شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

غذایی چو بوی خوش آشنایی


غذایی چو بوی خوش آشنایی
وقتی می خواهید با كسی طرح دوستی بریزید، وقتی به فكر این می افتید كه «آشنایی» ساده و ابتدایی‌تان را به یك دوستی عمیق بدل كنید، وقتی مناسبات معمول و دم دستی شما را در طمع خام می‌اندازد كه از سلام و علیكی خشك و رسمی، به رفاقتی پررفت و آمد دست پیدا كنید، وقتی درصدد آن برمی آیید كه رشته دوستی ابتدایی تان را به رشته عواطف متعالی گره بزنید و... چه تمهیدی به كار می‌برید و چه مكر و حیله ای طرح ریزی می كنید تا «شكار» از دام نگریزد و «ماهی» از حلقه های تور در نرود؟ گفت: در پاش فتاده ام چو ماهی/ باشد كه مرا به شست گیرد، اما شما اگر صیاد باشید، به قلاب و نشست خود، چه طعمه ای خواهید زد؟ شاید بگویید كتاب، كه نیكوطعمه ای است برای برقراری ارتباط و استحكام پیوندهای دوستانه. كسی از كتاب هدیه دادن و كتاب هدیه گرفتن ضرر كه نكرده هیچ، بسیار سود فراوان برده، اما خوب یا بد این هدیه «لو» رفته تر از آن است كه كسی را وسوسه كند كه دیوارهای فاصله را بشكند و از روابط رسمی به پیوندی صمیمی برسد. همه ما بسیار كتاب داده ایم و بسیار كتاب گرفته ایم، اما كتاب، ماهیتاً به گونه ای است كه راه رسیدن به مقصد را بسیار طولانی تر از آنچه باید، می كند و گاهی حتی حوصله آدم های معمولی را سر می برد. چه بسیار آدم ها كه اصلاً اهل كتاب خواندن نیستند و شما با این هدیه، نه تنها یخشان را آب نمی كنید، بلكه بیشتر به وادی رودربایستی سوقشان می دهید و حتی معذبشان می كنید. تازه كتاب سوءتفاهم برانگیز هم هست؛ ممكن است از شما چهره ای و تصویری بسازد كه بعداً نتوانید تغییرش دهید. زیاد توضیح ندهم كه «تو خود دانی اگر عاقل و زیرك باشی.»
می شود قرار سینما رفتن و تئاتر تماشا كردن و كافه نشستن و قهوه خوردن هم گذاشت كه هم برای نگارنده و هم برای خواننده محترم این ستون محبوب است و نیازی به توضیح نیست. این قرار و مدارها علاوه بر هزار حسنی كه دارند، معایب و خطراتی دارند كه با حساب و كتاب آدم عاقل جور درنمی آیند. پس چه باید كرد؟
در این ستون ما بنای «آشپزی» داریم و محور هرچه می گوییم، غذا و آشپزی و طعم و مزه است. بنابراین بی وجه نیست كه در پاسخ به پرسشی هم كه ابتدای این ستون طرح كردیم، عرض كنیم كه بهترین راه حل آشپزی و مهیا كردن سوروسات و وعده گرفتن رفیقی است كه بشود با او سر سفره نشست و غذا خورد و صحبت را از رنگ و طعم و شیوه پخت شروع كرد و به شعر و غزل و حافظ و... ختم كرد. بگذریم. از من گفتن بود و از شما شنیدن _ یا كه نشنیدن. بی تردید، هر كس صلاح كار خویش بهتر می داند. چه بسا از عهده طبخ مناسب غذا برنیایید و عاقبت كار نه تنها به شعر و غزل نمی رسد، بلكه بیچاره مهمانتان به دل درد و تهوع و دل آشوب مبتلا می شود و سروكارش به سرم و اورژانس بیمارستان و آبروریزی ختم می شود... پس كاری را كه در آن قادر نیستید عرض اندام كنید، همین بهتر كه كتاب بدهید یا عطر بخرید، یا به كافه بروید. اما غذا. آستین بالا بزنید و پیازهای معجزه گر را بشویید و با كاردی تیز و تخته ای كارآمد، تبدیلشان كنید به حلقه هایی افسانه ای. درست شبیه آنچه در ارباب حلقه دیدید پیازها را در روغن داغ بریزید و صبر كنید تا اندكی طلایی شوند. درست در چنین بزنگاهی، باید كه آشپز زردچوبه و فلفل و اندكی پودر سیر را اضافه كند. اخیراً كشفی كردم كه هزاران سال پیش از من كشف كرده بودند و یقیناً تو خواننده باذوق و هنرمند نیز كشف كرده ای و آن اینكه زردچوبه نساییده، به مراتب خوش عطرتر و خوش رنگ تر از زردچوبه های بسته ای و آماده است. از بازار شاه عبدالعظیم یا كه بازار تجریش (امام زاده صالح) یا از هر عطاری درست و حسابی كه سراغ دارید قدری زردچوبه نساییده بخرید و ببینید چه كیفی دارد پودر كردن پوسته های خشك شده زردچوبه. باور كنید حس قرن هجدهمی به آدم دست می دهد و سطح و كلاس آشپزی را ارتقایی مشهود می بخشد. بگذریم.
تكه های فیله مرغ را كه به قطعات ریز و باریك تبدیل كرده بودید و كنار دستتان گذاشته بودید، حالا می توانید روی پیازها بریزید تا اندكی سرخ شوند. در این مرحله هم اضافه كردن دارچین و گرد غوره و مقدار كمی كاری، قطعات مرغ را به قطعات قرقاول بدل می كند. حالا هم وقت اضافه كردن گوجه های فرنگی رنده شده است. برای دقایقی بگذارید گوجه های رنده شده در روغن غلت بخورند و به جایی هم برنمی خورد اگر یكی دو قاشق رب گوجه اضافه كنید. بعد می توانید لیوانی آب روی این مخلوط بریزید. محلول قرمزرنگ، به قل و قل كه افتاد، پیمانه های برنجی را كه از قبل خیس فرموده بودید، روی این مایع غلیظ بریزید و به اندازه ای كه برنجتان شفته نشود، آب اضافه كنید. در جا نمك هم بپاشید و قالب كوچكی كره هم روی برنج بیندازید و استكانی محلول زعفران دم كرده به كل قصه علاوه كنید. طبق روال همه كته ها و دمپختك ها بگذارید، آب برنج بخار شود و دست آخر، دم كنی بگذارید در قابلمه و شعله گاز را تا حد ممكن پایین بكشید. نهایت بیست دقیقه دیگر این مائده زمینی دم می كشد و نیكووسیله ای است كه نازنین رفیق خود را به شام و شعر و حافظ دعوت كنید و شبی به یادماندنی تدارك ببینید. دست آخر پند حافظ بشنوید، وان یكاد بخوانید و در فراز كنید.

امیر رازی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید