سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

‌هند و اسراییل‌


‌هند و اسراییل‌
تا زمانی‌ كه‌ انگلیس‌ مهمترین‌ قدرت‌ اروپایی‌ به‌ شمار می‌رفت، هندوستان‌ به‌ عنوان‌ بزرگترین‌ هدف‌ انگلیسی‌ها برای‌ حفظ‌ دوران‌ باشكوه‌ اقتدارشان‌ مطرح‌ بود، اما با افول‌ این‌ قدرت‌ و به‌ استقلال‌ رسیدن‌ مستعمرات‌ بسیاری‌ از جمله‌ هند، نگاه‌ كامجویانه‌ غرب‌ به‌ هندوستان‌ اندكی‌ تغییر یافت. ظهور كشور مستقل‌ یهود در شرق‌ مدیترانه‌ و توسعه‌ پرشتاب‌ قدرت‌ جهانی‌ صهیونیزم، دیدگاه‌ غرب‌ نسبت‌ به‌ كشورهای‌ جنوب‌ غرب‌ آسیا را به‌ طور كامل‌ عوض‌ كرد و علاوه‌ بر جنبه‌های‌ استراتژیك‌ اقتصادی‌ و سیاسی‌ بلوك‌ غرب، كشورهای‌ این‌ منطقه‌ را از جنبه‌ محور تل‌آویو نیز مورد ارزیابی‌ قرار داد. اهمیت‌ كشورهای‌ جنوب‌ غرب‌ آسیا با تثبیت‌ و توسعه‌ دولت‌ تازه‌ شكل‌ گرفته‌ یهود، به‌ سختی‌ گره‌ خورد و مناسبات‌ با اسراییل‌ چون‌ وبالی‌ برگردنشان‌ افتاد.
موقعیت‌ ممتاز جغرافیایی، اقتصادی‌ و جمعیتی‌ هند، رشد و توسعه‌ سریع‌ تكنولوژیك‌ و نیز نقش‌ كلیدی‌ این‌ كشور در جنبش‌ عدم‌ تعهد، امیتاز بزرگی‌ برای‌ هم‌پیمانی‌ با اسراییل‌ محسوب‌ می‌شد. از این‌ رو جواهر لعل‌ نهرو را به‌ خود نزدیك‌ ساختند تا زمینه‌ هم‌پیمانی‌ هند و اسراییل‌ فراهم‌ آید. اما جمال‌ عبدالناصر كه‌ در راستای‌ ملی‌كردن‌ كانال‌ سوئز در حال‌ جنگ‌ با انگلیس، فرانسه‌ و اسراییل‌ به‌ سر می‌برد هنگام‌ برگزاری‌ جلسات‌ سران‌ كشورهای‌ غیرمتعهد دیدگاه‌ مثبت‌ نهرو درباره‌ اسراییل‌ را به‌ كلی‌ تغییر داد و از او یك‌ چهره‌ مهم‌ ضدصهیونیست‌ ساخت. این‌ مقاله‌ تحول‌ مهم‌ و تاریخی‌ دیدگاه‌ نهرو نسبت‌ به‌ اسراییل‌ را بررسی‌ می‌كند.
به‌ دنبال‌ بروز اسلام‌گرایی‌ و تحولات‌ آرام‌ و گسترده‌ در ساختار سیاسی‌ دو كشور تركیه‌ و پاكستان‌ امید امریكا به‌ دو هم‌پیمان‌ خود در منطقه‌ كم‌رنگ‌ گردید و احتمال‌ رویكرد جدی‌ این‌ كشور به‌ استفاده‌ از هند در راستای‌ حمایت‌ از منافع‌ منطقه‌ای‌ اسراییل‌ قوت‌ گرفت. این‌ موضوع‌ به‌ اهمیت‌ مقاله‌ حاضر می‌افزاید.
●درآمد:
جواهر لعل‌ نهرو (۱۹۶۴-۱۸۸۹) فرزند موتی‌ لعل‌ نهرو، اولین‌ نخست‌ وزیر هند (پس‌ از استقلال) است‌ كه‌ خود و خاندانش‌ در طول‌ دوران‌ نهضت‌ آزادی‌ هند در قرن‌ بیستم، از رهبران‌ برجسته‌ مبارزه‌ بااستعمار بریتانیا بودند. آنها در راه‌ استقلال‌ هند بارها به‌ زندان‌ افتاده‌ و گهگاه‌ مورد ضرب‌ و شتم‌ قرار گرفتند.
نهرو با وجود برخی‌ اختلاف‌ نظرهای‌ اساسی‌ با مهاتما گاندی‌ درباره‌ مسایلی‌ نظیر دین‌ و سوسیالیسم‌ علاقه‌ و ارادت‌ بسیاری‌ به‌ گاندی‌ داشت‌ و به‌ ویژه‌ مبارزه‌ گاندی‌ با تعصبات‌ خشك‌ و تنگ‌ نظرانه‌ هندوهای‌ افراطیِ‌ ضدمسلمان‌ را ستایش‌ می‌كرد. گاندی‌ نیز توجه‌ خاصی‌ به‌ نهرو و خاندان‌ مبارز وی‌ داشت‌ و در عمل‌ هم‌ جواهر لعل‌ را به‌ عنوان‌ جانشین‌ خود برگزید. مردم‌ هند همواره‌ سوابق‌ خدمت‌ نهرو، پدر، مادر و همسرش‌ را به‌ نهضت‌ آزادی‌ هند پاس‌ داشته‌اند و بیش‌ از چهل‌ سال‌ پس‌ از استقلال‌ آن‌ كشور، با رای‌ قاطع‌ خود از نخست‌ وزیری‌ نهرو، دختر و نوه‌اش‌ (ایندیرا و راجیو گاندی) حمایت‌ كرده‌اند اگر چه‌ در برخی‌ مقاطع، این‌ حمایت‌ نسبت‌ به‌ ایندیرا و راجیو جلوه‌ای‌ كمرنگ‌ می‌یافت، اما به‌ زودی‌ و در انتخابات‌ بعدی‌ درخشش‌ خاصی‌ پیدا می‌كرد.
پرونده‌ سیاسی‌ نهرو و دخترش‌ (ایندیرا) را در دو عرصه‌ سیاست‌ داخلی‌ و خارجی، می‌توان‌ از جهات‌ گوناگون‌ بررسی‌ كرد. در این‌ میان، اگر در فصل‌ مربوط‌ به‌ مناسبات‌ سیاسی‌ این‌ خاندان‌ با صهیونیسم‌ دقیق‌ شویم، به‌ وضوح‌ در می‌یابیم‌ كه‌ خاندان‌ نهرو در طول‌ دوران‌ حكومت‌ خویش‌ بر هند، سنگی‌ در راه‌ پیشبرد اهداف‌ صهیونیزم‌ در هند بوده‌ و همواره‌ به‌ سوی‌ ستیز و چالش‌ فزاینده‌ با اسراییل‌ پیش‌ رفته‌اند.
در این‌ نوشتار توجه‌ شما را به‌ كارنامه‌ سیاسی‌ نهرو، بخش‌ مربوط‌ به‌ روابط‌ و مناسبات‌ وی‌ با اعراب‌ و اسراییل، جلب‌ می‌كنم:
جواهر لعل‌ نهرو، در ایام‌ تحصیل‌ در دانشگاه‌ كمبریج‌ انگلیس، دوست‌ و همكلاس‌ آبا اِبان‌ (وزیر امور خارجه‌ مشهور اسراییل) بود.۱ وی‌ در سال‌ ۱۹۳۹، كه‌ مقارن‌ با دوران‌ اوج‌ یهودستیزی‌ هیتلر در اروپا بود، با حییم‌ وایزمن‌ (رهبر مشهور صهیونیست‌ها و نخستین‌ رییس‌ جمهور اسراییل) دیدار و گفت‌وگو كرد۲ و در ژوییه‌ همان‌ سال‌ (دو ماه‌ پیش‌ از شروع‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم) به‌ حزب‌ كنگره‌ --- كه‌ رهبری‌ مبارزه‌ ملی‌ و ضد استعماری‌ هند را بر ضد استعمار بریتانیا به‌ عهده‌ داشت‌ - پیشنهاد كرد كه‌ هندوستان‌ را ملجا و پناهگاه‌ یهودیان‌ اروپا قراردهد، ولی‌ كمیته‌ اجرایی‌ كنگره‌ از قبول‌ این‌ پیشنهاد امتناع‌ كرد و زمانی‌ كه‌ شخصیت‌ مشهور و مبارز هندی، (سوباته‌ چندرا بوس)، در نامه‌ای‌ به‌ نهرو به‌ این‌ امر اعتراض‌ نمود وی‌ در توجیه‌ مقام‌ خود گفت‌ كه‌ تصمیم‌ داشته‌ هند از فرصت‌ جنگ‌ جهانی‌ بهره‌ گیرد و با پناه‌ دادن‌ به‌ یهودیان، بر گروهی‌ از بهترین‌ تكنیسین‌ها و كارشناسان‌ فنی‌ (یهودی) اروپا دست‌ یابد.۳
درنامه‌ای‌ هم‌ كه‌ نهرو در ۲۹ مه‌ ۱۹۳۳ از زندان‌ به‌ دخترش‌ ایندیرا نوشته‌ و در آن‌ وضعیت‌ فلسطین‌ در دهه‌های‌ ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ را تحلیل‌ كرده‌ است، هر چند به‌ طور ضمنی‌ و تلویحی، به‌ نقش‌ استعمار بریتانیا در كاشتن‌ صهیونیست‌ها به‌ عنوان‌ «محافظ‌ راه‌ هند» در فلسطین‌ و همكاری‌ یهودیان‌ مهاجر با استعمار بریتانیا، در به‌ عقب‌ انداختن‌ آزادی‌ مردم‌ بومی‌ آن‌ سرزمین‌ اشاره‌ دارد، اما در مجموع، از تصریح‌ به‌ ماهیت‌ استعماری‌ جنبش‌ صهیونیسم‌ و محكوم‌ كردن‌ جدی‌ آن‌ خودداری‌ كرده‌ و به‌ اصطلاح‌ «یكی‌ به‌ نعل‌ و یكی‌ به‌ میخ، زده‌ است».۴
نهرو در اوایل‌ دوران‌ نخست‌ وزیری‌ خویش، به‌ موجودیت‌ اسراییل‌ صحه‌ گذاشت‌ (۱۷ سپتامبر ۱۹۵۰)۵ و با این‌ كار، خواسته‌ یا ناخواسته، بنایی‌ كج‌ را بنیان‌ كج‌ گذاشت؛ هر چند كه‌ وی‌ تاكید كرد این‌ اعتراف، به‌ معنای‌ نفی‌ وجود اختلاف‌ نظر بین‌ هند و اسراییل، در بسیاری‌ از امور از جمله‌ مساله‌ قدس‌ و مرزهای‌ اسراییل‌ نیست.۶ جالب‌ آن‌ كه‌ پس‌ از نهرو این‌ اختلاف‌نظرها به‌ مرور برطرف‌ شد، اما بدعتی‌ كه‌ او نهاده‌ بود پا برجا ماند و تقویت‌ گردید.
در پی‌ اقدام‌ نهرو در به‌ رسمیت‌شناختن‌ اسراییل، كنسولگری‌ این‌ كشور در بمبئی‌ گشایش‌ یافت‌ و شروع‌ به‌ كار كرد. اگرچه، نهرو و دخترش‌ (ایندیرا) تا آخر عمر، به‌ بهانه‌های‌ مختلف‌ از مبادله‌ سفیر با اسراییل‌ طفره‌ رفتند و در این‌ مدت، سفارت‌ انگلیس‌ در تل‌آویو، به‌ امور هندی‌های‌ مقیم‌ اسراییل‌ رسیدگی‌ می‌كرد. ناگفته‌ نماند كه‌ مسلمانان‌ هند نقش‌ مهمی‌ در جلوگیری‌ از گسترش‌ روابط‌ آن‌ كشور با اسراییل‌ داشتند.
اعتراف‌ نهرو به‌ موجودیت‌ اسراییل، هر چند خواسته‌ صهیونیست‌ها را آن‌ گونه‌ كه‌ انتظار داشتند برآورده‌ نكرد اما از آن‌ جا كه‌ گام‌ مثبتی‌ به‌ سوی‌ هدف‌ آنها كه‌ نفوذ و سلطه‌ بر هند بود، به‌ شمار می‌رفت، و باعث‌ تقدیر و تشكر آنان‌ را گردید. و دكتر امانوئل‌ اولسفانجر، دوست‌ یهودی‌ نهرو، در نامه‌ای‌ كه‌ روز ۱۸ سپتامبر ۱۹۵۰ با عنوان‌ «پاندیت‌ عزیزم!» به‌ نهرو نوشت، این‌ عمل‌ را در حكم‌ هدیه‌ای‌ شمرد كه‌ وی‌ در روز عید یهودیان‌ (روز كفاره) به‌ آنان‌ داده‌ است.۷
گام‌ دیگر نهرو به‌ نفع‌ اسراییل، در كنفرانس‌ باندونگ‌ (آوریل‌ ۱۹۵۵) برداشته‌ شد. در این‌ كنفرانس‌ اونو، نخست‌ وزیر برمه، با تحریك‌ صهیونیست‌ها، پیشنهاد كرد كه‌ از اسراییل‌ هم‌ برای‌ شركت‌ در جمع‌ سران‌ كشورهای‌ غیر متعهد كه‌ در كنفرانس‌ حاضر بودند دعوت‌ شود، نهرو نیز از پیشنهاد وی‌ حمایت‌ كرد؛ اما این‌ پیشنهاد، با رای‌ مخالف‌ شخصیت‌های‌ سیاسی‌ عرب‌ و مسلمان‌ حاضر دركنفرانس‌ رد شد۸ و كنفرانس‌ در قطعنامه‌ صادره‌ تصریح‌ كرد:
«با توجه‌ به‌ بحران‌ خاورمیانه‌ ناشی‌ از وضع‌ فلسطین‌ و خطری‌ كه‌ این‌ بحران‌ برای‌ صلح‌ جهانی‌ دارد، كنفرانس‌ كشورهای‌ آسیایی‌ و آفریقایی‌ حمایت‌ خود را از حقوق‌ خلق‌ عرب‌ فلسطین‌ اعلام‌ می‌دارد و خواستار قطعنامه‌های‌ سازمان‌ ملل‌ متحد درباره‌ فلسطین‌ و نیز جست‌وجوی‌ راه‌حل‌ مسالمت‌آمیزی‌ برای‌ مساله‌ فلسطین‌ است.»۹●كنفرانس‌ باندونگ؛ سرآغاز جدایی‌ نهرو از صهیونیسم‌
دفاع‌ جدی‌ نهرو از عبدالناصر در جریان‌ درگیری‌ شدید مصر با قوای‌ متجاوز انگلیس، فرانسه‌ و اسراییل‌ بر سر ملی‌ كردن‌ كانال‌ سوئز در ۱۹۵۶ میلادی‌ و نیز استمداد نهرو از ناصر برای‌ حل‌ مناقشات‌ مرزی‌ هند و چین‌ در ۱۹۶۲، سرفصل‌های‌ جدیدی‌ هستند كه‌ با كنفرانس‌ باندونگ، در كارنامه‌ سیاسی‌ نهرو آغاز می‌شود.
ژاك‌ پیرن، استاد تاریخ‌ دانشگاه‌های‌ بلژیك‌ و سوییس، با اشاره‌ به‌ شخصیت‌ ممتاز و جهانی‌ نهرو می‌نویسد:
«ایده‌آلیسم‌ و صلح‌طلبی‌ نهرو كه‌ از الهامات‌ نژادی‌ و تربیتی‌ او سرچشمه‌ می‌گیرد، در كنار تعلیم‌ و تربیت‌ غربی‌ كه‌ وی‌ را از تعصبات‌ مذهبی‌ به‌ دور داشته، سبب‌ گردید كه‌ نهرو نه‌ در اردوگاه‌ مدنیت‌های‌ انفرادی‌ اتحادیه‌ آتلانتیك‌ وارد شود و نه‌ به‌ سوی‌ بلوك‌ شرقی‌ بگراید. روی‌ این‌ اصل، شخصیت‌ ممتاز و بین‌ المللی‌ برای‌ خود فراهم‌ آورد و توانست‌ در دولت‌های‌ مشترك‌ المنافع، مقامی‌ احراز كند كه‌ از او به‌ عنوان‌ مشاور در امور و سیاست‌ آسیایی‌ تبعیت‌ نمایند. اما پس‌ از كنفرانس‌ باندونگ، روز به‌ روز از غربی‌ها فاصله‌ گرفت‌ و حتی‌ با وجود سیاست‌ عمومی‌ انگلستان، در كنار دولت‌های‌ مسلمان، به‌ ویژه‌ مصر صف‌آرایی‌ كرد.»۱۰
محمد حسنین‌ هیكل، نویسنده‌ و سیاستمدار مشهورمصری‌ نیز كه‌ وزیر اطلاعات‌ عبدالناصر و منشی‌ مخصوص‌ وی‌ بوده‌ است، نظری‌ مشابه‌ ژاك‌ پیرن‌ دارد و كنفرانس‌ باندونگ‌ را نقطه‌ عطفی‌ در آشنایی‌ نهرو با ماهیت‌ مساله‌ اعراب‌ و اسراییل‌ می‌داند.
هیكل، كه‌ ازنزدیك‌ شاهد تماس‌ها و گفت‌وگوهای‌ ناصر با سران‌ شرق‌ و غرب‌ بوده، فصلی‌ مبسوط‌ از كتاب‌ خواندنی‌ خود «عبدالناصر و العالَم» را با عنوان‌ «عبدالناصر و نهرو؛ روح‌ الشرق» به‌ مناسبات‌ این‌ دو اختصاص‌ داده‌ است. وی‌ می‌نویسد:
«زمانی‌ كه‌ جمال‌ عبدالناصر و نهرو برای‌ نخستین‌ بار در ۱۵ فوریه‌ ۱۹۵۵ طی‌ دیدار رسمی‌ سه‌ روزه‌ نهرو از قاهره‌ با هم‌ دیدار كردند، بر یكدیگر اثری‌ عمیق‌ و ژرف‌ گذاشتند: عبدالناصر، قامتی‌ تنومند و قوی‌ داشت‌ و مرد عمل‌ بود؛ و نهرو با اندامی‌ لاغر و نحیف‌ مرد فكر و اندیشه‌ به‌ نظر می‌رسید... . احساس‌ نهرو نسبت‌ به‌ ناصر، مانند احساس‌ پدری‌ نسبت‌ به‌ فرزند خویش‌ است‌ او مانند هر پدری‌ از جرات‌ و شجاعت‌ فرزند خویش‌ در شگفت‌ بود هر چند كه‌ از آن‌ بیم‌ و هراسی‌ هم‌ داشت. نهرو به‌ قدرت‌ عملی‌ و بُرش‌ عبدالناصر افتخار می‌كرد و بدان‌ غبطه‌ می‌خورد.»۱۱
جواهر نخستین‌ بار در یك‌ دیدار رسمی‌ از قاهره‌ (۱۵ فوریهٔ‌ ۱۹۵۵) با ناصر ملاقات‌ كرد و سپس‌ این‌ دیدار در كنفرانس‌ باندونگ‌ (اندونزی، آوریل‌ ۱۹۵۵) تكرار گردید. از آن‌ پس، هرگاه‌ نهرو عازم‌ اروپا یا امریكا می‌شد، بین‌ راه‌ به‌ قاهره‌ سری‌ می‌زد و زمانی‌ هم‌ كه‌ فرصت‌ دیدار از آن‌ شهر را نداشت‌ هواپیمای‌ وی‌ ساعتی‌ در فرودگاه‌ قاهره‌ توقف‌ می‌نمود و در آن‌ مدت‌ او با ناصر دیدار و گفت‌وگو می‌كرد.۱۲ ناصر هم‌ دیدار نهرو را بی‌بازدید نگذاشت‌ و در سخنرانی‌ كه‌ جواهر لعل، بهار ۱۹۶۰ در میدان‌ رانجیلاه‌ دهلی‌ ایراد كرد و در آن‌ حدود ۴۰۰ هزار تن‌ زن، مرد، كودك، پیر و جوان‌ گرد آمده‌ بودند، حضور یافت.۱۳
هیكل‌ معتقد است‌ كه‌ آشنایی‌ و ارتباط‌ نهرو با ناصر، در شناخت‌ دقیق‌ او از ماهیت‌ استعماری‌ اسراییل، و صبغه‌ ضد استعماری‌ و حق‌طلبانه‌ مبارزات‌ اعراب‌ با رژیم‌ صهیونیستی، موثر بوده‌ و ریشه‌ حمایت‌ هند از مصر در جریان‌ حمله‌ مشترك‌ نیروهای‌ انگلیس، فرانسه‌ و اسراییل‌ به‌ كانال‌ سوئز (۱۹۵۶) را باید در همین‌ نكته‌ جست‌وجو كرد. به‌ گفته‌ او، نهرو برای‌ نخستین‌بار در كنفرانس‌ باندونگ‌ با حقیقت‌ امر درگیری‌ اعراب‌ و اسراییل‌ آشنا شد. صهیونیست‌ها دركنفرانس‌ مزبور ابتدا وزیر برمه‌ (اونو) را موافق‌ خود كرده‌ بودند و سعی‌ داشتند نهرو را نیز به‌ سمت‌ خود بكشند. نهرو نیز با حضور اسراییلی‌ها در كنفرانس‌ موافق‌ بود، وی‌ در آن‌ زمان‌ از مشكل‌ حقیقی‌ فلسطینی‌ها و نقش‌ استعماری‌ صهیونیسم‌ بی‌خبر بود، او از سهم‌ مشترك‌ فلاسفه‌ و اندیشمندان‌ یهود و عرب‌ در دوران‌ شكوفایی‌ تمدن‌ اسلامی‌ سخن‌ می‌گفت‌ و مدارا و همزیستی‌ مسالمت‌ آمیز اعراب‌ با اسراییل‌ را تداوم‌ همان‌ خط‌ می‌دانست؛ به‌ همین‌ منظور وجود یك‌ میلیون‌ پناهنده‌ فلسطینی‌ نیز برای‌ او مشكل‌ چندانی‌ تلقی‌ نمی‌شد؛ همان‌گونه‌ كه‌ تقسیم‌ و تجزیه‌ خود شبه‌ قاره‌ به‌ هند و پاكستان‌ شرقی‌ و غربی، حدود ۱۶ میلیون‌ پناهنده‌ در دو كشور باقی‌ گذارد. به‌ همین‌ دلیل‌ نهرو عقیده‌ داشت‌ كه‌ باید اسراییل‌ را به‌ عنوان‌ یك‌ «واقعیت‌ موجود» شناخت‌ و نمایندگان‌ آن‌ دولت‌ را به‌ جلسات‌ كنفرانس‌ دعوت‌ نمود تا از راه‌ ایجاد تماس‌ و گفت‌وگو بین‌ طرفین‌ به‌ حل‌ مساله‌ نزدیك‌ شوند...
اما زمانی‌ كه‌ به‌ ریشه‌ واقعی‌ نزاع‌ اعراب‌ و اسراییل‌ پی‌ برد و مسایل‌ را خوب‌ دریافت، در جلسات‌ «كمیسیون‌ سیاسی» كنفرانس‌ آشكارا نظریات‌ اعراب‌ را بر لزوم‌ عدم‌ قبول‌ اسراییل‌ مطرح‌ كرد؛ درهای‌ كنفرانس‌ را به‌ روی‌ اسراییلی‌ها بست‌ و از آن‌ پس‌ به‌ حمایت‌ و تایید كامل‌ اعراب‌ پرداخت.۱۴
●دفاع‌ نهرو از عبدالناصر در جنگ‌ سوئز
۲۶ ژوئیه‌ ۱۹۵۶، جمال‌ عبدالناصر، با نطقی‌ پرشور در اجتماع‌ پرشكوه‌ مردم‌ مصر در اسكندریه، تصمیم‌ قاطع‌ خویش‌ را برای‌ «ملی‌ كردن‌ كانال‌ سوئز» و قطع‌ دست‌ استعمار بریتانیا از منطقه‌ اعلام‌ كرد، و این‌ در حالی‌ بود كه‌ كمك‌ مصر به‌ انقلاب‌ ضداستعماری‌ الجزایر، به‌ شدت‌ فرانسه‌ را خشمگین‌ كرده‌ بود. همچنین‌ اسراییل‌ از گسترش‌ روز افزون‌ قدرت‌ عبدالناصر، كه‌ جهان‌ عرب‌ را در برابر دولت‌ صهیونیستی‌ متحد می‌كرد، بیمناك‌ بود. همزمانی‌ این‌ سه‌ مساله، روابط‌ ناصر با كشورهای‌ ذی‌نفع‌ در منطقه‌ ( انگلیس، فرانسه‌ و اسراییل) را به‌ سرعت‌ تیره‌ كرد. به‌ گونه‌ای‌ كه‌ سیر فزاینده‌ درگیری‌ها، به‌ حمله‌ نظامی‌ اسراییل‌ به‌ كانال‌ سوئز و در پی‌ آن، تجاوز قوای‌ انگلیس‌ و فرانسه‌ به‌ خاك‌ مصر انجامید.۱۵ در جریان‌ كشاكش‌ مزبور، از سوی‌ برخی‌ كشورها پیشنهاد شد كه‌ اداره‌ كانال‌ سوئز زیر نظر یك‌ سازمان‌ بین‌ المللی‌ قرار گیرد؛ ولی‌ هند مانند شوروی، اندونزی‌ و سیلان‌ خواستار حاكمیت‌ مصر بر كانال‌ سوئز و قطع‌ دخالت‌ بیگانگان‌ شد.۱۶ در ادامه‌ درگیری‌ هم‌ كه‌ خاك‌ مصر بشدت‌ مورد حمله‌ مشترك‌ نیروهای‌ انگلیس، فرانسه‌ و اسراییل‌ قرار گرفت، نهرو به‌ حمایت‌ جدی‌ از ناصر برخاست‌ و حتی‌ آنتونی‌ ایدن، نخست‌ وزیر انگلیس‌ را تهدید كرد كه‌ در صورت‌ ادامه‌ تجاوز انگلستان، هند را از جرگه‌ كشورهای‌ مشترك‌ المنافع‌ بیرون‌ خواهد برد. زمانی‌ هم‌ كه‌ با فشار امریكا و روسیه، دولت‌های‌ سه‌ گانه‌ مهاجم‌ ناچار شدند قوای‌ خود را از خاك‌ مصر بیرون‌ ببرند، نهرو از این‌ امر اظهار خوشوقتی‌ كرد.
محمد حسنین‌ هیكل، در كتاب‌ یادشده، نامه‌های‌ دوستانه‌ و صمیمانه‌ نهرو به‌ ناصر در زمان‌ جنگ‌ سوئز را آورده‌ است. از این‌ نامه‌ها به‌ روشنی‌ برمی‌آید كه‌ نهرو همه‌ جا، با دعوت‌ ناصر به‌ خویشتن‌ داری‌ و پرهیز از تندروی‌ و خشونت‌ و اصرار بر حل‌ غائله‌ از راه‌ مذاكرات‌ سیاسی‌ با حریف، حق‌ مصر بر حاكمیت‌ كانال‌ سوتز را به‌ رسمیت‌ شناخته‌ و ضمن‌ محكوم‌ ساختن‌ تجاوز به‌ مصر، از اقدام‌ ناصر حمایت‌ كرده‌ است.۱۷ به‌ عنوان‌ نمونه، در اول‌ نوامبر ۱۹۵۶ كه‌ قوای‌ مشترك‌ انگلیس‌ و فرانسه، به‌ دنبال‌ تجاوز ارتش‌ اسراییل، مصر را هدف‌ حمله‌ نظامی‌ قرار داده‌ بودند، به‌ ناصر می‌نویسد:
«نیازی‌ نیست‌ كه‌ ناراحتی‌ عمیق‌ خویش‌ را از حوادث‌ و رویدادهای‌ اخیر اظهار كنم. اقدام‌ كینه‌توزانه‌ اسراییل‌ (در حمله‌ به‌ كانال‌ سوئز) حركتی‌ ناروا بوده‌ و باید محكوم‌ شود، اما بدتر از آن، اولتیماتوم‌ دولت‌های‌ انگلیس‌ و فرانسه‌ به‌ مصر [ مبنی‌ بر لزوم‌ عقب‌ نشینی‌ ارتش‌ مصر از حدود كانال‌ و پرهیز از جنگ‌ با اسراییل] و اقدام‌ بعدی‌ خود آنها به‌ جنگ‌ با مصر است...»تمام‌ احساسات‌ و عواطف‌ ما به‌ نفع‌ شماست‌ و من‌ تاكید می‌كنم‌ كه‌ دولت‌های‌ آسیا و آفریقا، و دولت‌های‌ بسیار دیگر حتی‌ در اروپا و امریكا، بفهمند كه‌ كینه‌ ننگینی‌ بر ضد مصر جریان‌ دارد و آزادی‌ كشوری‌ كه‌ به‌ تازگی‌ از چنگ‌ استعمار رسته‌ به‌ خطر افتاده‌ است. این‌ امر، چرخ‌ تاریخ‌ را به‌ عقب‌ باز می‌گرداند و این‌ چیزی‌ نیست‌ كه‌ هیچ‌یك‌ از ما توان‌ تحمل‌ آن‌ را داشته‌ باشد. آینده‌ سازمان‌ ملل‌ تهدید می‌شود و بی‌تردید دولت‌هایی‌ كه‌ در كنفرانس‌ باندونگ‌ شركت‌ داشته‌اند در این‌ مساله‌ مسوولیت‌ سنگینی‌ بر دوش‌ دارند.
من‌ نظریاتم‌ را با بیانی‌ قاطع‌ به‌ ایدن‌ --- نخست‌ وزیر انگلیس--، آیزنهاور --- رییس‌جمهور امریكا--- و تیتو --- رییس‌ جمهور یوگسلاوی‌ --- اعلام‌ كرده‌ و از آنان‌ خواسته‌ام‌ كه‌ نفوذ خود را برای‌ حل‌ غائله‌ به‌ كار گیرند؛ همچنان‌كه‌ با مسكو، رانگون، كلمبو و كراچی‌ نیز تماس‌ گرفته‌ام.۱۸
روابط‌ گرم‌ نهرو با ناصر تا آنجا اوج‌ گرفت‌ كه‌ ۶ سال‌ پس‌ از بحران‌ سوئز، زمانی‌ كه‌ چین‌ كمونیست‌ به‌ طور غافلگیرانه‌ و غیرمنتظره‌ به‌ شمال‌ هند حمله‌ برد، نهرو دست‌ امریكا و روسیه‌ را برای‌ پا درمیانی‌ پس‌ زد و برای‌ حل‌ این‌ معضل‌ فقط‌ به‌ ناصر متوسل‌ شد. همچنین‌ در سپتامبر ۱۹۶۰ و در جریان‌ سفر ناصر به‌ نیویورك‌ برای‌ شركت‌ در پانزدهمین‌ اجلاس‌ سازمان‌ ملل، نهرو به‌ همراه‌ ناصر و دیگر رهبران‌ جنبش‌ عدم‌ تعهد (تیتو، قوام‌ نكرومه‌ و سوكارنو) بیانیه‌ای‌ را امضا كرد كه‌ در آن‌ از سران‌ دو قدرت‌ بزرگ‌ جهانی‌ --- شوروی‌ و ایالات‌ متحده‌ --- خواسته‌ شده‌ بود به‌ منظور تامین‌ صلح‌ جهانی‌ با یكدیگر ملاقات‌ كرده‌ و مسائل‌ جهانی‌ را با عقل‌ و درایت‌ حل‌ نمایند.۱۹
●موضع‌ ناصر، در كشاكش‌ هند و چین‌
به‌ نوشته‌ حسنین‌ هیكل‌ در حملهٔ‌ غافلگیرانه‌ چین‌ به‌ شمال‌ هند (اكتبر ۱۹۶۲)، نهرو كه‌ به‌ شدت‌ غافلگیر شده‌ بود، عبدالناصر را یگانه‌ شخصیتی‌ دید كه‌ به‌ عنوان‌ یكی‌ از سران‌ مهم‌ دولت‌های‌ غیر متعهد و نیز دوست‌ چوئن‌ لای‌ (رهبر جمهوری‌ خلق‌ چین) می‌تواند حامی‌ هند باشد و واسطه‌ ختم‌ این‌ نزاع‌ گردد. به‌ همین‌ سبب، نهرو به‌ جای‌ استمداد از امریكا و روسیه‌ كه‌ در كمك‌ گرفتن‌ از هر یك‌ محذوری‌ داشت‌ و به‌ ویژه‌ توسل‌ به‌ امریكا، وجهه‌ مستقل‌ و غیر متعهدانه‌ نهرو را مخدوش‌ می‌كرد، از عبدالناصر درخواست‌ كمك‌ كرد. اما ناصر، از اتخاذ موضع‌ تند نسبت‌ به‌ چین‌ و دفاع‌ یكجانبه‌ از هند امتناع‌ كرد و به‌ نهرو گفت:
«لازم‌ است‌ من‌ درهای‌ تماس‌ و گفت‌وگو با طرفین‌ نزاع‌ را باز نگه‌ دارم‌ تا بتوانم‌ به‌ كار وساطت‌ و میانجی‌گری‌ بپردازم»، و نهرو نیز به‌ ناچار این‌ امر را پذیرفت. ولی‌ عناصر دست‌ راستی‌ و نیز دست‌ چپی‌ هند كه‌ در پی‌ ضربه‌ زدن‌ به‌ نهرو بوده‌ و از عدم‌ استمداد وی‌ از امریكا و روسیه‌ ناراحت‌ بودند، فرصت‌ را غنیمت‌ شمرده‌ و با طرح‌ این‌ سوال‌ و اشكال‌ كه‌ در این‌ بحبوحه‌ «دولت‌های‌ غیر متعهد، چه‌ كاری‌ به‌ نفع‌ تو و برای‌ تو انجام‌ داده‌اند؟» هجوم‌ تبلیغاتی‌ شدیدی‌ را در پارلمان‌ و مطبوعات‌ هند بر ضد مصر و عبدالناصر و همچنین‌ مناسبات‌ دوستانه‌ نهرو با ناصر به‌ راه‌ انداختند. زمانی‌ كه‌ نهرو در پارلمان‌ گفت:
«دوست‌ ما، عبدالناصر، ما را كمك‌ می‌كند»، یكی‌ از نمایندگان‌ برخاست‌ و گفت: «بله، او با سكوت‌ خویش، ما را كمك‌ می‌كند.» با این‌ وجود، نهرو در پارلمان‌ از عبدالناصر دفاع‌ كرد و به‌ وسیله‌ سفیر مصر در هند به‌ ناصر پیام‌ داد به‌ این‌ حملات‌ اعتنایی‌ نكند؛ چرا كه‌ او ظرف‌ یك‌ هفته‌ آنها را مهار خواهد كرد.
روزنامه‌های‌ هند به‌ عیب‌ جویی‌ و انتقاد از ناصر پرداختند. نهرو در نامه‌ای‌ كه‌ برای‌ ناصر نوشت‌ توضیح‌ داد كه‌ زمام‌ تمام‌ مطبوعات‌ هند، به‌ دست‌ تجار بزرگ‌ و عناصر راست‌ گرا قرار دارد و افزود كه‌ وی‌ اهمیتی‌ به‌ آنها نمی‌دهد:
«كاش‌ می‌توانستم‌ همه‌ آنها را تعطیل‌ كنم.» نهرو از سفیر مصر خواست‌ كه‌ حملات‌ اعضای‌ پارلمان‌ به‌ ناصر را نادیده‌ بگیرد؛ «كه‌ آنها هدفی‌ جز آن‌ كه‌ تاتا --- سرمایه‌دار بزرگ‌ هند -- یك‌ پرس‌ غذای‌ لذیذ برایشان‌ بفرستد، ندارند!»۲۰
●نهرو، مصر را به‌ اسراییل‌ نمی‌فروشد!
همزمان‌ با این‌ حملات، در جریان‌ درگیری‌ هند با چین، اسراییلی‌ها با سازمان‌ اطلاعات‌ و جاسوسی‌ هند تماس‌ گرفته‌ و هندی‌ها را متقاعد كردند كه‌ بهترین‌ راه‌ دفاع‌ از مناطق‌ كوهستانی‌ هند در برابر حملات‌ چین، ایجاد شهرك‌های‌ زراعی‌ شبه‌ نظامی‌ از سنخ‌ شهرك‌های‌ صهیونیست‌ نشین‌ فلسطین‌ است‌ و پیاده‌ كردن‌ این‌ طرح‌ نیز نیاز به‌ كارشناسان‌ اسراییلی‌ دارد كه‌ با آمدن‌ به‌ هند نحوه‌ اجرای‌ آن‌ را تعلیم‌ و آموزش‌ خواهند داد.
این‌ طرح‌ درست‌ در زمانی‌ كه‌ عبدالناصر به‌ سود هند فعالیت‌ می‌كرد مورد اجرا قرار گرفته‌ بود و به‌ همین‌ دلیل‌ عبدالناصر ناگزیر شد توجه‌ نهرو را به‌ جلوگیری‌ از آن‌ معطوف‌ سازد؛ در نتیجه‌ نهرو به‌ سرعت‌ جلوی‌ آن‌ را گرفت. حادثه‌ دیگر زمانی‌ رخ‌ داد كه‌ اسراییلی‌ها نوعی‌ مسلسل‌ اسراییلی‌ شبیه‌ «یوزی» را به‌ هندی‌ها عرضه‌ كرده‌ و پاره‌ای‌ از نظامیان‌ هندی‌ متقاعد شده‌ بودند كه‌ این‌ اسلحه‌ مناسب‌ و سبكی‌ است‌ كه‌ می‌تواند برای‌ مشق‌ها و مانورهای‌ كوهستانی‌ مورد استفاده‌ ارتش‌ هند قرار گیرد یك‌ بار دیگر نیز ناصر مجبور گردید پیرامون‌ ارتباط‌ افسران‌ ارتش‌ هند با اسراییلی‌ها به‌ نهرو تذكر دهد. نهرو به‌ این‌ روابط‌ خاتمه‌ داد و برای‌ عبدالناصر نوشت:
«این‌ احمق‌ها می‌خواستند روی‌ یك‌ سری‌ محاسبات‌ واهی‌ قضیه‌ را بررسی‌ و تعقیب‌ كنند؛ ولی‌ این‌ امری‌ است‌ كه‌ نظر دهی‌ و تصمیم‌ گیری‌ درباره‌ آن‌ بر عهده‌ من‌ است.»۲۱
سرانجام‌ - به‌ گفته‌ هیكل‌ - سیاست‌ آرامی‌ كه‌ در آن‌ ماجرا ناصر به‌ سود نهرو در پیش‌ گرفت، منجر به‌ تشكیل‌ كنگرهٔ‌ كلمبو شد. كنگره‌ مزبور توانست‌ با قطعنامه‌های‌ مصوب‌ درگیری‌ هند و چین‌ را مهار كرده‌ و به‌ جنگ‌ پایان‌ دهد.
ناصر، با وجود حملات‌ ناجوانمردانه‌ صهیونیست‌ها و مخالفان‌ نهرو برای‌ نوع‌ موضعگیری‌ و برخورد خویش‌ توجیهاتی‌ داشت. به‌ ویژه‌ آن‌كه‌ هجوم‌ چین‌ به‌ هند نتوانسته‌ بود به‌ استقلال‌ و عدم‌ وابستگی‌ هند به‌ بلوك‌ چپ‌ و راست‌ پایان‌ دهد و این‌ برای‌ جنبش‌ عدم‌ تعهد كه‌ هنوز مثل‌ امروز از نفس‌ نیفتاده‌ بود --- یك‌ پیروزی‌ محسوب‌ می‌شد. گرچه‌ این‌ جنگ‌ آثار سوئی‌ بر روح‌ و روان‌ نهرو گذاشت‌ كه‌ به‌ زودی‌ او را از پای‌ درآورد (۲۷ مه‌ ۱۹۶۴).۲۲
موضع‌ منفی‌ نهرو در برابر دولت‌ اسراییل‌ (به‌ ویژه‌ در جنگ‌ سوئز)، خوشایند صهیونیسم‌ جهانی‌ نبود و ادامه‌ نسبی‌ این‌ روند در قالب‌ تعاملات‌ خاندان‌ نهرو (دخترش‌ ایندیرا و نوه‌اش‌ راجیو) با رژیم‌ تل‌ آویو، باعث‌ شد كه‌ صهیونیست‌ها كینه‌ این‌ خاندان‌ را به‌ دل‌ گیرند و علاوه‌ بر نزدیكی‌ روزافزون‌ با جناح‌ مخالف‌ نهرو (احزاب‌ افراطی‌ هندو)، به‌ نوعی‌ در ترور ایندیرا و راجیو گاندی‌ شركت‌ جویند، كه‌ شرح‌ آن‌ فرصت‌ و مجال‌ دیگری‌ می‌طلبد.
نهرو با وجود برخی‌ اختلاف‌ نظرهای‌ اساسی‌ با مهاتما گاندی‌ درباره‌ مسایلی‌ نظیر دین‌ و علاقه‌ و ارادت‌ بسیاری‌ به‌ گاندی‌ داشت‌ و به‌ ویژه‌ مبارزه‌ گاندی‌ با تعصبات‌ خشك‌ و تنگ‌ نظرانه‌ هندوهای‌ افراطیِ‌ ضدمسلمان‌ را ستایش‌ می‌كرد. گاندی‌ نیز توجه‌ خاصی‌ به‌ نهرو و خاندان‌ مبارز وی‌ داشت‌ و در عمل‌ هم‌ جواهر لعل‌ را به‌ عنوان‌ جانشین‌ خود برگزید.
خاندان‌ نهرو در طول‌ دوران‌ حكومت‌ خویش‌ بر هند، سنگی‌ در راه‌ پیشبرد اهداف‌ صهیونیزم‌ در هند بوده‌ و همواره‌ به‌ سوی‌ ستیز و چالش‌ فزاینده‌ با اسراییل‌ پیش‌ رفته‌اند.
نهرو در اوایل‌ دوران‌ نخست‌ وزیری‌ خویش، به‌ موجودیت‌ اسراییل‌ صحه‌ گذاشت‌ (۱۷ سپتامبر ۱۹۵۰) و با این‌ كار، خواسته‌ یا ناخواسته، بنایی‌ كج‌ را بنیان‌ كج‌ گذاشت؛
اعتراف‌ نهرو به‌ موجودیت‌ اسراییل، هر چند خواسته‌ صهیونیست‌ها را آن‌ گونه‌ كه‌ انتظار داشتند برآورده‌ نكرد اما از آن‌ جا كه‌ گام‌ مثبتی‌ به‌ سوی‌ هدف‌ آنها كه‌ نفوذ و سلطه‌ بر هند بود، به‌ شمار می‌رفت، و باعث‌ تقدیر و تشكر آنان‌ را گردید.
دفاع‌ جدی‌ نهرو از عبدالناصر در جریان‌ درگیری‌ شدید مصر با قوای‌ متجاوز انگلیس، فرانسه‌ و اسراییل‌ بر سر ملی‌ كردن‌ كانال‌ سوئز در ۱۹۵۶ میلادی‌ و نیز استمداد نهرو از ناصر برای‌ حل‌ مناقشات‌ مرزی‌ هند و چین‌ در ۱۹۶۲، سرفصل‌های‌ جدیدی‌ هستند كه‌ با كنفرانس‌ باندونگ، در كارنامه‌ سیاسی‌ نهرو آغاز می‌شود.
روابط‌ گرم‌ نهرو با ناصر تا آنجا اوج‌ گرفت‌ كه‌ ۶ سال‌ پس‌ از بحران‌ سوئز، زمانی‌ كه‌ چین‌ كمونیست‌ به‌ طور غافلگیرانه‌ و غیرمنتظره‌ به‌ شمال‌ هند حمله‌ برد، نهرو دست‌ امریكا و روسیه‌ را برای‌ پا درمیانی‌ پس‌ زد و برای‌ حل‌ این‌ معضل‌ فقط‌ به‌ ناصر متوسل‌ شد.
موضع‌ منفی‌ نهرو در برابر دولت‌ اسراییل‌ (به‌ ویژه‌ در جنگ‌ سوئز)، خوشایند صهیونیسم‌ جهانی‌ نبود و ادامه‌ نسبی‌ این‌ روند در قالب‌ تعاملات‌ خاندان‌ نهرو (دخترش‌ ایندیرا و نوه‌اش‌ راجیو) با رژیم‌ تل‌ آویو، باعث‌ شد كه‌ صهیونیست‌ها كینه‌ این‌ خاندان‌ را به‌ دل‌ گیرند و علاوه‌ بر نزدیكی‌ روزافزون‌ با جناح‌ مخالف‌ نهرو (احزاب‌ افراطی‌ هندو)، به‌ نوعی‌ در ترور ایندیرا و راجیو گاندی‌ شركت‌ جویند.
‌علی‌ ابوالحسنی‌ (منذر)
پی‌نوشتها:
۱- مجلهٔ‌ المجتمع، كویت، سال‌ ۲۷، ش‌ ۱۲۱۵، ص‌ ۲۰.
۲- همان.
۳- نشریه‌ انگلیسی‌ زبان‌ دون، كراچی، ۱۴ آوریل‌ ۱۹۶۸؛ یقین‌ انترناشنال، كراچی، ۲۲ سپتامبر۱۹۷۴.
۴- ر.ك، جواهر لعل‌ نهرو: نگاهی‌ به‌ تاریخ‌ جهان، ترجمه‌ محمود تفضلی‌ (چاپ‌ هفتم، موسسه‌ انتشارات‌ امیركبیر، تهران‌ ۱۳۶۱ ش) ۳/۱۴۷۲-۱۴۶۷.
در ص‌ ۱۴۷۰، بااشاره‌ به‌ كشمكش‌ اعراب‌ فلسطینی‌ با یهودیان‌ مهاجر می‌نویسد: «عرب‌ها اعلان‌ كردند كه‌ صهیونیسم‌ عامل‌ و همدست‌ استعمار بریتانیا است. رهبران‌ مسوول‌ صهیونیستها هم‌ همواره‌ به‌ انگلستان‌ یادآوری‌ می‌كردند كه‌ وجود یك‌ كانون‌ ملی‌ یهود در فلسطین‌ از نظر حفظ‌ راه‌ هند برای‌ بریتانیا اهمیت‌ و ارزش‌ فراوان‌ دارد، زیرا تمایلات‌ ملی‌ عربها را خنثی‌ می‌سازد.» سپس‌ به‌ كنایه‌ می‌افزاید: «می‌بینی‌ كه‌ چگونه‌ هند در سرزمین‌های‌ قدیم‌ هم‌ اثر می‌گذاشت!»
۵- استیتسمَن، دهلی، ۱۹ سپتامبر ۱۹۵۰. نیز ر.ك، محمدحامد: الحِلفُ‌ الدَّنس؛ التعاون‌ الهندی‌ الاسرائیلی‌ ضد العالم‌ الاسلامی، ترجمهٔ‌ م‌ - ا. صفا (موسسهٔ‌ الرسالهٔ، بیروت‌ ۱۴۰۰ ق‌ / ۱۹۸۰ م) صص‌ ۵۵ - ۵۸ و ص‌ ۱۹۳.
۶- ر.ك،Keesing Arohives: ۵۲-۰۵۹۱, p. ۴۷۹۰۱ A .
۷- برای‌ متن‌ نامه‌ اولسفانجر، ر.ك، محمد حامد: همان، ص‌ ۱۰۱.
۸- احمد قشیری: احادیث‌ و اسرار مع‌ الملوك‌ (بیروت‌ ۱۹۷۱) ص‌ ۱۰۴؛ میكاییل‌ بریتشار در «دولت‌های‌ جدید در آسیا»، بحث‌ سیاسی‌ (آكسفورد، یونیورسیتی‌ پرس، آكسفورد ۱۹۶۳، ص‌ ۱۳۳)؛ اودت‌ گیتار: باندونگ‌ و بیداری‌ ملل‌ استعمار شده، ترجمه‌ دكتر یوسف‌ رحیملو (انتشارات‌ نوبل، تبریز ۱۳۵۶ ش) ص‌ ۴۱.
۹- فایض.ا. سایق: استعمار صهیونیستی‌ در فلسطین، ترجمه‌ منوچهر غریب‌ (انتشارات‌ توس، مشهد، بی‌تا) ص‌ ۶۳.
۱۰- ژاك‌ پیرن: جریان‌های‌ بزرگ‌ تاریخ‌ معاصر، ترجمه‌ مهندس‌ رضا مشایخی‌ (چاپ‌ دوم، موسسه‌ انتشارات‌ امیركبیر، تهران‌ ۱۳۵۷ ش) ج‌ ۵: نهضت‌ استقلال‌ طلبی‌ آسیا و آفریقا، صص‌ -۱۲۸۴ ۱۲۸۵
۱۱- محمد حسنین‌ هیكل: الناصر و العالَم‌ (دارالنهار للنشر، بیروت‌ ۱۹۷۲) صص‌ -۳۸۴ ۳۸۵.
۱۲- همان: صص۳۸۹-۳۸۸.
۱۳- همان: ص‌ ۳۹۷.
۱۴- همان: ص‌ ۴۰۶. هنگام‌ مراجعت‌ ناصر از باندونگ، مردم‌ مصر از وی‌ استقبال‌ شایانی‌ به‌ عمل‌ آوردند كه‌ معنای‌ آن‌ تایید سیاست‌ عدم‌ وابستگی‌ به‌ ابرقدرت‌ها بود. روز ۲۷ آوریل‌ ۱۹۵۵ نیز در میدان‌ التحریر، كه‌ با طاق‌ نصرت‌های‌ بسیاری‌ آذین‌ شده‌ بود و شعارهایی‌ به‌ نفع‌ ناصر، نهرو و چوئن‌ لای‌ (رهبر چین) در بالای‌ آنها نصب‌ كرده‌ بودند، از ناصر استقبال‌ شد. (غلامرضا نجاتی: جنبش‌های‌ ملی‌ مصر از محمدعلی‌ تا جمال‌ عبدالناصر، شركت‌ سهامی‌ انتشار، تهران‌ ۱۳۵۱ ش، ص‌ ۱۴۰).
۱۵- برای‌ آشنایی‌ با تفصیل‌ ماجرا ر.ك، غلامرضا نجاتی، همان، فصل‌ «ملی‌ شدن‌ كانال‌ سوئز»، صص‌ ۱۸۴-۱۶۵.
۱۶- استیون‌ گرین: جانبداری؛ روابط‌ سری‌ امریكا و اسراییل، ترجمه‌ سهیل‌ روحانی‌ (چاپ‌ و نشر بنیاد، تهران‌ ۱۳۶۷ ش) ص‌ ۱۵۶.
۱۷- ر.ك، محمد حسنین‌ هیكل: همان، صص‌ -۳۸۹ ۳۹۵.
۱۸- همان: ص‌ ۳۹۴.
۱۹- غلامرضا نجاتی، همان، ص‌ ۱۶۳.
۲۰- محمد حسنین‌ هیكل: همان، صص‌ -۴۰۲ ۴۰۵.
۲۱- همان: صص‌ ۴۰۷-۴۰۶.
۲۲- همان: صص‌ ۴۰۹-۴۰۶.
منبع : ماهنامه زمانه