شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

حرکت از بولیواریسم به سوی سوسیالیسم


حرکت از بولیواریسم به سوی سوسیالیسم
● نگاهی دیگر به پیروزی چاوز در ونزوئلا
مردم كشور ۲۶میلیونی ونزوئلا در منطقه آمریكای لاتین برای شركت در انتخابات ریاست جمهوری این كشور پای صندوق های اخذ رای رفتند و براساس نتایج، «هوگو چاوز» همچنان رییس جمهوری ونزوئلا باقی ماند.
تقسیم رای نزدیك به ۱۶میلیون واجد شرایط سبب شد «هوگو چاوز» ۵۲ساله چپگرا بر «مانوئل روزالس» ۵۳ساله از حزب سوسیال دموكرات و طرفدار اقتصاد آزاد، پیروز شود. چاوز برای نخستین بار، در سال ۱۹۹۸با ۵۶درصد آرا قدرت را در دست گرفت. وی كه «سیمون بولیوار» قهرمان ملی و استقلال طلب ونزوئلا راالگوی خود می داند قصد دارد پس از پیروزی درانتخابات، گام های دیگری را برای تكمیل برنامه های انقلاب سوسیالیستی مورد نظر خود بردارد. اما روزالس رقیب وی كه فرماندار كنونی ایالت نفت خیز «زولیا» در غرب این كشور است، مخالف سرسخت سیاست های اقتصادی و سیاسی دولت چاوز به شمار می رود.
باتوجه به اینكه ویژگی چاوز مخالفت صریح با سیاست های آمریكا و شركت های نفتی این كشور است، هرگونه ابراز مخالفت با رییس جمهوری ونزوئلا در افكار عمومی و محافل سیاسی این كشور و همچنین آمریكای لاتین، همنوایی با واشنگتن تلقی می شود كه در این میان روزالس نیز متهم به همگرایی با كاخ سفید شده است.
چاوز با اتكا به وابستگی خود به محرومترین لایه های جامعه، همیشه مورد احترام افكار عمومی بوده و حتی كودتای سال ۲۰۰۲گروهی از نظامیان این كشور كه با حمایت مستقیم آمریكا و سفیر این كشور در كاراكاس اجرا شد پس از دو روز ناكام ماند و پس از برگزاری یك راهپیمایی میلیونی، وی دوباره به قدرت بازگشت.
برنامه های اقتصادی چاوز مبتنی بر توزیع ثروت حاصل از درآمد سرشار نفتی بین محرومان و فقرا، عامل اصلی افزایش محبوبیت وی است. چاوز در سال ۲۰۰۴نیز توانست با برگزاری یك همه پرسی، پشتیبانی بیش از ۶۰درصد رای دهندگان را درباره اصلاحات اقتصادی مورد نظر خود كسب كند كه رنجش خاطر گروه های اپوزیسیون را برانگیخت.
اكنون رییس جمهوری ونزوئلا برپایه یك برنامه ریزی طولانی، درآمد فروش نفت را صرف توزیع ثروت بین اقشار فقیر و محروم جامعه كرده و تلاش می كند به شعار خود مبنی بر ایجاد عدالت اجتماعی و اقتصادی جامه عمل بپوشد.
برنامه های دولت چاوز بگونه ای پیش می رود كه عایدات ارزی ناشی از فروش كالاهای غیرنفتی از درآمد نفتی این كشور فراتر رفته و نشان می دهد دولت چاوز برای برون رفت از سیاست اقتصاد تك محصولی برنامه های دقیقی دارد.
سیاست چاوز همواره بر حمایت از كشورهای مخالف واشنگتن متكی بوده كه می توان گفت با پیروزی مجدد وی، این جبهه در منطقه بیشتر تقویت خواهد شد به اعتقاد بسیاری از كارشناسان، پیروزی قابل پیش بینی چاوز، ضربه سنگین دیگری بر سیاست های دولت آمریكا است كه بارها اعلام كرده سقوط دولت ونزوئلا اولویت سیاست خارجی كاخ سفید است.
بسیاری چون هوگو چاوز، رییس جمهور فعلی ونزوئلا و یارانش معتقدند انقلابی در این كشور شكل گرفته وهمین امر بحث های متناقضی را موجب شده است. این گروه معتقد به بولیواریسم هستند.
در حال حاضر ابهام های فراوانی نسبت به ماهیت بولیواریسم به ویژه در خارج از آمریكای لاتین وجود دارد. اما مفهوم بولیواریسم - این مفهوم با نام سیمون بولیوار عجین شده است، كسی كه كشورهای كنونی ونزوئلا، كلمبیا، پاناما، اكوادور و بولیوی به رهبری وی به استقلال خود از سلطه استعماری اسپانیا رسیدند- بنا به وصف چاوز همچون درختی است كه سه شاخه دارد و علاوه بر سیمون بولیوار دست كم دو شخصیت برجسته دیگر جزو بانیان آن محسوب می شوند. سیمون رودریگز كه معلم و دوست همیشگی بولیوار بود و ایزكویل زامورا كه ژنرال «خلق مستقل» در جنگ داخلی و نزوئلا در قرن نوزدهم بود.
برخی معتقدند ایده ها و نظریه های این نظام تایید شده توسط چاوز كه از نظریه های بولیوار سرچشمه می گیرد، كاملا مخالف با ایده ها و نظریه های ماركس است و اگر قرار باشد نام كسی از فهرست الهام دهندگان به چاوز را حذف كنیم نام ماركس در وهله اول قرار می گیرد.به رغم اختلافات و تضادهای بسیاری كه میان طرفداران نظریه های ماركس و طرفداران اعتقادات و ایده های بولیوار وجود دارد، ماركسیست های ونزوئلا در قرن بیستم بولیوار را دوباره برای خود و برای جنبش انقلابی كشف كردند.
از مهمترین شخصیت هایی كه محتوای انقلابی ایده های بولیوار را كشف كرده اند، می توان به خوزه ماركوس ماریا تگوئی، بنیانگذار حزب سوسیالیست پرو و خوان آنتونیو ملا، بنیانگذار حزب كمونیست كوبا اشاره كرد. ماریا تگوئی توصیه می كند كه جنبه های مناسب به روز نبوغ سیمون بولیوار را به خدمت گیرند و ملا در سال ۱۹۲۴ میلادی اعلام كرد كه متناسب با اوضاع و احوال موجود برای عملی ساختن آرمان های كهن به ارث رسیده از سیمون بولیوار وارد نبرد شویم. برای بررسی این مورد كه آیا ماركسیست ها باید بولیواریسم را به بخشی از استراتژی خود بدل سازند یا اینكه رابطه ای میان ماركسیسم و بولیواریسم وجود دارد، باید به گونه دیگر عمل كرد.
به عبارت دیگر باید دید با كدام تفسیر از اندیشه های سیمون بولیوار در انقلاب ونزوئلا سر و كار داریم؟ اكثر بررسی های انجام شده به این نتیجه رسیده است كه جوهر بولیواریستی چاوزیسم عبارت است از بی طرفی اصولی و بی طرفی ایدئولوژیكی كه حتی در استراتژی های سیاسی جنبش انقلابی تحت رهبری هوگو چاوز نیز به چشم می خورد.
برخی جریانات و تحولات سیاسی به خصوص از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ منجر به آن شد كه اجزای درخت سه شاخه بولیواریسم رفته رفته تبلور یابند و برای تحقق پروژه بولیواریستی وارد عمل شوند.بولیواریسم امروزی در ونزوئلا نه از مجموعه نظرات بولیوار، رودریگز و زامورا بلكه از عناصر اصلی آن كه با روح زمان متناسب هستند، تغذیه می شود. این تئوری بولیواریسم فرق چندانی با تركیبات تئوریكی سابق ندارد. با توجه به بولیواریسم درمی یابیم كه تئوری و تفسیر احكام بولیوار و رودریگز در ونزوئلا و دیگر كشورهای آمریكای لاتین در سال های اخیر رادیكالتر شده است و با تئوری ماركسیستی وجوه مشترك زیادی پیدا كرده است.
درجه رادیكالیزاسیون نیروهای مختلف بولیواریسم در سراسر آمریكای لاتین متفاوت است. برای مثال سازمان (فارك) كهنسال ترین و بزرگترین سازمان چریكی آمریكای لاتین، خود را ماركسیست لنینیست بولیواریست می نامد. آن ها می گویند ما ماركسیستیم، زیرا برای رسیدن به سوسیالیسم مبارزه می كنیم، ما در پی ساختن جامعه نو و عادلانه ایم؛ جامعه ای كه مالكیت جمعی بر مالكیت خصوصی ترجیح داده می شود.
ما لنینیستیم؛ زیرا در سازمان ما اصول لنینیستی مركزیت دموكراتیك، انتقاد از خود و غیره به مورد اجرا گذاشته می شود. ما پیرو اندیشه های بولیواریم. بولیوار در قلب و روح ماست. ما همه بولیواریم، هر چریكی در آمریكای لاتین تجسم یك بولیوار است زیرا ما در راه برابری و برادری مبارزه می كنیم زیرا ما ضد امپریالیستیم. ما عملا از مواضع بولیواریستی دفاع می كنیم و برای تحقق نهایی آن ها می جنگیم. قصد ما به پایان رساندن كار ناتمام بولیوار است.واضع ایدئولوژیكی سازمان چریكی فارك در مقایسه با چاوز از وضوح بیشتری برخوردارند و رادیكال ترند اما در تفسیر اندیشه های بولیوار وجوه مشترك زیادی دارند.
فعالیت های ضد امپریالیستی كه اكنون بیش از همه علیه آمریكا نشانه رفته است، یكی از نكات مركزی بولیواریسم كنونی است. سیمون بولیوار در سال ۱۸۲۹ میلادی در نامه ای به جا مانده از خود خطاب به یكی از رهبران انقلابی ونزوئلا درباره آمریكا این چنین نوشته است: «تقدیر ظاهرا چنین خواسته كه آمریكا به بهانه آزادی، مردم قاره آمریكا را به خاك سیاه بنشاند.» این جمله بولیوار درحال حاضر مرتبا توسط بسیاری از رهبران آمریكای لاتین علیه آمریكا استفاده می شود. سه ماه قبل از نوشتن این نامه سیمون بولیوار مجبور شده بود كه تحت فشار آمریكا فكر آزاد سازی كوبا را از سر بدر كند.
آمریكا بنا به منافع تجاری خود كه عمدتا از طریق كوبا صورت می گرفت، حاضر نبود كه این جزیره را به قدرت اروپایی دیگر و یا به یكی از جمهوری های آمریكای لاتین ببازد. چند سال بعد آمریكا كوبا را تحت سلطه خود قرار داد و پس از بیرون راندن اسپانیا آن را به یك كشور نیمه مستعمره مبدل ساخت. سیمون بولیوار كه خطر اسارت مجدد كشورهای آمریكای لاتین را احساس كرد، خواستار اتحاد كلیه كشورهای آمریكای لاتین شد و پیشنهاد تشكیل یك پیمان نظامی با كلمبیا، گواتمالا و مكزیك را كه در معرض حمله قریب الوقوع آمریكا قرارگرفته بودند، مطرح ساخت.
امروز هوگو چاوز درباره موضوع امپریالیسم و مبارزه نظام بولیواریسم با آن در ونزوئلا چنین می گوید: «طرح مجدد مساله امپریالیسم برای ما ونزوئلایی ها اجتناب ناپذیر است زیرا این واژه از سخنرانی ها، بحث ها و فرهنگ های لغات و تحلیل های سیاسی ملی و بین المللی حذف شده است.
این امپریالیسم متلاشی شده و متعفن كه ۵۰۰ سال پیش پا به عرصه كره زمین گذاشته، ناگهان تغییر قیافه داد، نقاب بر رخ زد، خود را زینت و آرایش داد و لبخند بر لب ظاهر كرد. دیگر كسی دندان های او را، چنگ او را و سایه دزار او را ندید ولی وقتی این عفریته دریافت كه تلاشش در تحمیل مدل نئولیبرالیستی نافرجام ماند، نقاب از چهره برگرفت و چنگ و دندان خون چكان خود را به مردم دنیا نشان داد.» چنین است كه امروز انقلاب بولیواری وارد مرحله ضد امپریالیستی خود شده است. به نظر كمونیست های ونزوئلا، ضد امپریالیسم بولیواریستی پیوند تنگاتنگی با ضد امپریالیسم ماركسیستی دارد.
پدرو ارتگا دیاز، یكی از رهبران برجسته حزب كمونیست ونزوئلا در سال ۱۹۸۲ در تحلیلی نوشت: «انقلاب های ضد امپریالیستی درعصر حاضر دارای محتوای سوسیالیستی اند. چنین انقلاب هایی باید تحت رهبری مشترك كلیه طبقات و اقشار اجتماعی میهن پرست كه طبقه كارگر در راس آن قرار دارد، تحقق یابند. سوسیالیسم در آمریكای لاتین و كارائیب از مرحله ضدامپریالیستی می گذرد.» بررسی جنبه های دیگر اندیشه های بولیوار و تفسیر امروزی آن از جمله مبارزه برای عدالت اجتماعی، تقسیم عادلانه زمین و املاك و توسعه مستقلانه آمریكای لاتین در چارچوب این گزارش نمی گنجد و باید دركتابی مفصل مورد بحث و بررسی قرار گیرد.»
منبع : روزنامه ابرار


همچنین مشاهده کنید