پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


مفاهیم اساسی جامعه‌شناسی


مفاهیم اساسی جامعه‌شناسی
● مفهوم جامعه‌شناسی
جامعه‌شناسی علمی است که می‌خواهد از طریق تفهّم تفسیری رفتار اجتماعی به تبیین علل، سیرو معلول‌های آن دست یابد.
کردار فقط تا زمانی «رفتار» انسانی تلقی می‌شود که فرد یا افراد عامل به نوعی کنش که دارای معنای ذهنی است، دست می‌زنند... اصطلاح «رفتار اجتماعی» را در مورد فعالیت‌هایی بکار خواهیم برد که بر حسب معنا و مقصودی که افراد عامل برای آن قائل هستند با رفتار دیگران مرتبط باشد و براساس آن جهت‌گیری شود.
تجارب عرفانی را نمی‌توان در قالب کلماتی رسا بیان کرد بنابراین آنانی که در کوران این تجارب نبوده‌اند هیچگاه قادر به فهم کامل آنها نیستند. از سوی دیگر، توان انجام یک کنش مشابه پیش شرط تفهّم نیست، به عبارت دیگر نیازی نیست «قیصر باشیم تا قیصر را فهم کنیم.» این بتوانیم خودمان را در موقعیت فاعل کنش قرار دهیم فقط از نظر بداهت تفهم اهمیت دارد... بخش‌های قابل فهم و غیرقابل‌فهم یک فرآیند غالباً بطرز لاینفکی درهم پیچیده شده‌اند.۱
ـ در مورد تحلیل علمی نظاممند، سهل‌تر این است که تمام عناصر غیرعقلانی و ناشی از عاطفه رفتار را به عنوان انحراف از نوع مفهوماً ناب رفتار معطوف به هدف نشان دهیم.
برخی فرآیندها و پدیده‌های «بی‌معنا» (فاقد معنای ذهنی) در مقام علوم مربوط به رفتار انسان وجود دارد که بصورت محرک‌ها و معلول‌هایی عمل می‌کنند و یا باعث رفتار آدمی می‌شوند و یا از آن جلوگیری می‌نمایند. چنین رفتار «بی‌معنایی» نباید با رفتار اشیاء بی‌جان یا غیرانسان اشتباه شود.
با این حال برخی از فرآیندهای روانی یا روانی ـ جسمانی از قبیل خستگی، دیسیپلین و حافظه باید به عنوان مقوله دیگری از واقعیت‌های بی‌معنا تلقی شوند. همچنین حالاتی نوعی از قبیل نشاط و رضایت خاطری که در اثر تهذیب نفس پدید می‌آید و یا تغییرات نوعی در واکنش‌های افراد بسته به زمان، دقت و ماهیت آنها، در این مقوله قرار می‌گیرند.۲
ـ کنش بعنوان بخشی از یک وضعیت قابل‌فهم تلقی می‌شود. اگر ما بدانیم که هدف‌گیری تفنگ بخاطر تفریح و سرگرمی است و بریدن چوب توسط هیزم‌شکن در ازای مزد صورت می‌گیرد آنگاه تفهّم انگیزه‌ای به تفهّم مشاهده‌ای افزوده می‌شود. در حالت اول (هدف‌گیری) این امکان هست که کنش بمنظور ارضاء تمایلات و عواطف سرکوفته انجام شده باشد. در این حالت، کردار خصلتی غیرعقلانی پیدا می‌کند. از نظر علمی... تبیین مستلزم درک آن بافت معنایی است که در چهارچوب آن سیر بالفعل کنش حادث شده است.
صور رفتاری که در نظر مشاهده‌گر دارای ویژگیهای یکسان یا مشابهی هستند ممکن است از نظر فاعل‌ کنش بر انگیزه‌های گوناگونی استوار باشند. یک چنین موقعیت‌هایی... باید بگونه‌ای کاملاً متفاوت تفسیر شوند، ولو اینکه چنین مسئله‌ای به تحلیل متناقضی منتهی شود.۳
ـ مقدار بارش باران، میزان مرگ و میر پدیده‌های خستگی و فرسودگی، بازدهی ماشین‌آلات نمونه‌های خوبی از فرآیندهای فاقد معنا هستند، حال آنکه میزان جرم، توزیع شغلی آمار قیمت‌ها و وسعت زمین زیر کشت نمونه‌های از فرآیندهای معنادار بشمار می‌روند.
جامعه‌شناسی وجود یک شخصیت جمعی «رفتارکننده» (عامل) را تأیید نمی‌کند. وقتی جامعه‌شناسی از اصطلاحاتی همچون دولت ملت، شرکت‌های سهامی، خانواده واحد ارتشی و یا دیگر مفاهیم جمعی مشابه استفاده می‌کند هدفش صرفاً تکیه بر نوع معینی از تکامل شیوه‌های جایگزین رفتار اجتماعی است که توسط اشخاص منفرد صورت می‌گیرد. بدین سان اصطلاحات حقوقی که بخاطر دقت و رواجشان بکار می‌روند در اینجا معنای کاملاً متفاوتی کسب می‌کنند.۴
ـ درست است که بسیاری از حیوانات، فرامین، خشم، محبت، تهاجم و پرخاشگری را «می‌فهمند» و نه صرفاً بطور غریزی و مکانیکی بلکه با آگاهی و بر مبنای تجربه قبلی خود نسبت به آنها واکنش معناداری نشان می‌دهند... ولی ما هیچگونه ابزار قابل اعتمادی برای تعیین و تشخیص حالت ذهنی حیوان نداریم و اگر هم داشته باشیم نهایتاً رضایت‌بخش نیست.
مسایل روانشناسی حیوانی بخاطر جالب و در عین حال دشوار بودنشان مشهور هستند. ما می‌دانیم که انواع گوناگون تشکل‌های اجتماعی حیوانی وجود دارد. «خانواده»های تک‌همسری و چندهمسری، گله‌ها، رمه‌ها و حتی «دولت»هایی با تقسیم کارکردی کار...۵
ـ هر نوع تحلیل کارکردی صوری که از «کل» بمثابه نقطة عزیمت خود استفاده کند فقط می‌تواند مقدمات تحقیق بیشتر را تدارک ببیند.
اصول فکر و گوناگون جامعه‌شناسی که معمولاً آنها را بعنوان «قوانین علمی» می‌شناسیم(...) در واقع احتمالاتی نوعی بشمار می‌روند که مشاهده آنها را تأیید می‌کند.
در جایی که انتخاب وسیله «اجتناب‌ناپذیر» است، در چنین حالتی بحق می‌توان گفت که رفتار مادامی که کاملاً معطوف به هدف بوده نمی‌توانسته است جهت دیگری را در پیش بگیرد.
رابطه منطقی جامعه‌شناسی با روانشناسی بهیچوجه نزدیک‌تر از رابطه آن با سایر علوم نیست. در اینجا اِشکال از مفهوم «روانی» است که هر پدیده غیرجسمانی را فی‌النفسه روانی تلقی می‌کند.
از سوی دیگر تردیدی نیست که در هنگام تبیین جامعه‌شناختی رفتار غیرعقلانی، روانشناسی تفسیر (یعنی آن شکلی که از تفهم ذهنی استفاده می‌کند) می‌تواند ارزش قطعی تعیین‌کننده‌ای داشته باشد. علم جامعه‌شناسی می‌کوشد تا مفاهیم نسخ شناختی و همانندیهای تعمیم یافته فرایند تجربی را تنظیم کند.
این مسئله درست نقطه مقابل تاریخ قرار دارد که می‌کوشد به تبیین و تحلیل عِلّی رفتار افراد، نهادها و شخصیت‌های معیّنی که به لحاظ فرهنگی مهم هستند بپردازد. داده‌هایی که زیربنای مفهوم‌سازی‌های جامعه‌شناسی را تشکیل می‌دهند، اساساً ـ هر چند نه بطور انحصاری ـ از فرآیندهای رفتاری معتبر مشابه آنچه که مورخین نیز به بررسی آنها می‌پردازند، تشکیل شده‌اند.
اما جامعه‌شناسی همچنین می‌کوشد پدیده‌های غیرعقلانی گوناگون (...) را بر مبنای مفاهیمی نظری که به لحاظ معنایی رسا هستند دربر بگیرد.۶
ـ در اکثر موارد، رفتار بالفعل در سطح ناخودآگاه یا نیمه‌آگاهانه معنای ذهنی خود سیر می‌کند. شخصی که به طریق معینی رفتار می‌کند بجای آنکه آشکارا از منشأ رفتارش آگاه باشد این مسئله را بطرز مبهم و گنگی «احساس می‌کند». رفتار وی عمدتاً تحت تأثیر عادت یا غریزه است. معنای ذهنی چنین رفتاری (اعم از عقلانی یا غیرعقلانی) فقط هرازگاهی در رفتار یکپارچه توده‌های عظیم و غالباً فقط در مورد افراد معدود به سطح آگاهی حقیقی ارتقاء می‌یابد. در واقع امر، رفتاری که براستی مؤثر یعنی حقیقتاً آگاهانه و بوضوح معنادار است، همواره یک مورد غایی بشمار می‌رود.
گرایش‌های ذهنی فقط باید زمانی رفتار اجتماعی تلقی شوند که به سوی رفتار دیگران جهت‌گیری شده باشند. اگر رفتار مذهبی صرفاً بصورت تأمل و در خود فرورفتن و یا عبادت انفرادی باقی بماند دیگر جنبه اجتماعی ندارد. فعالیت اقتصادی فرد فقط در صورتی اجتماعی است که رفتار اشخاص ثالث را به حساب آورد.
هر نوع تماس افراد بشر ماهیت اجتماعی ندارد... رفتار اجتماعی با رفتار یکسان افراد متعدد و یا رفتاری که تحت تأثیر دیگران قرار دارد، یکی نیست... «تقلید» محض از رفتار دیگران، در صورتی که صرفاً جنبه بازتابی داشته باشد و بطرز معناداری به سمت فرد موردتقلید معطوف نباشد، بطور اخص «رفتار اجتماعی» شمرده نمی‌شود... در ایـن جـا خـط مـرزی فـوق‌الـعـاده منعطف و سیـال است و هـمیـن امـر تعیین آن را بیش از پـیـش دشـوار مـی‌سـازد.۷
● صور ویژه رفتار اجتماعی
رفتار اجتماعی مانند انواع دیگر رفتار ممکن است به چهار طریق تعیین شود:
۱) رفتار اجتماعی ممکن است بطور عقلانی طبقه‌بندی و به سمت یک هدف جهت‌گیری شود. در این حالت طبقه‌بندی بر این انتظار مبتنی است که اشیاء، وضعیت بیرونی و یا سایر افراد به نحو معینی رفتار خواهند کرد و از چنین انتظاراتی بمثابه «شرایط» یا «وسایل» تحقق موفقیت‌آمیز هدف‌هایی که بطرز عقلانی توسط خود فرد انتخاب شده‌اند، استفاده می‌شود. یک چنین موردی «رفتار معطوف به هدف» نامیده می‌شود.
۲) رفتار اجتماعی می‌تواند بوسیله اعتقاد آگاهانه به ارزش‌های مطلق کردار مستقل از قید هر نوع محرک خارجی، طبقه‌بندی و بر حسب معیارهایی از قبیل اخلاقیات، زیبائی‌شناسی یا مذهب، سنجیده شود...
۳) رفتار اجتماعی ممکن است بطور انفعالی و بویژه عاطفی طبقه‌بندی گردد. در این حالت، رفتار محصول ترکیب خاصی از احساسات و عواطف فرد است.
۴) رفتار اجتماعی ممکن است بطور سنتی یعنی بر این اساس که عادتی دیرینه بوده است طبقه‌بندی شود.
رفتار مطلقاً «معطوف به هدف» ـ یعنی مصلحت محض بدون هیچگونه رجوعی به ارزش‌های بنیادی ـ اساساً فقط یک مورد استثنائی و غائی است.۸
● مفهوم رابطه اجتماعی
رابطه اجتماعی تماماً عبارت از این احتمال است که افراد بطریقی قابل تعیّن و معنادار، رفتار خواهند کرد... محتوای این جهت گیری متقابل می‌تواند متغیرترین حالات را شامل شود از جمله کشمکش، خصومت... دوستی، وفاداری با مبادله اقتصادی. علاوه بر این، محتوای مزبور می‌تواند «انجام»، «انکار» یا «طفره رفتن» از یک قرارداد و همچنین رقابت... را دربر گیرد. یک رابطه «متقارن» فقط در صورتی وجود خواهد داشت که برای همه طرف‌های دخیل، در چهارچوب انتظاراتشان، مفهوم واحدی داشته باشد.۹
اعتبار اقتدار مشروع: سنت، عقیده، حقوق
الف) از طریق سنت: یعنی آنچه که همیشه وجود داشته، معتبر تلقی می‌شود. ب) به مدد تعلق خاطر عاطفی، که به اعتبار آنچه بتازگی اعلان شده و قابل تقلید شمرده می‌شود، مشروعیت می‌بخشد. ج) بر مبنای اعتقاد عقلانی به ارزش مطلق آن: آنچه مطلقاً معتبر می‌نماید، معتبر است. د) بخاطر نحوه اعلام و استقرارش که قانونیت آن غیرقابل تردید است. چنین قانونیتی را می‌توان به این دلایل مشروع دانست: نخست اینکه افراد ذیربط، آزادانه با آن موافقت کرده‌اند. و بدین خاطر که چنین قانونیتی بر مبنای آنچه اقتدار مشروع بعضی مردم بر بعضی دیگر تلقی می‌شود، تحمیل شده است.
کهن‌ترین مشروعیت اقتداری که در وسیع‌ترین شکل ممکن پایدار مانده است، بر قداست سنّت استوار می‌باشد. ترس از مجازات‌های جادویی موانع روانی پیدایش تغییر و تحول در شیوه‌های مرسوم رفتار را تقویت می‌کند بهمین نحو، نظام اقتدار بخاطر گروه‌های ذینفع زیادی که با توجه به تداوم آن پدید می‌آیند، معتبر می‌ماند.
نمونه باستانی مشروعیتی که مطلقاً مربوط به ارزش است، در مفهوم «حقوق طبیعی» یافت می‌شود.۱۰
ـ مفهوم قدرت به لحاظ جامعه‌شناختی بی‌شکل و نامنظم است. هر کیفیت قابل تصوری از فرد و هر ترکیب قابل تصوری از شرایط ممکن است فرد را در وضعیتی قرار دهد که بتواند تسلیم شدن در برابر اراده‌اش را از دیگران طلب کند. در نتیجه، مفهوم جامعه‌شناختی سلطه باید دقیق‌تر باشد و صرفاً به معنای این احتمال باشد که «فرمانی» اطاعت خواهد شد.۱۱
ـ امروزه استفاده از زور فقط تا آنجا که با اجازه یا تجویز دولت باشد، مشروع قلمداد می‌شود. بنابراین، دولت به پدر حق می‌دهد که فرزندش را تنبیه کند.
این ادعای دولت جدید که کاربرد زور را در انحصار خود دارد ویژگی مشخص‌کننده‌ای است که همچون جنبه حاکمیت اجباری و داشتن تشکیلات پایدار، برای آن اهمیت اساسی دارد.۱۲
مقدمه مترجم انگلیسی (هـ . پ . سچر)
ماکس وِبر در ۲۱ آوریل ۱۸۶۴ در آلمان شرقی (امروزه) بدنیا آمد... به سن ۱۴ سالگی می‌توانست آثار هومر، ویرژیل، ولوی را به زبان اصلی بخواند. وقتی تحصیلات دبیرستان را تمام کرد مجموعه چهل جلدی آثار گوته را خوانده بود و به زبان انگلیسی از شکسپیر نقل قول می‌کرد. و همچنین استعداد نقادی خود را روی آثار اسپینوزا شوپنهاور و کانت آزموده بود. وِبر مطالعات جدّی خود را در دانشکده حقوق دانشگاه هایدلبرگ آغاز کرد اما ذوق و سلیقه و شخصیتش او را به سوی اقتصاد و فلسفه کشاند.
وِبر از پرداختن به یک زندگی منزوی و راهبانه بری بود و در نظرش کار فکری صرفاً در جریان کاربرد آن در عمل معنا می‌یافت و شاید همین امر سبب شد که وی بعدها بجای تأملات متافیزیکی، بیشتر به روش‌شناسی علمی علاقمند شد.
دیری نگذشت که وِبر به سمت استاد اقتصاد در دانشگاه‌ هایدلبرگ گماشته شد... اما در همان سال یک حمله عصبی او را از پای درآورد... بهبودی وی چهار سال طول کشید. در سال ۱۹۰۳ دبیر مجله «آرشیو علوم اجتماعی و سیاست اجتماعی» شد که تا زمان بقدرت رسیدن هیتلر پیشروترین نشریه علوم اجتماعی در آلمان بشمار می‌رفت... وبر دیگر قادر به تدریس نبود در سال ۱۹۰۷ بواسطه ارث قابل‌توجهی از کار دست کشیده همچون محققی غیردانشگاهی به تحقیقات خود ادامه داد. سالهای باقیمانده عمر وی صرف مطالعه درباره «اقتصاد و جامعه» شد.»
در خلال جنگ جهانی اول از تحقیق دست کشید و در اداره بیمارستانهای ارتش خدمت کرد و همین تجربه مواد فراوانی برای فرمول‌بندی اصول نظامهای بوروکراتیک در اختیارش گذاشت. علاوه بر این، فعالیت وی بعنوان مشاور در «کمیسیون خلع سلاح آلمان» و نیز کارشناس خبره در «کمیته محرمانه اصلاح قانون اساسی» به تعمق مطالعات وِبر در باب بوروکراسی کمک کرد... مرگ وی در ژوئن ۱۹۲۰ در سن ۵۶ سالگی رخ داد. با مرگ وِبر بعضی از مطالعات وی از جمله «اقتصاد و جامعه» ناتمام ماند.۱۳
ـ «مفاهیم اساسی جامعه‌شناسی» لاجرم باید بمثابه کوششی ناتمام و بسیار ناقص در راستای نظام‌سازی تلقی شود.
بهرحال این اثر درآمدی مناسب اما ناتمام بر تفکر ماکس وِبر است و برای فهم مفاهیمی که در سایر آثارش تکامل بسیار بیشتری یافته‌اند. سرنخ‌های مهمی در اختیار ما قرار می‌دهد.
نفوذ و تأثیر وبر بر تکامل علوم اجتماعی در آمریکا را مشکل می‌توان ناچیز انگاشت. بخش اعظم این تأثیر در آثار علمی و مهم متفکرانی همچون تالکوت پارسونز، هانس مورگنتا، سی‌رایت میلز، ... مشهود است.
وِبر دانش اجتماعی را در آمریکا و سایر نقاط مغرب زمین از منجلاب عقاید و اظهارات مستبدانه و نیز توضیح واضحات و تأملات صوفیانه نجات داد. بنابراین بی‌دلیل نبود که همیشه به تلخی شکوه می‌کرد که در دوران زندگی وی «اکثر مطالبی که به نام جامعه‌شناسی مطرح می‌شود چیزی بجز شیادی و کلاهبرداری نیست».
یاسپرس درباره وی می‌گوید که او مظهر عقل و خرد بود... پرفسور «لئو اشتراوس» از مخالفین سرسخت فرضیه‌های وبر (می‌گوید): «خطاهای وبر هرچه که باشد باز هم بزرگترین دانشمند اجتماعی قرن ما بشمار می‌رود.
گردآوری وتهیه: مهدی فهیمی
منبع: مفاهیم اساسی جامعه‌شناسی، ماکس‌وبر، ترجمه احمد صدرتی، نشر مرکز، ۱۳۷۱، صفحات:
۵۰ـ۴۷/۴ ۳ـ۴۱/۳ ۹ـ۳۶/۲ ۴ـ۳۳/۱
۷۵و۲ـ۷۱/۸ ۷ـ۶۳/۷ ۶۱ـ۵۸/۶ ۴ـ۵۳/۵
۱۴۵/۱۲ ۱۳۹/۱۱ ۱۰۰ـ۹۹/۱۰ ۹ـ۷۷/۹
۱۶ـ۱۱/۱۳
منبع : روزنامه اطلاعات