یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

خادم دسیسه ها


خادم دسیسه ها
همان طور که در ایام اخیر شاهد بوده ایم، انتخاب شدن اوباما به عنوان رییس جمهور آمریکا، در برخی از محافل رسانه ای داخل کشور ما با استقبال بیشتری روبرو شده است،تا آنجایی که بسیاری از خبرگزاری ها و روزنامه ها هر روز در تیتر های خودشان به نوعی اخباری را که در تأیید اوباما و طرد مک کین است، مخابره می کنند، مشی که -علی رغم تأسف فراوان- حتی در سیمای ملی نیز گاه گداری دیده شده و در تفسیرهای خبری شبکه های مختلف کمتر به تهدیدها و مخاطرات انتخاب شدن اوباما پرداخته می شود. در هفته گذشته هم(باز هم علی رغم تأسف فراوان) یکی از مقامات کشور به طوری تلویحی از اوباما حمایت کرد و در پاسخ به سؤالی، سخنان اوباما را نسبت به مک کین معقولانه تر خواند، اگرچه همواره در سخنان رهبری و رییس جمهور مکراراً بر این نکته تاکید شده است که هیچ تفاوت مهمی در میان رویکرد سیاست خارجی این دو کاندیدا نمی باشد، اما باز هم شاهدیم که برخی مسئولین بر خلاف جهت گیریهای اصلی، سخن پراکنی می کنند.
شاید اگر هم اکنون فردی از جامعه ما نام اوباما را بشنود از اینکه نام مک کین را بشنود، برایش بسیار دلپذیرتر باشد (تحت تاثیر فضای رسانه ای و برخی مسئولین) و اینگونه می پندارد که اگر اوباما در انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا بتواند رای بیاورد، بسیاری از مشکلات عدیده ای که امریکا در سطح جهان بوجود آورده است، حل خواهد شد و در یک برآورد کلی تر می توان اینگونه گفت که اکنون اکثریت جامعه ما، اوباما را شخصی می دانند که منافع ملی کشورمان گره خورده به انتخاب شدن او به عنوان رییس جمهور می باشد. اما حقیقت چیست؟
آیا اوباما قدیسه ای است که ظهور کرده تا کشورهای تحت سیطره آمریکا را از زیر یوغ استکبار و استثمار نجات دهد و یک آمریکای مهربان به دنیا معرفی نماید؟
البته یکی از دلایل این مانور رسانه ای آن است که مک کین در سخنرانی های انتخاباتی خود به طور صریح دم از حمله و جنگ و تهدید می زند و خود را در اذهان ملت ها بوش سوم معرفی کرده است که همان ادامه دهنده راه بوش دوم است، در برخی مواضع خاص حتی با شدت بیشتری بعضی سیاست های جنگ طلبانه او را به زبان می آورد.
اما به راستی آیا اینگونه است که انتخاب اوباما برای ما بهتر باشد؟
اگر با نگاه دقیق تری به مناظرات مک کین و اوباما نظر بیفکنیم، خواهیم دید که در میان موضوعات مختلف سیاسی و اقتصادی سه محور بسیار مهم وجود دارد که معمولا حجم عمده ای از مناظرات نیز بر روی آن می چرخد:
۱) اسراییل و چگونگی حل مناقشه فلسطین
۲) نحوه رفتار با ایران در سال های آینده
۳) عراق ونحوه ادامه حضور نظامیان آمریکایی در آن
فلذا به نظر می رسد اگر در همین سه مورد بالا که گفته شد، تحلیلی بر روی نظرات باراک اوباما داشته باشیم، می توانیم بسیاری از ابهام ها را پیرامون سیاست کلی آمریکا بعد از اوباما (در صورت انتخاب شدنش به عنوان رییس جمهور) بر طرف کنیم و البته موضوعاتی که ذکر شد حقیقتاً در جهان امروز، از مهمترین مسایلی است که ذهن جهانیان و از جمله مردم ایران را به خود معطوف کرده است.
۱) در اوایل تابستان امسال، سناتور اوباما سفرهای انتخاباتی خود را به منطقه ای شروع کرد که امروزه حتی کوچکترین اخبار آن در صدر خبرهای رسانه های بین المللی قرار می گیرد و در زمان فعلی همچون منجلابی برای آمریکا تبدیل شده است. اوباما، سفر خود به خاورمیانه را از کشور افغانستان آغاز کرد و بعد به عراق، اردن واسراییل رفت. گرچه علت اینکه او سفرهای خود را با افغانستان شروع کرد در این بود که بر اهمیت حضور آمریکا در این کشور،در صورتی پیروزیش در انتخابات تاکید کند،اما شاید بتوان گفت دلیل اصلی حضور او پاسخ به انتقاداتی بود که مک کین از وی به عنوان یک بی تجربه سیاسی یاد می کرد و قصد داشت با این سفر سخنان نامزد حزب جمهوری خواه را رد نماید.
اما رسانه ای ترین حضور اوباما در خاورمیانه،حضورش در اسراییل بود،که دلیل آن هم سخنرانی هایی بود که اوباما در اسراییل ایراد کرد و بعضا با برخی از سخنان قبلی او تناقضاتی کاملا واضح و تعجب برانگیز داشت.
وی در اسراییل چنین شعارهایی را مطرح کرد:
ـ "حمایت آمریکا از اسرائیل تزلزل ناپذیر است"، "بیت المقدس پایتخت ابدی اسرائیل بوده و هست" و دیگر احساسات لطیف او نسبت به آرمانهای صهیونیستی؛ مانند دیدار از موزه "یادواشم"(هولوکاست)
اوباما بارها در اسراییل، بیت المقدس را پایتخت اسراییل خواند وگفت: «من تکرار می‌کنم که اورشلیم (بیت‌المقدس) پایتخت اسراییل است. پیشتر نیز گفته‌ام و در شهر سدروت نیز گفتم.»
چند هفته قبل از سفر وی به اسراییل،اوباما در یکی از نشست های های انتخاباتی خود در در "کمیته امور آمریکا- اسرائیل" موسوم به لابی یهودی ایپک سخنانی را مبنی بر حمایت جدی وی از اسراییل مطرح کرد.
برخی از تحلیل گران صحبت های اوباما در نشست ایپک را به دلیل تقارن زمانی با برخی شعارهای ضدجنگ وی و همچنین تاکید های مکررش بر مذاکره با ایران (که هر دو مورد انتقاد جدی اسراییل و صهیونیست های آمریکا شده بود ) بر آمده از یک سری احساسات نابجا تلقی می کردند و این حرکت او را تنها برای نشان دادن وفاداری به اسراییل و کاستن از حجمه انتقادات به خودش از سوی صهیونیست ها، تعبیر می کردند،اما سخنان او در اسراییل بر این مطلب صحه گذاشت که صحبت های او در میان اعضای ایپک نه تنها یک گاف انتخاباتی نبوده است،بلکه صحبت های رسمی وی و حزب متبوعش بوده است.
حمایت های اوباما از رژیم صهیونیستی تاحدی است که وی،تاکنون بارها حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی را نیز مورد تایید قرار داده است چنانکه حمله هوایی رژیم غاصب اسراییل را در سپتامبر ۲۰۰۷ در منطقه‌ای به نام الخیبر در خاک سوریه تایید کرد،خبرگزاری فرانسه چند وقت پیش این خبر را منتشر کرد که " باراک اوباما در پاسخ به این سوال که آیا این درست بود که اسرائیل سایت "الخیبر" که به ادعای مقامات تل‌آویو و واشنگتن یک تاسیسات اتمی بوده است را بمباران کند جواب مثبت داد.وی در مصاحبه با شبکه خبری "سی‌بی‌اس" افزود: من تصور می‌کنم مدارک کافی دال بر اینکه آنها [سوریه] در حال توسعه یک سایت اتمی بودند، وجود داشت...یا از طرح اولیه‌ای که مشابه مدل کره‌شمالی بود استفاده می‌کردند."
چنانکه علیرغم اظهارات و انزجارهایی که در ابتدا از اسراییل و سران آن در مخالفت با سخنان مختلف اوباما برآمد، اما پس از سفر او به خاور میانه و دور جدید صحبت های وی می بینیم که رویکرد اسراییلی ها نیز عوض شده است و حتی به طور جدی از او حمایت می کنند.
شبکه دو رادیو رژیم صهیونیستی نیز چندی پیش در خبری اعلام کرد "بر اساس نظرسنجی که در میان محافل صهیونیستی انجام شده است ۳۷درصد از ساکنان سرزمین‌های اشغالی اوباما را به "جان مک‌کین" نامزد جمهوری‌خواهان در انتخابات نوامبر ریاست جمهوری آمریکا ترجیح می‌دهند و ۲۸درصد گفته‌اند که مک‌کین از اوباما بهتر است.
این در حالی است که ۳۵درصد دیگر نیز گفته‌اند برای آنها این دو نفر تفاوتی با هم ندارند. همچنین ۳۱درصد ساکنان سرزمین‌های اشغالی در مورد این که کدامیک از این دو برای پیشبرد سیاست‌های رژیم صهیونیستی مؤثرتر است، باراک اوباما را به جان مک‌کین ترجیح داده‌اند. در مقابل ۲۷درصد نیز گفته‌اند برای اسرائیل بهتر است که مک‌کین رئیس‌جمهور شود."
هوارد رئیس کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان امریکا و کسی که ۲۶ سال است عضو شورای سیاست گذاری خارجی امریکا است در مقاله ای در روزنامه صهیونیستی جروزالم پست می نویسد " اکنون متقاعد شده ام که اوباما یکی از بهترین دوستان اسرائیل است. چرا این حرف را می زنم؟ کسانی که وی را خوب می شناسند، همچنین طرفداران پرو پاقرص اسرائیل که در شیکاگو با او آشنایی دارند، درخصوص دوستی وی با اسرائیل قسم می خورند و او را عمیقآً طرفدار اسرائیل می دانند."
نشریه اینترنتی آمریکایی FrontPageMagazine نیز با بررسی رویکرد "باراک اوباما" نامزد دموکرات‌ها در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به رژیم صهیونیستی و با بازتاب دیدگاه فلسطینیان به وی، اوباما را خادم دسیسه‌های یهودیان صهیونیست توصیف کرد."
می توان اینگونه برداشت کرد که یکی از علت های حضور او در اسراییل آن بود که وی بتواند هم آرای یهودیان و هم مسیحیان صهیونیستی را به خود جلب نماید،و علیرغم اینکه معمولا حدود ۸۰ درصد از آرای یهودیان به کاندیداهای دموکرات تعلق دارد،اما در دوره کنونی گویا متفاوت از دوره های قبلی است،از ههمین رو وی برای کسب بیشتر حمایت آنان و همچنین صهیونیست ها(که لابی آنها در آمریکا موسوم به ایپک بسیارقوی می باشد)در اسراییل حضور یافت.
اما به واقع اگر بخواهیم حضور اوباما و همچنین دیگر نامزدهای انتخاباتی آمریکا در ادوار مختلف،در اسراییل را بدانیم بهترین راه آن است که به سخنان "واصل طه" توجه کنیم.."واصل طه" عضو عرب کنیست (پارلمان) رژیم صهیونیستی می گوید:" به دلیل قدرت و نفوذ رژیم صهیونیستی در آمریکا، همه نامزدهای انتخاباتی در این کشور می‌باید برای پیروز شدن، از این رژیم حمایت کنند چون جز این راهی برای پیروزی آنها وجود ندارد."
فلذا با توجه به مطالب گفته شده،انتقاداتی را که در اویل نشست های انتخاباتی اوباما از سوی صهیونیست ها به وی می شد را نباید به منزله کم رنگ شدن پیوند میان اسراییل و آمریکا دانست،چنانکه بعد از تغییر رویه اوباما شاهد حمایت های جدی اسراییل از وی نیز هستیم. لذا باید این تصور محال را به طور جدی از ذهن دور کرد که با آمدن اوباما خللی در میان روابط آمریکا و اسراییل پیش آید.
۲) در مورد ایران نیز بر مبنای گفتارهای انتخاباتی اوباما در نشست های اولیه¬ اش،که بر مذاکره بدون پیش شرط با ایران تاکید کرده بود،این تلقی در میان اصحاب رسانه از صحبت هایش شده بود که در صورت آمدن اوباما سایه تهدید از کشور ما کنار می رود و می توان نفس راحتی در دوران زعامت اوباما کشید،اما چنانکه شاهد اخبار و صحبت های بعدی اوباما در ادامه برنامه های انتخاباتیش بودیم به وضوح دیده می شد که پس از حجمه انبوه حمله ها به وی از داخل وخارج آمریکا و همچنین انتقادهای مکرر مک کین در مناظرات انتخاباتی بر این سخنان او،اوباما چندین گام به عقب برداشت و از موضع قبلی خود کوتاه آمده،در همان مذاکرات بدون پیش شرط خود چندین شرط و شروط گذاشت.
چنانکه جوزف بایدن، رئیس کمیته روابط خارجی سنا و معاون نامزد دموکرات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سخنرانی اش در بخش "بروارد کانتی" ایالت فلوریدا با اشاره به رابطه بلند‌مدت آمریکا و رژیم صهیونیستی گفت: "اظهارات اوباما درباره گفتگو با ایران اعتبار چندانی ندارد."
نکته دیگر اینکه از آنجایی که اصولا سیاست خارجی دموکرات ها برای تقابل با کشورهای مخالف آمریکا، دیپلماسی و مذاکره است،اینگونه برداشت می شد که با آمدن این سناتور بی تجربه،فشارها علیه جمهوری اسلامی ایران کمتر شود،و فرصتی پیش می آید تا روند دستیابی به انرژی هسته ای در ادامه سهل الوصول تر شود،که البته این تصور نیز جزء تصورات محالی است که جز یک پندار کودکانه چیز دیگری نمی تواند باشد، زیرا باراک اوباما در گفتگو با روزنامه "جروزالم‌پست" تصریح کرد:" اگر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پیروز شوم، هر چه در توانم باشد برای توقف ایران از دستیابی به تسلیحات اتمی انجام خواهم داد."
اوباما در نشست انتخاباتی دیگری در جمع ۲۵۰ نفری کنوانسیون حزب دموکرات در داونپورت (ایالت یوتا- امریکا) ‌گفت: «پیش از آنکه اسرائیل احساس کند باید خود درباره مسئله هسته ای ایران اقدام کند، غرب باید به طور جدی درباره برنامه هسته‌ای اقدام کند. ما باید پیش از آنکه اسراییل احساس کند که در این مسیر تنهاست این اقدام را صورت دهیم».
بعد از پیروز شدن اوباما بر هیلاری کلینتون در انتخابات درون حزبی نیز،برخی از تحلیلگران بر اساس صحبت های ابتدایی او می گفتند که با آمدن اوباما گزینه جنگ علیه ایران از دستور کار آمریکایی ها خارج می شود،اما چنین سخنانی در حالی مطرح می شد که اوباما چندی پیش از پیروزی در انتخابات درون حزبی،از حمله به ایران در صورت شکست مذاکرات سخن گفته بود.اوباما همچنین در گفتگو با روزنامه "جروزالم‌پست" گفت:
ـ " یکی از ناکامی‌های شیوه آمریکا در قبال ایران در گذشته، استفاده بسیار زیاد از لفاظی‌های شدید اما بدون استفاده از سیاست‌ های تنبیه و تشویق بود که ممکن بود محاسبات حکومت ایران را تغییردهد. وی در ادامه تصریح کرد: من همچنین باید یادآور شوم که هیچ گزینه‌ای را که گزینه نظامی نیز جزء آنهاست از دستور کار خارج نخواهم کرد."
والبته بسیار جالب است که پس از این آوازهای جنگ طلبانه اوباما، همین سخنان وی خشم عده ای از مردم آمریکا را درتناقض گویی های او در سخنانش بر انگیخت،زیرا او هم که در ابتدا شعارهای ضد جنگ می داد اکنون خود از گزینه نظامی سخن بر می آورد. این اعتراض ها به دامنه نخبگان سیاسی آمریکا نیزکشیده شد تا حدی که روزنامه "شیکاگو سان-تایمز" در گزارشی نوشت:
ـ " بیش از ۱۰۰ فعال سیاسی به خیابان‌های شهر شیکاگو بزرگترین شهر ایالت "ایلینویز" آمده بودند تا مخالفت خود نسبت به هر گونه جنگ که آمریکا و ایران را در آن درگیر کند، اعلام کنند."
گرچه این مطلب تاحدودی درست است که اصولا دموکرات ها در پی نفوذ سلطه خود از طریق مذاکره هستند اما آنان نیز هیچگاه گزینه جنگ را از روی میز خود بر نداشته اند،چنانکه در طول حضور آنها در برخی دوره های گذشته شاهد لشگرکشی های متعدد به کشورهای مختلف در اقسی نقاط جهان بوده ایم.
در آن مقطع رسانه‌ها در تحلیل اظهارات اوباما از احتمال اصلاحات اساسی در سیاست خارجی امریکا، بخصوص در زمینه دوری از جنگ، با پیروزی اوباما خبر دادند که این موضوع به برگ برنده وی نیز تبدیل شده بود، اما اکنون به نظر می‌رسد هدف این رویکرد تبلیغی در ابتدای رقابت‌های انتخاباتی "جلب توجه افکار عمومی امریکا" بوده است. افکار عمومی که به خاطر تقویت احساسات ضد جنگ در آن، به گزینه‌ای غیر از جمهوریخواهان متمایل شده به همین علت در انتخابات کنگره امریکا بیشترین رأی را به دموکرات‌ها دادند اما با نزدیک شدن به موعد انتخابات، کناره گیری هیلاری کلینتون رقیب دموکرات اوباما و جدی شدن رقابت‌های انتخاباتی بین جمهوریخواهان و دموکرات‌ها، اوباما برای عبور از سد انتخابات و دست یافتن به پیروزی درصدد است برخی ملاحظات را در سیاست‌های تبلیغی خود اعمال کندو این یاوه گویی ها و سخنان رنگارنگ اوباما خود دلیل متقنی است بر کذب بوذن ادعاهای ابتدایی او و اینکه سخنانش در ابتدا فقط رنگ و بوی انتخاباتی داشته است.
۳) موضوع سوم نیزکه یکی از شعارهای اصلی اوباما و همچنین از دلایل اصلی تمایل غالب طرفدارانش در آمریکا بود،مباحثی است که او در رابطه با عراق مطرح می کرد.بی شک امروز بر همگان روشن است که عراق به باتلاقی برای آمریکا تبدیل شده است ودولت بوش با این افتضاح خود، افکار عمومی را چه در داخل و چه در خارج آمریکا به خود بدبین کرده و پس از رسوایی دستگاه های اطلاعاتی آمریکا که صدام را دارای سلاح های هسته ای می دانستند(چنانکه بعد از حمله گسترده آمریکا به عراق پوچی این ادعا کاملا معلوم شد)دولت آمریکا در سطح جهان مورد انتقادهای جدی قرار گرفت. امروزه دولت آمریکا میلیاردها دلار در عراق هزینه می پردازد.سربازان آمریکایی که در عراق هستند به شدت از وضعیتشان در عراق رنج می برند و حتی عده ای از ارتش فرار می کنند.خانواده های سربازان کشته شده در عراق لحظه ای دولت را آرام نمی گذارند و دست به تظاهرات می زنند.
در تحلیلی دیگر نیز،برخی،بحران های اخیر آمریکا را نیز،ناشی از هزینه های گزاف لشگرکشی آمریکا به مناطق مختلف جهان از جمله عراق می دانند.در چنین فضایی که جامعه داخلی آمریکا ملتهب و نگران از سیاست های جنگ طلبانه دولت مردان خود بودند،باراک اوباما سیاست های بوش را درعراق مورد انتقادهای شدید خود قرار داد وآن را یک اشتباه بزرگ خواند، از برنامه ای خبر داد که در صورت انتخاب شدنش به عنوان رییس جمهور،سربازان آمریکایی حاضر در عراق را در طی ۱۶ ماه از عراق خارج می کند.
او معتقد است که باید از تعداد نیروها در عراق کم کرد وبه جای آن تعداد نیروها را در افغانستان افزایش داد،و این بحث را با دیوید پترائوس فرمانده نظامیان آمریکایی در عراق نیز،در دیدار سال گذشته اش مطرح کرد وبه وی تاکید کرد که این نیروها باید مجددا در افغانستان به کار گرفته شوند. گرچه اوباما همواره خود را از مخالفان جدی جنگ در عراق معرفی می کند،اما او تاکنون چند بار در سنای آمریکا به افزایش بودجه نظامی این جنگ رای مثبت داده است،همچنین در سال ۲۰۰۴ زمانی که آمریکا در عراق موفقیتهایی داشت، وی مواضع خود را کمی اصلاح کرده و به دیدگاههای دولت بوش نزدیک شده بود. وی حتی گفته بود ایالات متحده باید در عراق باقی بماند تا به موفقیت دست یابد.
او حتی برای اولین بار در اردن اعتراف کرد که در تخمین میزان موفقیت "افزایش نیروها"در جنگ عراق دچار اشتباه شده بوده است.
در حقیقت می توان به جرات گفت که اظهارات ضد جنگ اوباما تا حد زیادی بخشی از مبارزات انتخاباتی بشمار می آید. این مسئله در تاریخ آمریکا نیز سابقه داشته است، در زمان جنگ ویتنام یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری رقیب خود را به نظامی گری بیش از اندازه متهم کرد ولی زمانی که خود به قدرت رسید، فعالانه شروع به استفاده از توان نظامی آمریکا برای حل و فصل مشکلات سیاست خارجی این کشور نمود.
لذا با توجه به مواردی که در بالا گفته شد بعید به نظر می رسد که سیاست های جنگ طلبانه بوش در زمان اوباما کمتر تغییری پیدا کند،چنانکه در پایگاه خبری "anti war" که یک رسانه آمریکایی است در گزارشی آمده است " در واقع هیچ تفاوتی در دیدگاه اوباما و مک‌کین در مورد سیاست خارجی آمریکا وجود ندارد و این دو نامزد ریاست جمهوری در صورت پیروزی مطمئنا سیاست جنگ‌طلبانه دولت "جرج بوش" رئیس جمهور کنونی آمریکا را ادامه خواهند داد و حتی اگر موجب بوجود آمدن جنگ‌های بزرگتری نگردند، حداقل جنگ عراق و افغانستان را تا زمان نامعلومی ادامه خواهند داد و شعله اختلافات شدیدی را در منطقه بالا خواهد کشید."
اما،حتی اگر اوباما بخواهد به چنین وعده هایی عمل هم بکند،باز هم تحت فشار لابی صهیونیستی که بارها در طی چند ماه اخیر،نگرانی خود از سخنان اوباما را ابراز کرده اند (با توجه به نکته اول که از پایبندی شدید اوباما به رژیم صهیونیستی گفته شد)وهمچنین تحت فشار فرماندهان نظامی،اوباما نخواهد توانست به شعارهایش درباره عراق عمل کند. اما بر فرض محال هم اگر اینگونه بشود،او خواستار آن است که تعداد نیروها در افغانستان و شمال پاکستان افزایش یابد،فلذا اگر چنین اتفاق خطرناکی نیزرخ دهد،بی شک بیم آن می رود که مردم افغانستان و شمال پاکستان باید منتظر روزگاری سیاه تر از دوران کنونی باشند.این نکته در پایگاه خبری " anti war" نیز مورد توجه قرار گرفته است.
این پایگاه در یادداشتی چنین می نویسد:" اگر مردم آمریکا انتظار داشته باشند که با رئیس جمهور شدن اوباما جنگ آمریکا علیه کشورهای دیگر خاتمه خواهد یافت در واقع اشتباه بزرگی مرتکب شده اند زیرا وی در واقع خواستار عقب نشینی نیروهای آمریکا از عراق برای حضور در جنگ افغانستان است."
لذا باید گفت که تمامی شعارهای ضد جنگ اوباما جز "بلوف های سیاسی" برای نزدیکتر شدن به صندلی ریاست در کاخ سفید چیز دیگری نیست و او فقط دارد به خواسته مردم آمریکا در زمان کنونی جواب می دهد تا بتواند از موج احساسات آنها به عنوان نردبانی برای رسیدن به ریاست کاخ سفید استفاده نماید،این مطلب در پایگاه خبری "" common dreams اینچنین گفته شده است که "مردم آمریکا با جنگ مخالف هستند و کسی که به دنبال ممانعت از جنگ است، همراستا با خواست مردم این کشور گام برمی‌دارد خواست مردم آمریکا نامزدی است که با جنگ مخالف باشد."
از همین رو است که دیده می شود در نظر سنجی هایی که در میان مردم آمریکا گرفته می شود،عموما اوباما بالاتر از مک کین است زیرا مک کین همان شعارهای بوش را تکرار می کند و بر سیاست های جنگ طلبانه بوش اصرار می ورزد،اما اوباما در یک طرفند انتخاباتی مکارانه روی موج احساسات آنها قدم بر می دارد.
سخن آخر اینکه اگر اوباما بتواند در انتخابات اخیر آمریکا رای آورد،در ماه های ابتدایی دولتش او یک خطر جدی تری نسبت به مک کین برای کشورمان محسوب شود،زیرا اوباما چهره ای است که به دولت آمریکا در ظاهر،چهره ای انسانی تر می بخشد و غبار خشونت و ماجراجویی را تا حدی از چهره کنونی دولت آمریکا می زداید. این مکرها باعث می شود که عملکرد اوباما در صحنه های بین المللی مقداری مشروعیت در افکار عمومی پیدا کند و آمریکا بیش از دولت بوش امکان ایجاد اجماع حول محورهای مورد نظر خود را داشته باشد و طبعا این شامل فشارهای دولت آمریکا به ایران هم هست.به عبارت دیگر از یک طرف فشارهای آمریکا به ایران بهبود پیدا نخواهد کرد و از طرف دیگر این سیاست با روی کار آمدن یک رییس جمهور آفریقایی تبار خواهان تغییر در آمریکا،به جای یک رییس جمهور جنگ طلب،ممکن است باعث افزایش مشروعیت برای تداوم و تشدید همان فشارهایی بشود که اکنون دولت مستکبر و نظامی گرای بوش در علیه ایران به کار می بندد.
اگرچه پر واضح است که پس ازگذشت ماه های ابتدایی،وقتی چهره اصلی اوباما نیز،همچون رییس جمهوران سابق آمریکا برای جهانیان مشخص شود،و پوچی بلوف های او برای ملت ها آشکار گردد،بار دیگر شاهد نفرت آمریکایی ها و مردم جهان از رییس جمهورآمریکا خواهیم بود،اما به هر شکل برای ابتدای دولت او این خطر وجود دارد که بیداری مسولان ما را می طلبد که بیهوده حتی به طور تلویحی از نامزدی در آمریکا حمایت ننمایند تا سخنان آنها خوراکی برای رسانه های متخاصم نگردد،زیرا با توجه به موارد گفته شده اوباما و مک کین فقط دو روی یک سکه هستند.
رشید قانعی
منبع : رجا نیوز


همچنین مشاهده کنید