پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

خاورمیانه مرکز ثروت و انرژی


خاورمیانه مرکز ثروت و انرژی
خاورمیانه به عنوان کانون ثروت و کانون انرژی، مناقشه‏ای را به دنبال دارد که سیاست‏های کلان و استراتژی‏های بزرگ صاحبان قدرت را به خود معطوف داشته است. با کلید خوردن سیاست خاورمیانه بزرگ، سیاستمداران آمریکایی پیش بینی دغدغه اقتصادی و سلطه بر انرژی جهان را در سر می‏پروراندند.
سیاستمداران آمریکایی پیش بینی می‏کردند دیگر امکان بهره برداری از فرصت‏های اقتصادی را همچون گذشته ندارند و تنها راه چاره، تسلط بر منابع و ذخایر خاورمیانه بزرگ است.
منابع انرژی شامل آب، انرژی‏های فسیلی و غیر آن به صورت متمرکز و قابل توجه در این منطقه نهفته است. کمربند آبی انرژی در جایی قرار گرفته که نوک پیکان کنشگر وابسته به سیاست‏های آمریکا و گاهی اروپا یعنی اسرائیل، غاصبانه سرزمین فلسطین را در اختیار گرفت تا با مانورهای خود سیاست نیل تا فرات را که منطبق با خاورمیانه بزرگ است، پی‏گیری کند.
به عبارتی، بهانه اسرائیل و صهیونیست ها ،هم‏راستایی و هم‏داستانی با سیاست‏های آمریکا و اروپاست.
فشارهای هر روزه بر مردمان این سرزمین غصب شده و مقاومت‏های این مردم، خواب و خیال اسرائیل به عنوان کشور واسط آمریکا و اروپا را به عنوان کنشگران اصلی، با پریشانی مواجه کرده و نیروهای گمارده شده و وابسته به عنوان حکام برخی از کشوهای عربی نتوانسته اند تمهیدات و سیاست‏های آنان را در منطقه به ویژه در این کشورعملی کند.
این دغدغه‏ها بالغ بر۶۰ سال است که قادر به تغییر ژئوپلتیک منطقه نبوده است، اما فرصت‏های فراوانی را پیش روی آنان قرار داده تا از امکانات و ظرفیت‏های اقتصادی این مسئله بهره جوید.
پس از مرگ یاسر عرفات و شکل گیری مقاومت جدید و حماسه دوم، عملاً فرآیند مقاومت در این منطقه نهادینه شدن آن بود که خطری بزرگ برای تمایلات و سیاست‏های پیش گفته بود.
پس می‏توان گفت معادله واقعی در منطقه خاورمیانه:
۱) وجود ظرفیت‏های فراوان اقتصادی و انرژی به طور بی نظیر در منطقه،
۲) عدم نتیجه بخشی کنش گری‏های مستقیم و وابسته و واسط به وسیله اسرائیل، امریکا و اروپا و برخی از کشورهای عربی،
۳) و تقویت و نهادینه شدن مقاومت در منطقه
را شامل می‏شود.
این معادله سه مجهولی یک پاسخ دارد :
ـ اگر خاورمیانه در بستر طبیعی روند سیاسی خود را طی کند، علاوه بر رشد روز افزون ثروت و درآمد می تواند به عنوان بخشی از ظرفیت های مهم امنیتی در جهان سرنوشت سیاسی دیگر کشورها را نیز با روند دموکراتیک خود رقم بزند. در عین حال، این روند یعنی پاسخ معادله ،مساوی با از بین رفتن منافع آمریکا و اروپا و اسرائیل و کشورهای عربی خواهد بود .
در این میان ،سوال مطرح و قابل پرسش این ا ست که چه رابطه ای بین برخی از کشورهای عربی یا سران آنان و تمایلات و سیاست های آمریکایی و اروپایی و اسرائیلی وجود دارد؟
چیدمان سیاسی در منطقه برای یک هدف انجام شده و آن پاسخگویی به سوال پیشین است و منفعت مشترک ،بقای حکومت و دستیابی به منافع مالی و ذخایر مشترک بوده و تا بدین جا قرار نیست تقاطع منافع کشورهای عربی با اسرائیل و یا اروپا منجر به حذف یکدیگر شود.
به عبارتی، اگرچه مخالفت هایی بین برخی کشورهای عربی و اسرائیل وجود دارد، اما در عین حال پذیرش ارگانیک همدیگر را داشته اند، از این رو طرفین آلتر ناتیو سیاسی را قبول کرده تا بتوانند به عنوان یک کنش‏گر از جانب فلسطینیان، با او مذاکره و تعیین حد و حدود نمایند و برای این گزینه، حکومت خودگردان و رهبری سازمان آزادی بخش فلسطین فتح را که طی سالیان طولانی استحاله شده بود انتخاب کردند.
هنگامی که احساس شد عرفات ممکن است با مقاومت‌های خود تمایلات کامل اسرائیل را پوشش ندهد، ابومازن گزینه قابل قبول تری برای آنان به عنوان جایگزین عرفات انتخاب شد. این مجموعه را شیخ یاسین پس از آزادی از زندان بر هم زد و نیروهای مقاومت مردمی که تا آن زمان از سستی ها و کاستی های سازمان فتح و حکومت خودگردان دچار تردید در مقاومت شده بودند، اینک فرصت مناسبی را برای دسترسی به تمایلات استشهادی و مقاومتی خود یافتند و بدین سان حماس شکل گرفت و جهاد اسلامی نیز قوت یافت و در حالی که شاکله فکری حماس بر مبنای تفکرات اخوان المسلمین به عنوان نیروهای مخالف و معارض برخی سران کشورهای عربی و دولت های آنان بود، نگرانی جدیدی را برای دولت مردان کشورهای عربی پیش گفته به وجود آورد.
شاید بتوان گفت کشورهای عربی اینک احساس کرده اند گروه مقاومت حماس که از نظر ایدئولوژیکی با گروه اخوان المسلمین و دورتر از آن با تمایلات انقلابی حزب الله در لبنان و انقلاب اسلامی در ایران همگرایی دارد، اینک خط مقاومت را تقویت می کند و تقویت شدن و اوج گیری مقاومت به شکل جدید یعنی حذف سران و دولت های وابسته و گمارده شده آمریکایی و انگلیسی است. این مساله، وجه اشتراک دوم کشورهای عربی با اسرائیل و اروپا و امریکا است که مخالفت خود را با حماس آشکار کرده اند.
اگرچه کنش‏گری های سیاسی در منطقه ظاهراً می رود تا شاکله سیاسی مقاومت را با تهدید مواجه کرده و زیر ساخت های اقتصادی منطقه را دچار اشکال کند، اما واقعیت این است که:
۱) مقاومت در منطقه نهادینه شده است.
۲) کمربند مقاومت در منطقه مطمئن تر و قطور تر شده و ارتباط معنا دار حماس، حزب الله، سوریه و انقلاب اسلامی به سمت و سوی بروز و ظهور بیشتر اسراییل حرکت خواهد کرد.
۳) تقویت کمربند مقاومت موجب تضمین توسعه اقتصاد، امنیت و همبستگی منطقه است.
۴) تهدید در این منطقه ولو به گوشه ای از آن مثلاً در غزه، تهدید کمربند مقاومت است و همه کشورها باید این تهدید را جدی بگیرند.
در پایان می توان گفت مساله اصلی نوارغزه، مردمان فلسطین و حتی مقاومت آنان در مقابل اسرائیل نیست، مساله اصلی منابع و ذخایر غنی منطقه و تمرکز انرژی در آن است که هر کس به آن دست یابد آقایی جهان را خواهد داشت؛ از این رو مشاهده می شود همه امکانات و فرصت های سیاسی و نظامی و حتی حقوقی به کار گرفته شده است تا منطقه از ضعیف ترین نقطه آن در اختیار قرار گرفته تا شاید به نقاط دیگر تسری یابد.
منبع : خبرگزاری موج