چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


تردید در پل استرخوانی


تردید در پل استرخوانی
سال ها پیش که نسخه نمونه خوانی شده و قبل از چاپ اولین ترجمه از پل استر را با ولع و هیجان در اتاق یکی از دوستان می خواندم، هیچ گاه به فکرم خطور نمی کرد سال ها بعد رمانی از این نویسنده را با بی میلی و تردید تمام کنم.
نسخه نخستین ترجمه آثار پل استر گرچه هنوز در قالب کتاب منتشر نشده بود و هویت رمان را با خود همراه نداشت، برایم لذت بیشتری به همراه داشت. در فضای داستان هایی که آن روزگار در ایران و تئوری ها و بحث های داغی که رواج داشت، «کشور آخرین ها» با ترجمه خجسته کیهان، آرام بخشی بود که با استناد به آن می شد با صورت دیگری از آنچه از برخی چیزها در ذهن داشتیم، روبه رو شد و برخی مفاهیم و ساختارها را بهتر درک کرد.
انتشار رمان های پل استر و به دنبال آن ترجمه مقالات و گفت وگوهایی از این نویسنده و درباره این نویسنده، به تدریج با نویسنده یی آشنایمان کرد که دنیای خاص و منحصر به فردی برای خودش دارد و هرچه تلاش هم بکنی نمی توانی و اصلاً بی فایده است که بخواهی آن را بیشتر از خودش و آثارش گسترش و تعمیم دهی.
رمان های پل استر هر کدام پازلی از دیگری هستند که می توان آنها را یک جا با هم خواند. کسی که این مجال را روزی به دست بیاورد که در صورت تمایل تمام آثار این نویسنده را به طور پی در پی و بی وقفه بخواند، اگر که کاسه صبرش سرازیر نشود و وسط های راه هوس خواندن اثر داستانی دیگر را نکند، به حتم با دنیای شگفت انگیز و منحصر به فردی روبه رو می شود که اگر اهل خواندن آثار داستانی چندجلدی باشد، لذت بی نظیری خواهد برد. مخاطبان ایرانی پل استر در اینجا مانند مخاطبان کنونی او در جهان، شانس دوره کردن آثار این نویسنده را به صورت یکجا از دست داده اند، اما شانس دیگری به دست آورده اند که به تدریج همزمان یا با فاصله از زمان انتشار کتاب ها موفق به خواندن آثار شده اند. این دسته از مخاطبان با انتظاری روبه رو بوده اند که این انتظار ضمن آنکه لذتی را در خود به همراه داشته، قدرت انتخاب و گزینش را از آنها گرفته است. کارنامه نویسندگی پل استر مانند هر نویسنده دیگری روزی بسته خواهد شد و از پس آن بی شمار نقد و تحلیل و داوری به جای می ماند و مخاطب آن روزگار برای خواندن کتاب های پل استر می تواند مثلاً از همین دیوانگی در بروکلین آغاز کند و قید کارهای دیگر را بزند یا با همین کتاب شیفته دنیای داستانی نویسنده شود و با اشتیاق و کنجکاوی تا مدت ها هیجان و لذت ناشی از غرق شدن در این دنیا را تجربه کند.
دیوانگی در بروکلین به قولی و عبارتی دربرگیرنده تکه های بیشتری از پازل معروف استر است. این عبارت درباره این رمان هم به لحاظ مضمون و موضوع و نگاه نویسنده صدق می کند و هم از لحاظ ساختار و چگونگی روایت کردن. تمامی داستان هایی که فکر می کنیم پل استر قرار است در کتاب های دیگری آنها را دوباره روایت کند یا قبل از این روایت کرده است، در دیوانگی در بروکلین سرنخی دارند. این سرنخ ها اگر در نخستین اثر از نویسنده اش به دست مان می رسید، شاید جذابیت زیادتری پیدا می کرد. تردیدی که در سطر نخست به آن اشاره کردم فکر می کنم برای من دقیقاً از همین مولفه شاخص دیوانگی در بروکلین شکل می گیرد. ناتان و خواهرزاده اش تام در روایتی که از زندگی شان نوشته می شود، بخش هایی از همدیگر را در بطن خود دارند. چیزهای گمشده یی که این دو شخصیت از دنیای بیرونی خود در درون دیگری پیدا می کنند، سرنخ هایی است برای روایت دیگری و دیگری.
دیوانگی در بروکلین در خلال بازگویی و نوشتن خاطرات ناتان روایتی از دلزدگی از آدم های روزگار ما با ذهنیت هایشان و پناه به چیزی دیگر است که بدجوری آن را از دست داده ایم. پل استر با شهامت از این موضوع می نویسد، اما نمی دانم چرا این بار در شنیدن و خواندن این اعتراف انسان امروزی، دچار خستگی و کسالت می شویم و احساس می کنیم با چیز تازه یی که بتواند در عین خواندن، شگفت زده مان کند، روبه رو نیستیم. دیوانگی در بروکلین با تمام ویژگی هایش تردیدی را به جان می اندازد که آیا از اولش نیز حق به جانب مخاطبانی بود که چندان پل استر را جدی نگرفتند و به او نیز مانند یک نویسنده متوسط امریکایی نگاه کردند؟ پدیده پل استرخوانی در ایران به گمانم با خواندن دیوانگی در بروکلین با ترجمه خجسته کیهان با تردیدی جدی روبه رو می شود. آیا این تردید ناشی از کاستی های ترجمه است یا اشباع ذهن از ماجراهایی که با شیوه یی نه چندان شگفت، بنای تکرار را گذاشته است؟
حسن محمودی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید