شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

بررسی پیشرفت علم در ایران


بررسی پیشرفت علم در ایران
از هر پنج نفر انسان، یکی مسلمان است. ولی در تحقیقات، مسلمانان آخرین هستند.
زمانی مسلمانان در دنیا در رأس قرار داشتند - اگر چه این به حدوداً هزار سال پیش بازمی گردد. زمانی که، در دوران قرون وسطی اروپا در چنگال کلیسا قرار داشت، دانشمندان اسلامی، آنهایی که وارثان دانش عصر عتیق بودند، دانش یونانی ها را دوباره کشف نموده، نگه داری کرده، ادامه و رشد دادند. از قرن نهم تا سیزدهم میلادی، علم در ممالک اسلام یک دوران شکوفایی را طی کرد. ولی ورق برگشت.
بین سال های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۳ بودجه پژوهشی - توسعه ای ۲۰ کشور از این کشورها فقط ۰‎/۳۴ درصد تولید ملی آنها بوده است (در مقایسه سرمایه گذاری متوسط دنیا برای این منظور ۲‎/۳۶ در صد بوده است).
تولیدات علمی: کشورهای عضو این گروه به طور متوسط تنها ۱۳ مقاله برای هر میلیون نفر جمعیت داشته اند. در سطح جهانی این رقم ۱۳۷ و در آمریکا ۶۶۶ است. از ۲۰۰هزار مقاله علمی منتشر شده در دنیا، نیمی از امریکا، یک سوم از کشورهای جامعه اروپا و هفت درصد از ژاپن بوده اند.
از میان ۱۸۰۰ دانشگاه از این گروه کشور ها فقط ۳۱۲ دانشگاه مقاله علمی داشته اند. ۲۶ دانشگاه در ترکیه و ۹ دانشگاه از ایران.
از ۲۸ کشور رده آخر تولیدکننده انتشارات علمی، ۱۴ کشور عضو این گروه هستند.
● جمعیت دانشگران در کشورهای اسلامی
تعداد دانشگران این کشورها:جمعیت دانشگران در کشورهای اسلامی ۵۰۰ نفر در هر میلیون است. (در ژاپن و سوئد این نسبت ۵۰۰۰ در میلیون نفر) است. در بین فقیرترین کشور های اسلامی، در جنوب صحرای آفریقا این رقم فقط ۲۰ در هر میلیون نفر جمعیت است.
تا به حال فقط دو نفر مسلمان برنده جایزه نوبل علمی بوده اند: عبدالسلام (در رشته فیزیک در ۱۹۷۹) و احمد زوایل (در رشته شیمی در ۱۹۹۹).
در برخی از این کشور ها پیشرفت هایی دیده می شوند: ترکیه تولید خود را طی ۱۰ سال گذشته ۱۰ برابر کرده است و تولید علمی در ایران حتی ۲۰ برابر شده است. در سال ۲۰۰۳ کشور ترکیه با شش هزار مقاله در صدر کشورهای اسلامی قرار داشت. همین طور در زمینه تعلیمات دانشگاهی بهبودهایی رخ داده اند: در سال ۲۰۰۴ در دانشگاه های پاکستان ۴۰۰ هزار دانشجو مشغول تحصیل بوده اند، تقریباً دو برابر سال ۲۰۰۱. اگر در سال ۱۹۷۹ تعداد دانشجویان ایران ۱۰۰ هزار نفر بوده اند، اکنون دو میلیون نفر شده اند. با تعجب، تعداد دختران بسیار زیادند: در سودان و در پاکستان نسبت آنها تقریباً برابر با پسران است، در ایران حتی تا ۷۰ درصد دانشجویان دختر هستند. اما در دانشگاه های مصر درصد دختران فقط ۳۵ درصد، در کویت ۶۷ درصد و در عربستان ۲۷ درصد است. اما برای اغلب آنها دانشگاه پایان راه است. بیشتر اوقات، آنها آزادی های اجتماعی برای استفاده از آنچه را که فرا گرفته اند، ندارند.
● علم به عنوان یک وسیله
در جوامع اسلامی رابطه ای مستقیم بین پیشرفت در علوم به عنوان زیرساخت رفاه دیده نمی شود. به عقیده فرقانی، رئیس مرکز پژوهشی المشکات در قاهره و نویسنده اصلی گزارش پیشرفت های انسانی مردم عرب، کشورهای خیلی ثروتمند کمترین نگرانی را دارند. آنها راحت روی ذخایر نفتی خود نشسته اند. آنها نیازی نمی بینند که خودشان به نوآوری بپردازند؛ چون به راحتی می شود آن را خرید. حتی فناوری های لازم را که مستقیماً به آنها نیاز دارند، مانند آنچه که برای تولید نفت لازم دارند، از بیرون از مناطق نفت خیز می خرند. در ایران و پاکستان مذهب در حکومت دخالت دارد. با وجود این در طی چند سال اخیر ایران تولید مقالات علمی خود را به طور قابل توجهی افزایش داده است. حتی در زمینه هایی که می توانند مسائل اخلاقی تلقی شوند، ایران در خاور میانه پیشرو بوده است: آنها از طریق تلقیح مصنوعی سلول های پایه، جنین تهیه کرده اند. در پاکستان، حکومت پرزیدنت مشرف سیستم آموزش عالی را نوسازی و تعداد زیادی دانشگاه های جدید تأسیس کرده است، دانشجویان را برای فراگیری دانش های نوین به خارج فرستاده و دانشمندان خارجی را استخدام کرده است.
در کشور های اسلامی از علوم به شکلی هدفمند استفاده می شود. در وهله اول قرار است که علوم کمک کنند تا آزادی از سلطه غرب تضمین شود. طبق نظر رضا منصوری، فیزیکدان ایرانی، اسلحه و نیز بویژه فناوری هسته ای رشته هایی هستند که کشورش در آنها پیشرفت های چشمگیری داشته است. اصولاً مخارج برای امور نظامی همه کشور های اسلامی چندین برابر هزینه هایی هستند که برای پژوهش علمی صرف می شوند. درصد آنچه که برای تسلیحات طی سال های ۲۰۰۳ -۱۹۹۶ اختصاص یافته، به طور متوسط در کویت ۷‎/۹۵ درصد، برای عربستان ،۱۰‎/۷۳ سودان ۲‎/۷۵ و ایران ۴‎/۰۱ در صد بوده است.
علم حتی باید در خدمت مذهب قرار گیرد. «همه دانستنی ها در قرآن وجود دارند. علم باید خود را با قرآن هماهنگ کند»، این را توماس آیش دانشگر علوم اسلامی در دانشگاه بوخوم آلمان می گوید. آیا اسلام با علوم سازگار نیست آیا به این ترتیب علم همیشه در اشتباه و بازنده نیست نهایتاً علم باید نوشته های قران را تأیید نماید. علم قرار نیست به دانش جدیدی منتهی شود، بلکه باید دانسته های موجود را حفظ کند. این دیدگاهی است که منصوری هم آن را تأیید می کند. به گفته او این باعث می شود که منابع راحت تر برای خرید کتاب های نو مصرف شوند تا برای تجهیزات آزمایشگاهی یا برای رایانه و انجام آزمایش ها.
در اسلام بین ایمان و علم فاصله مشخصی وجود ندارد. علوم سکولار مفهوم ندارند. طبق گفته منصوری اصطلاح علم با ریشه در عربی، که در زبان های منطقه به کار برده می شود، بیشتر به معنای درک مفاهیم دینی است. بعضی روشنفکران، مانند دانشمند ایرانی، سید حسین نصر، که در دانشگاه جورج واشنگتن تدریس می کند، به یک سنت واحد علمی اسلامی اعتقاد دارند. که نباید به عنوان فصلی در تاریخ علوم غربی دیده شود. دانشمندان اسلامی هیچوقت راه دکارت و نیوتن را نرفته اند. آنها دنیای مادی را به مشتی مواد و فرمول های مکانیک کاهش نداده اند. طبق نظر نصر، مسلمانان باور ندارند که بشود دنیای موجود را صرفاً با روش های تجربی درک کرد. به جای آن دانشمندان اسلامی فکر می کنند که برای درک کامل طبیعت باید برای اجزای آن هدف والایی دید. به عقیده نصر، در پی استیلای غرب، روش های علمی و تفکر غرب نیز به مسلمانان تحمیل شده، اما هیچ گاه به طور کامل پذیرفته و بومی نشده است. اصولاً اسلامی واحد وجود ندارد. هر کدام از کشور های اسلامی با بسیاری از مسائل اخلاقی- بیولوژیکی دیدگاه و برخوردهای خاص خود را دارند. عربستان سعودی با تولید گیاهان تغییر ژن یافته مشکلی ندارد، ولی تشخیص جنسیت جنین در شکم مادر، قبل از تولد بچه، ممنوع و مخالف خواست خداوند است. در پاکستان اهدا و پیوند اعضا ممنوع است. صحبت کردن در باره انفجار اولیه و تکامل بیولوژیکی از موضوعات حساس است. در مدارس مصر داروینیسم و تکامل آموزش داده می شود اما در سودان و عربستان ممنوع است. همان طور که تانر ادیس، فیزیکدان و نویسنده کتاب «توهم همدلی: علم ومذهب در اسلام»، در روزنامه نیویورک تایمز نوشته است، دیدگاه قرآن خلقت گرایی است. در نتیجه مشکل است دانشمند مسلمانی را بیابید که مدافع نظریه داروین باشد.
گاه گاه اتحاد و هماهنگی های عجیبی به وجود می آیند: در عین حال که بنیادگرایان اسلامی، غرب و مسیحیت را مردود می شناسند، اعتقادات خلقت گرایی مسیحیان بنیادگرا را به کار می گیرند. آدنان اکتر، نویسنده ترک، یک ناشر خستگی ناپذیر کتب درباره خلقت گرایی است. او بدون هرگونه درخواستی و به صورت رایگان، کتاب ۸۰۰ صفحه ای و گرانقیمت خود را با عنوان اطلس خلقت که در آن به نظریه داروین حمله می شود برای متفکرین و نویسنده های دنیا ارسال می کند. طبق گزارش مرکز حفاظت از قانون اساسی آلمان، ریشه های مطالب این کتاب را در افکار مسیحیان مدافع خلقت گرایی و بویژه در کارهای انستیتوی پژوهشی درباره خلقت (ICR) در ساندیگو در کالیفرنیا می یابیم. همینطور توماس آیش معتقد است که خلقت گرایی اسلامی بسیار تحت تأثیر افکار محیط های غیراسلامی قرار گرفته اند. شاید یک منشأ این تفکر، تحصیل کردگان مسلمان در خارج باشند.
علم روشی است که طی آن فرضیه ها بدون توجه به مرجعیت مذهبی و یا سیاسی مرتب و از نو بررسی و آزمون می شوند. امیرعلی هودبوی، فیزیکدان پاکستانی این مسأله را این طور جمع و جور می کند: «اگر روش های علمی کنار گذاشته شوند، دیگر مهم نیست که چه مقدار اعتبارات به بررسی های علمی تخصیص داده می شود. تحت این شرایط، روند پیشرفت علوم تنها یک نمایه سازی از علم است، صرفاً مانند جمع آوری شاپرک یا تمبر خواهد بود، ولی نه یک جریان خلاق پرسش و باز هم پرسش در باره فرضیاتی که باید مکرراً مورد آزمون قرار گیرند.»
بدین ترتیب هنوز باید منتظر ولتر اسلامی باشیم.
▪ منبع: اشپیگل
● نقد و بررسی
این مقاله را به چند دلیل به فارسی ترجمه کرده ایم:
نخست، لازم می دانیم که در این شرایط متشنج بین المللی، مردم ایران بدانند که دیگران- دوستان و یا دشمنان- درباره ما ایرانی ها - سایر مسلمانان جهان- درست، یا غلط، چگونه فکر می کنند. مقاله فوق بی شک تحت تأثیر جو حاکم، به بهانه تحقیق و توسعه هسته ای که اکنون در ایران صورت می گیرد و نیز با توجه خاص غرب به «تروریسم اسلامی» نوشته شده است. در این مقاله، نویسنده مسلماً ما ایرانیان را خطاب قرار نداده است، بلکه مردم خود یعنی آلمانی زبان ها را مدنظر داشته است. نویسنده احتمالاً سعی در اطلاع رسانی واقعی و علمی ننموده است، بلکه برای مشروعیت یافتن سیاست های عموماً خصمانه دولت های غرب علیه همه مسلمانان جهان نزد مردم خود این مقاله را نوشته است. با این حال، نویسنده این مقاله اشپیگل آنلاین معترف است که در دوره ای به طول چهار قرن اجداد ما در کشور های اسلامی خدمت بزرگی به علم و دانش بشر نموده اند. اما، ننوشته است که همه دانشی که در ممالک اسلامی جمع شده بود، از قرن ۱۰ میلادی به بعد به اروپا منتقل شد و اروپای بیدار شده توانست با کمک آن به یک جهش علمی - صنعتی پرشتاب دست یابد. نیز نگفته است، آنچه که در آن زمان از دانش ما را نبرده بودند، در دوران جدیدتر- دوران استعماری مستقیم - از حفاری ها یا کاوش های «شخصی» سیاحان و مستشرقین آنها در کتابخانه های خصوصی ما گرد آوری کرده و بردند.
به هر حال، خود ما هم که معمولاً شیفته بزرگ جلوه دادن گذشته مان هستیم، کمابیش معترف هستیم که در قرون پنج و یا شش هجری در جهان اسلام اتفاقاتی رخ دادند که طی آن این پویایی علمی میان اجداد ما گویا ناگهان به پایان رسید. ولی به زعم بعضی از ما، این سکون لااقل در ایران دیگر به پایان رسیده و اکنون سیر صعودی شروع شده است. دانشمندان ما قرار است طی فقط چند سال آینده در میان ۱۵ کشور اول جهان بدرخشند. اگر چنین باشد، نوشتن این سطور، لااقل به زبان فارسی و برای خوانندگان ایرانی بی مورد خواهد بود و شاید بهتر و مفید تر بود این گونه مطالب را به زبان های عربی، اردو، ... و یا ترکی می نوشتیم.
با این حال، باور ما براین است که فاصله واقعی و عملی کشور ما و همه کشورهای مانند ما، با چنین رؤیاهایی، هنوز بسیار زیاد است. خصوصاً که ما هنوز از آن دوران خواب رفتگی عبور نکرده ایم، یا لااقل هنوز کاملاً بیدار نشده ایم تا علل و عمق سقوط از دوران شکوفایی ۱۰ تا شش قرن پیش کشور های خود را درک کرده، علل واقعی به خواب رفتن اجدادمان و خواب ماندن طولانی نسل های بعدی را درک کنیم. شاید که همه یا بخشی از آن علل هنوز هم در ما، نسل امیدوار و خوش باور کنونی، باقی مانده است. در آنچه که اینجا و آنجا می خوانیم و می شنویم کماکان علل را در دیگران، مثلاً، مغولان و آخر سر، همین ورود ناجوانمردانه اروپائیان به میان مان، می بینیم. لحظه ای تعمق نمی کنیم که نکند ورود پی در پی و خانمانسوز این همه اجانب، در اثر همین خواب رفتگی اجداد و خواب زدگی نسل های نزدیک تر به ما باشد.
اکنون همگی باید بدانیم که بروز اغلب امراض در بدن ما، لزوماً در اثر موذی گری میکروب ها، انواع ویروس ها و یا حتی مواد سرطان زا به بدن ما نیست، بلکه ضعف درونی ما و نبود آنتی بادی های مربوطه عامل اصلی است. با رودررو شدن با غربیان حیله گر و همیشه فروشنده، عادت داده شده ایم که به جای فراگرفتن روش های تقویت بدن مان، خیلی راحت و ساده تر، سراغ آنتی بیوتیک های قوی برویم. این فقط در مورد داروها صادق نیست، زیرا نه تنها مصرف سرانه دارو در کشورمان بسیار بیش از کشورهای تولید کننده و فروشنده این داروها است، بلکه همگی مراجعینی بسیار حریص، برای استفاده از انواع دستگاه های نوین و گرانقیمت آم آرآی، سی تی اسکن، و... شده ایم. امان از دست مهارت این فروشندگان حرفه ای غربی و همزمان از دست راحت طلبی و راحت باوری خودمان.
غربیان علاوه بر اختراع انواع دارو و دستگاه های تشخیص امراض، همزمان، فرهنگ استفاده صحیح از آنها را نیز در میان قوم خویش، همگانی نموده اند. می توان گفت که قدرت اختراعی غربی، همگام با معرفت او از استفاده بهینه و به جای ابزار نوساز او بالا می رود. اگرچه او برای استفاده جامعه خود، مثلاً کیسه و ظروف پلی اتیلنی و انواع پلاستیک ها را اختراع می کند، به افراد جامعه خود همزمان آموزش می دهد که آنها را پس از مصرف، در کوچه، خیابان، رودخانه و بیابان ها رها نکنند. یا اگر تلفن همراه را اختراع می کند، برای مصرف کننده خودی شرایطی را وضع می کند که او از آن فقط برای امور اضطراری استفاده کند. ولی او، با نیم نگاهی که به انبوه جمعیت مصرف کننده در جهان سوم می اندازد، نه می تواند و نه به صرفه اوست که مصرف کننده جهان سومی را در رابطه با مضرات این اختراعات آموزش دهد. اروپایی بیدار و هوشمند، نه تنها مانند تیمور و چنگیز به موقع به غارت و تخریب جوامع ما روی می آورد، بلکه با شناختی بسیار دقیق از رفتار گویا نیمه خواب ما، با دست خودمان نیروی مقاومت درونی و طبیعی ما را با تجویز آنتی بیوتیک های متوالی تحلیل می برد.
بازگردیم به مسأله علم، که به قول برخی از ما، نماد آن مقالات ISI و پیشرفت ما به سوی پانزدهمین کشور در میان جماعات پیشرفته بشر است. علم سازی در غرب با عادت نوشتن یافته ها به زبان های محلی و انتشار وسیع آنها در میان مردمی تشنه دانستن شروع شد. علاوه بر این، انقلاب علمی اروپا تنگاتنگ با انقلاب صنعتی آنها پیش می رفت، اگرچه انقلاب نوع اخیر آنها، رسماً تاریخی نزدیک تر دارد. با گسترش هر چه وسیع تر اطلاعات، از رأس هرم دانش به سوی مردم عادی، تعداد افرادی که در زایش علم شریک می شدند، از یک نسل به نسلی دیگر افزایشی انفجاری یافت. افراد از دانش بهره می بردند و همزمان با کاربرد دانش به آن می افزودند. در علم شیمی به این روند «اتوکاتالیز» نیز می گوییم - تسهیل کننده ای، که در عمل، تسهیل کننده بیشتری را تولید می کند.
مقاله نویسی اروپائیان از قرن ۱۶ میلادی شروع شد و به تدریج به واسطه نیاز به سازمان دهی این نوشته ها، جوامع علمی ملی و فراملیتی شکل گرفته و توسعه یافتند. با افزایش نتایج و کاربرد مستقیم آنها در اقتصاد کشورها، دولت ها به گروه حامیان پژوهش و پژوهشگران پیوستند. با تأسیس مراکزآموزشی - پژوهشی، اختصاص اعتبارات و پشتیبانی از انجمن های علمی، محافظت های قانونی از یافته های نوین افراد، کم کم تعداد پژوهشگران و مقالات آنها آنقدر افزایش یافت که حتی به نظر می رسد دیگر انجمن های علمی و دولت ها از سازمان دادن آنها عاجز شده اند. در نوشته ای دیگر ( نقش استعمار جهانی در توسعه آموزش دانشگاهی و تحقیقات در جنوب و ایران، روزنامه شرق، ۸۵‎/۱۲‎/۵)، از نیاز غربیان برای فروش کالاهای روز افزون خود به مردم جهان سوم نوشتیم. در آن نوشته اشاراتی داشتیم که کالاهای آنها به امثال دارو و تلفن همراه محدود نشده است. آنها به زودی به سود های کلان انتقال بسیاری از ابزار تولید نیز به میان مردم جهان سوم پی بردند. در اینجا فقط به یک مورد کشف سودآوری آنها اشاره می کنیم: با تدوین پیمان و قوانین کیوتو، مربوط به لزوم کاستن از میزان انتشارات گازهای آلوده کننده جو زمین و در پی تعیین سهمیه انتشار آلاینده ها برای هر کشور و افزایش جرایم برای عدول از مقررات ملی، اغلب تولید کنندگان غربی، انبوه تولید خود را به جهان سوم، چین، شرق و جنوب آسیا منتقل کردند و با آن نیز بخشی از انتشارات آلاینده ها را. بعید است این ارجاع کار یا تولید برون مرزی، موفق می شد اگر در کشورهای مذکور کثرت لازم متخصصین محلی ارزان قیمت وجود نمی داشتند. بنابراین حمایت از توسعه فراگیر سواد تا آموزش عالی، به بخشی لاینفک از برنامه کاری استعمار یا همان فرایند جهانی شدن تجارت تبدیل شده است. آموزش عالی وسیع، بدون پرورش آموزش دهندگان محلی ناممکن است. لذا به نیاز پرورش وسیع مدرسین می رسیم. امری که در قرن بیستم، هنوز جزو انحصارات غربی ها بوده است.
پرورش مدرس بدون پژوهش مگر چنین چیزی ممکن است لااقل ظاهر آن را می بایستی حفظ نمود. اما پژوهش بدون مظاهر آن پس می بایستی مقاله نویسی - به عنوان نماد پژوهش - رایج و ضروری شناخته شود. مقاله ای که نوشته شده، باید منتشر شود. پس می بایست همراه با توسعه دانش مقاله نویسی، راهی هم برای انتشار آنها لااقل در لابه لای مقالات خودشان در مجلات انجمن های معتبر خودشان باز کنند. ولی با بالا رفتن تعداد این نوشته ها و نیاز حفظ اعتبار علمی این گونه مجلات سنتی، تجار مطبوعاتی به میان آمده و انواع مجلات درجه بندی شده را به میدان آوردند. در این میان و در پی جهانی شدن، نه تنها کارخانه های آلوده کننده و یا کارگری نیمه تخصصی، به جهان سوم منتقل شدند، بلکه لازم دیده شد که بخشی از تحقیقاتی که در گذشته محققین غربی، هم در فرآیندهای هدفمند و هم در فرآیندهای تحقیقات اتفاقی، انجام می دادند نیز، به جهان سوم انتقال یابد، یا لااقل انتقال آن تسهیل شود. تحقیقات اتفاقی و یا به قولی دانش گستر، مدت هاست که برای غربی ها بسیار پرهزینه و وقت گیر تشخیص داده شده بود.
به هر حال، اکنون این فرصتی است برای مردم جهان سوم. اگر عاقلانه و هدفمند از آن استفاده کنند، می توانند امید داشته باشند که در آینده ای نه چندان دور ولی نه آنقدر نزدیک - آنچنان که برخی برای کشور ما از هم اکنون پرچم های پیروزی را برافراشته اند - بعضی از مردم جهان سوم نیز، بتوانند، تنها خریدار دانش تولید شده نباشند، بلکه با در دست داشتن فناوری بومی، در داد و ستد فناوری جهانی، سهامدار شناخته شده و در درآمد- غیر از درآمدهای فرصت جویانه مواد خام و نفتی- شراکتی داشته باشند. لذا به نظر می رسد که مردم کشور هایی مانند ما - مسلمان و یا به قول نویسنده مقاله فوق، ته مانده های صف در حرکت بشر(!) - و به طور کلی ساکنین جهان سوم، نه باید و نه می توانیم به بعضی از مظاهر جهانی شدن، از جمله پژوهش، مقاله نویسی و تن دادن به ارزشیابی پشت کنیم، بلکه باید از همه این فرصت ها هوشمندانه برای نجات کشتی حامل خود استفاده کنیم.
ینس لوباده‎
ترجمه و نقد:
دکتر محمد یلپانی،
استاد سابق شیمی دانشگاه صنعتی شریف
دکتر اکبر حیدری
عضو هیئت علمی دانشکده علوم پایه (بخش شیمی) دانشگاه تربیت مدرس
منبع : روزنامه ایران