پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


دریافت وام دردی را درمان نمی‌کند


دریافت وام دردی را درمان نمی‌کند
مهندس سهی‌زاده معتقد است واقعیت این است که وام شروع خوبی برای کارخانه‌ها رقم می‌زند و تحت تأثیر آن، مدیر فکر می‌کند توانمند است و از عهده اداره کارخانه بر می‌آید اما با رسیدن موعد نخستین قسط باز پرداخت وام، مشکل، خود را نشان می‌دهد. وی که به دریافت وام توسط صنعتگران نساجی اعتقاد چندانی ندارد، وام را مُسکن موقتی می‌داند نه راه درمان.
مشروع گفتگوی ما را با ایشان می‌خوانید.
▪ دیدگاه شما پیرامون استفاده صنعتگران و تولید کنندگان نساجی از وام‌های بانکی چیست؟
ـ من از ابتدای فعالیتم تا کنون اصلاً از وام و تسهیلات بانکی استفاده نکرده‌ام و همیشه مخالف آن بوده‌ام. هیچ‌وقت اعتقادی براین نداشتم که تولید کننده وام بگیرد و از این طریق کارخانه را اداره نماید. معتقدم اگر کارخانه درست کار کند و مدیران آن اهل زد و بند و مسائل حاشیه‌ای نباشند، نیاز به وام نیست و تولید، منابع مالی خود را بدست خواهد آورد. وام از نظر من به‌معنای بدهی است که یک فرد به یک سازمان بزرگ مانند دولت پیدا می‌کند و باید آن را با بهره بالا باز پس دهد. یک واحد تولیدی قادر نیست علاوه بر هزینه‌های سنگین مانند دستمزد کارگران، تهیه مواد اولیه و... از عهده پرداخت وام‌ها نیز برآید، لذا مجبور می‌شود برای باز پرداخت وارد مسائل حاشیه‌ای می‌شود یا اعلام ورشکستگی کند و کارخانه را به دیگری واگذار کند. بدین ترتیب کارخانه می‌ماند و انبوه کارگران بیکار.
واقعیت این است که وام شروع خوبی برای کارخانه‌ها رقم می‌زند و تحت تأثیر آن، مدیر فکر می‌کند توانمند است و از عهده اداره کارخانه برمی‌آید اما با رسیدن موعد نخستین قسط باز پرداخت وام، مشکل، خود را نشان می‌دهد و مدیر در می‌یابد که برخلاف تصورش چندان توانمند و موفق نیست.
بسیاری از کارخانجات نساجی را از نزدیک مشاهده کرده‌ام که چنین شرایطی در آنها حکفرماست. همیشه به مدیران آن گفته‌ام ”فکر نکنید مدیر موفقی هستید زیرا دریافت وام شما را به این سوء برداشت رسانده که علت موفقیت کارخانه شما هستید، تنها مزیتی که داشته‌اید این بوده که مرتب به تعداد پرسنل و نیروی انسانی کارخانه اضافه کرده‌اید، از ماشین‌آلات، بسیار کار کشیده‌اید و اصلاً به فکر هزینه‌های تعمیر و نگهداری آن نبوده‌اید“. ببینید، وجود این مسائل باعث شده در صنعت نساجی از دنیا عقب بمانیم.
▪ به عقیده شما چند درصد از صنعتگران نساجی از وام‌های بانکی استفاده می‌کنند؟
ـ شاید بیش از ۷۰ درصد. کارخانجات بزرگ که اکثراً از وام استفاده می‌کنند. یقین بدانید اگر کارخانه‌ای بزرگ است حتماً از وام و تسهیلات بانکی بهره‌برده است، زیرا یک واحد کوچک با احتیاط گام بر می‌دارد تا نیازمند اخذ وام نباشد.
به‌نظرم مشکل اساسی ما در صنعت نساجی این است که در کنار یک کارخانه نساجی چندین کارخانه دیگر هم راه‌اندازی کرده‌ایم تا ادای لاجوردی‌ها را در بیاوریم!! بدین ترتیب پس از مدتی مدیر به‌خود می‌آید و متوجه می‌شود ۱۹-۱۸ میلیارد تومان به بانک بدهکار است.
همان‌طور که اشاره شد وام ممکن است از مراحل اولیه راه‌اندازی کارخانه راه گشا باشد اما اساس کار نیست زیرا هزینه‌هائی را به وجود می‌آورد که تولید کننده قادر به پرداخت آن نمی‌باشد. اگر دولت یارانه کارگری بپردازد و به مالیات‌ها توجه نماید شاید واحدها بتوانند باز پرداخت وام را بپردازند در غیر این صورت مدیر یا راهی زندانی می‌شود یا اعلام ورشکستگی می‌کند و کارخانه با انبوه مشکلات به مدیر بعدی انتقال می‌یابد، پس در اصل این راه اساسی برای تولید نیست (حداقل با وضع اقتصادی که ما داریم)
متأسفانه در کشور از تولید کننده حمایتی نمی‌شود و از هیچ گونه تأمین اقتصادی و... بهره‌مند نیستیم. وضعیت به‌گونه‌ای شکل گرفته که حتی به کارگر هم نمی‌توانیم بگوئیم چرا خوب کار نمی‌کند. یک کارفرما قادر نیست آن‌طور که باید کارخانه را نظم دهد و تولید را به بهره‌وری برساند.
▪ اما همان‌طور که اشاره کردید بیش از ۷۰ درصد صنعتگران نساجی از این وام‌ها استفاده می‌کنند پس به هر حال به روی این وام حساب می‌کنند...
ـ بله، اما وام مانند تزریق مسکن است که به تدریج با از بین رفتن اثرات آن درد بیشتر می‌شود... شاید برخی از صنعتگران که وام می‌گیرند درست نمی‌گویند یعنی مقدار وامی که می‌تواند دریافت کنند آن مقدار وام واقعی نیست.
▪ چه فایده‌ای دارد کارخانه‌ای بزرگ تأسیس شود، ماشین‌آلات آن را از خارج کشور وارد کنیم و در پرتو وام به تولیدی بپردازیم که آینده آن مشخص نیست؟ این چه صنعتی است که تمام موارد آن وارداتی است؟
ـ ببینید یک کارخانه برزرگ (که مصادیق آن در صنعت نساجی کشور فراوان است) برای اداره امور راهی جزء گرفتن وام ندارد. اکثر کارخانجات مصادره شده و کارخانجات بزرگ دولتی همیشه از وام‌های چند نوبتی استفاده می‌کنند تا چرخ کارخانه بچرخد، دولت به منظور جلوگیری از تعطیلی این واحدها مرتب به آنها پول تزریق می‌کنند اما نتیجه چه می‌شود؟ اکثر کارخانجات منحل و تعطیل شده‌اند. تزریق پول دردی را دوا نمی‌کند و در نهایت به‌ضرر دولت، تولید و مدیران نساجی است.
ممکن است در ابتدای دریافت وام میزان تولید افزایش یابد اما این امر هم مقطعی است و موجب افزایش قیمت تمام شده محصولات درآینده می‌شود. تاکنون به این باور رسیده‌ایم که استفاده کارخانجات بزرگ از وام بانکی به صلاح نبوده است. کارخانجاتی مانند فخر ایران نمونه بارز این گفته هستند.
مشکل دیگر این است که ما مدیران ایرانی طبع بلندی داریم!! می‌خواهیم کارخانجات تحت دیریت ما وسیع و بزرگ باشد و با ماشین چند کیلومتر را طی کنیم تا به سالن‌ها برسیم. در صورتی‌که در کشوری مانند ژاپن از حداقل فضا حداکثر استفاده به‌عمل می‌آید.
▪ حتی اگر نرخ بانکی کاهش یابد، مشکل‌گشا نیست و به ضرر دریافت کنندگان است؟
ـ بله، ممکن است نرخ بهره ۱۲ درصد باشد، اما واقعیت این نیست. هیچ تولید کننده‌ای نمی‌تواند با ضرر کار کند و باید هزینه‌های خود را از منبعی تأمین نماید. دولت اعلام می‌کند ۵/۱۳ درصد تورم داریم پس نرخ بانکی تواند ۱۲ درصد باشد زیرا ۵/۱ درصد در این میان ضرر وجود دارد. پس حقوق پرسنل و تشکیلات بانک چگونه تأمین شود؟ بنابراین اگر تصمیم گرفته‌اند نرخ بهره بانکی ۵/۱۲ باشد با مشکلاتی مواجه می‌شویم زیرا تورم موجود در کشور ما بسیار بالاست و از این راه به جائی نخواهیم رسید. وقتی بانک‌ها از این راه به نتیجه نرسند مسیرهای دیگری را انتخاب می‌کنند و هزینه‌هائی را با نام دیگر به تولید کننده تحمیل می‌نمایند.
به‌نظرم کارخانه‌های بزرگ باید تعطیل و کارخانه‌های کوچک با مدیریت توانمند تقویت شوند در غیر این صورت دریافت وام و... گره‌ای از مشکلات موجود باز نمی‌کند. این مسأله را در این سال‌ها به دفعات تجربه کرده و دیده‌ایم.
▪ آیا کاهش نرخ بهره بانکی روند اعطاء تسهیلات را برای تولید کنندگان تسهیل می‌نماید؟
ـ خیر، حتی به‌نظرم روند را دشوارتر هم می‌کند. عدد ۱۲ درصد با تورم وجود کشور همخوانی ندارد و حتماً هزینه‌های دیگری به صنعتگران نساجی تحمیل می‌کند. پیشنهادم این است که کارخانجات بزرگ وام دریافت نکنند زیرا مشکلاتشان با وام نه تنها برطرف نمی‌شود بلکه چند برابر هم خواهد شد.
▪ به عقیده شما برای تأمین نقدینگی و سرمایه در گردش واحدهای نساجی راه دیگری جزء استفاده از وام‌های بانکی وجود دارد؟
ـ بله این که کارخانجات بزرگ به بخش خصوصی سپرده شود. مدیران توانمند، متعهد و دلسوز بخش خصوصی بدون نیاز به وام تولید را ادامه می‌دهند و موفق هم هستند. نمونه این موارد در نساجی اندک نیست. واحدهائی که قبل و بعد از انقلاب به تولید پرداخته‌اند، موفق هستند و حتی به صادرات هم می‌پردازند. این واحدهای خصوصی متعلق به مدیری آگاه، لایق و کارآمد است که در بطن کار حضور دارد و خود را نیازمند اخذ وام و... نمی‌داند.
▪ یعنی بخش خصوصی این توانمندی مالی و مدیریتی را دارد که کارخانجات بزرگ دولتی را در اختیار گیرد؟
ـ صددرصد. سرمایه‌گذارانی که منابع مالی و سرمایه خود را به کشورهای همسایه مانند ترکیه، دوبی و... انتقال می‌دهند اگر شرایط موجود در کشور را مناسب و امن مشاهده کنند هرگز راهی سایر کشورها نمی‌شوند. سرمایه‌دار باید در آرامش و امنیت شغلی به کار بپردازد و حرمتی برای وی قائل شد.
▪ به‌نظر شما چه سیستمی جهت ضمانت وام‌های اعطائی به تولید کنندگان غیر از وثیقه‌های ملکی می‌توان جایگزین کرد؟
ـ زمانی که بانک، وام در اختیار تولید کننده قرار می‌دهد ضمانتی را مانند سند ملک و... به‌عنوان وثیقه و تضمین بازگشت پول طلب می‌کند، به‌همین دلیل اگر گیرنده وام متعلق به بخش خصوصی باشد بانک می‌داند با چه کسی طرف است اما وقتی پول به واحدهای دولتی تزریق می‌شود، به‌علت تغییر مداوم مدیریت‌ها، بانک نمی‌داند با چه کسی رویرو است و باید بازپرداخت وام را از چه مرجعی دریافت نماید که این امر هم فایده‌ای برای بانک‌ها ندارد. لذا بهتر است کارخانجات بزرگ دولتی اگر وام می‌گیرند طبق ضوابط بسیار خاص و با بهره بسیار اندک باشد تا بتوانند از عهده بازپرداخت آن برآیند.
▪ پس با این وجود بانک‌ها کمکی به مشکلات مالی صنعتگران نمی‌کند؟
ـ حداقل در سیستم موجود کشور کمکی نمی‌کند. به‌نظرم کسی که می‌خواهد وام بگیرد تا کارخانه راه اندازی نماید، اصلاً وارد نساجی نشود. چه فایده‌ای دارد کارخانه‌ای بزرگ تأسیس شود، ماشین‌آلات آن را از خارج کشور ارد کنیم و در پرتو وام به تولیدی بپردازیم.
▪ چه فایده‌ای دارد کارخانه‌ای بزرگ تأسیس شود، ماشین‌آلات آن را از خارج کشور وارد کنیم و در پرتو وام به تولیدی بپردازیم که آینده آن مشخص نیست؟
ـ که آینده آن مشخص نیست؟ این چه صنعتی است که تمام موارد آن وارداتی است؟ چه چیز این صنعت متعلق به ماست؟ زمین کارخانه که از محل وام خریداری می‌شود، ماشین‌آلات که از خارج می‌آید، پس هنر ما چیست؟ باید تکنولوژی و دانش فنی را بدست آوریم.
▪ واقعیت این است که کارخانه‌های بزرگ باید به بخش خصوصی سپرده شوند و تا جائی که بتوان از وام استفاده نکرد زیرا از عهده بازپرداخت آن بر نمی‌آیند
ـ از طرفی صنعتی که هیچ‌گونه حمایتی از سوی دولت نمی‌شود یا بهتر بگویم کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد و حتی جلوی واردات بی‌رویه با کیفیت پائین را نمی‌گیرد نباید توقع داشت که این صنعت پیشرفت کند و از وام‌های بلند مدت و کوتاه مدت استفاده نماید. اما در این زمینه چه کرده‌ایم؟ فقط کارخانه راه‌اندازی کرده‌ایم تا سرنوشت نامعلومی برای کارگران آن رقم بزنیم؟ مدیری که کارخانه متعلق به خودش نیست چندان احساس مسئولیت و تعهدی نسبت به آن کارخانه ندارد اما در بخش خصوصی قضیه فرق می‌کند و مدیر همیشه بالای سر تولید است.
در ژاپن یک کارخانه در متراژ کم به تولیدات با کیفیت و عالی می‌پردازد اما در کشور ما باید کیلومترها راه طی کنید تا به سالن کارخانه برسید آن هم با ماشین‌آلات خاک گرفته‌ای که با نیم درصد ظرفیت خود کار می‌کنند. به‌نظرم مشکلات نساجی زیربنائی است و باید آن را از نو بسازیم. مدیرانی که دو دهه پیش در زمینه تولید موفق بوده‌اند امروز دیگر تفکرات قدیمی دارند و بسیاری از آنها خسته هستند به‌نظرم این مدیران باید جای خود را به نیروی جوان و تحصیلکرده بدهند. متأسفانه نسل جوان ما وارث مسائل و مشکلات مالی و... شده‌اند. اگر بخواهند به روش سنتی تولید را ادامه دهند با شکست مواجه می‌شوند اگر بخواهند از روش‌های نوین استفاده کنند کارخانه‌های قدیمی اجازه مانور به آنها را نمی‌دهد، پس چه باید کرد؟
واقعیت این است که کارخانه‌های بزرگ باید به بخش خصوصی سپرده شوند و تا جائی که بتوان از وام استفاده نکرد زیرا از عهده بازپرداخت آن بر نمی‌آیند و از تولید دلزده می‌شوند. توصیه‌ام به جوانان این است که فریب وام را نخورند و اگر می‌خواهند باکمک وام وارد عرصه نساجی شوند بهتر است این کار را نکنند زیرا نساجی صنعتی نیست که با هزینه اندک بتوان آن را سامان داد.
منبع : ماهنامه نساجی امروز