جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

بررسی علل شکست آمریکا در منطقه خاورمیانه


بررسی علل شکست آمریکا در منطقه خاورمیانه
دست یافتن و یا عدم دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده، ملاكی برای ارزیابی موفقیت و یا شكست است با توجه به این امر می توان گفت كه آمریكایی ها به علت عدم دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده در خاورمیانه تاكنون با شكست مواجه شده اند.
آمریكایی ها می خواستند بر منابع نفتی منطقه تسلط كامل یافته و ضمن حذف نظام جمهوری اسلامی به كمربند طلایی سوریه، عراق، ایران و افغانستان دست یابند. اسلام گرایی را در منطقه سركوب و اسرائیل را محور سازماندهی مجدد نظام مورد نظر در خاورمیانه قرار دهند. اهدافی كه آمریكا به آن دست نیافته است. اما اینكه چرا آمریكایی ها و متحدان غربی اش علی رغم بسیج امكانات فراوان و داشتن قدرت نظامی و اقتصادی برتر نتوانستند به پیروزی برسند، دلایل گوناگونی دارد كه به علت رعایت اختصار به مهمترین این دلایل می پردازیم:
۱) فقدان شناخت و تحلیل درست از اوضاع سیاسی، اجتماعی كشورهای منطقه:
آمریكا با وجود دراختیار داشتن مجهزترین و گسترده ترین شبكه های جاسوسی و اطلاعاتی نشان داد كه نتوانسته است تحلیل درستی از چگونگی موضع گیری ملت ها در مقابل اشغالگران داشته باشد. آمریكایی ها تصور می كردند با وجود دشمنی ملت افغانستان و عراق با طالبان و رژیم صدام، حضور آنان با استقبال گسترده ای مواجه خواهد شد. اما پس از روزهای اولیه اشغال، مقاومت در برابر اشغالگران در صحنه های مختلف سیاسی، دیپلماتیك و نظامی شكل گرفت. بطوری كه آمریكایی ها در برابر این مقاومت هوشمند نتوانستند به مقصود خویش برسند.
۲) فقدان طرح و برنامه مشخص برای دوران پس از اشغال
تخریب رژیم های مستقر وقتی سودمند است كه نظام جایگزین از قبل طراحی شده باشد. نظام جایگزینی كه هم از لحاظ شكلی با شرایط فرهنگی و سیاسی آن جامعه همسو و هم جهت باشد و هم دارای افراد نخبه و با كفایت برای اداره جامعه باشد.
آمریكا طرح مشخص و از پیش تعیین شده ای كه برای اداره كشورهای اشغالی منطقه مناسب باشد دراختیار نداشت و علاوه بر آن دستانش از نخبگان سیاسی وابسته كه اقبال مردمی نیز داشته باشد خالی بود. لذا با تحقق اشغال و فرو ریختن نظام سابق نیروهای مبارزی كه سال ها با رژیم طالبان و رژیم صدام در مبارزه بودند بسرعت در شكل گیری دولت جدید نقش موثر ایفا كرده و ابتكار عمل را بدست گرفتند.
در عراق نقش مرجعیت شیعه در ناكامی آمریكایی ها در بوجود آوردن دولت وابسته نقشی كلیدی بود و اجازه نداد آمریكا ساختار سیاسی جدید عراق را مطابق میل خود طراحی نماید. در افغانستان نیز علی رغم اینكه بعضی از نیروهای غرب گرا به كمك آمریكا آمدند اما ائتلاف شمال و مجاهدین افغان آمریكا را مجبور به پذیرش خود نموده و قدرت را در افغانستان تقسیم نمودند.
۳) آمادگی و تدابیر مقاومت اسلامی در منطقه:
بطور مسلم ایران اسلامی كانون مقاومت در مقابل زیاده خواهی ها و سلطه طلبی آمریكا و متحدانش در منطقه است. استراتژی ها، سیاست ها و تدابیر خردمندانه این كانون در ناكامی دشمن و در نتیجه تضعیف موقعیت اشغالگران و ناكام ساختن آنان بسیار موثر بوده است. جمهوری اسلامی با پرهیز از درگیری و تنش، بهانه ندادن به دشمن، القای روح امیدواری نسبت به آینده، توانمند سازی دفاعی، حفظ حمایت گسترده مردمی، دیپلماسی فعال و فعالیت های موثر در خنثی سازی اقدامات سیاسی و فرهنگی دشمن، داشتن منطق قوی در مناقشات بین المللی توانسته است دشمن را در جبهه نظامی، با ایجاد بازدارندگی و در صحنه سیاسی و دیپلماسی با تدبیر و خردمندی به انفعال بكشاند و ایران اسلامی را در وضعیت با ثبات و مقتدرانه ای قرار دهد. در عراق، لبنان و فلسطین و سوریه نیز مقاومت اسلامی توانسته است وضعیت خود را تثبیت نماید.
۴) عدم همراهی كامل چین و روسیه با سیاست های آمریكا:
سیاست های دو كشور مذكور در منطقه نیز به اندازه خود در تضعیف موقعیت آمریكا در تسلط همه جانبه بر منطقه موثر بوده است. روابط گسترده اقتصادی، تجاری و دفاعی ایران با روس ها و چینی ها در تقویت موقعیت ایران موثر بوده است.
۵) ایفای نقش ضدانسانی و جنایتكارانه اشغالگران و تحقیر مردم مسلمان و در نتیجه برانگیختن روح مقاومت و غیرتمندی در مقابل بیگانگان.
اشغالگران برخلاف شعارهای انسان دوستانه و ادعاهای دروغین، با عملكرد ضدانسانی و تحقیرآمیز نسبت به ملت های تحت اشغال هیچ جایگاهی را برای خویش به جا نگذاشتند. جنایات در زندان ابوغریب، حملات كور به مردم بی گناه، تجاوز به حریم خانواده های عراقی، تخریب و ویرانی و نداشتن هیچگونه اقدام خدماتی برای ملت عراق موج نفرت از آمریكا را در كشورهای مسلمان و مناطق اشغالی به وجود آورده است. این نفرت و كینه و بغض نسبت به اشغالگران اجازه نخواهد داد آنان به راحتی به حضور خود در عراق و افغانستان ادامه دهند و تلفات وارده به اشغالگران حكایت از این امر دارد.
۶) تحمیل هزینه سنگین بر اقتصاد آمریكا و زیرسؤال رفتن هژمونی آمریكا در سراسر جهان
لشكركشی انبوه آن هم با عده و عده زیاد از آن سوی جهان هزینه های كمرشكن اقتصادی را برای آمریكا به جا گذاشته است.
هزینه حدود ۵۰۰ میلیارد دلاری و تلفات زیاد نیروها و موج نفرت منطقه ای و جهانی از آمریكا باعث شده است تا آمریكا از درون دچار اختلاف شده و جنگ طلبان در انزوا قرار گیرند. این اختلاف ها بر توان عملیاتی آمریكا و قدرت و سرعت تصمیم گیری اثر نامطلوب گذاشته و آمریكایی ها را در وضعیت نامطلوبی قرار داده است.
در بیان علل شكست آمریكا به همین شش نكته اكتفا می كنیم و در پایان به تاكتیك های جدید آمریكا برای خروج از وضعیت شكست و تبدیل آن به پیروزی نسبی اشاره می نماییم.
باید گفت علی رغم تمام مشكلات و وضعیت نامطلوبی كه اشغالگران دارند آنها سعی می كنند هر طور هست خود را از مهلكه نجات دهند و حداقل خروجی آبرومندانه از منطقه داشته باشند و یا در شرایط ایده آل به پیروزی های حداقل دست پیدا كنند. اهم طرح ها و تاكتیك های جدید آمریكایی ها برای جلوگیری از شكست كامل خود عبارتست از:
۱) خسته كردن مردم عراق از شرایط ناامن موجود در آن كشور و كشتار وسیع مردم و در نتیجه روی گردانی مردم از دولت نوری مالكی و آماده كردن شرایط برای روی كار آوردن نیروهای هماهنگ با آمریكا در عراق، انفجارهای متعددی كه این روزها امنیت عراق را با مشكل مواجه ساخته و عموما توسط بعثی ها، تكفیری ها، و القاعده انجام می گیرد، تنها بر ضد مردم معمولی عراق (عموما شیعیان) و نیروهای انتظامی دولت عراق انجام می گیرد.
جهت گیری این انفجارها نشان می دهد تروریست ها رویكردی برای مبارزه با آمریكا ندارند بلكه می خواهند دولت عراق را ساقط و یا محبوبیت آن را كاهش دهند. در این عملیات تروریستی به جای اشغالگران، مردم و دولت عراق هدف قرار می گیرند. حجم این عملیات و نوع آن نشان می دهد از حمایت اشغالگران و بعضی دول خارجی برخوردارند. آمریكایی ها علی رغم ظواهر امر نمی خواهند دولت عراق مستقر شود. هم به بهانه ناامنی ادامه حضور دهند و هم زمینه تغییر دولت را فراهم آورند.
۲) ایجاد اختلاف و دشمنی بین شیعه و سنی: اتحاد مسلمانان ضربه مهلكی بر دشمن وارد ساخته است. برای از بین بردن توان مسلمانان و انتقال درگیری ها از وضعیت مقاومت اسلامی- آمریكا به وضعیت شیعه و سنی، سیاست بسیار خطرناكی است كه با همراهی انگلیس كلید خورده است. همكاری علمای درباری در تكفیر شیعیان و اقدامات تروریستی هدفمند برای اختلاف افكنی از مهمترین ابزارهای اجرای این سیاست است.
۳) ایجاد جبهه عربی از كشورهای همسو با آمریكا در منطقه در مقابل ایران با بهانه خطرناك بودن قدرت نظامی ایران برای كشورهای منطقه و برهم زدن روابط حسنه ایران با این كشورها.
۴) اعزام گروه های تكفیری به كشور عراق و انجام عملیات تروریستی وحشت زا در آن كشور.
۵) توسل به جنگ روانی و استفاده از ابزار تهدید در مقابل جمهوری اسلامی ایران.
۶) تلاش برای گسترش دامنه تحریم ها چه از طریق سازمان ملل و چه از طریق ایجاد اتحادیه ای از آمریكا و سایر كشورهای همسو.
۷) ایجاد زمینه برای جنگ داخلی در لبنان برای شكست حزب الله و یا تضعیف آن از طریق مسلح نمودن گروه های طرفدار آمریكا و حمایت بین المللی از دولت سینیوره.
۸) ایجاد ناامنی و حملات تروریستی در داخل كشور ایران.
۹) میدان دادن محدود به طالبان برای عرض اندام در افغانستان تا در صورت مجبور شدن به خروج، افغانستان صحنه عملیات نظامی آنان باشد و طرفداران تفكر ایران اسلامی به راحتی به استقرار دولت در آن كشور دست نیابند.
۱۰) فشار سیاسی بر ایران به واسطه فعالیت های صلح آمیز هسته ای و بسیج افكار عمومی دنیا بر علیه ایران با تبلیغات دروغین مبنی بر اراده ایران برای استفاده نظامی از انرژی هسته ای.
البته باید گفت تمام این ترفندها با هوشیاری مسلمانان و موقعیت قدرتمند مقاومت اسلامی در منطقه می تواند به خوبی خنثی شده و امید آمریكا به كسب پیروزی را به ناامیدی تبدیل نموده و زمینه تغییر در سیاست های آمریكا در منطقه را فراهم آورد.
سید علی قدمگاهی
منبع : روزنامه کیهان