دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

جایزه نوبل افشاگری به چه کسی تعلق می گیرد؟


جایزه نوبل افشاگری به چه کسی تعلق می گیرد؟
شاید کمتر جامعه‌ای را بتوان سراغ گرفت که در آن پدیده افشاگری به اندازه جامعه ما رواج داشته باشد. چندی پیش فردی به نام عباس پالیزدار که در جریان یک تحقیق و تفحص مجلس از قوه قضاییه مسوولیتی برعهده گرفته بود، با یکی دو سخنرانی بسیاری از چهره‌ها و شخصیت‌ها را زیر سوال برد. آقای پالیزدار که تا قبل از افشاگری‌هایش کسی نام او را هم نشنیده بود، یک‌شبه بدل به قهرمان ملی و اسطوره شد. اسطوره‌ای که معلوم شد خودش هم دست کمی از آنان که می‌خواسته افشا کند، نداشته. بعد نوبت به افشاگری دانشجویان زنجان رسید.
آنان نیز با همکاری یکی از دانشجویان، فیلمی تهیه کردند که معاون دانشگاه زنجان را که در عین حال استاد آن دانشگاه نیز بود در وضعیتی خلا‌ف اخلا‌ق نشان می‌دهد. باز موج جدیدی به راه افتاد. به راستی جامعه ما را چه می‌شود؟ چرا در ترکیه، آلمان، هند، فرانسه یا ژاپن پدیده افشاگری وجود ندارد. نه اینکه مسوولا‌ن آن کشورها فرشته باشند، خیر. در آن جوامع هم به‌کرات معلوم شده که فلا‌ن وزیر، رئیس‌جمهور یا مسوول ارشد، با منشی‌اش یا فرد دیگری غیر از همسرش رابطه داشته، فلا‌ن مسوول درآمدی نامشروع یا نادرست کسب کرده،؛ فلا‌ن مدیر شرکت بزرگ، چه کرده وقس علیهذا.
اما واقعیت آن است که در آن جوامع که این مسائل بعضا اتفاق می‌افتادند؛ روزنامه‌ای یا یک رسانه خبری دیگر موضوعی را می‌فهمد و آن را منعکس می‌کند و مدتی آن خبر در رسانه‌ها است بعد هم تمام می‌شود، می‌رود. آنچه که در آن جوامع نیست یک عادت، یک روش، یک شیوه سیاسی- اجتماعی جاافتاده متداول و علی‌الدوام است به نام فرهنگ افشاگری. آنچه در آن جوامع وجود ندارد فرهنگ افشاگری است. فرهنگی که جمعی، افرادی و عده‌ای معمولا‌ هم با انگیزه، اهداف و اغراض سیاسی در پی افشاگری مسوولا‌ن، چهره‌ها و شخصیت‌های سیاسی، نهادها و سازمان‌های رسمی هستند. هیچ تردیدی به خودمان راه ندهیم که آنچه در جامعه ما به عنوان افشاگری و فرهنگ افشاگری شکل گرفته، نوعی بیماری است. در جامعه‌ای که مناسبات سیاسی و اجتماعی آن سالم است، فرهنگ و هنجاری به نام افشاگری خیلی نمی‌تواند جایگاهی داشته باشد.بررسی زمینه‌های پیدایش این بیماری در جامعه ما در ورای این نوشتار قرار می‌گیرد. یقینا مولفه‌های مهم تاریخی و جامعه‌شناختی موثری در به وجود آمدن این بیماری در جامعه ما نقش داشته و باز هم یقینا بدون تحلیل و بررسی ریشه‌های تاریخی و جامعه‌شناختی این بیماری نمی‌توان اقدام به برطرف نمودن آن کرد..آنچه که بیشتر به این یادداشت مربوط می‌شود، ملا‌حظات و انگیزه‌های سیاسی در اشاعه این فرهنگ است. متاسفانه در بسیاری از موارد، اهداف افشاگران، مبارزه سیاسی است و مثل تمامی مبارزات سیاسی دیگر، انگیزه و هدف اصلی این مبارزه (بخوانید افشاگری) نیز رقابت‌های سیاسی، جنگ قدرت و منافع سیاسی است؛ منتها مبارزه سیاسیای که به نام <خدمت> و با چهره‌ای معصومانه و مظلومانه از سوی افشاگران صورت می‌گیرد. آیا نیت و هدف عباس پالیزدار و همکارانش به راستی خدمت و تلا‌ش در جهت مبارزه با فساد بود؟ یکی از مثال‌های دیگری که ظرف چند هفته گذشته و ماه‌های اخیر همچون بالنی غول‌پیکر در آن دمیده شد داستان <افشاگری> علیه دانشگاه آزاد است. یکی دو نماینده مجلس، یک روزنامه‌نگار و یکی از روزنامه‌های طرفدار دولت جلودار افشاگری علیه دانشگاه آزاد شده‌اند. اگر حجم مطالبی را که این مجموعه علیه دانشگاه آزاد ظرف ماه‌های اخیر و با استفاده از روزنامه دولتی طرفدار دولت به راه انداخته‌آدم باحوصله‌ای جمع‌آوری می‌کرد، مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شد. خلا‌صه برنامه افشاگران هم این است: دانشگاه آزاد غیرقانونی عمل کرده و رئیسش غیرقانونی است، سوالا‌ت کنکور را فروخته‌اند، با دادن مدرک الکی به مسوولا‌ن کشور آنان را وام‌دار دانشگاه آزاد کرده‌اند، به مجلس بی‌اعتنایی کرده‌اند، به مردم پشت کرده‌اند، مفسده مدیریتی ایجاد کرده‌اند و... جالب است که همه این مفسده‌ها هم ظرف این چند ماه اخیر رو شده. ظرف ۲۵ سالی که دانشگاه آزاد وجود داشته برای مملکت و قریب به دو میلیون فارغالتحصیل روانه صنایع، بیمارستان‌ها، موسسات مالی، آموزشی، تحقیقاتی و مطالعاتی، وزارتخانه‌ها، شرکت‌های بزرگ و کوچک دولتی، حوزه‌های علمیه، آموزش و پرورش، مطبوعات، صدا و سیما، قوه قضاییه، سپاه، ارتش، نیروی انتظامی و... کشور کرده کسی از این مفسده‌ها آگاه نبوده، اما ظرف چند ماه اخیر و به همت چند <افشاگر> که به جز خدمت و خدمت و باز هم خدمت به مردم واقعا هیچ قصد و غرض و نیت دیگری ندارند، معلوم شده که چقدر این دانشگاه فاسد بوده، فساد می‌کرده و از صدر تا ذیل آن در فساد و تباهی غوطه‌ور بوده‌اند. کاش دولت ایران پیشنهاد می‌کرد یک جایزه نوبل هم به واسطه <افشاگری> داده می‌شد تا به این چند نفر به همراه آن روزنامه دولتی که اینچنین <صادقانه>، <شرافتمندانه>، <متعهدانه> و در نهایت تقوا، پاکی، بی‌طرفی و عاری از حب و بغض‌های سیاسی و جناحی و با رعایت صداقت و امانت‌داری با این جرثومه فساد که قریب به ۳ دهه است این‌قدر فساد و تباهی کرده، درافتاده‌اند و آن را <افشا> کرده‌اند، جایزه نوبل افشاگری را پیشکش می‌کرد.
می‌ماند چند پرسش ساده از افشاگران صادق و متعهد دانشگاه آزاد که <فرشته> عدالت هم در مقابل آنان سر تعظیم فرود می‌آورد. اگر داستان تاسف‌بار دانشگاه زنجان در یکی از واحدهای دانشگاه آزاد اتفاق افتاده بود، آیا واکنش <افشاگران> دانشگاه آزاد همراه مراکز قدرت و رسانه‌‌های وابسته به آنان به همان میزانی ‌بود که نسبت به دانشگاه زنجان نشان دادند؟ اگر به جای اکبر هاشمی‌رفسنجانی، روحانی‌ای از جناح دیگر و نزدیک‌تر به خودشان در ارتباط با دانشگاه آزاد بود، آیا باز هم <افشاگری> علیه دانشگاه آزاد صورت می‌گرفت؟ اگر رئیس دانشگاه آزاد هم همانند سایر روسا و مسوولا‌ن که بعد از ریاست‌جمهوری دکتر احمدی‌نژاد برکنار شدند، برکنار می‌گردید و به جای ایشان فرد دیگری که منتسب به اصولگرایان بود رئیس دانشگاه آزاد می‌شد، آیا باز هم <افشاگری> علیه دانشگاه آزاد به راه می‌افتاد؟ اگر بعد از ناکامی در تغییر مدیریت دانشگاه آزاد در سال ۱۳۸۴ و رفتن به سمت پروژه گسترش سریع یک دانشگاه غیردولتی و غیرحضوری برای ضربه وارد کردن به دانشگاه آزاد آن پروژه موفق شده بود و امروزه توانسته بود جای دانشگاه آزاد را بگیرد، آیا باز هم <افشاگری> علیه دانشگاه آزاد به راه می‌افتاد؟
صادق زیباکلا‌م
منبع : روزنامه اعتماد ملی