پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

شریعتی و دوران گذار


شریعتی و دوران گذار
۱) اصطلاح دوران گذار به خودی خود هم جذاب است وهم مخاطره آمیز . جذاب است زیراکه مرحله‌ای تازه را در عرصه تمدن وروابط زندگیِ اجتماعی را بشارت می‌دهد، ومخاطره آمیز است از آن جهت که درتعارض با بسیاری از سنت‌ها، عادات وروابط موجود قرار می‌گیرد ، بویژه هنگامی‌که دوران گذار به چالشِ با سنت‌های دینی می‌پردازد.
همچنین به‌نظر می‌رسد که اصطلاح نوگرائی‌دینی هم فرایندی از همین چالش‌های دوران گذار باشد . این اصطلاح نیز برای بسیاری از دین‌داران ومعتقدان به دین ، مشکوک وحتی اضطراب آور است . شاید از آن جهت که هر اندیشه نو، تاحدودی نفی‌کننده اندیشه پیشین است ، واین بدگمانی را پدید می‌آوردکه شایدنوگرائی دینی در نهایت به نفی اصلِ دین منجر شود . ازاین جهت بسیار اتفاق افتاده ومی‌افتدکه نوگرایانِ‌دینی درمظان واتهاماتی چون ارتداد،بدعت، و کفر قرارگیرند .
اگر ازامتیازاتِ‌طبقاتی، صنفی ، اقتصادی واجتماعیِ سنت‌گرایان بگذریم وتنها دغدغه دین داری راکه درمخالفت بانوگرائی ابراز می‌شود مورد توجه قرار دهیم ، به‌اینجا می‌رسیم که شاید نوعی سوءتفاهم به این مخالفت‌‌ها دامن زده‌است وبسا که اگراصطلاح نوگرائی دینی تعریف شودوحدودآن مشخص گردد، آنگاه راه برای تفاهم بیشترهموارخواهدشد.
بحث پیرامون معنای واژه دین در مجال این نوشتار نیست ودراینجا تنها از این منظر می‌توانیم دین رامورد تامل قرار دهیم که آیا دین درگوهر خود با عبور وگذار ونوگرائی می‌تواندهماهنگی وسنخیت داشته باشد یانه؟ تاکنون اگر هم معنای گذار وعبور درعرصه دینی مطرح شده، بیشتر عبور وگذارِ شخصِ دیندار از مرحله‌ای به مرحله‌دیگر ودرنهایت عبور از دنیا به آخرت بوده‌است، واین معنا بامسئله عبور شخص یا جامعه از سنت‌های دینی بسی متفاوت است.
ازاین منظر که مورد بحث مااست می‌توانم بگویم که هم کلمه دین وهم کلمه اسلام برای همه رسولان به‌گونه‌ای یکسان آمده است وهمه‌آنان رسولان یک دین شمرده شده‌اند. درحالی که صورت وشکلِ ظاهرِ آداب دینی که هرکدام ازآنان بر جای نهاده‌اند تا حدودی باهم متفاوت است ،بنابراین شاید بتوان گفت که دین درعین حال که گوهر یگانه‌ای دارد امامی‌تواند صورت‌های گوناگون داشته باشد، صورت‌هائی که هرکدام بنحوی ازآن گوهر یگانه برآمده‌اند، وچندان سیال وزنده بوده‌اند که حیات وزنده بودن را درعرصه‌ای فراتر از روزمرگی‌های معمول برای مردمان پدید آورده‌اند
نشانه دیگری که صورت‌های دین را ازیکسو وگوهر آنراازسوی دیگر تایید می‌کند چگونگی کاربرد واژه‌دین دردوحوزه معنائی متفاوت درقرآن است، که دربرخی موارد به معنای آداب ، رسوم، سنن ، عادات واعمال آمده است ودرحوزه دیگر به معنای جزا، پاداش، کیفر ، فرجام وعاقبت می باشد .گوهر اصلی دراین دوحوزه معنائی دغدغه‌‌ای است که هرانسانی‌وهر جامعه‌ای نسبت به فرجام وعاقبت خویش دارد، و اعمال ، آداب، رفتار‌ها،
وقوانین‌ومقررات‌که آدم‌هاوجوامع خود راملزم به اجرای آن می‌کنند، صورتی ازهمان‌دغدغه درونی،فطری وگاه ناخودآگاه انسان‌است‌که‌می‌توان ازاین‌دغدغه بنیادی وفطری‌که سربه
سوی تعالی دارد بعنوان گوهر دین نام برد.
به تعبیر ساده‌تر می‌توان گفت که دین دغدغه‌ای درونی وبنیادین است که ذهن وروان آدم‌ها را معطوف به فرجامِ خود می‌کند، اعم از آنکه این فرجام درهمین جهان گیتیانه تصویر شود یادر فراسوی زندگی کنونی ، ودرعالمی دیگر . این تصویر چیزی است که متناسب با افق اندیشه هرکسی یاهر ملتی گسترش می‌یابد یا محدود می‌شود. اگر به‌این پیش فرض وفادار باشیم می‌توانم بگویم که دین را صورت یاهیاتی‌است که در رفتار های فردی‌و اجتماعی تجلی پیدا می کند ، ودیگر آنکه دین راگوهری یامعنائی است که به تعالی وفرجام شایسته‌ای که‌انسان درجستجوی آن است اشاره می‌کند
به سخن دیگر دین اعم از آنکه وحیانی وقدسی باشد یاایده ونظری غیر وحیانی وغیر قدسی ، به هرحال ذهن رامعطوف به آینده وسرنوشت وفرجام می‌کند، واینکه هر عملی که اکنون انجام می‌دهیم نتیجه وبرآیندی متناسب باهمین عمل ورفتار پدید خواهد آورد.
بنا به این پیش فرض، همه اعمال، رفتارها ، عادات، آداب ومقررات وضوابط اجتماعی که امروز داریم صورت یاشکلِ دین است . اگر این رفتارها وروابط ومقررات به اعتلای انسان وتوسعه انسانیِ فرد وجامعه بیانجامد به آن‌دغدغه درونی پاسخِ مثبت داده‌ایم ، واگر به ذلت وناکامی انسان وجامعه منجر شود ، دینی باطل، غیر انسانی وغیر خدائی است. زیرا درتلقی ما از دین واسلام ، خداوند انسان را به رشد، اعتلا، وسلم وجهانی بی گزند دعوت کرده است
بدیهی است که صورت دین، یا آداب وعادات درهر جامعه‌ای از یک سو متناسب است باساختارهای موجودآن جامعه واز سوی دیگر متناسب است با اهدافی که مردم آن جامعه برای خود باور دارند، وهنگامی که ساختار های اجتماعی صیرورت پیداکند صورت دین نیز اگرسخت وسنگ نشده باشد صیرورت می‌یابد
به تعبیر دیگر صورت‌های دینی که متناسب باساختارهای اجتمای است ، مقید به زمان ومکان هستند ، وبادگرگونی ساختارها وتوسعه افق اندیشه عمومی در جامعه ، صورت‌های دینی هم صیرورت می‌یابند. اما تغییر ساختارهای اجتماعی هم چیزی نیست که به سادگی وسهولت پدیدآید ، گاهی هزاره‌ای ویاهزاره‌هائی به طول می‌انجامد تا یک جامعه شبانی به عرصه جامعه کشاورزی گذر کند ویا جامعه‌ای با انقلاب صنعتی درساختارهای اقتصادی واجتماعی خود تحول بنیادی پدیدآورد، ودوران گذار را ازمرحله‌ای به مرحله‌دیگر طی کند.همچنین بدیهی است که دوران گذار به نوعی پوست انداختن می‌ماند، وبه‌تلاش ومجاهدت‌های بسیاری نیاز دارد.مجاهداتی که هم سبب حفظ گوهر دین شود وهم بتواند با کمترین هزینه از صورت‌ها وسنت‌های گذشته عبور کند، بویژه آنکه درهر دوره‌ای ازتاریخ ، آداب ، وعاداتِ مربوط به ساختارهای اجتماعی در هیات دین درمی‌آید وگاه‌چنان بر شمایل دین می‌چسبند وباآن یگانه می‌شوند که هرگونه تغییر ودگرگونی در صورت دینی را بسی دشوار وسخت می‌کنند. درصورتی‌که اگر درهر جامعه‌ای به‌گوهر دین توجه داشته باشند می توانند بی خطر از افتادن در ابتذال ازصورت سنگ شده پیشین عبور کنند وبه صورتی تازه متناسب با ساختارهای کنونی جامعه دست یابند . صورتی که صیرورت ودگردیسی‌ِانسان وجامعه را به سوی فراروندگی واعتلا برتابد.
۲) ازدیر باز تاکنون ، در جوامع بشری دو جریان دینی را به موازات هم می‌بینیم که دریک سیر دیالکتیکی پیش آمده‌اند. یکی جریانی که به میراث کهن وآنچه ازپیشینیان برجای مانده می‌اندیشد ، ودیگری به‌آنچه هنوز آفریده نشده ودرپرده غیب آماده می‌شود برای زاده شدن .به تعبیر دیگر اولی برآن صورتی که پدید آمده اشراف دارد ودرتلاش است تاآن صورت را تثبیت کند وخود را وجهان را مطابق آن صورت بسازد ودومی با اشراق به‌گوهر دین سودای جهانی ،انسانی و جامعه‌ای متعالی‌وبی‌گزندرادارد که هنوز پدیدنیامده است.ازجریان اولی عالم وفقیه پدید می‌آید واز دومی‌هنرمندوعارف . حضور موازی هردو جریان در یک جامعه می‌تواند سبب حرکتی موزون وعمیق درجامعه شود ونبود هرکدام ازاین دوجریان درعرصه اجتماعی ،یاسبب ایستائی ، جمود ، وتحجر می‌شود،یاسبب به‌هم‌ریختگی، آشوب ونابسامانی .
به نظر می‌رسد که درخشانترین وپویاترین دوره‌تمدنی که مسلمانان داشته‌اند مربوط به‌همان دوره‌ای می‌شود که هردو جریان درجامعه حضور داشتند . یعنی قرن‌های سوم تا هفتم هجری .
۳) اندکی پیش از گیر ودارِ مشروطه به‌دلایل بسیار وپیچیده‌ای، ساختارهای‌اجتماعی ایران، تغییر بنیادیِ خود را آغاز کرد، به ویژه با ورودِ دست‌آوردهای انقلاب صنعتیِ‌غرب این تغییرات‌ ساختاری شتاب گرفت. نتیجه آن شد که اندک اندک صورتِ دین باساختارهای
جدید تعارض وناهماهنگی پیداکردبویژه آنکه صورت دین دراین روزگار ،وازآنجا که بسیاری از عوامل تغییر دهنده درساختارهای اجتماعی درون‌زا نبودند، ایرانیان نتوانستنداشراف خودرا به وضع موجود حفظ کنند. یعنی نتوانستند صورتی تازه ازدین را که متناسب با شرایط وساختارهای کنونی جامعه باشد پیداکنند، این بود که بسیاری ازدین داران وعلمای دینی یاصراحتاً با دوره‌تمدنیِ تازه ازدر مخالفت آمدند یا خود رااز این دوره‌تمدنیِ جدید برکنار نگه داشتند، وروز به روز با وضع موجود بیگانه‌تر شدند، درحالی که همان صورت دینی گذشته را برای خود حفظ می‌کردند.
از سوی دیگر ، روشنفکران وتحصیل‌کرده‌هایی که باتمدنِ امروز جهان آشنائی یافته‌بودند صورتِ دینیِ گذشته را ناکارآمد وبلکه مانع توسعه اجتماعی می‌دیدند . این بود که درخوشبینانه‌ترین حالت ، بی آنکه به گوهر دین توجه کنند چشم برآن فروبستند،وبرای جبران خلاء دینی،دانسته وندانسته ، مکتب‌های سیاسی‌وایده‌الوژی‌های جدیدراجایگزین آن کردند.
بعداز شهریور۲۰ ‌که آزادی‌هایی نسبی ‌در ایران‌ پدیدآمد شاهد انواع ‌صورت‌هاو صورتک‌هایی هستیم که هرکدام به نوعی داعیه دارِسامان دادن به هویت وخویشتنِ انسان وجامعه امروز بودند.از نحله پاک‌دینی‌که احمدکسروی‌داعیه‌دارآن بودتاانواعِ ایده‌الوژی‌ های چپِ وارداتی. وجوانان تحصیل‌کرده ایران که درجستجوی شکلی وصورتی برای زندگی کردن بودند گروه گروه به این نحله‌ها وایده‌الوژی‌ها روی می‌آوردند.
دراین حال وهوا برخی از تحصیل کرده‌ها وروشنفکرانی‌که دغدغه دینی داشتندتلاش کردندتا باتوجه به گوهر دین، صورتی علمی وعقل پذیر ازهمان‌ صورت سنتی ارائه دهند تا ازریزش نیروهای جوان درایده‌الوژی‌های غیر دینی وغیر اسلامی پیشگیری کنند. استاد محمدتقی شریعتی مزینانی پدر دکتر شریعتی درمشهد یکی ازنخبه‌ترین آغازگران این حرکت بود . همزمان با اودرتهران نیز مهندس مهدی بازرگان، آیت‌الله‌طالقانی، دکتر یدالله سحابی ، وبرخی دیگر از بزرگان به‌این کار سترگ آغازکردند
نتیجه کاراین بزرگان بهیچ‌روی پدیدآوردن صورت تازه‌ای ازدین نبودبلکه باعلمی کردن همان صورت‌های سنتی درصدد پاسخ به شبهاتی بودندکه روشنفکران وتحصیل کرده‌های آن روزگار بر دین وارد می‌کردند.
اما باشتاب گرفتن دگرگونی‌های اجتماعی اندک اندک به‌آنجا رسیدیم که آن صورتِ درهمه موارد هم نمی‌تواند باشرایط تازه تطبیق کند ، بویژه آنکه جامعه درحال گذار ما نمی‌توانست حتی برای یک نسل هم که شده ازثباتی نسبی برخوردار باشد وساختاری نسبتاً مشخص داشته باشد. مثل رودخانه‌ای پر شتاب که هیچ تصوبری نمی‌توان برآن نقش کرد، و هرنقشی که برآن افکنیم چندلحظه‌ای بیشتر دوام نمی‌آورد .
درعرصه روشنفکری غیر دینی نیز همان می‌رفت ، یاس وسرخوردگیِ روشنفکران غیر دینی بعد از سالهای ۱۳۳۰ حاصل نقش برآب شدنِ‌ صورت‌هائی است که پیش ازآن رقم زده بودند .
۴) شریعتی روشنفکرِ این روزگاراست ، روزگاری که همه چیز پرشتاب درحال دگرگونی است واگر چه همزمان بااو بسیاری ازاندیشمندان دین دار به‌کارسامان دادن اندیشه دینی در نسل جوان بودند ، اما همانطور که گذشت زمان هم نشان دادکه سخن آنان از گستره زمان حیات خودآنان فراتر نرفت .
به گمان من آن بخش از نوشته ها وسخن شریعتی که امروز مورد توجه قرارگرفته، چیزهائی هستند که‌لازمه دوران گذار است، ونه چیزهائی که به عنوان سر پناه بتوان لحظه‌ای درآن آرام گرفت .این است که دراین مرحله پرشتاب کنونی او اهل ایمان است ونه اهل اعتقاد، عارف است ونه فقیه، اوهم مانند مولوی وگاهی مانند نیچه به افق دوردستی اشار می‌کند که ابرانسان را نشان دهد ، آزادی ازنگاه اوبسی مقدس‌ترازبسیاری مقدسات است،وبه‌هیچ روی آزادی را برای یله کردن ورها شدن خود نمی‌خواهد. آزادی یعنی امکان سرپیچی از جبر حاکم ، اعم جبرهای اجتماعی سیاسی جبر سنت ، جبرطبیعت و… تا با این ودیعه‌مقدس خورا وجامعه خود را ازگذشته وحال عبور دهد وبه آینده‌ای ارزشمندتر ودلپذیرتر برساند.
حتی نام هائی که تاپیش از شریعتی معنایی معطوف به گذشته داشت با یک چرخش حیرت انگیز ذهن را معطوف به آینده کرد مانند مذهب به معنای راه ونه به معنای هدف.
درپایان اضافه می‌کنم که شریعتی یک مسافر بود وماازاین جهت دوستش داریم که چگونه سفرکردن را دراین هنگامه گذار به مامی‌آموزد
منبع : سایت آیین پژوهی و فرهنگ