یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

نشستن دور یک میز به صرف مصلحت


نشستن دور یک میز به صرف مصلحت
ایران و امریکا مذاکره کردند. این خبری بود که طی روزهای گذشته منتشر شد. دو کشوری که طی ۲۹ سال گذشته در تضادهای سیاسی با یکدیگر بیشترین تنش ها را در جامعه بین الملل داشته اند، اکنون کمی از درگیری های شان کاسته اند و در برابر هم کوتاه آمده اند تا بتوانند بیشتر دور یک میز بنشینند و با همدیگر دیالوگ برقرار کنند.
هرچند این اتفاق با تاکید هر یک از کشورها بر محوریت عراق صورت می پذیرد اما نفس نشستن ایران و امریکا آن هم به خواست و تصمیم روسای بلندپایه شان دور یک میز شاید حادثه یی منحصر به فرد در سه دهه گذشته باشد. بدون شک پذیرفتن اقدام مذاکره با امریکا از سوی سیاستمدارن سوار بر اسب قدرت، در شرایط سیاسی حال حاضر کشورمان مثبت و قابل اعتنا است؛ تصمیمی که از طرف سیاست ورزان راست اندیش و اصولگرا و صاحبان دولت مهرورز نهم گرفته می شود.
دولتی که رئیس آن دکتر احمدی نژاد نماینده تندروترین جریان سیاسی کشور است؛ جریانی که ظرف سال های گذشته با اتکا به شعارهای پوپولیستی قدرت را در دست گرفت و خواست های خود را به اجرا گذاشت.
در سوی دیگر هم دولت بوش در امریکا وضعیتی تقریباً مشابه داشته است. بوش هم در عرصه سیاسی امریکا نماینده جریانی است که به تندروی شهرت داشته و ظرف سال های گذشته با ایجاد جنگ در خاورمیانه خواست های جریان جمهوریخواهان را عملی کرده است.
اما در پس خبر مذاکره ایران و امریکا نکاتی نهفته است که کمی باور به نتیجه رسیدن و تداوم مذاکرات دو کشور را مشکل می کند.
وضعیت جریان سیاسی حاکم بر هر دو کشور به گونه یی است که هر چند که امیدواری به تغییر رفتارشان وجود داشته باشد، ولی بازهم نمی توان مواضع اصولی هر دو جریان را ساده گرفت. در ادامه نگاهی اجمالی به نکات یاد شده خواهم داشت.
۱) طی هفته های گذشته دولت بوش درخواست به تصویب رساندن مصوبه از کنگره امریکا کرد که مبنی بر اخذ مبلغی هنگفت برای کمک به سیر دموکراسی در ایران بود. طبق تصمیم دولتمردان امریکا بخشی از این مبلغ قرار است در اختیار اپوزیسیون ایران از جمله رسانه های فارسی زبان مخالف جمهوری اسلامی گذاشته شود.
این در حالی است که اکنون دولت بوش با پذیرفتن نماینده نظام جمهوری اسلامی آن هم نه دیگر به عنوان یکی از محوران شرارت قصد مذاکره کردن دارد. در این میان تناقضی به وجود می آید. پرسش اینکه آیا کمک به سیر دموکراسی در ایران نمی تواند از طریق تداوم همین مذاکرات و در پیش گرفتن لحنی خوش بدون اتهام صورت پذیرد.
۲) حکومت ایران، اسراییل را به رسمیت نمی شناسد و به این موضعش اصرار و اعتقاد دارد. این موضع حتی پس از روی کار آمدن احمدی نژاد و مردان دولتش تشدید شده است تا جایی که سال گذشته کنفرانسی با حضور رئیس جمهور با محوریت نفی هولوکاست برپا شد. در حالی که در سوی دیگر نزدیکترین حامی و دوست امریکا در خاورمیانه دولت اسراییل است. تا جایی که بخش مهمی از تضاد و تنش در نزد بوش و دولتش با جمهوری اسلامی در ارتباط با نوع رفتار و برخورد سیاست مردان ایران با جامعه بین الملل خصوصاً اسراییل است.
نشانه این موضوع آن است که دولتیان امریکا در چند سال بارها تاکید کرده اند که در صورت تغییر رفتار مردان سیاسی ایران حاضر به گفت وگو و مذاکره هستند. حال این پرسش مطرح است که در دو سوی قضیه چه اتفاقی افتاده که هر دو کشور اکنون بدون اشاره به مواضع یاد شده تصمیم به نشستن دور یک میز برای مذاکره دارند.
۳) یکی از نکات بسیار مهم آن که مگر مسأله عراق و مشکلاتش در چه رده از اهمیت است که به خاطر آن راضی به مذاکره شده اند. اگر مسأله مشکلات عراق را از برخورد ایران و امریکا کنار بگذاریم، نخستین و مهمترین مساله یی که در ارتباط با این دو متصور می شود بحث هسته یی ایران و جدال هایی که بر سر آن با امریکا دارد به ذهن خطور می کند. در این رابطه این بحث پیش می آید که آیا در کنار مساله عراق با توجه به نزدیک بودن موعد قطعنامه سوم، دو کشور سعی در ایجاد گفتمان مثبت برای حل مساله هسته یی ایران دارند.
در این صورت دغدغه آن است که آیا نفعی برای شخصیت سیاسی ایران وجود دارد. بی تردید چشمان سیاسی نظام بین الملل این مساله را در نشست ایران و امریکا در عراق در نظر خواهد داشت و باید دید که نمایندگان دیپلمات دولت نهم چه تدبیری برای مذاکره با مردان سیاسی امریکا اندیشیده اند.
علیرضا فراهانی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید