پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


روانشناسی و انواع ناآرام


روانشناسی و انواع ناآرام
کارکردگرایی‌ (functionalism) به عنوان نخستین نظام منحصر به فرد در روان‌شناسی ‌آمریکا که به دنبال بررسی فرآیندها و کارکردهای ذهن بود و به همین دلیل در مقابل ساختگرایی وونت و تیچنر قرار میگرفت، متاثر از جریانات پیش از خود بود. در این میان، کارکردگرایان بیش از همه خود را وامدار نظریه تکامل داروین میدانند. داروین با طرح نظریه خود مدعی شد که موجود زنده برای بقای خود به هر عملی دست می‌زند تا آنجا که با همنوع خود میستیزد و مسلما در این نبرد آن که قوی‌تر است سربلند از میدان نبرد بیرون میآید و موجود ضعیف‌تر محکوم به فنا می‌شود. طرح ۲ مفهوم کلیدی قانون تنازع بقا و انتخاب طبیعی، موجب تحولی شگرف در روان‌شناسی نوین شد. در این مقاله سعی بر آن است تا ماهیت نظریه تکامل مورد بررسی قرار بگیرد و به ثمرات آن اشاره شود. بدون شک تحلیل و نقد این نظریه خود مجالی دیگر را میطلبد.
● چارلز داروین
هرچند خاندان داروین از شهرت علمی برخوردار بودند، ولی پدر او چندان به آینده داروین امیدوار نبود. با وجود این ابتدا او را به ادینبورگ فرستاد تا به تحصیل در رشته پزشکی بپردازد، ولی بی‌علاقگی داروین به این رشته موجب شد لباس کشیشی تن کند و به فراگیری آموزه‌های دینی مشغول شود. در خلال سال‌های ۱۸۳۱ تا ۱۸۳۶ به واسطه سفری علمی به دور دنیا، تحولی عظیم در زندگی او به وجود آمد. پس از بازگشت از این سفر برآن شد تا مهم‌ترین هدف زندگی‌اش یعنی ارائه نظریه تکامل (theory of evolution) را تحقق بخشد؛ هرچند داروین مطالعات بسیاری در این زمینه کرد و به گردآوری شواهد علمی بسیاری پرداخت تا نظریه‌اش از پشتوانه علمی کافی برخوردار باشد، ولی ۲۲ سال از طرح نظریه‌اش خودداری کرد.
آنچه موجب طرح علنی نظریه تکامل شد نامه آلفرد راسل والاس‌ (Alfred Russel Wallace) به داروین بود. والاس در نامه خود نظر داروین را درباره نظریه تکامل جویا شده و همین امر بر داروین گران آمده بود. او دیگر سکوت را جایز نمی‌دانست و به همین دلیل چنین به والاس پاسخ داد:
«برای من دشوار می‌نماید که حق تقدم چندین ساله خود را از دست بدهم و به هیچ وجه مطمئن نیستم که این امر جنبه عدالت قضیه را تغییر دهد.»
کتاب «منشاء انواع به وسیله انتخاب طبیعی‌» (on the origin of species by means of natural selection) توسط داروین در سال ۱۸۵۹ منتشر شد و نکته جالب این‌که تمام ۱۲۵۰ نسخه کتاب چاپ شده در همان روز نخست انتشار به فروش رفت. انتشار این کتاب و طرح نظریه تکامل موجب شد علوم زیستی در کانون توجه دانشمندان قرار گیرد. نظریه تکامل طرحی ابتدا به ساکن نبود بلکه ریشه‌های آن را می‌توان در دوران یونان باستان نیز جستجو کرد. آنچه اهمیت کار داروین را نشان می‌دهد نگاه علمی او به این مساله است. اندک زمانی پیش از داروین، پدربزرگ او که ایراسموس داروین
(Erasmus Darwin) نام داشت چنین اظهار کرد که تمام حیوانات خونگرم از یک رشته یا لیف (filament) جاندار که آفریدگار بدان حیات بخشیده به وجود آمده‌اند. در سال ۱۸۰۹ دانشمند دیگری به نام لامارک (Lamark) به طرح دیدگاه خود درباره تکامل پرداخت. اوتلاش کرد نظریه‌ای رفتاری از تکامل را فراهم آورد. مطابق دیدگاه او تغییرات جسمانی و بدنی حیوانات در نتیجه تلاش‌های موجود زنده برای سازگارکردن خود با محیط پیرامونش شکل می‌گیرد. از نگاه او چنین تغییراتی به صورت ارثی به نسل‌های بعدی نیز منتقل می‌شود. به عنوان مثال گردن دراز زرافه طی گذشت قرون متمادی و در تلاش برای کسب غذا به این شکل درآمده است.
در کنار دیدگاه دانشمندانی چون ایراسموس داروین و لامارک، کاوش‌های کاوشگران حکایت از این امر داشت که فسیل‌ها و استخوان‌های مکشوفه متعلق به حیواناتی است که نسل آنها منقرض شده است. نتیجه چنین تحقیقات و کاوش‌هایی طرح این نظریه بود که اشکال حیات از زمان خلقت تاکنون روندی ثابت نداشته و پیوسته در حال تغییر بوده است. تغییر و تحول، کلید واژه این نظریه بود، ولی آنچه نقص این نظریه به شمار می‌رفت فقدان شواهد علمی کافی در اثبات این نظریه بود. انتشار کتاب منشاء انواع توانست این نقص را تا حدودی برطرف کند.
در بررسی نظریه تکامل داروین می‌توان چنین گفت که این نظریه بر ۳ نکته اصلی تاکید می‌کند:
ـ نکته اول: موجودات زنده از نسلی به نسل دیگر تغییر می‌یابند و اولادی با خصوصیات تازه به وجود می‌آورند.
ـ نکته دوم: این فرآیند زمان‌های طولانی دوام داشته و گروه‌ها و انواع بسیاری به وجود آورده است که هم اکنون زندگی می‌کنند و گروه‌هایی که زندگی کرده و از بین رفته‌اند.
ـ نکته سوم: این موجودات زنده با هم رابطه دارند. همین طور گروه‌ها و خانواده‌هایی که این حیوانات و نباتات به آنها تعلق دارند.»
آنچه داروین در کتابش مطرح کرد بحث درباره مساله تحول انواع و شکل گرفتن آنها از اشکال ساده بود؛ اما او سخنی از انسان و منشاء آن به میان نیاورد.
با وجود این، اهالی کلیسا دیدگاه‌های داروین را الحادی نامیدند و چنین بیان کردند که نظریه داروین در نهایت منجر به این سخن خواهد شد که انسان زاده میمون است. این اتهام، اتهامی سنگین و در عین حال بی‌اساس بود. به همین دلیل داروین ۵ سال وقت خود را مصروف مطالعه کشف منشا انسان کرد. ثمره مطالعات این دوران در قالب کتابی به نام «اصل انسان» منتشر شد. داروین در این کتاب کوشید با شواهد علمی نشان دهد که انسان دارای اصل حیوانی است و در نتیجه با انسان ریخت‌های خویش قرابت دارد. به عبارت دیگر، مقصود نهایی داروین بیان این مطلب بود که انسان و انسان ریخت‌ها از اجداد مشترک نتیجه شده‌اند. به علت نبود اطلاعاتی کافی در مورد این اجداد مشترک، عنوان حلقه مفقوده به آنها اطلاق شد.
● مالتوزیانیسم
یکی از افرادی که تاثیر بسزایی در آرا و اندیشه‌های داروین داشت توماس مالتوس (Thomas Malthus) بود. مالتوس در سال ۱۷۸۹ کتابی با عنوان «رساله‌ای درباره اصل جمعیت» به نگارش درآورد. او در این رساله چنین اظهار کرد که جمعیت کره زمین برحسب تصاعد هندسی و ذخیره مواد غذایی به صورت تصاعد عددی (حسابی)‌ در حال افزایش است. نتیجه چنین سخنی این بود که تعادل برقرار کردن میان جمعیت کره زمین و ذخیره مواد غذایی مستلزم از بین رفتن عده کثیری از افراد است. بدون شک در چنین شرایطی تنها نیرومندترین و زیرک‌ترین انسان‌ها باقی خواهند ماند. ذکر این نکته نیز ضروری است که مالتوس برای جلوگیری از افزایش جمعیت انسانی زمین به ۲ عامل اصلی اشاره می‌کند:
الف) عامل سلبی: به این معنی که عده‌ای از افراد از تولیدمثل محروم شوند.
ب) عامل تخریبی: که همان جنگ، قحطی و امراض است.
داروین پس از مطالعه نظریه مالتوس، آن را به عالم جانداران تعمیم داد و اصلی چون اصل تنازع بقا (struggle for existence) و انتخاب طبیعی‌ (natural selection) را مطرح کرد. او معتقد بود هر جانداری از همان آغاز زندگی با عوامل ناسازگار و رقبای خویش مقابله می‌کند و همین امر بقای او را تضمین می‌کند. بدون شک آن عده که یارای مقابله نداشته باشند محکوم به فنا خواهند بود.
از نگاه داروین کوشش برای بقاء عامل اصلی گزینش جانداران برای تکثیر است. به عبارت دیگر چنین می‌توان گفت که ثمره تنازع بقا، انتخاب طبیعی است. به واسطه انتخاب طبیعی تنها جانداران واجد صفات ممتاز به حیات خویش در طبیعت ادامه می‌دهند. به واسطه‌ انتخاب طبیعی، مهارت‌ها یا صفات برتر یک نوع که امکان بقاء را فراهم کرده‌اند به فرزندان آن نوع نیز انتقال داده می‌شود. از سوی دیگر به دلیل این که تغییر، اصلی مسلم در وراثت است فرزندان نیز تغییراتی را در این مهارت‌ها و صفات مشاهده خواهند کرد. دامنه این تغییرات آنچنان می‌تواند وسیع باشد که تفاوت‌های موجود امروزی در میان انواع بدان وسیله قابل تبیین و توجیه است.
طرح نظریه تکامل، واکنش‌های مختلفی به دنبال داشت. در میان مذهبیون ۲ جبهه‌گیری در قبال این نظریه به وجود آمد: گروهی از این اندیشه استقبال کردند و گروه دیگر که بیشتر اهالی کلیسا بودند این نظریه را با روح حاکم بر انجیل ناسازگار یافتند و نظریه داروین را تلاش برای عزل خالق و فریبی بزرگ نسبت به آغاز آفرینش تلقی کردند.
● ثمرات نظریه تکامل
تحقیقات و پژوهش‌های داروین بویژه طرح نظریه‌ تکامل مسیر جدیدی را در روان‌شناسی بر سر راه علاقه‌مندان به این رشته گشود. تاکید بر پیوستگی انسان و حیوان زمینه ظهور پژوهش‌های تطبیقی در روان‌شناسی را فراهم آورد. از سوی دیگر مساله انتخاب طبیعی برای پیروان مکتب کارکردگرایی بسیار مفید واقع شد و کارکردگرایان توانستند مساله انطباق با محیط را در کانون توجه خود قرار دهند. ثمرات نظریه‌ تکامل داروین را می‌توان به اختصار چنین بیان کرد:
۱) طرح نظریه‌ تکامل زمینه را برای ظهور روان‌شناسی کارکردی فراهم ساخت تا به جای عناصر و محتوای هشیاری که پیش از این در مکتب ساخت‌گرایی مورد توجه قرار می‌گرفت، نقش کنشی و انطباقی هشیاری در کانون توجه قرار گیرد.
۲) علاوه بر تغییر در موضوع و هدف، روش‌های به کار رفته در روان‌شناسی نوین نیز تغییر و گسترش یافت و از روش‌های التقاطی در مطالعات روان‌شناسی استفاده شد. این بدان معنا بود که روان‌شناسی خود را نیازمند علومی چون زمین شناسی «geology» ، دیرین شناسی «paleontology»،باستان شناسی «archeology» و جمعیت انگاری «demography» می‌دانست.
۳) در نگاه ساخت‌گرایان تفاوت‌های فردی از اهمیت چندانی برخوردار نبود. حال آن که به واسطه طرح نظریه‌ تکامل، این مساله در کانون توجه روان‌شناسان قرار گرفت.
۴) با طرح نظریه‌ تکامل این ایده نیز مطرح شد که میان کارکرد ذهنی انسان‌ها و حیوانات شباهت‌هایی وجود دارد و این مساله دیدگاه دکارت را با چالش‌ جدی مواجه ساخت. دانشمندان به پژوهش و مطالعه درباره‌ کارکرد ذهن حیوانات پرداختند و شاخه‌ جدیدی به نام روان‌شناسی حیوانی را به آزمایشگاه روان‌شناسی معرفی کردند.
۵) در نظریه‌ تکامل بر نقش عوامل ذهنی بیش از پیش تاکید شده بود. داروین در نظریه‌اش به واکنش‌های هشیار انسان‌ها و حیوانات و نقش آن در انطباق با محیط تاکید می‌کند.
● سرفرانسیس گالتون
سرفرانسیس گالتون سال ۱۸۲۲در انگلستان متولد شد. همان اوایل جوانی به اصرار پدر به تحصیل پزشکی پرداخت، ولی مرگ پدر و بی علاقگی او به این رشته موجب روی برگردانی از آن شد. مدتی مسافرت کرد و تجربه‌های بسیاری را به دست آورد. در سال ۱۸۶۹ نخستین اثر مهم او در حوزه‌ روان‌شناسی با عنوان «نبوغ ارثی‌» (Hereditary Genius) منشتر شد. او در این کتاب به طرح این مساله پرداخت که مردان برجسته (eminent) ‌ فرزندانی شایسته به جهان عرضه می‌کنند. به همین دلیل گالتون بر آن شد که باید تولید مثل افراد برجسته را تشویق و از تولید مثل افراد نامناسب جلوگیری کرد. برای تحقق چنین هدفی علم به‌نژادی (eugenics) را بنیان نهاد و مدعی شد که خصوصیات نژاد انسانی مانند چهارپایان اهلی می‌تواند از طریق انتخاب مصنوعی اصلاح شود. گالتون با انتشار مجله‌ بایومتریکا‌ (Biometrica) در سال ۱۹۰۱ و تاسیس آزمایشگاه علم به‌نژادی در سال ۱۹۰۴ به تکمیل طرح خود پرداخت.
● آزمون‌های روانی
گالتون معتقد بود که می‌توان هوش را بر حسب میزان ظرفیت شخص اندازه‌گیری کرد. در نتیجه هر چه میزان هوش فرد بالاتر باشد نشان از بالا بودن سطح تمیز حسی او خواهد بود. به سبب تلاش‌های گالتون در ابداع آزمون‌های روانی (mental tests) نام او به عنوان نخستین کسی که روان‌شناسی را به طور علمی کاربردی کرد در تاریخ روان‌شناسی نوین ثبت شده است؛ هر چند گفته شده است که اصطلاح آزمون‌های روانی از آن کتل شاگرد امریکایی اوست. امروزه بسیاری از آزمون‌های ابداع شده توسط گالتون به عنوان الگو برای ابزارهای به کاررفته در آزمایشگاه‌های روان‌شناسی به کار می‌رود.
محمدمهدی میرلو
منبع : روزنامه جام‌جم