پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


درخت بازیگری از ریشه افتاد


درخت بازیگری از ریشه افتاد
محمدرضا هنرمند با ابراز تأسف نسبت به درگذشت خسرو شکیبایی، ابراز امیدواری کرد که جامعه‌ی سینمایی ایران از این پس کم‌تر شاهد بروز تراژدی‌هایی از این دست باشد.
این کارگردان سینما و تلویزیون در پی درگذشت خسرو شکیبایی در گفت‌وگو با خبرنگار سینمایی ایسنا، درباره‌ی دلایل خود از ذکر عنوان تراژدی برای درگذشت این هنرمند، خاطرنشان کرد: از مرگ او به عنوان تراژدی یاد می‌کنم؛ چراکه بازیگرانی مثل خسرو شکیبایی به این زودی‌ها در سینمای ایران پدید نخواهند آمد و این مشکل بزرگی است. او که کارگردانی سریال «کاکتوس» را از دهه‌ی ۷۰ با بازی خسرو شکیبایی برعهده داشت، یادآور شد: در دوره‌ی همکاری با خسرو شکیبایی، خاطرات بسیار خوبی با هم داشتیم و از لحظه‌ای که خبر فوت او را شنیدم، تا به این لحظه، این خاطرات مدام برایم مرور می‌شود. محمدرضا هنرمند درباره‌ی شیوه‌ی بازی شکیبایی اظهار کرد: قدرت بازی و شیوه‌ی کاری او مشخص است. خسرو شکیبایی در حدی از توانمندی در ایفای نقش‌ها بود که نیازی به تأیید من ندارد.
این کارگردان سپس از خسرو شکیبایی به عنوان یکی از پدیده‌های عالم بازیگری یاد کرد که بسیاری از نقش‌های سینما و تلویزیون را تنها او می‌توانست زنده کند. وی درباره‌ی دوران همکاری با شکیبایی در سریال «کاکتوس» و دلیل حضور او در یک سریال تلویزیونی، یادآور شد: ایشان در اوج محبوبیت و شهرت حاضر به ایفای نقش در سریال «کاکتوس» شد. ای کاش خود او زنده بود و از او می‌پرسیدید که چرا در اوج شهرت به تلویزیون آمد؛ اما آن‌چه مسلم است همان دلیلی که هم‌اینک بسیاری از بازیگر سرشناس ما را به سمت تلویزیون کشانده است، دلیل حضور خسرو شکیبایی در سریال «کاکتوس» هم محسوب می‌شود.
▪ سیروس الوند گفت: خسرو شکیبایی در ابتدای دهه‌ی ۶۰ آغازگر شیوه‌ی نوینی در بازیگری سینمای ما شد؛ شیوه‌ای که بعدها توسط بسیاری پیگیری شد یا مورد تقلید قرار گرفت.
این کارگردان سینما که در فیلم‌های «یک بار برای همیشه» و «مزاحم» با خسرو شکیبایی همکاری داشته است، به خبرنگار سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، ادامه داد: خسرو شکیبایی در همان نقش کوتاه فیلم «خط قرمز» شیوه‌ای را اعمال کرد که دور از قواعد کلاسیک بازیگری بود؛ شیوه‌ای که باعث می‌شد نقش در باور تماشاگر بگنجد و او رفته رفته نقش را به عنوان یک شخصیت واقعی بپذیرد که اوج موفق این حضور، با فیلم «هامون» بود. الوند خاطرنشان کرد: او در فیلم «یک بار برای همیشه» ۲۰ روز برای تمرین وقت گذاشت و یکی از بهترین بازی‌های خود را ارائه داد و اصولا در هر فیلمی صرف نظر از خوب، متوسط یا بد؛ همیشه حضور معتبری داشت و این به جذابیت وجودی او برمی‌گشت که باعث می‌شد، حتی در یک فیلم بد هم خوب بازی کند؛ چرا که شکیبایی،‌لطافت، گرمی و حس و حال ویژه‌ی خود را داشت.
سیروس الوند با اظهار تاسف از درگذشت شکیبایی یادآور شد: جا داشت سینمای ما سالهای سال از حضور خسرو شکیبایی استفاده کند جای او خالی است؛ زیرا گرچه بازیگران بسیار خوبی داریم اما نوع کار او منحصر به‌فرد بود و تصور نمی‌کنم به این زودی کسی بتواند جای خالی او را پر کند؛ او از تئاتر و دوبله کارش را شروع کرده بود و از دهه‌ی ۵۰ و در طی بیش از ۳۵ سال سابقه حرفه‌ای در تمام عرصه‌های رسانه‌ای هنر اعم از تئاتر ،‌رادیو، تلویزیون، و حتی ضبط نوار و سی‌ دی و خواندن اشعار شاعران شهیر ما حضوری جدی و موفق داشت.
▪ مهدی صباغ‌زاده که کارگردانی فیلم‌های «صبحانه‌ای برای دو نفر» و «جست‌وجو در جزیره» با بازی خسرو شکیبایی را بر عهده داشته ‌است، گفت: خسرو شکیبایی هنرمندی بسیار عزیز و دوست‌داشتنی برای همه‌ی ما بود.
این کارگردان سینما در گفت‌وگو با خبرنگار سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، خاطرنشان کرد: ارتباطم با خسرو بسیار نزدیک بود و از سال‌های دور با او همکاری داشتم؛ در این مدت، لحظات بسیار خوبی با هم داشتیم و به واقع، فوت او برای جامعه هنری ایران ضایعه‌ی بزرگی است. او با یادآوری خاطرات همکاری با خسرو شکیبایی که به اواخر دهه‌ی ۶۰ و اوایل دهه‌ی ۷۰ برمی‌گردد، گفت: در طی ماه‌های ساخت فیلم «جست‌وجو در جزیره»، شب‌ها و روزهای بسیار خوبی را با هم داشتیم. امیدوارم خدا به تمام فیلمسازانی که با وی همکاری داشتند، صبر دهد.
مهدی صباغ‌زاده درباره‌ی شیوه‌ی بازی خسرو شکیبایی گفت: خسرو آن‌چه را در فیلم‌نامه بود، از درون درک می‌کرد و سعی می‌کرد آن را با حس و حال خودش ایفا کند؛ البته من هم با اعتمادی که به او داشتم، دستش را باز می‌گذاشتیم تا خلاقیت و اقتدار خود را بروز دهد. این کارگردان در پایان گفت: در یک کلام، خسرو شکیبایی یکی از بهترین بازیگران سینمای ما بود که خلاقیت و توانمندی بسیاری داشت. او همچنین با تمام کارگردانانی که با آن‌ها همکاری می‌کرد، رفیق و دوست بود.
▪ فرهاد صبا در گفت‌وگو با خبرنگار سینمایی فارس گفت: اولین کاری که با شکیبایی انجام دادیم، فیلم «رابطه» بود. خدا بیامرزدش، او معلم کر و لال‌ها بود، بعد وقتی که آمد و درکلاس و با حرکات دست و نوع تکان دادن لب‌ها ومیمیک صورت، حرف‌هایش را به شاگردان کرو لال را منتقل می‌کرد، من که شکیبایی را نمی‌شناختم، با خودم تعجب کردم و به خانم درخشنده گفتم: او معلم کرو لال‌ها است؟ گفت: نه او بازیگر است! بعدها که با خودش صحبت کردم، گفت: نه، من مدت‌ها بود به خاطر اینکه می‌خواستم این نقش را بازی کنم، تمرین کردم.
صبا گفت: سر فیلم «یک بار برای همیشه» قرار بود لوکیشنی که امروز تحویل گرفتیم، فردا صبح و بعد از بیست و چهار ساعت کار، تحویل بدهیم. بعد از اینکه ۱۶ ساعت کار کرده بودیم و تمام انرژی‌ها به صفر رسیده بود، آمدم بیرون که خستگی در کنم دیدم آقای شکیبایی ساعت ۵ صبح در تاریکی و پشت دیوار دارد راه می‌رود و در حال تمرین یکی از دیالوگ‌های این فیلم است. آن روز بود که دیدم چقدر آدم به‌ظاهر ساکتی است و چه درون پرغوغایی دارد.
وی ادامه داد: در سریال «روزی روزگاری»، مرحوم «شکیبایی» رفت دو ماهی سوارکاری یاد گرفت. او قرار بود روی یک اسب زیبای مشکی که به مراد بیک متعلق بود سوار شود و با این اسب باید نمایش هم می‌داد، یعنی اسب را می‌خواباند، کله‌اش را بلند می‌کرد و خیلی دوست داشت که خودش این کار را بکند، اما نشد. همان موقع نقابی به صورتش زد و دو چشمش معلوم بود. درادامه به او گفتم خسرو! انگار مرادبیک بو می‌کشد و چیزی را نمی‌شنود و نمی‌بیند. خسرو گفت: این را که به من گفتی، گویی یک کتاب برایم باز شد، راست می‌گویی، مرادبیگ، در بیایان بو می‌کشد.
این کارگردان و فیلمبردار سینمای ایران که در نخستین فیلم بلندش (عروسک فرنگی) نیز با «شکیبایی»‌ همکاری کرده بود، اظهار داشت: در ماه گذشته، در جشن منتقدان،‌ در ردیف جلوی صندلی‌ها نشسته بود و این سه چهار پله را به سختی بالا رفت. نحیف و رنجور بود. خدابیامرزدش.
▪ ابوالقاسم طالبی در گفت‌وگو با خبرنگار سینمایی فارس، گفت: با رفتن زنده‌یاد «خسرو شکیبایی» از بین ما، کمر یک نوع بازیگری استادانه، در سینمای ایران شکست. سبکی که خود او مبدع آن بود و این سبک،چیزی جز ارائه یک بازی راحت و بی‌پیرایه جلوی دوربین نبود.
وی تصریح کرد: من شخصا به او تعلق خاطر داشتم و با شنیدن این خبر افسرده شده‌ام. امیدوارم که خداوند خسرو شکیبایی را رحمت کند و همانطور که در بهترین ماه خداوند و بهترین روز، جان به جان آفرین تسلیم کرد، صاحبان این روز عزیز جایگاه او را در عقبی گرامی دارند.
طالبی ادامه داد: من خاطرات، صحنه‌ها و پلان‌های بسیاری از او خاطره دارم و جای او به جز آه و افسوس با هیچ چیز دیگری پر نمی‌شود. البته هستند استعدادهایی که می‌آیند ولی شکیبایی درد و رنج بسیاری کشیده بود تا به این مرحله برسد. او واقعا خاک صحنه خورده بود و سال‌ها زحمت کشیده بود تا به این مرحله برسد.
وی گفت: با رفتن او انگار درخت پرباری در یک مرغزار از ریشه بیرون کشیده شده و کسانی که عمری از سایه‌سار آن استفاده می‌کردند، حال فقط جای خالی او را می‌بینند.
طالبی افزود:‌ ما «شکیبایی» را برای نقش اول مجموعه تلویزیونی «به کجا چنین شتابان» انتخاب کرده بودیم و با او قرارداد هم بسته بودیم و سریال قرار بود اول شهریور ماه کلید بخورد، اما با چنین اتفاقی، پشت سریال ما نیز شکست و نمی‌دانم چه کسی را باید جایگزین ایشان کنیم. طالبی گفت: ما با هم کلی بحث کرده بودیم و سناریو را خوانده بود. الان نمی‌دانم چه باید بکنیم و آیا کسی می‌تواند جای شکیبایی را پرکند؟
▪ مجید جعفری گفت: خسرو شکیبایی تنها هنرپیشه‌ای بود که در خواب و بیداری کارش را دنبال می‌کرد؛ بنابراین همواره آمادگی کافی داشت.
این کارگردان تئاتر که در ۸ نمایش با خسرو شکیبایی همکاری داشته است، با شکیبایی در سال ۵۳ آشنا شدم. همه‌ی زندگی‌اش در آن روزها تئاتر بود. هیچ دوستی غیر از دوستان تئاتری نداشت. هیچ‌گاه کاری جز تئاتر نداشت. هیچ خانواده‌ای غیر تئاتر نداشت. اگر از او می‌پرسیدند زندگی یعنی چه، قطعا جواب می‌داد، زندگی یعنی هنر نمایش. از نادر کسانی بود که تمام لحظات زندگی را صرف هنرش می‌کرد؛ یا در حال کار بود یا برای کارش می‌آموخت.
وی در ادامه افزود: اگر قدری انصاف داشته باشیم، باید بگوییم در هیچ لحظه‌ای از زندگی‌اش با کارش فاصله نداشت. اولین کاری که با من داشت، نمایش «بکت» اثر ژان آنوی بود، که نقش پاپ را بازی می‌کرد؛ نقش کوتاهی بود و از چهار ساعت نمایش، فقط پانزده دقیقه بازی داشت؛ اما برای بازی کردن این نقش کوتاه، تمام شبانه‌روز خود را صرف می‌کرد. یکی از روزهای تمرین به محض ورود به سالن، قبل از سلام، گفت، «این پاپ توی خواب هم ما رو ول نمی‌کنه. توی خواب با کاردینال دعوام شد؛ اما یک‌هو غیب شد. جیغ کشیدم و بیدار شدم توی بیداری، توی اتاق‌های خانه داشتم دنبالش می‌گشتم... .»
جعفری همچنین یادآور شد: اگر نقشی را ۱۰ مدل بازی می‌کرد و اگر مورد نظر کارگردان واقع نمی‌شد، بی‌تردید مدل یازدهم را پیشنهاد می‌داد. او که در نمایش «بکت»، نقش کوتاهی بازی می‌کرد، در نمایش تراژدی «کسرا» نقش اصلی را بازی می‌کرد و به همین سرعت جای خود را در گروه گشود و در گروهی که من کارگردان آن بودم، هشت نمایش بازی کرد و وارد سینما شد؛ به طور جدی کار کرد و به بالاترین قله‌ی افتخار رسید. از آن پس برای رفع دلتنگی به تئاتر بازمی‌گشت و هربار که می‌آمد، نقشی شگرف می‌آفرید. روحش شاد، یادش گرامی و در محضر حضرت دوست آمرزیده باد!
سینمای ما.فارس.ایسنا
منبع : سایت خبری ـ تحلیلی سینمای ما