چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

پایان دوران جهان تک قطبی


دو رخداد بظاهر نا مرتبط یعنی بمب گذاری های اخیر در لندن و اعلان میزبانی مذاكرات شش جانبه توسط چین در اواخر ماه جولای بمنظور حل بحران هسته ای كره شمالی، در واقع دو موضوع مرتبط به هم و بیانگر پایان دوران جهان تك قطبی است. به اعتقاد بسیاری، دوره جهان تك قطبی در نهم نوامبر سال ۱۹۸۹ و با تخریب دیوار برلین آغاز شد. منطق این امر كاملا واضح بود: با پایان جنگ سرد و فروپاشی یكی از قطب های جهان، تنها یك ابر قدرت در جهان باقی می ماند. آنچه كه باعث تقویت این باور می شد، قدرت بی سابقه آمریكا در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی، بویژه انجام عملیات در كویت، كوزوو و افغانستان بود كه نشان از برتری انكارناپذیر ایالات متحده در میان كشورهای جهان داشت. این دیدگاه كاملا معقول بنظر می رسید. اما توجه بیش از حد ناظران سیاسی به پایان یك دوره ژئو پولیتیك، غفلت آنها از پیدایش دوره دیگر، یعنی عصر جهانی سازی را در پی داشت. با پیدایش این تحول، نوعی تغییر الگو نیز شكل گرفت. دوره ای كه در آن رقابت و نزاع میان قدرت های بزرگ، طی قرنها عامل اصلی تحرك آنها بود، به ناگاه جای خود را به دوره ای نوظهور داد. در این دوره، خودنمایی ابرقدرتی رقیب در مقابل آمریكا به عنوان تهدید اصلی مطرح نبود، بلكه بی نظمی و از هم پاشیدگی جهانی نگرانیهایی را برانگیخته بود. مسائلی همچون تروریسم، گسترش سلاح های اتمی، سیاست حمایت از تولیدات داخلی، تغییرات جوی و بیماری های مسری، عوامل عمده این بی نظمی جهانی را تشكیل می داد. نمونه های فراوانی از این دست را می توان برشمرد: حملات یازده سپتامبر، بمب گذاری های اخیر لندن و احتمال رخداد حادثه ای مشابه در آمریكا، همگی بیانگر آسیب پذیری ایالت متحده در برابر تروریسم است كه در واقع یكی از مظاهر نیمه ی تاریك جهانی سازی به شمار می رود. واضح است كه آمریكا به تنهایی قادر به مبارزه با تروریسم نیست. این امر مستلزم مشاركت دیگر كشورها در اصولی همچون ارائه اطلاعات امنیتی، سامان دهی به اجرای قوانین بین المللی و تامین امنیت داخلی، كسب اطمینان از عدم ناكامی دولتها در مبارزه با این پدیده و جبران ناكامی ها و در نهایت مشاركت در اعمال اصلاحات در جوامع عربی است. حل چالش هسته ای كره شمالی نیز از این امر مستثنی نیست. ایالات متحده قادر نیست به تنهایی و با تكیه بر توان خود، كره شمالی را به دست كشیدن از برنامه هسته ا ی مجبور كند؛ آمریكا ابزار لازم را برای تغییر رژیم كره، بدون حمله و اشغال این كشور، در اختیار ندارد و علاوه بر این قادر به پیشبرد دو جنگ همزمان در دو جبهه عراق و كره شمای نخواهد بود. اما چنین شرایطی بواسطه جنگ عراق و كمبود منابع نظامی، حتی امكان بررسی چنین سیاستی را نیز از آمریكا گرفته است. حتی اگر ایالات متحده چنین ابزاری را در اختیار داشت، در آن صورت نیز با مخالفت شدید كره جنوبی، ژاپن و چین مواجه می شد. از این رو اهمیت اعلان میزبانی مذاكرات شش جانبه توسط چین به روشنی آَشكار می گردد.چین دلایل محكمی برای مهار كره شمالی در دست دارد، چراكه بیم آن دارد در آینده ای نزدیك، ژاپن و كره جنوبی نیز همانند كره شمالی در صدد توسعه سلاحهای هسته ای خود برآیند. بعلاوه، چین ابزارهای لازم برای اعمال نفوذ در كره شمالی در اختیار دارد، چراكه بخش عمده واردات و صادرات این كشور از طریق خاك چین صورت می گیرد. در آینده ای نزدیك، دولت بوش قطعا از سرنگونی رژیم كره شمالی مایوس و در عوض، مجبور به دادن تضمین های امنیتی و امتیازات دیپلماتیك و اقتصادی به این كشور خواهد شد. علاوه بر این, آمریكا باید چین، ژاپن، كره جنوبی و روسیه را متقاعد كند كه اعطای این امتیازات منوط به دست كشیدن كره شمالی از برنامه توسعه سلاحهای اتمی خود خواهد بود. در مورد ایران نیز باید دیپلماسی چند جانبه گرایانه مشابهی برای توقف برنامه هسته ای این كشور بكار گرفته شود. همچنین، اگر كشورهای جهان خواهان توسعه تجارت و مبارزه با سیاست حمایت از تولیدات داخلی یا مقابله با پدیده هایی همچون ایدز و تغییرات جوی می باشند، ناگزیر باید از این دیپلماسی پیروی كنند. باید پذیرفت كه حل چالشهای جهانی در گرو اتخاذ راهكارهای گروهی است. نتیجه اینكه با پایان دوران جهان تك قطبی، آمریكا دیگر نمی تواند سیاست یك جانبه گرایی را بعنوان سیاست اصلی و پایدار خود در خارج از مرزها بر گزیند. اما سوال اینجاست كه چه نوعی از سیاست چند جانبه گرایی شكل خواهد گرفت؟ چه زمانی كشورهای جهان دوباره به سازمان ملل و یا سازمانهای منطقه ای یا گروه هایی با عملكرد اختصاصی، همچون گروه شش، روی خواهند آورد؟ نمی توان پاسخی جامع برای این پرسش یافت. اما آنچه اهمیت دارد این است كه برای حل یك بحران ناگزیر باید دیپلماسی چند جانبه گرایانه ای اتخاذ شود. این امر در صورتی موثر خواهد بود كه رایزنی های واشنگتن با دیگر كشورها، صوری و صرفا تلاشی در جهت پیش برد سیاست های از پیش تعیین شده نباشد. هر نوع تصمیمی، خارج از چهارچوب سیاست چند جانبه گرایی، تنها باید در مواقعی كه ضرورت ایجاب می كند، اتخاذ شود. در مواقعی هم كه آمریكا خود را از جامعه جهانی جدا می كند، كشورهای جهان باید در اولین فرصت سازمانهای منطقه ای یا سازمان ملل را به همكاری فرا بخوانند. ضرورت رهبری آمریكا بر جهان به قوت خود باقی است. این امر صرفا بدلیل قابلیت بسیار بالای ایالات متحده در تاثیر بر تحولات جهان نمی باشد، بلكه جهان، بدون مشاركت آمریكا به یك نظم حقیقی دست نخواهد یافت. اما رهبری بر جهان مستلزم پیروی دیگر كشورهاست. این امر تنها با اتخاذ سیاستی در جهت به اجماع رساندن كشورها بر سر اصول و قواعد مناسبات بین المللی و چگونگی اجرا آنها عملی خواهد شد.
منبع: لوس انجلس تایمز
مترجم:مصطفی شیر محمدی
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید