یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

حضرت مولانا و انسان مدرن


حضرت مولانا و انسان مدرن
از بسیاری جهات (وسائل، غایات، تصورات و تصدیقات) جهان ما متفاوت از جهان قدیم است ولی اینهمه نمی‌رسانند که فاصله ما با آموزه های روحبخش مولانا جلال الدین رومی بلخی بیشتر گشته بلکه تنها نسبت ما با آنها شفافتر شده است.
بدون شک ما در جهانی بسر می‌بریم که مولانا آنرا تجربه نکرده بود. در جغرافیای معرفتی متفاوت از انسان قدیم. انسانها دید دیگری یافته اند و بدین علت، جانشان دگرگونی یافته و جهان را بگونه ای دیگر می نگرنند.به قول مولانای بزرگمان:
هر چه چشمش دیده‌ست، آن چیز اوست
آدمی دیدست وباقی گوشت پوست
در این جهان جدید نسبت آدم و عالم در آن کاملا متفاوت از جهان قدیم است وزندگی، حقیقت، خداو...معنایی تازه می یابند.آنچه در دنیای قدیم طبیعی بود اکنون غیر طبیعی و آنچه در دنیای پیشین استثناء بود اکنون قاعده گشته است و بدینصورت اصلها و فرعها جای یکدیگر را گرفته اند. انسان محوری جهانبینی دنیای امروز است و خردورزی ایدیولوژی آن. دین در نسبت با انسان تاویل میگردد و زندگی دنیایی انسان موضوعیت می یابد.
با تمام اینها وجه تراژیک زندگی انسان همچنان باقیست؛ یعنی وجود رنجهایی در حیات که قابل التیام نیستند (این رنجها به خود زندگی بر می گردند و از عمق آن بر می خیزند و هر جا در این مقاله از رنج سخن میرود مقصود همین نوع است. در مقابل رنجهایی که به اوضاع و احوال شخصی فرد بر گشته قابل التیامند).آدمی چون احساس می کند که از وضع مطلوبش دور افتاده آرامش را از دست می دهد و گرفتار رنج می گردد.رنج رویه دیگر نیازمندی وجود انسان است؛نیازهای عمیق وواقعی.ویژگی اینگونه نیازها است که جدی گرفتنشان برای انسان ضروری است و در ایجاد آرامش درونی، نقشی اساسی دارند. عرفان عاشقانه، به نیازهای عمیق وجودی انسان پرداخته، می‌نمایاند که این رنج و نیاز، جزء مسائل(Problem)نیستند بلکه از رازها( Mystery ) به شمار می‌آیند.
مساله، امری عینی و Objective است که همچون یک قطعه سنگ جریان اندیشه را مسدود می سازد. بر آن میتوان احاطه یافت و با تاکتیک های عقلی ـ که محصول تفکر برون نگر ما هستند ـ حلشان نمود . ولی راز، امری درونی وSubjective است که بر ما احاطه دارد و نه با تکنیکهای عقلی که با تفکر درون نگر باید سراغشان رفت. به علاوه رازها را نتوان حل نهایی نمود بلکه بایستی بدانها تقرب وجودی یافت.
● در این نوشتار ، قصد تشریح دو نکته است:
۱) از بسیاری جهات (وسائل، غایات، تصورات و تصدیقات) جهان ما متفاوت از جهان قدیم است ولی اینهمه نمی‌رسانند که فاصله ما با آموزه های روحبخش مولانا جلال الدین رومی بلخی بیشتر گشته بلکه تنها نسبت ما با آنها شفافتر شده است.
۲) انسان معاصر نیز چون انسان قدیم، به آموزه های انسانی مولانا نیازمند است. پس با تبیین روشن ویژگیهای دنیای جدید نشان خواهیم داد که ما هنوز به مولانا نیازمندیم و او در چنین جهانی نیز برایمان سخن دارد.
این متن بخشی از مقاله «حضرت مولانا و انسان مدرن» است که توسط سید حسن حسینی در «همایش آموزه‌های مولانا برای انسان معاصر» ارائه شده است.
سید حسن حسینی
منبع : سایر منابع


همچنین مشاهده کنید