پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

وبلاگ‌ها و ماهی‌ها؛در فاصله آرزوها و تحلیل‌ها


وبلاگ‌ها و ماهی‌ها؛در فاصله آرزوها و تحلیل‌ها
خبرهایی درباره خودمان و خبرهایی دیگر درباره دیگران از طریق چند لینک به اضافه اظهارنظرهایی درباره زمین و زمان به اندازه‌ای که حال و حوصله باشد، روی هم میشود وبلاگ.
خانه که ساده باشد روبه‌راه کردن و قابل استفاده شدنش خیلی آسان می‌شود، می‌شود نشر به وسیله یک کلیک بر روی دکمه post&publish. شاید باور کردنش مشکل باشد، ولی واقعیت این است. دکمه‌ای را می‌فشارید و یک متن در جهان متون متولد می‌شود. یک متن تازه به دنیا می‌آید و یک امکان انتخاب برای مخاطبان بیشتر می‌شود و یا بهتر بگویم یک زاویه دید تازه در کنار هزاران هزار زاویه دید دیگر قرار می‌گیرد.
شما که دکمه post را می‌فشارید، یک حفره به کندوی عسل افکار جهانی اضافه می‌کنید. وبلاگ‌ها واقعا شبیه کندوی عسل هستند و بلاگرها زنبورهایی که می‌کوشند هر روز شهدی را به کندو بیاورند، قبول کنیم که بعضی از این زنبورها هم نه شهد که گاه زهر می‌آورند! ولی خوشبختانه در این برزن عسل فروشی، انتخابها هم گسترده است. دقت کنید تا عسل خوب بخرید.
وبلاگ‌ها را می‌توان جزو رسانه‌های آلترناتیو به حساب آورد. آنها مثل سی.ان.ان، واشنگتن‌پست، نیویورک‌تایمز، تایم و نیوزویک و غیره بر روی نقشه قدرت و ثروت قرار ندارند و لذا بی‌مهابا حرف می‌زنند و در برابر این رسانه‌های بزرگ و پارادایمی جز این که دیدگاه‌های متقابل و غیررسمی و غیروابسته به قدرت را مطرح کنند، کار دیگری صورت نمی‌دهند. البته بعضی از وبلاگ‌ها هم خیلی به سیاست، اقتصاد، فرهنگ و جامعه کاری ندارند و فقط و فقط از خودشان و تجارب شخصیشان می‌گویند. این که امروز ساندویچ خوردم، یا این که اتاقم گرم است، و یا ماشینم که پنچر شد انگار خودم پنچر شدم! به این نوع وبلاگ‌ها e-zine یا مجله الکترونیک نمی‌گویند؛ آنها به me-zine شهرت یافته‌اند(مجله من).
من فکر می‌کنم دوست‌داشتنی‌ترین جنبه وبلاگ‌ها استقلال آنها از نهادهای رسمی رسانه‌ای باشد. بلاگرها کارت خبرنگاری ندارند اما خبرنگارند و این شاید اصلی‌ترین ممیزه روزنامه‌نگاری عمومی(public) و سنگ پایه دموکراسی عمومی یا سایبردموکراسی (cyberDemocracy) باشد.
البته عده‌ای میکوشند با سمپاتی کورکورانه از وبلاگ‌ها این پدیده را کاملا مستقل و دمکراتیک نشان دهند. این تلقی تا حدودی درست است، اما فراموش نباید کرد که بالاخره هر وبلاگی یا به عبارت بهتر هر بلاگری هم بالاخره مواضعی دارد که می‌تواند در همان تعاریف کلاسیک، چپ، راست یا میانه قرار گیرد و به دیگر زبان، هر بلاگری در اتاق وبلاگ خودش پرده‌هایی دارد و دیوارهایی که اورا به نحوی در آنجا از اتاق مجاور خودش و یا از چشم‌انداز دیگران جدا می‌سازد.
وانگهی چه کسی می‌تواند این نکته را انکار کند که قدرت و کیفیت یک وبلاگ و یا قدرت و مسئولیت یک وبلاگ در مقابل مخاطبانش تفاوت چندانی از جنبه رفتاری با رسانه‌های نوشتاری ندارد. هم وبلاگ‌ها و هم رسانه‌های نوشتاری هر دو به کیفیت می‌اندیشند و هردو در مقابل مخاطب به نحوی از انحاء احساس مسئولیت می‌کنند، چراکه اگر مخاطب این احساس را در آنها از جنبه کیفیت و مسئولیت نبیند، به مخاطب وفادار آنها تبدیل نمی‌شود.
مخاطب هم مثل من و شما برای کسی می‌میرد که برایش تب کند. نباید خیال کنیم مخاطبان وبلاگ‌ها از کرات دیگر می‌آیند تا وبلاگ بخوانند؛ خیر، آنها هم ویژگی‌هایی کاملاً ملموس، آشنا و زمینی دارند و الان نوعی جمعیت‌نگاری در قبال آنها وجود دارد. مثلا تقریبا روشن شده که زنان و کودکان(به عنوان مخاطبان فراموش شده رسانه‌های نوشتاری) جزو مخاطبان ثابت وبلاگ‌ها هستند، یا کلا اساتید و تحصیلکردگانی که دارای اندیشه‌های رادیکالی هستند و افکارشان در رسانه‌های نوشتاری انعکاس نمی‌یابد یا خودشان بلاگر شده‌اند و یا این که خواننده و بیننده وبلاگ‌ها هستند.
در این لیست مخاطبان، قطعا جوانان نوجو و ضدکلیشه هم جای گرفته‌اند. بنابراین، نمی‌توان چنین مخاطبانی را افرادی بی‌توجه به کیفیت و مسئولیت قلمداد کرد و به همین دلیل است که می‌توانم بگویم این مخاطبان، مخاطبان بدون تعارف هستند، وقتی با وبلاگ تازه‌ای مواجه می‌شوند، ابتدا به سراغش می‌آیند و بلاگر مربوطه هم وقتی hit list خودش را می‌بیند کلی باد به غبغب می‌اندازد که بله این منم طاووس علیین شده! ولی ناگهان روز بعد با ریزشhit مواجه می‌شود و تازه می‌فهمد که ای دل غافل بالارفتن فوریhit آسان است ولی حفظ آن مشکل است. او تازه درمی‌یابد که مخاطبان وبلاگ‌ها مخاطبان بی‌تعارف هستند و این گونه رفتار می‌کنند: یک کلیک برای همیشه! و یا کلیک و دیدار بعدی هرگز!
● موقعیت وبلاگ‌ها
حالا پرسش این است که آیا وبلاگ‌ها رقیب رسانه‌های نوشتاری هستند؟
پاسخ این سؤال تقریبا رو به مثبت بودن می‌رود و می‌توان گفت بله! آنها دست‌کم چشم‌ها را متوجه خودشان کرده‌اند، ولی آیا پیروز خواهند شد؟ آنها طرف توجه هستند، چرا که در لج و لجبازی و مچ گرفتن از رسانه‌های بزرگ حاکم به یک نامه بی‌پایان به سردبیرها تبدیل شده‌اند! اما آیا سردبیرها و رسانه‌هایشان هم بی‌کار خواهند نشست؟
من هنوز بر این گمانه نیستم که رسانه‌های نوشتاری سنتی به راحتی میدان را در برابر وبلاگ‌ها خالی خواهند کرد، و لذا نمی‌توانم در مورد نفوذ وبلاگ‌ها غلو کنم. از نظر من الان موقعیت وبلاگ‌ها در برابر رسانه‌های حاکم نوشتاری در همه جای جهان یک موقعیت در حال گذار است.
راستش را بخواهید این وبلاگ‌ها و به ویژه وبلاگ‌هایی که me-zine نیستند و رفتار مناسبی را از خود بروز می‌هند، می‌توانند از یک جهت نوه‌های نقدرسانه‌ای(media criticism) به حساب بیایند و به همین دلیل رقیب جدی رسانه‌های نوشتاری هستند.
من نمی‌دانم چرا هروقت به این جنبه رقابت نگاه می‌کنم، یعنی به رقابت شانه به شانه وبلاگ‌های جاافتاده و قوی با رسانه‌های نوشتاری، بی‌اختیار یاد رقص پدربزرگ‌ها برای نوه‌هایشان می‌افتم و این صحنه تلخی است، چون متاسفانه پدربزرگ‌ها می‌روند و من دلم نمی‌خواهد رسانه‌های نوشتاری بمیرند. من هنوز بوی سرب ماشین‌های اینترتایپ را در مشام دارم، و صدای ماشین‌های حروف ریز هنوز در گوشم می‌پیچد، من دوست داشتم در اتاقم یک گارسه داشتم، و می‌دانم الان برخی از مخاطبان این سطور خواهند گفت گارسه دیگر چیست؟ هیچی! هیچی نیست! وقتتان را برای یافتن پاسخ هدر ندهید، دکمه post&publish را فشار دهید!
اما از طرف دیگر، وبلاگ‌های خوب هم حکم دستیاران پژوهشی بی‌اجر و مزد را برای ما دارند و حماقت است که به آنها سر نزنیم و یا این که آنها را از دست بدهیم. ولی آیا این ماهی‌های کوچولو می‌دانند نباید از مسیر مارماهی‌ها و نهنگ‌ها و کوسه‌ها بگذرند؟ شاید چنین باشد و وبلاگ‌ها به مسیر خطرناک نروند، اما آن موجودات خطرناک چطور، آیا آنها هم به سوی این ماهی‌ها نخواهند آمد؟ آیا بیل‌گیتس‌ها و مایکروسافت‌هایشان و جف‌بزوزها و آمازون‌هایشان به سراغ وبلاگ‌ها نخواهند آمد؟
من از صمیم قلب دلم می‌خواهد پای سوداگری و پای سرمایه‌داری دیجیتال هرگز به محله وبلاگ‌ها باز نشود و این آرزوی من است، ولی من هرگز آرزوهایم را به جای تحلیل قرار نمی‌دهم. من تردید دارم این نئوکاپیتالیسم پت‌وپهن و بی‌دروپیکر، هیکل گنده خودش را در بلاگستان ولو نکند! نظر شما چیست؟
آرزویتان را نمی‌گویم، دارم از تحلیلتان می‌پرسم
منبع : دنیای کامپیو تر و ارتباطات