چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


ترجیح می دهم هر ۲سال یک بار به تلویزیون بیایم


ترجیح می دهم هر ۲سال یک بار به تلویزیون بیایم
من بعنوان بازیگر، تلاش می کنم ابتدا بازی را نگاه کنم. من حتی اگر یک فیلم یا سریال خارجی را ببینم و از آن نقش و بازی خوشم بیاید، چندین بار به تماشای آن می نشینم. دقت می کنم که بازیگر چگونه ایفای نقش می کند، بازیگر و نقش مقابل آن چه واکنشی را انجام می دهند و در کل چگونه بازی می کنند. به لحاظ فنی، من در حد فیلمنامه می توانم درباره سریال های پخش شده اظهارنظر کنم.
«امیر جعفری»، بازیگر سینما و تلویزیون، ضمن بیان این مطلب، مهم ترین عامل موفقیت و ماندگاری یک اثر هنری در حوزه فیلم و سریال را متن و فیلمنامه آن اثر می داند و می گوید: ببینید مثلا در کار خودم «میوه ممنوعه» که به گفته صداوسیما ۹۴درصد بیننده داشته، توانست رضایتمندی مخاطب را به همراه داشته باشد، نخست به دلیل این که فیلمنامه و قصه خوبی داشت، این قصه حاصل کار تیم نویسنده خوبی بود. «علیرضا نادری»، نویسنده فیلمنامه فردی است که جواب خود را در زمینه فیلمنامه و نمایشنامه پس داده و بعبارتی یک استاد به تمام معناست; بنابراین هنگامی که قصه و فیلمنامه خوب باشد، طبیعتا هم بازیگر راحت تر است و کارگردان بسیار عالی می تواند دکوپاژ کرده و با بکارگیری مناسب دوربین و باقی قضایا، فیلم خوب و مورد پسندی بسازد، اما زمانی که فیلمنامه مناسب و خوب نباشد و بازیگر در صحنه فیلمبرداری نداند که قرار است چه اتفاقی بیفتد و اصلا داستان چیست، به دنبال آن کار افت کرده و کارکرد خود را نخواهد داشت.
برای ما هم فیلمنامه کاملا آماده نبود و در کل هفت، هشت قسمت از فیلمنامه آماده بود، اما اینگونه هم نبود که ندانیم داستان چیست و آخر قصه چه خواهد شد. شاید تنها دو قسمت آخر را کارگردان و نویسنده های فیلم با هم بحث و تبادل نظر داشتند، اما یک موقع ممکن است داستان فیلم آماده باشد، ولی متن ضعیف بوده و نتواند باعث بوجود آمدن کار خوب و تاثیرگذاری شود. من باز هم خودم را مثال می زنم. من یک سریالی بازی کردم به نام »...« که ۲سال پیش از سیما پخش شد. به نظر من افتضاح محض بود. آنقدر این کار من بد بود که هیچ گاه آن را بعنوان سابقه کاری خودم بیان نمی کنم. افتضاح بود چون داستان نداشت و نویسنده اش معلوم نبود. ما هر قسمت را با یک نویسنده می ساختیم. من هیچ گاه نویسنده را ندیدم! درباره تهیه کننده نیز، تهیه کننده «میوه ممنوعه» آقای عفیفه بود، فردی کارکشته، تحصیل کرده، با فکری باز به اینصورت که من چند روز پیش از پدر شدنم در اوج کار، آن هم کار ماه رمضان، بودم. ایشان برنامه های من را تعطیل کرد تا با خیال راحت به مسائل زندگی خود برسم اما در مقابل تهیه کننده سریال»...« در حالیکه من پیشتر نیز با او مذاکره کرده بودم، درباره تئاتری که در حال اجرا داشتم، با این حال اجازه نداد من به کار تئاتر برسم.
این امر موجب شد که این مجموعه نتوانست خوب و موفق از کار درآید. بطور کل، اگر پشت صحنه مجموعه خوب باشد، قطعا به جلوی دوربین نیز منتقل می شود و بیننده از کار انجام شده لذت خواهد برد.«جعفری» سپس درباره کارهای خود می گوید: من از سال ۷۵ که وارد تئاتر شدم و به کلاس های بازیگری رفتم و از سال ۷۷ که نخستین کار حرفه ای ام در تئاتر شهر روی صحنه رفت تاکنون که تقریبا ۱۰سال گذشته، من در کل در ۴سریال و ۵فیلم سینمایی ایفای نقش کرده ام که عبارتند از: «بدون شرح»، «کمربندها را ببندیم»، «برای آخرین بار»، «من یک مستاجرم» و آخرین نیز «میوه ممنوعه.» پس از «میوه ممنوعه»، کارهای بسیاری به من پیشنهاد شد، از جمله سینمایی و تلویزیونی، اما به دلیل این که در آن موقع به تازگی پدر شده بودم، احتیاج داشتم زنگ تفریحی برای خود و خانواده داشته باشم که چند ماهی مشغول بچه و زندگی بودم، ولی پس از آن نیز فیلمنامه خوبی به من پیشنهاد نشد و یا اگر فیلمنامه خوبی هم بود، به دلیل این که درگیر تئاتر بودم (که امسال هم به دلیل این که در دو فیلم سینمایی مشغول بکار بودم و متاسفانه با توجه به پیشنهادهایی که از شبکه های دوم، سوم و شبکه تهران داشتم) نتوانستم فرصت حضور در آنها را پیدا کنم، اما ترجیح می دهم ۲سال یک بار به سراغ تلویزیون بیایم. از آندسته از بازیگرها هم نیستم که کلاس می گذارند و می گویند نه من نمی آیم و نمی پسندم و... کار را دوست دارم، اما به شرط این که کار خوب و فیلمنامه خوبی به دستم برسد. این بازیگر سینما و تلویزیون، سپس درباره چگونگی بازیگر شدن خود، به تابناک می گوید: باور کنید فکر که می کنم متوجه نمی شوم چگونه شد که اینطوری شد.
من تا سوم دبیرستان، اصلا به بازیگری علاقه نداشتم. به تنها شغلی که فکر نمی کردم، بازیگری بود. خدا رحمت کند «اکبر راوی» را. من در کلاس چهارم دبیرستان هشترودی اخراج شدم. رفتم دبیرستان آیت ا... سعیدی. آنجا معلم ادبیاتم «اکبر راوی» بود. من شیفته ایشان شدم و به ایشان گفتم که می خواهم بازیگر شوم، چون پیشتر نیز در تئاتری در دبیرستان (تنها به دلیل این که سر کلاس نروم) بازی کرده بود. تا اندازه ای به بازیگری علاقه پیدا کردم. آقای راوی باعث شد که به بازیگری علاقه مند شوم. بازهم با وجود علاقه ای که داشتم، مطمئن بودم بازیگر نمی شوم، چراکه در این رشته، نه آشنا داشتم، نه پارتی و نه دوستی.
به همین دلیل حتی من در رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه فارغ التحصیل شدم که الان هم علاقه دارم. «امیر جعفری» در پایان، درباره علاقه اصلی خود یعنی بازیگری در تئاتر خاطرنشان می کند: درست است تئاتر بی پول و فقیر است، اما شوق و اشتیاق عمومی برای تئاتر در ایران بسیار زیاد است و من دیدم بلیت تئاترهایی فروخته شده و تمام شده و با این حال، سیل بسیاری از مردم، پشت درب سالن تئاتر منتظر هستند. این خود، نشان دهنده اشتیاق و علاقه مردم ما به تئاتر است، اما متاسفانه نباید از این نکته غافل شویم که توجه مسئولان به مقوله تئاتر بسیار کم است.
چرا باید سالنی صد نفر گنجایش تماشاچی داشته باشد؟ چرا امکانات و اختیارات مانند سینما و تلویزیون در اختیار ما در هنر بازیگری و نمایش یعنی تئاتر نیست؟ تئاتر خوب، مقبولیت عام نیز دارد. داریم تئاترهایی که ۱۰۰نفر هم بیننده ندارد ، ولی هستند تئاترها و کارهایی که بطور ۱۰۰درصد بیننده وارد شده است. کارهایی که عامل اجبار در گذاشتن سانس دوم شده اند، بدون اعلام قبلی! مردم اتفاقا خیلی فرهنگ تئاتر دارند. مشکل تئاتر باید ریشه ای حل شود. تئاتر; سالن، امکانات و... ندارد. ببینید کار خوب، بیننده خودش را دارد. البته این نیست که یک فیلم یا یک تئاتر خوب فروخت، فیلم و تئاتر خوبی است و اگر یک اثر خوب فروش نرفت، کار خوبی نیست. البته قرارهم نیست هر کاری که خوب نفروخت و بازدیدکننده نداشت، بگوییم کار هنری بوده کسی نتوانسته مطلب را درک کند و این اثر از شعور عام بیرون بود.
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید