یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


راه‌ سینما از هشت‌پا می‌گذرد


راه‌ سینما از هشت‌پا می‌گذرد
فیلمی‌ چون‌ «هشت‌پا» و فیلم‌های‌ مشابه‌ آن‌ رامی‌ توان‌ دوست‌ داشت‌ یا نه؛ حتی‌ می‌توان‌ از آنها متنفر هم‌ بود و سینمایی‌ دیگر را دوست‌ داشت‌. اما این‌ دوست‌ داشتن‌ها و نداشتن‌ها نمی‌تواند تفاوتی‌ در این‌ قضیه‌ ایجاد کند که‌ «هشت‌پا» و فیلم‌های‌ مشابه‌ آن‌ فیلم‌هایی‌ حرفه‌یی‌ هستند که‌ راه‌ یک‌ سینمای‌ درست‌ از آن‌ می‌گذرد...
بله‌... خیلی‌ها می‌گویند «نیاز» بهترین‌ فیلم‌ «علیرضا داوودنژاد» است‌ یا برای‌ کسان‌ دیگر هم‌، مثال‌های‌ دیگری‌ می‌زنند. در مورد همین‌ «علیرضا داوودنژاد»، «بهشت‌ از آن‌ تو» را هم‌ مثال‌ می‌زنند که‌ فیلم‌ خوب‌ و موفقی‌ است‌. البته‌ بیراه‌ هم‌ نمی‌گویند. «نیاز» و «بهشت‌ از آن‌ تو» فیلم‌های‌ خوبی‌ هستند که‌ یک‌ کارگردان‌ خوب‌ آنها را ساخته‌ است‌. اما اینها، فیلم‌هایی‌ نیستند که‌ بتوانند در مسیر حرفه‌یی‌ یک‌ سینماگر حرفه‌یی‌، نقاط‌ عطفی‌ باشند. این‌ فیلم‌ها فیلم‌های‌ خوبی‌ هستند که‌ در یادها می‌مانند، اما «هشت‌پا» و حتی‌ «ملاقات‌ با طوطی‌» شاید سال‌ها بعد از یاد برود، اما در عین‌ حال‌، متعلق‌ به‌ سینمایی‌ است‌ که‌ باید ابتدا، روی‌ پای‌ خود بایستد تا فیلم‌هایی‌ چون‌ «نیاز» در آنها ساخته‌ شود. از این‌ نظر، «هشت‌پا» فیلمی‌ به‌ مراتب‌ مهمتر در کارنامه‌ سینمایی‌ «علیرضا داوودنژاد» است‌. فیلمی‌ که‌ علاوه‌ بر خود «علیرضا داوودنژاد» می‌تواند جهت‌ دهنده‌یی‌ برای‌ سینمایی‌ باشد که‌ به‌ تماشاگر وابسته‌ است‌ و از این‌ حیث‌ یک‌ سینمای‌ راستین‌ به‌ شمار می‌آید.
«هشت‌پا» اما، علاوه‌ بر خصیصه‌ سینما بودن‌ و سینمایی‌ بودن‌ و برای‌ سینما بودن‌، خوشبختانه‌ فیلم‌ خوبی‌ هم‌ هست‌ که‌ فقط‌ و فقط‌ در حد عنوان‌ فیلمی‌ برای‌ «تماشاگر» باقی‌ نمی‌ماند و خصایص و ویژگی‌هایی‌ دارد که‌ اطلاق‌ عنوان‌ یک‌ فیلم‌ خوب‌ و کار شده‌ را به‌ آن‌، به‌ سهولت‌ مقدور می‌سازد.
«هشت‌پا» فیلمی‌ بشدت‌ کار شده‌ و فکر شده‌ است‌. از تک‌ تک‌ پلان‌های‌ فیلم‌ معلوم‌ است‌ که‌ چه‌ زحمتی‌ برای‌ ساخت‌ آن‌ کشیده‌ شده‌ است‌ مثل‌ فیلم‌ «ملاقات‌ با طوطی‌» که‌ آن‌ هم‌ فیلم‌ کار شده‌ و فکر شده‌یی‌ بود که‌ متاسفانه‌ چوب‌ نمایش‌ بدش‌ را خورد. فکری‌ که‌ پشت‌ تک‌ تک‌ پلان‌های‌ فیلم‌ است‌، در یک‌ انسجام‌ پیوسته‌ ساختاری‌ کاملا یکدست‌ به‌ کار داده‌ و از این‌ نگاه‌ «هشت‌پا» بخصوص‌ در کارگردانی‌، در سینمای‌ این‌ یکی‌ دو سال‌ اخیر، در کنار فیلم‌هایی‌ چون‌ «حکم‌»، «مهمان‌ مامان‌» یا همین‌ «ملاقات‌ با طوطی‌» بالاتر از حد استاندارد کارگردانی‌ در سینمای‌ ایران‌ قرار می‌گیرد...
بازی‌های‌ درست‌ و یکدست‌ به‌ استثنای‌ محمدرضا فروتن‌ همیشه‌ تکراری‌ و کلیشه‌ شده‌ و آزارنده، قاب‌های‌ زیبا و در خدمت‌ قصه‌ فیلم‌، کارگردانی‌ پنهان‌ و نامتظاهر ولی‌ البته‌ در خدمت‌ فیلم‌، طراحی‌ فکر شده‌ و هوشمندانه‌، ظاهر خوش‌ پرداخت‌ و از همه‌ مهمتر روانی‌ روایت‌ داستانی‌ در فیلم‌ کاری‌ به‌ فیلمنامه‌ و دست‌اندازهای‌ آن‌ نداریم، «هشت‌پا» را از حیث‌ خوش‌ ساخت‌ بودن‌ بدل‌ به‌ فیلمی‌ نمونه‌یی‌ در سینمای‌ ایران‌ و البته‌ کارنامه‌ کارگردانی‌ به‌ نام‌ «علیرضا داوودنژاد» می‌کند که‌ بخصوص‌ در سال‌های‌ اخیر، هر فیلمی‌ که‌ ساخته‌ تبحر خود را در ساخت‌ آن‌ نشان‌ داده‌ است؛ خواه‌ این‌ فیلم‌، ساده‌ و نامتعارف‌ چون‌ «مصایب‌ شیرین‌» یا «بچه‌های‌ بد» باشد، چه‌ فیلمی‌ سنگین‌تر چون‌ «ملاقات‌ با طوطی‌»...
انتخاب‌ درست‌ هنرپیشگان‌ از ویژگی‌های‌ اصلی‌ «هشت‌پا» است‌. گذشته‌ از «محمدرضا فروتن‌» که‌ چون‌ وصله‌ ناجوری‌ در فیلم‌ جلوه‌ می‌کند و متاسفانه‌ به‌ گفته‌ بسیاری‌ ازاهالی‌ سینما سیر صعودی‌ این‌ هنرپیشه‌ تا سقوط‌، او را وصله‌ ناجور هر فیلم‌ دیگری‌ هم‌ جلوه‌ می‌دهد، بقیه‌ هنرپیشگان‌ «هشت‌پا» هم‌ بهترین‌ انتخاب‌های‌ ممکن‌ به‌ نظر می‌رسند و هم‌ بهترین‌ بازی‌های‌ سال‌های‌ اخیرشان‌ را ارایه‌ کرده‌اند که‌ البته‌، این‌ ایفای‌ نقش‌ کم‌نقا، بیشترین‌ و مستقیم‌ترین‌ رابطه‌ ممکن‌ را با انتخاب‌ درست‌ آنها و قرار گرفتن‌شان‌ در مناسب‌ترین‌ جای‌ ممکن‌ دارد. نمی‌دانم‌ این‌ جمله‌ که‌ با انتخاب‌ درست‌ هنرپیشه‌ نیمی‌ از راه‌ بازیگیری‌ و بیش‌ از نیمی‌ از راه‌ بازیگری‌ طی‌ می‌شود، از کدام‌ کارگردان‌ بزرگ‌ است‌ هوش‌ و حواس‌ نمانده‌ که‌!، اما «هشت‌پا» بی‌شک‌ یکی‌ از بهترین‌ مصداق‌های‌ درست‌ بودن‌ چنین‌ ایده‌یی‌ است‌...
«ویشکا آسایش‌» در فیلم‌، در نقش‌ زنی‌ از درون‌ شکسته‌ و در ظاهر قدرتمند، با آن‌ ظاهر متفاوت‌ و خشن‌ که‌ هیچ‌ ربطی‌ به‌ نقش‌ معرفی‌ کننده‌ او (قطام) و سایر نقش‌های‌ تقریباص مشابهش‌ چون‌ فیلم‌ «عشق‌ ۲» یا «بلوغ‌» که‌ در آنها برپایه‌ خصایا زنانه‌اش‌ می‌درخشید، ندارد، انتخاب‌ مهمی‌ برای‌ بازیگری‌ در این‌ فیلم‌ بوده‌ است‌ که‌ نه‌ تنها باعث‌ شده‌ این‌ هنرپیشه‌ و طراح‌ صحنه‌ با ذوق‌ گام‌ها از خودش‌ و کارنامه‌اش‌ جلوتر بایستد، بلکه‌ بهترین‌ بازی‌ این‌ فیلم‌ را هم‌ از او شاهد باشیم‌. همچنین‌ است‌ «مهتاب‌ کرامتی‌» و آن‌ صلابت‌ خاصش‌ که‌ هم‌ از فیزیک‌ او می‌آید و هم‌ از نقشی‌ که‌ در این‌ فیلم‌ دارد و نیز «احمد نجفی‌» که‌ کلیشه‌های‌ بازیگری‌اش‌ را در مسیری‌ غیر کلیشه‌یی‌ در این‌ فیلم‌ به‌ کار بسته‌ و چه‌ خوب‌ هم‌ از عهده‌ این‌ نقش‌ برآمده‌ است‌. «ماهایا پطروسیان‌» و «آتنه‌ فقیه‌ نصیری‌» و حتی‌ «محمدرضا» و «رضا» داوودنژاد هم‌ به‌ همین‌گونه‌ عمل‌ می‌کنند تا در کنار فیلمبرداری‌ برجسته‌ فیلم‌ جای‌ علیرضا زرین‌ دست‌ که‌ کار درخشان‌ او در ملاقات‌ با طوطی‌ غیرقابل‌ تکرار به‌ نظر می‌رسد، هم‌ خالی‌ است‌ و تدوین‌ ظریف‌ فیلم‌، با پلان‌های‌ فراوان‌ و ظاهراً غیرقابل‌ چسباندن‌ فیلم‌ بخصوص‌ در صحنه‌های‌ گفت‌وگو؛ یکی‌ از بهترین‌ و خوش‌ ساخت‌ترین‌ فیلم‌ها
ی‌ سینمای‌ ایران‌ حاصل‌ آید.اما می‌ماند یک‌ نکته‌: فیلمنامه‌... بله‌ «هشت‌پا»، فیلمنامه‌اش‌ می‌لنگد بدجوری‌ هم‌ می‌لنگد. آن‌ اختلاسی‌ که‌ در فیلم‌ حرف‌ آن‌ زده‌ می‌شود، نمی‌تواند چنان‌ بی‌پایه‌ و فقط‌ و فقط‌ براساس‌ پشیمانی‌ یا عشق‌ یا ناامیدی‌ یا هر دلیل‌ دیگری‌ از یک‌ ایده‌آل‌گرا و آرمانگرای‌ سابق‌ که‌ اکنون‌ بریده‌ و گلویش‌ پیش‌ یک‌ زن‌ گیر کرده‌ و می‌خواهد عقده‌های‌ جوانی‌ را در سنین‌ میانسالی‌ جبران‌ کند استوار شود. البته‌ اگر در دنیای‌ فیلم‌ این‌ مساله‌ پذیرفته‌ شود، حرفی‌ نیست‌. بسیار فیلم‌ها هستند که‌ غیرممکن‌ترین‌ مسائل‌ را باورانده‌اند و کسی‌ هم‌ حرفی‌ نزده‌، اما مساله‌ این‌ است‌ که‌ در فیلم‌، این‌ مساله‌ باورانده‌ نمی‌شود و این‌ حیف‌ است‌. حیف‌ از این‌ نظر که‌ آن‌ کارگردانی‌ برجسته‌ با حتی‌ یک‌ فیلمنامه‌ بالاتر از متوسط‌ می‌توانست‌ یک‌ شاهکار کوچک‌ را باعث‌ شود، ولی‌ این‌ فیلمنامه‌ «پایین‌تر از متوسط‌» هم‌ نیست‌ تا نهایت‌ کار، آن‌ نشود که‌ زحمات‌ گروه‌ را کسی‌ که‌ کار سینما می‌داند، از یک‌ پلان‌ فیلم‌ هم‌ آن‌ زحمات‌ را در می‌یابد سزاوارانه‌ در بوته‌ ارزیابی‌ دشوار قرار دهد.
بعضی‌ روابط‌ فیلم‌، مثل‌ رابطه‌ «رضا داوودنژاد» با شخصیتی‌ که‌ آن‌ را «ماهایا پطروسیان‌» بازی‌ می‌کند، یا آن‌ عشق‌ مانند «فروتن‌» و «آتنه‌ فقیه‌ نصیری‌» از کار در نیامده‌ و این‌ البته‌ تقصیر فیلمنامه‌ است‌ که‌ خیلی‌ چیزها را که‌ باید بگوید، نمی‌گوید و شاید هم‌ نمی‌خواهد یا نمی‌تواند بگوید.
از همه‌ بدتر، حضور تحمیلی‌ و آزارنده‌ زن‌ پلیس‌ در فیلم‌ با آن‌ بازی‌ ضعیف‌ و آزار دهنده‌ و بی‌ربط‌ با حضور درخشان‌ دیگر بازیگران است‌ که‌ گرچه‌ قاعدتاً در پیشبرد قصه‌ فیلم‌ نقش‌ دارد (که‌ دارد) اما می‌توانست‌ هم‌ نداشته‌ باشد و این‌ می‌توانست‌ با چیزها و عناصر دیگری‌ پرشود تا فضای‌ بی‌قانون‌ فیلم‌، صلابت‌ و انسجام‌ بیشتری‌ پیدا کند.
حضور این‌ پلیس‌ چنان‌ است‌ که‌ گویی‌ «علیرضا داوودنژاد» کوشیده‌ با استفاده‌ از چنین‌ شخصیتی‌، حمایت‌ نهادی‌ خاص‌ را برای‌ در اختیار دادن‌ امکانات‌ به‌ دست‌ آورد و البته‌ نمی‌خواهیم‌ گناهان‌ کارگردان‌ را بشوییم‌ و با یک‌ ادعای‌ بی‌مدرک‌ او را زیرسوال‌ ببریم‌ که‌ البته‌ از کارگردانی‌ چون‌ او که‌ نشان‌ داده‌ صاحب‌ چنان‌ تبحری‌ در ساخت‌ و تولید شده‌ که‌ به‌ این‌ مسائل‌ فرا سینمایی‌ توجهی‌ نداشته‌ باشد، بعید است‌ و ناپذیرفتنی‌.
سخن‌ از جزییات‌ را وا می‌گذاریم‌ و باز می‌گردیم‌ به‌ همین‌ کلیاتی‌ که‌ بحث‌ را با آن‌ آغاز کردیم‌. جای‌ یک‌ نقد جزیی‌نگر، در نشریه‌یی‌ تخصصی‌ است‌ که‌ حداقل‌ سه‌ چهارم‌ خوانندگان‌ آن‌ فیلم‌ مورد نظر را دیده‌ باشند.
یک‌ روزنامه‌ سیاسی‌، می‌تواند نگاهی‌ گذرا به‌ چنین‌ فیلمی‌ داشته‌ باشد. نگاهی‌ در حد سفارش‌ برای‌ دیدن‌ اگر دیر نشده‌ باشد که‌ فیلمی‌ است‌ زحمت‌ کشیده‌ شده‌ و فکر شده‌ و درست‌، با قصه‌یی‌ غیرتکراری‌ در سینمای‌ ایران‌ به‌ قدرت‌ و ضعف‌ آن‌ کاری‌ نیست‌ که‌ البته‌ ضعیف‌ پرورده‌ شده‌ و موفقیت‌ها و فضاهایی‌ تاکنون‌ دیده‌ نشده‌ در این‌ سینما چون‌ شمشیر بازی‌ و حرکات‌ رزمی‌ این‌ بار درست‌ از کار درآمده‌ فیلم‌ که‌ بسیار یادآور فیلم‌ «بیل‌ را بکش‌» تارانتینوست‌ و به‌ این‌ اضافه‌ کنید، موضع‌ کارگردان‌ و نویسنده‌ کار را در مورد مثلاً فساد اقتصادی‌ در جامعه‌ ایران‌ که‌ خوشبختانه‌ حداقل‌ درحد طرح‌ و مطلب‌ هوشمندانه‌، درست‌، عاقلانه‌ و هنرمندانه‌ عمل‌ می‌کند...
به‌ هر حال‌ «هشت‌ پا» را می‌شود دوست‌ داشت‌ و حتی‌ می‌توان‌ از آن‌ متنفر هم‌ بود، اما این‌ تغییری‌ در این‌ مساله‌ نباید ایجاد کند که‌ «هشت‌پا» فیلم‌ مهمی‌ است؛ خواه‌ به‌ هر نیتی‌ ساخته‌ شده‌ باشد.
قراردادن‌ چند هنرپیشه‌ زن‌ خوش‌ صورت‌ در سینمای‌ ایران‌، اغلب‌ این‌ شایبه‌ را پیش‌ می‌آورد که‌ این‌ مساله‌ برای‌ فروش‌ فیلم‌ است‌ که‌ خوشبختانه‌ قصه‌ فیلم‌، روایت‌ آن‌ و شخصیت‌های‌ محوری‌اش‌ نشان‌ می‌دهد که‌ چنین‌ قصد و نیتی‌ در کار نبوده‌ با اینکه‌ حتی‌ اگر به‌ فرض‌ تنها تلاش‌ «علیرضا داوودنژاد» در جهت‌ ساخت‌ فیلمی‌ «صرفاً» پرفروش‌ هم‌ بوده‌ باشد، بر او حرجی‌ نیست‌. در سینمایی‌ که‌ هر حمایتی‌، هدایتی‌ هدایت‌ هم‌ که‌ به‌ معنای‌ دهه‌ هفتادی‌اش‌ فراموش‌ نشده‌! هم‌ به‌ همراه‌ دارد، یک‌ سینماگر مستقل‌ برای‌ سرپاماندن‌ و روپا ماندن‌ و دوباره‌ و دوباره‌ها فیلم‌ ساختن‌ نیازمند این‌ است‌ که‌ فیلم‌هایش‌ بفروشند تا چرخه‌ ساخت‌ و نمایش‌ آثارش‌ امکان‌ ادامه‌ داشته‌ باشد.
خوشبختانه‌ داوودنژاد این‌ را خوب‌ فهیمده‌ و به‌ این‌ دلیل‌ است‌ که‌ مدام‌ در زمینه‌های‌ متعدد فیلم‌های‌ خودش‌ را می‌سازد. این‌ بار هم‌ در «هشت‌پا» اکشن‌ زنانه‌ خوش‌ ساختش‌ را به‌ بهترین‌ وجهی‌ روی‌ پرده‌ آورده‌ و با ذهنیتی‌ که‌ از او سراغ‌ داریم‌، معلوم‌ نیست‌ در فیلم‌ بعدی‌ سراغ‌ چه‌ سوژه‌یی‌ خواهد رفت‌.
باید ماند و دیدأ این‌ سینماگر غیرقابل‌ پیش‌بینی‌ است‌ و این‌ را از تک‌ تک‌ فیلم‌هایش‌، بخصوص‌ اکشن‌ بالاتر از حد استاندارد «هشت‌پا» می‌توان‌ فهمید. پس‌ منتظر «هوو»یش‌ می‌نشینیم‌ که‌ فیلمی‌ متفاوت‌ خواهد بود.

سهند عنایتی‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید