یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


ملیحه به جنگ تقدیر رفت


ملیحه به جنگ تقدیر رفت
سال ۷۶ در اولین حضور، برای سینمای مستند و تجربی ایفای نقش کرد، نقش جوانی صامی‌نژاد، بازیگر اولین فیلم سینمایی ایران با نام «دختر لر».
با حضور در ۱۰ سکانس از «متولد ماه مهر» احمدرضا درویش به‌طور جدی و حرفه‌ای وارد این حوزه شد اما با لیلای «خاک سرخ» به نامی آشنا برای مخاطبان رسانه تلویزیون مبدل شد.
«آفتاب بر همه یکسان می‌تابد»، «آمیتلیس»، «سرقت»، «رسم عاشقی»، «مشق عشق»، «سال‌های برف و بنفشه» و ... فیلم‌ها و مجموعه‌هایی است که با حضور لاله اسکندری روی آنتن سیما رفته است.
ملیحه «رقص پرواز» بهانه‌‌ای شد برای گفت‌وگو با بازیگری که گرافیک خوانده و در کنار فعالیت در عرصه بازیگری در زمینه طراحی و معماری داخلی نیز فعال است.
▪ حضور در تلویزیون را با ابراهیم حاتمی‌کیا و گروهی از بازیگران نام‌آشنای سینما آغاز کردید. موفقیت اولین تجربه تلویزیونی چقدر حساسیت شما را برای انتخاب‌های بعدی بالا برد؟
ـ از خوش‌شانسی من بود که در اولین حضور، مجموعه موفقی چون «خاک سرخ» را تجربه کنم؛ پروژه سنگینی که حدود یک سال از شروع تمرینات تا پایان تصویربرداری زمان برد.
پس از اتمام تولید مجموعه به مدت یک سال و نیم حضور در هیچ پروژه‌ای را نپذیرفتم تا از میزان استقبال و بازخورد مخاطبان مطلع شوم که خوشبختانه مورد رضایت بینندگان هم واقع شد. بعد از این مجموعه مدتی کم کار بودم و در انتظار اتفاق تازه، اما واقعیت این است که مگر هرچند سال یک بار شاهد چنین پروژه‌هایی در سیما هستیم. زمانی که پروژه «رقص پرواز» پیشنهاد شد، خوشحال شدم که برای دومین مرتبه یک مجموعه خوب تلویزیونی با موضوع جنگ پیشنهاد شده است.
▪ شخصیت ملیحه به نوعی لیلای «خاک سرخ» را به ذهن مخاطب متبادر می‌سازد. این شاخصه مشوق شما برای پذیرش نقش نشد؟
ـ هنگام مطالعه فیلمنامه و تولید مجموعه تصور چنین قضاوتی از سوی مخاطبان را پیش‌بینی می‌کردم اما طبقه اجتماعی، جایگاه و انگیزه‌های رسیدن این دو شخصیت متفاوت است و تنها وجه اشتراک آن، بازیگر مشترکی است که وارد جنوب و فضای جنگ می‌شود.
در «خاک سرخ» لیلا ناخودآگاه وارد جنگ شده و منفعل است. از همان ابتدا انگیزه یافتن خانواده‌اش چندان پررنگ نیست و با ترغیب همسرش راهی سفر می‌شود اما با مرگ همسرش در فاصله‌ای کوتاه شوک‌زده شده و برای مدتی مبهوت است تا اینکه به تدریج این انگیزه‌ها جان می‌گیرد اما ملیحه دختر جوان احساساتی و پرشوری است که با هدف یافتن نامزد خود و به نوعی جنگ با تقدیر، راهی سفر می‌شود. جنس بازی، هدف فیلمنامه و نوع فضاسازی این دو مجموعه متفاوت است. ضمن اینکه بازی در دو مقطع سنی هم جذابیت داشت. مجموع شاخصه‌های ذکر شده، فیلمنامه کامل آقای طالب‌زاده، بازی روان آقای هاشمی، حضور خانم آدینه و کارگردانی آقای مرادپور و در مجموع گروه خوب تولید، شاخصه‌های پذیرش نقش بود.
▪ نام علیرضا طالب‌زاده و موفقیت مجموعه‌های متفاوتی چون «در پناه تو»، «دوران سرکشی»، «صاحبدلان» و ... تا چه میزان اطمینان شما را برای حضور در مجموعه جلب کرد؟
ـ لازمه موفقیت یک مجموعه، فیلمنامه موفق است. اگر همین زحمات صرف فیلمنامه و داستان دیگری می‌شد، شاید ماحصل کار چنین موفقیتی را نداشت. در فیلمنامه آقای طالب‌زاده نکاتی قید شده بود که اجرای کامل و دقیق آن توسط آقای مرادپور «رقص پرواز» را مطلوب کرد.
▪ یعنی شخصیت ملیحه داستان، همان ملیحه‌ای است که می‌بینیم؟
ـ هر بازیگری ویژگی‌هایی به کاراکتر موردنظر اضافه می‌کند. در «رقص پرواز» برای هر سکانس تمرینات طولانی داشتیم و به همراه خانم آدینه و آقای مرادپور در مورد دیالوگ‌ها بحث می‌کردیم و شاید تنها در یک مورد بخشی از دیالوگ‌ها حذف شد.
▪ ۴۰ سالگی ملیحه به نوعی رویا و کابوس است اما با این حال انتخاب مریم بلالی‌مقدم به عنوان دختر ملیحه (لاله اسکندری) و وحید (شهاب حسینی) برای مخاطب باورپذیر نیست. هنگام پذیرش نقش تا چه میزان از انتخاب گروه بازیگران اطلاع داشتید؟
ـ با توجه به سکانس‌های مهمی که سمیرا داشت و در پخش کوتاه یا حذف شد، خانم آدینه و آقای مرادپور ترجیح دادند این نقش را به کسی بسپارند که تجربه حضور و قدرت بیان دیالوگ‌های موردنظر را داشته باشد. این انتخاب در ارتباط با من آزاردهنده نبود اما در ارتباط با آقای حسینی چون گریم جای کار بیشتری داشت، چنین حسی القا می‌شد.
▪ به قول شما، ملیحه به جنگ با تقدیر می‌رود اما نگرانی احتمال این تغییر تا زمان رسیدن به قطار است و بعد تبدیل به امید می‌شود.
ـ براساس نموداری که ترسیم شده بود حرکت می‌کردیم، یعنی نگرانی ملیحه تا لحظه گرفتن بلیت بود و حرکت.
قرار نبود خبر فاجعه را پیشاپیش اعلام کنیم. او برای یافتن نامزدش راه سختی در پیش ندارد. با یافتن آدرس منزل و مراجعه به بیمارستان‌های معدود اهواز یافتن وحید امری بعید و دور از دسترس نیست، باید خیلی بدشانس باشد که در عرض ۲۴ ساعت تمام اتفاقاتی که شاهدش بودیم رخ دهد. ضمن اینکه بازتاب جنگ در شهرهایی چون تهران و دیگر شهرستان‌ها به اندازه شهرهای جنوبی دلهره‌آور نبوده است. از سوی دیگر ملیحه شاهد وقایع کردستان هم بوده بنابراین حتی زمانی که به اهواز می‌رسد شرایط موجود تاثیر زیادی در او ایجاد نمی‌کند.
در آخرین بیمارستان هم پس از تماس دکتر یاوری و پرواز گروه پرندگان اطمینان حاصل می‌کند که همه چیز تمام شده است پس از آن با بهت و سکوتی خاص به دنبال سرنوشتش می‌رود تا زمانی که دکتر یاوری به او می‌گوید سکوت برای آدم‌های بزرگ است و به نوعی موجب می‌شود که ملیحه احساسات درونی‌اش را بیرون بریزید. به اعتقاد من شخصیت‌ها و جنس قصه واقعی بود به غیر از سکانس نهایی که سوررئال بود همه موقعیت‌ها واقعی و قابل باور بود.
▪ طبق گفته آقای مرادپور در سکانس نهایی از جلوه‌های ویژه استفاده نشده بود. قدری از دشواری این صحنه و نحوه کار برایمان بگویید.
ـ صحنه‌های مربوط به باز شدن در هواپیما و پرت شدن تابوت‌ها در آسمان شیراز گرفته شد و بقیه موارد که مربوط به حضور بازیگران بود روی زمین تصویربرداری شد البته در ابتدا قرار بود کل صحنه در آسمان گرفته شود اما با توجه به شرایط تولیدی که داشتیم چنین امری عملی نبود چرا که مدت ۷ روز صرف تصویربرداری آن صحنه شد و امکان نداشت که چنین فرصتی در تصویربرداری آسمانی نیز در اختیارمان قرار بگیرد.
▪ با توجه به فاصله زمانی بلندمدت (۳ سال) تولید تا پخش و کسب تجربه‌های بیشتر طی این سال‌ها با دید انتقادی و نقادانه چه ایرادهایی بر بازی خود وارد می‌دانید؟
ـ در «رقص پرواز» خوشبختانه حضور چشم سومی به‌نام خانم آدینه امکان خطا را به حداقل رسانده بود. ایشان تمام سکانس‌ها را به دقت تحت نظر داشتند به صورتی که اگر قرار بود امروز «رقص پرواز» ساخته شود تمام بازی‌ها شبیه به همان چیزی بود که مشاهده کردیم. در کل شخصاً کاراکتر ملیحه را در میانسالی به دلیل عصبانیت و پرخاشگری‌اش دوست نداشتم؛ آدم عاشقی که به دلیل فاصله نمی‌تواند رابطه دلخواهش را برقرار کند و همواره کابوس این فاصله وجود دارد.
▪ انتخاب اول کارگردان برای این نقش بودید؟
ـ پیش‌تولید این مجموعه از تابستان ۸۳ شروع شده بود که در آن زمان مشغول پروژه‌ای به کارگردانی آقای سلطانی بودم. بالطبع امکان حضور در «رقص پرواز» وجود نداشت؛ اما وقتی برای سومین مرتبه این پیشنهاد مطرح شد با توجه به اتمام تصویربرداری «رسم عاشقی» این امکان مهیا شد. طی این مدت بازیگران دیگری به کار دعوت شده بودند که به دلیل جواب ندادن تست گریم در دو موقعیت، ایفای این نقش به من سپرده شد.
▪ پس از «رسم عاشقی» در دومین تجربه مشترک با سعید سلطانی ایفاگر نقشی مشابه با رگه‌های مثبت پررنگ‌تر بودید. این همکاری موجب پذیرفتن حضور در «سال‌های برف و بنفشه» شد؟
ـ آقای سلطانی از کارگردانان حرفه‌ای تلویزیون هستند. «رسم عاشقی» به دلیل مناسبتی بودن در محدودیت زمانی و فشار کاری تولید شد، ایشان علاقه‌مند بودند این همکاری در شرایط کاری مناسب‌تری تکرار شود. هنگام مطالعه فیلمنامه شخصیت‌ فروغ را پسندیدم متاسفانه شرایط تولید، محدودیت زمانی، طراحی صحنه و لباس آن طور که پیش‌بینی شده بود در اختیار عوامل تولید قرار نگرفت.
شخصیت فروغ را دوست داشتم اما در مجموع نتیجه مطلوب حاصل نشد. ضمن اینکه همزمانی پخش این مجموعه با مجموعه پرهزینه تاریخی «مدار صفر درجه» ناخودآگاه در ذهن مخاطب قیاس ایجاد می‌کرد.
▪ به عنوان سوال آخر، سخت‌ترین سکانسی که با حضور در مجموعه‌های تلویزیونی تجربه کرده‌اید مربوط به کدام سکانس و مجموعه می‌شود؟
ـ همه این سکانس‌ها به نوعی عاطفی است ازجمله سکانس‌ هواپیما در مجموعه «رقص پرواز»، مرگ سعید در «خاک سرخ»، بیماری امید در «مشق عشق» و صحنه آخر «برف و بنفشه» مواجهه فروغ با منصور فلاح پس از گذشت سال‌های طولانی. با توجه به حساسیتی که نسبت به سکانس‌های سخت وجود دارد به نتیجه خوبی هم می‌رسیم.
نرگس عاشوری
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید