انتقال امام(ع) به «سامرا».
۵ - آگاه ساختن افراد از برخی جریانات سیاسی.
«خیران اسباطی‏» می‏گوید:
«در مدینه خدمت علی بن محمد علیه السلام رسیدم. پرسید: از واثق چه خبر؟
▪جانم به فدایت، در كمال سلامتی است، من به تازگی - یعنی ده روز است كه - از او جدا شده‏ام و او در سلامتی كامل بود.
▪ مردم مدینه می‏گویند كه او مرده است.
▪عرض كردم، من تازه او را دیده‏ام.
▪ مردم می‏گویند كه او در گذشته است.
وقتی امام فرمود: مردم می‏گویند، فهمیدم كه مقصود از مردم خود آن حضرت است.
سپس امام(ع) پرسید: متوكل در چه وضعی بود؟
▪وقتی من آمدم او در بدترین وضع در زندان بود.
▪ او هم اكنون زمامدار است، «ابن زیات‏» (محمد بن عبد الملك زیات وزیر واثق) چه می‏كرد؟
▪ مردم فرمانبر او هستند و فرمان، فرمان اوست.
▪ این مقام برای او شوم است و دچار نكبت‏ خواهد شد.
امام(ع) لحظاتی سكوت كرد، سپس فرمود: ای خیران! ناگزیر مقدرات و دستورات الهی باید اجرا شود. «واثق‏» مرد و «متوكل‏» بر جای او نشست و «ابن زیات‏» كشته شد.
عرض كردم: فدایت‏شوم، چه زمان؟
فرمود: شش روز پس از بیرون آمدن تو از «سامرا». (۲)
●نكاتی در مورد این گفتگو:
الف - این فراز تاریخی بیانگر نحوه برخورد و تاكتیكهای سیاسی امام علیه السلام در برابر جریانهای سیاسی روز است. سؤال آن حضرت از وضعیت ‏حكمران و وزیر او و نیز خلیفه آینده آن هم از شخصی كه با مسائل سیاسی آشنایی كامل داشته و با افراد مورد سؤال ارتباط نزدیك دارد، نشانگر این است كه امام(ع) هر چند در «مدینه‏» و دور از پایتخت است، ولی اوضاع و جریانات سیاسی حكومت را كاملا تحت نظر داشته و از آخرین تحولات مطلع است.
ب - امام علیه السلام خبر مرگ «واثق‏» را در آغاز از قول مردم «مدینه‏» نقل كرد تا جلو هر گونه خطر احتمالی را بگیرد، ولی هنگامی كه در طرف، آمادگی لازم را به وجود آورد و او احساس كرد این خبر جز از ناحیه امام(ع) و علم امامت امكان ندارد با این سرعت ‏به «مدینه‏» رسیده باشد، موضوع را به صورت قطعی تشریح كرد.
ج - امام علیه السلام در این گفتگو به صرف بازگو كردن حادثه به عنوان یك خبر بسنده نكرد، بلكه آن را در چارچوب قدرت و علم و حاكمیت و فرمان خداوند دانست و با بیان ظریف و جالبی به یكی از سنتهای تغییر ناپذیر الهی اشاره كرد و در حقیقت، ذلت و نكبت متوجه به سردمداران عباسی را معلول جنایات و ستمگریهای آنان دانست. و این بیان، هشداری به سردمداران آینده عباسی بود كه چنانچه آنان نیز روش نیاكان خود را دنبال كنند به سرنوشت ایشان دچار خواهند گشت.
۶ - موقعیت امام علیه السلام با «بغای بزرگ‏» یكی از افسران ارشد و متنفذ حكومت عباسی.
درباریان، فرماندهان و سرداران نظامی دستگاه خلافت عباسی همچون اربابانشان پایبند و دلبسته به حكومت و فرمانروایی بوده و نسبت‏ به علویان به ویژه امامان علیهم السلام دشمنی و كینه خاصی داشتند، از این رو، پیشوایان دین به همان نسبت كه خود را از حكمرانان دور نگه داشته و در برخورد با آنان احتیاط لازم را معمول می‏داشتند، نسبت ‏به وابستگان حكومت نیز این روش را پی می‏گرفتند. ولی در مواردی كه زمینه را مساعد می‏دیدند؛ سعی می‏كردند به بهانه‏ای با ایشان تماس گرفته و آنان را به مسیر حق رهنمون سازند و یا دست كم از وجود آنها برای رفع مشكلات شیعیان استفاده كنند. برخورد امام هادی(ع) با «بغای بزرگ‏» در مدینه نمونه‏ای از این برخوردهاست.
پیش از بیان دیدار امام(ع) با «بغا» به پاره‏ای از اظهار نظر مورخان درباره این سردار بزرگ ترك اشاره می‏كنیم تا به اهمیت و موقعیت ‏برخورد امام(ع) با او پی ببریم. مسعودی می‏نویسد:
«در میان تركها، «بغا» پایبند به دین بود و نسبت ‏به علویان مهربانی و خوشرفتاری می‏كرد. » (۳)
سپس از قول خود او داستانی راجع به مهربانی وی نسبت ‏به یكی از علویان نقل می‏كند كه خلاصه آن چنین است:
«معتصم بر یكی از علویان خشم گرفت و به من دستور داد تا او را در میان حیوانات درنده بیاندازم تا طعمه درندگان گردد، ولی من تحت تاثیر دعاها و سخنان او قرار گرفتم و از این كار منصرف شدم و او را آزاد كردم و تعهد گرفتم كه تا معتصم زنده است‏ خود را نشان ندهد. » (۴)
سپس به خوابی كه دیده اشاره می‏كند و می‏گوید:
«در خواب به حضور پیامبر(ص) رسیدم، فرمود: ای بغا! تو نسبت‏ به فردی از امت من مهربانی كردی. او درباره تو دعایی كرد كه به اجابت رسید. . .
عرض كردم: ای رسول خدا! از پروردگارت بخواه كه عمر مرا تا ۹۵ سال طولانی كند. پیامبر(ص) دعا كرد. مردی در كنار رسول خدا بود، او نیز برای من دعا كرد و گفت: خدایا او را از آفت و بلا حفظ كن.
به او گفتم: تو كیستی؟ گفت: علی بن ابیطالب. از خواب بیدار شدم در حالی كه نام علی بن ابیطالب بر زبانم جاری بود. » (۵)
تاریخ بین امام هادی علیه السلام و چنین فردی كه از چنان زمینه و ویژگیهایی برخوردار است دیداری را ثبت كرده است: در سال ۲۳۰ هجری قمری كه امام(ع) در مدینه بود، اطراف این شهر مورد هجوم و غارت اعراب «بنی سلیم‏» قرار گرفت، به گونه‏ای كه گروه زیادی كشته شدند و اموال و چارپایان آنان به غارت رفت.
كارگزار مدینه سپاهی را برای سركوبی شورشیان بسیج كرد ولی از آنان شكست‏خورد. «واثق‏» ناچار «بغای كبیر» را با نیروی انبوهی برای سركوب شورشگران فرستاد.
«بغا» وارد مدینه شد و با شورشیان جنگید، عده‏ای از آنان را كشت و گروهی را به اسارت گرفت، بقیه نیز پراكنده شدند. (۶) ابوهاشم جعفری می‏گوید:
«هنگامی كه «بغا» با سپاهش وارد مدینه شد تا به نبرد اعراب شورشی برود امام هادی علیه السلام به ما فرمود: با من بیرون آیید تا برویم و ببینیم این سردار ترك چگونه نیروهای خود را برای سركوبی شورشگران آماده و مجهز كرده است. ما به بیرون رفتیم و بر سر راه ایستادیم. سپاهیان «بغا» از جلو ما گذشتند، هنگامی كه «بغا» در برابر ما قرار گرفت امام(ع) با او به زبان تركی سخن گفت. او از اسب فرود آمد و بر پای مركب امام(ع) بوسه زد.
من (از این منظره شگفت زده شدم و) بغا را سوگند دادم و به او گفتم: امام(ع) به تو چه فرمود؟ بغا پرسید: آیا این فرد پیغمبر است؟
گفتم: نه. گفت: او مرا به اسمی خواند كه در كوچكی و در بلاد ترك بدان خوانده می‏شدم و تا كنون كسی از آن آگاهی نداشت. » (۷)
تاریخ از گفتگوهایی كه میان امام(ع) و بغا، همچنین میان یاران آن حضرت و بغا - به احتمال - صورت گرفته سخنی به میان نیاورده است.
آنچه از این گفتگو به دست می‏آید دو نكته مهم است:
۱ - روش عملی امام(ع) در برخورد با این جریان. در شرایطی كه احساسات مردم بر اثر غارت و كشتار شورشیان جریحه‏دار شده بود و مردم از دفع فتنه آنان ناتوان مانده بودند، امام(ع) برای دیدار فرمانده مقتدر ترك و لشكریان او با یارانش به بیرون مدینه رفت و با این كار هم بر دلهای جریحه‏دار و داغ دیده مردم مرهم نهاد و هم به عنوان رهبر و پیشوای مردم مدینه فرمانده ترك را بر ماموریتش تشویق و ترغیب كرد.
۲ - نتیجه مهم این دیدار. بغا كه از پیش متمایل به خاندان پیامبر(ص) بود در این دیدار آنچنان تحت تاثیر رفتار و سخنان امام(ع) قرار گرفت و شیفته آن حضرت شد كه در محضر او به خاك افتاد و بر پای مركبش بوسه زد.
پی‏نوشت‏ها:
(۱) عقیدهٔ الشیعهٔ، ص ۲۱۵، به نقل ائمتنا، ج ۲، ص ۲۵۷.
(۲) اعلام الوری، ص ۳۴۱، و الارشاد، ص ۳۲۹.
(۳) مروج الذهب، ج ۴، ص ۷۵.
۴ - همان مدرك، ص ۷۶.
(۵) همان مدرك، ص ۷۶.
(۶) ر. ك. الكامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج ۷، ص ۱۲ - ۱۳.
(۷) اعلام الوری، ص ۳۴۳.
منبع : تبیان


همچنین مشاهده کنید