جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

سیر و سرشت دموکراسی در قرن جدید


سیر و سرشت دموکراسی در قرن جدید
رابرت آلن دال (Robert Alan Dahl)، نظریه پرداز مشهور دموكراسی (Democracy) و از اندیشمندان بزرگ آمریكایی است. وی در نخستین كتاب خود، یعنی دیباچه‏ای بر نظریه دموكراسی (چاپ ۱۹۵۶ / ۱۳۳۵) نظریه‏های اكثریتی، یا مشاركتی، و یا ایده‏آلیستی دموكراسی را مورد نقد قرار داد، و مفهوم پولیارشی Polyarchy(۱) (حكومت چند گروه) را برای توصیف نارسایی‏های نظام‏های دموكراتیك معاصر و متداول، رایج ساخت. پولیارشی، یعنی دموكراسی واقعی، و آن نیز، نه حكومت اكثریت، و نه حكومت اقلیت، بلكه حكومت چندین اقلیت است. بنابراین نظریه پولیارشی، نظریه پلورالیسم (Pluralism)یا تكثر در منابع قدرت سیاسی است. دال در كتاب بعدی‏اش به نام نظریه دموكراسی، یعنی پولیاریشی (چاپ ۱۹۷۱ / ۱۳۵۰) به ارزیابی شرایط تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مساعد برای پیدایش دموكراسی پرداخت. بر اساس تحلیل او، پیدایی دموكراسی محصول تحقق هم‏زمان مجموعه‏ای از شرایط است كه به ندرت فراهم می‏آیند. به طور كلی، از دیدگاه دال، دموكراسی به عنوان روش گزینش رهبران و تضمین نظارت شهروندان بر ایشان اهمیت بیشتری دارد، تا به عنوان نظامی برای تأمین حقوق و آزادی‏های فردی و مشاركت و رقابت كامل و تمام عیار.(۲) دال در كتاب درباره دموكراسی (on Democracy)(چاپ ۱۹۹۸ / ۱۳۷۷) مجددا تأكید می‏كند كه اگر چه برخی قرن بیستم را، قرن پیروزی دموكراسی می‏دانند، ولی دموكراسی واقعی لحظات نادری از تاریخ بشر را تشكیل می‏دهد. بنابراین، دال قرن بیستم را نه قرن پیروزی و نه قرن شكست دموكراسی می‏داند، اما چالش‏های پیش روی دموكراسی، او را وا می‏دارد كه اعتراف كند، ممكن است دموكراسی در قرن بیست و یكم، جای خود را به دوران تیرگی و افول بسپارد. از این رو، بخشی از كتاب درباره دموكراسی را به این موضوع، یعنی سفر ناتمام دموكراسی، اختصاص داده است.
چه چیزی در پیش است؟
قرن بیستم، كه زمانی به نظر بسیاری از معاصرین می‏رسید كه احتمالاً دوره‏ای سیاه و مصیبت‏بار برای دموكراسی باشد، به ظاهر به عصر پیروزی آن تبدیل گردید. گر چه ممكن است این باور كه قرن بیست و یكم نیز همانند قرن بیستم با دموكراسی عجین گردد، برای غرب آرامش‏بخش باشد، اما دموكراسی لحظات نادری را در تاریخ بشر تشكیل می‏داده است. آیا قیومیت نخبگان سیاسی و دیوانی گذشته در درون مرزها ظاهر خواهند شد؟ یا اینكه برعكس، نظام دموكراسی همچنان به گسترش جهانی‏اش ادامه خواهد داد؟ یا ممكن است آنچه "دموكراسی" نامیده می‏شود، سطحش وسیع‏تر ولی عمقش كمتر گردد؛ یعنی كشورهای بیشتری را در بربگیرد، ولی كیفیت‏های دموكراتیك تضعیف شوند؟ به نظر دال، آینده چنان مبهم است كه هیچ پاسخ قاطعی نمی‏توان به این پرسش‏ها داد. به بیان دیگر، جهان شناخته شده كه نقشه آن بر اساس تجربه ترسیم شده، جای خود را به آینده‏ای می‏دهد كه نقشه‏های آن، در بهترین حالت، غیر قابل اعتمادند؛ طرح‏هایی كه نقشه‏كش‏ها بدون در اختیار داشتن گزارش‏های قابل اعتماد از سرزمینی دوردست ترسیم كرده‏اند. با وجود این به نظر دال، می‏توان تا حدود زیادی با اطمینان پیش‏بینی كرد كه برخی مسائلی كه كشورهای دموكراتیك امروزی با آن مواجهند، همچنان باقی خواهند ماند، و حتی ممكن است وضعیت وخیم‏تری نیز پیدا كنند. دال در فصلِ پایانی كتاب، طرحی اجمالی از چالش‏های متعددی كه بر سر راهند، ارائه می‏دهد. وی توجه خود را عمدتا بر دموكراسی‏های قدیم‏تر متمركز می‏كند؛ هم به دلیل اینكه بتواند از عهده این كار برآید و هم به این دلیل كه فكر می‏كند دیر یا زود - احتمالاً زود - كشورهایی كه اخیرا به ظاهر دموكراتیك شده‏اند، یا هنوز مرحله گذر را طی می‏كنند، در آینده باهمان مشكلاتی مواجه خواهند شد كه امروز دموكراسی‏های قدیم‏تر، پیش رو دارند. دال می‏گوید: "با در نظر گرفتن آنچه قبلاً رخ داده، هیچ یك از مشكلاتی كه ذكر خواهم نمود، نباید چندان موجب تعجب شود. شك ندارم كه مشكلات دیگری نیز وجود دارند. با كمال تأسف، نمی‏توانم امیدوار باشم كه بتوانم راه حلی در اینجا ارائه دهم. این كار نیاز به كتاب، یا بهتر بگویم كتاب‏های فراوان دیگری دارد. ولی به هر حال، از یك چیز می‏توان تقریبا مطمئن بود: ماهیت و كیفیت دموكراسی عمدتا وابسته به این است كه شهروندان و رهبران دموكرات، چگونه با چالش‏های زیر برخورد نمایند:
یك. بین‏المللی شدن
بین‏المللی شدن دموكراسی، احتمالاً باعث می‏شود حوزه تصمیم‏گیری‏های نخبگان سیاسی و دیوانی، به بهای كم شدن كنترل دموكراتیك، وسیع‏تر گردد. به بیان دیگر، از منظر دموكراتیك، چالشی كه توسط بین‏المللی شدن تحمیل می‏شود، این است كه باید مطمئن شویم هزینه‏هایی كه بین‏المللی شدن تصمیم‏گیری‏ها برای دموكراسی دارد، نیز مدنظر قرار گیرد، و كاری كنیم كه نخبگان سیاسی و دیوانی پاسخ‏گوی تصمیم‏گیری‏های خود باشند. اینكه آیا می‏توان چنین انتظاراتی را در دموكراسی‏ها برآورده ساخت و چگونه، مطلبی است كه متأسفانه اصلاً روشن نیست.
دو. تنوع فرهنگی
سطح متوسطی از همگون‏سازی به نفع گسترش و استقرار دموكراسی در بسیاری از كشورهای دموكرات قدیمی‏تر روی داده است. ولی به هر حال، در طی دهه‏های پایانی قرن بیستم دو تحول در این قبیل كشورها، به افزایش تنوع فرهنگی كمك كرده‏اند. این تحولات به نظر می‏رسد به قرن بیست و یكم نیز كشیده خواهند شد و عبارتند از:
۱. برخی از شهروندانی كه مرتبا مورد تبعیض قرار می‏گرفتند، به سایر شهروندانی كه مثل آنها بودند، پیوستند و جنبش‏هایی با هویت فرهنگی را سامان دادند تا از حقوق و منافع آنان دفاع كنند. این قبیل جنبش‏ها، شامل رنگین‏پوستان، زنان، همجنس‏بازان، اقلیت‏های زبانی، گروه‏های قومی كه در مناطق تاریخی خود زندگی می‏كردند، نظیر اسكاتلندی‏ها و ساكنان ویلز كه در بریتانیای كبیر زندگی می‏كنند یا فرانسوی‏زبانان ساكن كِبِك، و دیگران می‏شدند.
۲. تنوع فرهنگی در كشورهای دموكراتیك قدیمی‏تر با افزایش شمار مهاجرانی كه معمولاً به خاطر تفاوت‏های قومی، زبانی، مذهبی، و فرهنگی از ساكنان اصلی آن كشور متمایز بودند، چندین برابر شد. مهاجرت، به دلایل كثرت، چه قانونی و چه غیر قانونی، احتمالاً به طور نامحدودی زمینه را برای افزایش شدید تنوع فرهنگی در درون كشورهای دموكراتیك غنی فراهم كرد، و از سوی دیگر، مردم كشورهای فقیر را امیدوار ساخت كه با نقل مكان به كشورهای غنی می‏توانند از چنگ فقر فرار كنند. افراد دیگری نیز بودند كه صرفا می‏خواستند كیفیت زندگی‏شان را، با مهاجرت به كشورهای ثروتمند و دارای فرصت‏های بیشتر، ارتقا بخشند. تعداد كسانی كه مایل بودند به دموكراسی‏های قدیمی‏تر نقل مكان كنند، در خلال آخرین سال‏های قرن بیستم، باز هم افزایش یافت، زیرا سیلی از پناهندگان وحشت‏زده با نومیدی تلاش می‏كردند كه از چنگال خشونت، سركوب، كشتار نژادی، پاكسازی قومی، قحطی، و سایر مصائبی كه در سرزمین مادری‏شان تهدیدشان می‏كرد، به آن كشورها پناه برند. فشارهای درونی نیز به فشارهای بیرونی افزوده شد. كارفرماها در كشورهای غنی امیدوار بودند كه مهاجرین را با دستمزدها و شرایطی اجیر كنند كه دیگر برای همشهریانشان جذابیتی نداشته باشد. در سال‏های اخیر، مهاجرین مایل بودند اقوامشان در خارج نیز به آنان ملحق شوند. شهروندانی كه تحث تأثیر ملاحظات انسان‏دوستانه و عدالت‏خواهی بی‏پیرایه قرار داشتند، مایل نبودند مهاجرین را برای همیشه مجبور به اقامت در اردوگاه‏ها یا رویارویی با فقر، وحشت و احتمالاً مرگ حتمی كنند كه در كشورشان انتظارشان را می‏كشید. كشورهای دموكراتیك، كه از داخل و خارج تحت فشار بودند، دریافتند كه مرزهای‏شان نفوذپذیرتر از آن است كه گمان می‏كردند. به نظر می‏رسید ورود غیر قانونی از طریق زمین یا دریا را به هیچ وجه نتوان ، متوقف نمود؛ مگر اینكه مبالغ هنگفتی خرج محافظت از مرزها شود، آن هم از راه‏هایی كه، سوای مخارجش، از نظر بسیاری از شهروندان نفرت‏انگیز و بی‏اندازه غیر انسانی است. به نظر دال، بعید است كه تنوع فرهنگی و چالشی كه تحمیل می‏كند، در قرن جدید كاهش یابد. تنها چیزی كه به نظر می‏رسد، این است كه این تنوع احتمالاً رو به افزایش باشد. اگر، در گذشته، كشورهای دموكراتیك از راه‏هایی كه با عملكردها و ارزش‏های دموكراتیك سازگارند با تنوع فرهنگی برخورد نكرده‏اند، آیا در آینده می‏توانند رفتار بهتری داشته باشند، و آیا در عمل نیز چنین خواهند كرد؟ ساماندهی‏های گوناگونی كه از یكسان‏سازی در یك سو شروع می‏شوند و تا استقلال در سوی دیگر ادامه می‏یابند، بر غیر قابل حل بودن این مشكل می‏افزاید. البته ممكن است راه‏حل‏های دیگری هم وجود داشته باشد. به هر حال، در اینجا باز سرشت و كیفیت دموكراسی به ساماندهی‏هایی كه كشورهای دموكراتیك برای برخورد با تنوع فرهنگی مردمشان ایجاد می‏كنند، بستگی فراوان دارد.
سه. نظم اقتصادی
در كشورهای دموكراتیك، احتمالاً هیچ چیزی را نمی‏توان جایگزین سرمایه‏داری بازار كرد و هیچ بدیل برتر و قابل ارائه‏ای برای اقتصاد بازار در هیچ جا دیده نمی‏شود. در این تحول ناگهانی در چشم‏اندازها، یعنی تحولی كه در پایان قرن بیستم رخ داد، تنها تعداد انگشت‏شماری از شهروندان كشورهای دموكراتیك به امكان كشف و معرفی یك نظام غیر مبتنی بر بازار كه برای دموكراسی و برابری سیاسی مفیدتر باشد و با این حال چنان در تولید كالا و خدمات كارآمد باشد كه به همان اندازه نیز پذیرفتنی محسوب گردد، اعتماد كامل دارند. در خلال دو قرن قبل، سوسیالیست‏ها، برنامه‏ریزان، فن‏سالاران، و بسیاری دیگر، دچار این توهم شدند كه می‏توان به نحوی گسترده و دائمی روند دیگری را جایگزین روند بازار نمود. روندی كه اینان فكر می‏كردند، در اتخاذ تصمیمات اقتصادی پیرامون تولید، قیمت‏گذاری، و توزیع كالا و خدمات با نظم‏تر، منسجم‏تر و عادلانه‏تر باشد. این توهمات، تقریبا به دست فراموشی سپرده شد. اقتصاد عمدتا مبتنی بر بازار علی‏رغم نواقص آن، به نظر می‏رسد تنها گزینه كشورهای دموكراتیك در قرن جدید باشد.
اینكه آیا نظام اقتصادِ عمدتا مبتنی بر بازار، مستلزم آن است كه مالكیت و كنترل شركت‏های اقتصادی طبق همان شكل‏های متداول سرمایه‏داری باشد یا نه و یا بر عكس، اصلاً روشن نیست. "نظم" درونی شركت‏های سرمایه‏داری نوعا غیر دموكراتیك است. گاهی حتی در عمل استبداد اداری بر آنها حاكم می‏باشد. از آن گذشته، مالكیت شركت‏ها و سود آنها و سایر منافعی كه از مالكیت حاصل می‏شوند، به نحوی بسیار نابرابر توزیع شده‏اند. مالكیت و كنترل نابرابر شركت‏های اقتصادی نیز به نوبه خود، وسیعا به نابرابر كردن منابع سیاسی و در نتیجه به نقض گسترده برابری سیاسی در میان شهروندان نظام دموكراتیك كمك می‏كند. علیرغم این اشكالات، تا آخر قرن بیستم، تمام بدیل‏های تاریخی مالكیت و كنترل سرمایه‏داری بیشتر حامیان خود را از دست داده بودند. احزاب كارگر، سوسیالیست، و سوسیال دموكرات از مدت‏ها پیش ملّی كردن صنعت را به عنوان یك هدف، رها كرده بودند. حكومت‏هایی كه در رأسشان این احزاب قرار گرفته بودند، یا دست كم این احزاب را به عنوان شركایی علاقه‏مند در بر می‏گرفتند، به سرعت به خصوصی‏سازی شركت‏های دولتی پرداختند. تنها تجربه عمده‏ای كه در اقتصاد آزاد سوسیالیستی وجود داشت، و آن شركت‏های دارای "مالكیت جمعی" بود كه در متن یك بازار عمل می‏كردند و از داخل توسط نمایندگان كارگران اداره می‏شدند (دست كم در اصل)، با فروپاشی یوگسلاوی و حكومت كمونیست سالار آن، از بین رفت. یقینا در كشورهای دموكراتیك قدیمی‏تر، شركت‏هایی كه در تملك كارمندانشان باشد نه تنها وجود دارد، بلكه پر رونق نیز می‏باشد. با این حال، جنبش‏های سندیكایی، احزاب كارگری، در مجموع كارگران به طور جدّی هوادار نظمی اقتصادی نیستند كه متشكل از شركت‏هایی باشد كه در تملك كارمندان قرار دارند. لذا، تنش میان اهداف دموكراتیك و اقتصاد سرمایه‏داری بازار تقریبا به طور حتم همچنان تا ابد ادامه خواهد یافت. آیا راه‏های بهتری برای حفظ مزایای سرمایه‏داری بازار و در عین حال كاهش هزینه‏های آن برای برابری سیاسی پیدا می‏شود؟ پاسخ‏هایی كه شهروندان و رهبرانِ كشورهای دموكراتیك، ارائه داده‏اند، عمدتا سرشت و كیفیت دموكراسی را در قرن جدید تعیین خواهند نمود.
چهار. آموزش و پرورش
یكی از ملاك‏های اساسی روند دموكراتیك، امكان به دست آوردن درك روشن است. با توجه به محدودیت‏های زمانی، هر عضوی (شهروندی) باید فرصتی برابر و كارآمد برای آموختن مطالب مربوط به سیاستگذاری‏های بدیل و پیامدهای احتمالی آنها داشته باشد.
بنابراین شهروندان چگونه می‏خواهند در عمل به آموزش شهروندی خود دست‏یابند؟ كشورهای دموكراتیك قدیمی‏تر، راه‏های زیادی برای رسیدن به درك سیاسی ابداع نموده‏اند. برای شروع، بسیاری از شهروندان از سطحی از آموزش رسمی برخوردار می‏شوند كه برای با سواد كردن آنها كافی است. درك سیاسی آنها نیز با كسب اطلاعات مورد نظرشان كه با صرف حداقل هزینه از طریق رسانه‏ها وسیعا در اختیارشان قرار می‏گیرند، افزایش می‏یابد. رقابت سیاسی در میان مدعیان حكومت كه در احزاب سیاسی سازمان یافته‏اند، نیز باعث می‏شود عرضه اطلاعات بیشتر شود؛ چرا كه احزاب و داوطلبان با كمال میل، اطلاعاتی را ـ كه گاهی نیز همراه با اطلاعات غلط‏اند ـ درباره سوابق و اهدافشان در اختیار رأی‏دهندگان قرار می‏دهند. به بركت وجود احزاب سیاسی و سازمان‏های ذی‏نفع، مقدار اطلاعاتی كه شهروندان نیاز دارند تا فعالانه در مسائل سیاسی درگیر شوند و از لحاظ سیاسی كارآمد باشند، عملاً به سطوحی كه راحت‏تر قابل دسترسی‏اند، تقلیل می‏یابد.یك حزب سیاسی، معمولاً دارای تاریخی است كه به طور كلی برای رأی‏دهندگان معلوم است. یك جهت‏گیری فعلی دارد كه عموما ادامه جهت‏گیری گذشته آن است، و آینده‏ای كه تا حدودی قابل پیش‏بینی است. در نتیجه، لازم نیست رأی‏دهندگان در هر موضوع دولتی تبحّر داشته باشند. در عوض، می‏توانند به داوطلبان حزب مورد علاقه‏شان رأی بدهند با این اطمینان كه آنها، در صورت انتخاب شدن، سیاست‏هایی را دنبال می‏كنند كه با منافعشان سازگار باشد.
بسیاری از شهروندان همچنین عضو انجمن‏هایی هستند ـ از قبیل گروه‏های ذی‏نفع، سازمان‏های ذی‏نفوذ، گروه‏های فشار ـ كه برای حمایت و ارتقای دلبستگی‏های خاصی، سازمان یافته‏اند. منابع، مهارت‏های سیاسی و دانش تجربی در دسترس گروه‏های ذی‏نفع سازمان‏یافته برای شهروندان نوعی نمایندگی در حیات سیاسی فراهم می‏سازند كه غالبا بسیار كارآمد نشان داده می‏شود.
به علت نفوذ سازمان‏های ذی‏نفع و انتخابات رقابتی، رهبران سیاسی عموما می‏دانند كه باید سرانجام در قبال انجام، یا دست‏كم تلاش برای انجام برنامه‏های حزبی و شعارهای انتخاباتی خود، پاسخ‏گو باشند. در كشورهای دموكراتیك قدیمی‏تر نیز علی‏رغم این كه قشر وسیعی از مردم خلاف آن را می‏پندارند، عملاً همین ارتباط میان سیاستمداران با احزاب‏شان وجود دارد.(۳) سرانجام، تصمیم‏گیری‏های مهم حكومتی، نوعا با تغییرات تدریجی همراهند، و نه با جهش به سمت ناشناخته‏ها. تغییرات تدریجی، از آنجایی كه گام به گام صورت می‏گیرند، از مصیبت‏های كمرشكن به دور خواهند ماند. شهروندان، كارشناسان، و رهبران از اشتباهاتشان درس می‏گیرند، به ضرورت تصحیحات پی می‏برند، خط‏مشی خود را تعدیل می‏كنند، و غیره. در صورت لزوم، این روند بارها و بارها تكرار می‏شود. گرچه هر گامی ممكن است به نحوی نومیدكننده، كوتاه به نظر برسد، ولی با گذشت زمان این گام‏های كوتاه می‏توانند تغییراتی عمیق و حتی انقلابی ایجاد نمایند. با این حال تغییرات تدریجی به صورت صلح‏آمیز رخ می‏دهند و حمایت وسیع توده‏ای را چنان به خود جلب می‏كنند كه عملاً قابل تحمل می‏شوند.
گر چه از نظر برخی ناظران این گونه پیشرفت‏های تصادفی با تمسّك به شیوه تغییرات تدریجی به نحوی نومیدانه، غیر عقلانی است، ولی پس از غور و بررسی مشخص خواهد شد كه این كار در جهانی كه این اندازه غیر قابل پیش‏بینی است، كاری نسبتا عقلانی به نظر می‏رسد.(۴) فاجعه بارترین تصمیم‏گیری‏ها در قرن بیستم، تصمیماتی بوده‏اند كه توسط رهبران اقتدارگرای رها از قید و بندهای دموكراتیك گرفته شده‏اند. در حالی كه دموكراسی‏ها به پیشرفت‏های تصادفی خود ادامه می‏دادند، رهبران مستبدی كه در دام توهمّات تنگ‏نظرانه خود از جهان اسیر بودند، كوركورانه سیاست‏های خودویران‏گری را دنبال می‏كردند. بنابراین، این راه حل استاندارد برای نیل به میزانی كافی از صلاحیت شهروندی، با تمام معایبش، كاملاً قابل دفاع است.(۵) ولی متأسفانه این راه حل در آینده، اهمیت خود را از دست خواهد داد. سه تحولِ مرتبط به یكدیگر، ممكن است باعث شوند كه این راه حل استاندارد به طور جدی از حالت كفایت ساقط شود:
دگرگون شدن مقیاس‏ها. به علّت بین‏المللی شدن فزاینده، كنش‏هایی كه بر زندگی شهروندان تأثیرات مهمی بر جای می‏گذارند، هر روز حوزه عملكردشان را وسیع‏تر می‏كنند و انسان‏های بیشتری را وارد قلمرو خود می‏نمایند.
پیچیدگی. گر چه سطح متوسط آموزش رسمی در كشورهای دموكراتیك بالا رفته است، و احتمالاً باز هم بالاتر خواهد رفت، ولی مشكل توده‏ها برای درك مسائل نیز افزایش یافته است و ممكن است از حد دستاوردهای ناشی از سطوح بالای آموزش نیز فراتر رود. در حدود نیم قرن گذشته، تعداد مباحث متفاوت مرتبط با سیاست، حكومت و دولت در تمام كشورهای دموكراتیك افزایش یافته است. در واقع هیچ فردی نمی‏تواند در بیش از چند فقره از آنها كارشناس شود. سرانجام داوری درباره سیاستگذاری‏ها نه تنها پر از ابهام است، بلكه مستلزم دواری‏های مشكلی خواهد بود.
ارتباطات. در خلال قرن بیستم، چارچوبه اجتماعی و فنّی ارتباط انسانی در كشورهای پیشرفته دستخوش دگرگونی‏های شگرفی گردید؛ مانند تلفن، رادیو تلویزیون، نمابر، تلویزیون مداربسته، اینترنت، افكارسنجی عمومی‏ای كه تقریبا همزمان با وقوع حادثه انجام می‏شود، تعیین گروه‏های مورد مطالعه و غیره. به علت هزینه نسبتا پایین ارتباطات و اطلاعات، مقدار اطلاعات در دسترس در زمینه مسائل سیاسی، در تمام سطوح، پیچیدگی بی‏اندازه افزایش یافته است.(۶) با این حال، این دسترسی فراوان به اطلاعات، ممكن است منجر به صلاحیت بیشتر یا درك بالاتر شهروندان نشود. مقیاس، پیچیدگی و حجم وسیع اطلاعات، هر روز الزامات نیرومندتری را بر قابلیت‏های شهروندی تحمیل می‏كند.
نتیجه
یكی از نیازهای حتمی كشورهای دموكراتیك، بهبود بخشیدن به قابلیت‏های شهروندی برای درگیر شدن هشیارانه در حیات سیاسی است. دال نمی‏خواهد بگوید كه باید از نهادهای آموزش شهروندی كه در قرن‏های نوزدهم و بیستم ایجاد گردیدند، چشم پوشید. اما باور حتمی وی این است كه این گونه نهادهای قدیمی‏تر را باید برای آموزش شهروندی، مشاركت سیاسی، اطلاع‏رسانی و دوراندیشی خلاّق در سال‏های آینده، به وسایلی جدید تجهیز كرد. دال می‏گوید: ما تازه به طور جدّی شروع كرده‏ایم به اندیشیدن در مورد این امكانات، و هنوز هم آنها را در سطح تجربیات خُرد چندان نیازموده‏ایم. آیا كشورهای دموكرات، چه قدیمی چه جدید و چه در حال‏گذار، قادر خواهند بود در برابر این چالش‏ها و چالش‏های دیگری كه یقینا در برابرشان قرار خواهند گرفت، ایستادگی نمایند؟ اگر در انجام این كار شكست بخورند، شكاف میان آرمان‏های دموكراتیك و واقعیت‏های دموكراتیك كه هم اكنون نیز وسیع است، از این هم وسیع‏تر خواهد شد و عصر پیروزی دموكراسی جای خود را به دوران تیرگی و افول آن خواهد سپرد.
در سرتاسر قرن بیستم، كشورهای دموكرات هیچ گاه فاقد منتقدینی نبوده‏اند كه می‏گفتند دموكراسی در بحران و در مخاطره‏ای سخت به سر می‏برد، و حتی محكوم به فناست. البته، بعید نیست كه در دوره‏هایی نیز دموكراسی سخت در مخاطره بوده باشد، ولی به هر حال محكوم به فنا نبوده است و بدبینان همگی آماده پذیرش دموكراسی شدند. تجربه نشان داد كه پیش‏بینی‏هایِ هولناك آنان به واقعیت نپیوست و نیز روشن ساخت كه هر وقت نهادهای دموكراتیك به صورتی آماده و محكم در كشوری مستقر شوند، بی‏اندازه نیرومند و مقاوم خواهند بود. دموكراسی‏ها، قابلیتی غیر منتظره برای مواجهه با مشكلات از خود نشان داده‏اند؛ قابلیتی كه گر چه چندان عالی و كامل نبود، ولی به هر حال كافی بود.
اگر دموكراسی‏های قدیمی‏تر با چالش‏هایشان در قرن بیست و یكم مواجه گردند و بر آنها فائق آیند، در آن صورت است كه می‏توانند سرانجام، خود را به دموكراسی‏های حقیقتا پیشرفته تبدیل نمایند. عدم موفقیت دموكراسی، چراغی خواهد بود فراراه تمام كسانی كه در سراسر جهان، به بطلان این نظام معتقدند.(۷)
پاورقیها:
۱. واژه Polyarchy از كلمات یونانی بسیارو حكومت‏كردن مشتق شده است، و بنابراین، به معنای حكومت بسیاران یا كثرت سالاری در مقابل حكومت یك نفر، یعنی سلطنت، و حكومت تعدادی اندك، یا جرگه‏سالاری، و یا اشرافیت قرار دارد. اگر چه، این اصطلاح گاهی و به ندرت به كار می‏رفت، ولی اولین بار از سوی دال و همفكرانش در ۱۹۳۵ / ۱۳۳۲ برای نقد دموكراسی مدرن مبتنی بر نمایندگی و دارای حق رأی همگانی رایج شد.
۲. حسین بشیریه، درس‏های دموكراسی برای همه (تهران: مؤسسه پژوهشی نگاه معاصر، ۱۳۸۰) ص۷۸.
۳. این امر در اصل حاصل بررسی‏های دقیق و متعددی است. بررسی سیزده كشور دموكراتیك را توسط Hens - Dieter Kligemann, Richard I. Hofferbert, and Ian Budge et al., Parties, Policies and Democracy (Boulder: Westview, ۱۹۹۴).
۴. - چارلزای لبندبلوم (Charles E.Lundblom) عقلانیت "پیشرفت‏های تصادفی" با تمسك به شیوه تغییرات تدریجی را در یك مقاله تأثیرگذار تحت عنوان "The Science of mudding Through", Public Administration Review ۱۹ (۱۹۵۹),pp. ۷۸-۸۸. نشان داد. همچنین بنگرید به: Lindblom, "Still Mudding, Not Yet Throught",
۵. مبناب مثال بنیادین آی‏پیچ (Benjamin I.Page) در Choices and Echoes in Presidential Electional: Rational Man and Electoral Democrcy (Chicago: University Of Chicago Press, ۱۹۷۸).
۶. درسال ۱۹۳۰ هزینه یك مكالمه سه دقیقه‏ای میان واشنگتن و لندن سیصد دلار بود (بر مبنای دلار ۱۹۹۶)؛ در سال ۱۹۹۶ چنین هزینه‏ای تنها یك دلار بود. (Economist, October ۱۸, ۱۹۹۷, p.۸۹).
۷. رابرت دال، درباره دموكراسی، ترجمه حسن فشاركی (تهران، شیرازه، ۱۳۷۸) ص ۲۳۷ - ۲۲۵.

منبع:نشریه پگاه حوزه ، شماره ۱۰۵
منبع : خبرگزاری فارس