دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

از «خودباختگی» تا «اعتماد به نفس ملی»


از «خودباختگی» تا «اعتماد به نفس ملی»
فکر می کنم قبل از هر توضیحی لازم باشد به مسأله عدم اعتماد به نفس ایرانی در گذشته تاریخی مان بپردازیم. در واقع با مروری بر پیشینه تاریخی این موضوع و علل و عوامل آن و همچنین تلاش بی وقفه چند دهه اخیر مردم ما در خصوص مقابله با این پدیده می توان به یک آسیب شناسی جدی دست یافت. این موضوع تا حد زیادی به تهدیدها و آسیب های مربوط به هویت ملی ما نیز مربوط می شود.
موضوع رعب ما به تقابل و یا مواجهه با روایت استعلایی غرب مربوط می شود. گفتمانی که زمانی ما را به چالش گرفت و با ترسیم تفوق خود بر ما، اعتماد به نفس را از ما گرفت. در مقطعی از تاریخ که بخشی از کره ارض از جمله ما ایرانیان در ضعف مادی بسر می بردیم در مواجهه با دستاوردهای تکنیکی غرب مسحور شدیم. احساس ما این بود که اگر غرب از لحاظ تکنیکی و فنی نسبت به ما تفوق دارد، پس به لحاظ ایدئولوژیک نیز چنین تفوقی وجود دارد.
این برداشت در تعقیب مناسبات فرهنگی ظلمی بود که از قبل شکل گرفته و پایه و اساس آن را هم همان روایت استعلایی ترسیم می کرد. غربی ها به دنبال القای این موضوع بودند که شرق از جمله ایرانیان باید خود را با آنها تنظیم کنند. در واقع غیرغربی باید مطابق استانداردها و قالب های آنها زندگی کند. لذا او را به لحاظ ارزشی تهی ساختند و اعلام کردند همه ارزش در نزد آنهاست. خوبی ها، نیکی ها و ارزش ها مربوط به اروپاست و دیگران باید به نقش الگویی آنها توجه داشته باشند. متأسفانه ضعف مادی و فنی ما به پذیرش این موضوع مدد رساند و ما در این گفتمان مستحیل شدیم. مشکلات فکری، فرهنگی و ضعف تکنیکی ما و عدم پیشرفت این کشور در طول بیش از یکصد سال گذشته ریشه در چنین مناسباتی دارد. با این وصف باید پذیرفت که مشکل ما بیشتر فرهنگی است. از طرفی شکست ها و هزیمت ها در این مدت به خودباختگی ما سرعت بخشید و بدینگونه مرجع فرهنگی غرب را نهادینه کردند. در سال های بعد در پاسخ به این که علت ضعف ما چیست، پاسخ های متفاوت و هم جهتی دادند از قبیل این که فرهنگ شما، دین و عادات و رسوم شما و عواملی از همین دست مانع توسعه شما شده است. جالب این که در پاسخگویی به این موضوع هم عاجز بودیم و می خواستیم پاسخ را از همان غربی ها بشنویم. این خود مزید بر علت بود و میزان رعب و خودباختگی ما را افزایش می داد.
در مقطعی از تاریخ مردم ما متوجه این رویارویی شدند و درصدد برآمدند با آن مقابله کنند. اوج این مقطع مربوط به انقلاب اسلامی در ایران می شود که با طرح احیای اندیشه دین و نظام سازی اسلامی متناسب با آن و از سوی دیگر با طرح بازگشت به خویش فضای جدیدی گشوده شد که برپایه آن ایرانیان بیش از همه به استقلال خود در تمام اضلاع و جوانب آن از جمله به استقلال فرهنگی توجه نشان دادند. در جست وجوی استقلال خواهی، نوعی اعتماد به نفس در مردم ما ایجاد شد و طبقه نخبه سیاسی و فکری را هم به این گرایش سوق داد. گرچه این خود در بطن جریان فرایند جهانی غربی شدن صورت می گرفت ولی از چنان عظمتی برخوردار بود که توانست بر ویرانه های آن اوج بگیرد. در همین فضا بود که عزم ملی برای توسعه فرهنگی و علمی کشور به وجود آمد. پیدایی عزت و اقتدار از دست رفته ما و بازیافت آن که مدنظر انقلاب اسلامی نیز بود صرف نظر از عوامل مختلف، ریشه در حرکتی فکری و نرم افزاری دارد. چنین تفکری خود زمینه ارائه برنامه های راهبردی را بر رفع عقب ماندگی و کاستن احساس حقارت و زدودن بهت در مقابل دستاوردهای فنی غرب و به تعبیری تمدن مدرن را فراهم می آورد. دستیابی به فناوری های نو و علومی که مجال پرداختن به آن از سوی قدرت های جهانی از ما سلب شده بود در تعقیب همین پشتوانه نرم افزاری یعنی اعتماد به نفس ایرانی تحقق یافت.
شرایط امروز کشور پافشاری بر هویت اسلامی - ایرانی است که مؤلفه های فرهنگی آن بایستی که مسیر نهادینه شناسی را بپیماید. اعتماد به نفس امروز در سیاستگذاری و طراحی استراتژی های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کشور به عنوان سرلوحه مسائل قرار گرفته است. به واقع بایستی گفت، امروز در موضوعات مهم کشور، شاهد یک صف بندی هستیم که اصل مناقشه را حول محور همین اعتماد میان ملت و دولت برای خودباوری فزاینده جهت نیل به اهداف انقلاب اسلامی نمایان می کند. سیاست امروز ایران تکیه بر همین خودباوری آگاهانه و مقاومت مبتنی بر همبستگی ملت و دولت است. اما مخالفان این سیاست کسانی هستند که از این عزم ملی که ریشه تاریخی در مبانی اسلامی و هویت ملی ما دارد به واسطه نفوذ مؤلفه های فرهنگی غرب در دیدگاه هایشان هراس دارند. از نظر گروه مخالف همه پیشرفت ها، دستاوردها و چشم انداز ها می بایست با مصلحت بینی های تفکر مدیریت جهانی به نوعی هماهنگ باشد و فرهنگ و تصمیم گیری مسئولان هم باید تحت همین مسیر باشد. از نظر این گروه مسیر پیشرفت ایران باید براساس الگوهای دیکته شده غربی طراحی گردد. در این دیدگاه خودباوری و اعتماد به نفس ملی رنگ می بازد و تفکر جهانی غلبه پیدا می کند. سوی دیگر این نظریه، اعتماد به نفسی است که معتقد است پیوند میان مردم و مسئولان براساس نیازهای کشور مستحکم می گردد و خوداتکایی فزاینده با تکیه بر آموزه های بومی مسیر اصلی فتح قله های ترقی و پیشرفت کشور است. بی تردید با ایجاد هیجان و شور و شادی مثبت و هدایت شده برای بسیج عمومی و ایجاد انگیزه مردمی می توان مسیر با اهمیت ولی ناقص امروز را به حد کمال رساند. ساماندهی حوزه های آموزشی رسمی و غیررسمی، احیای سنت ها و آئین های ملی و اسلامی - ایرانی و متناسب سازی در امر معنویت فرهنگی و هویتی می تواند یاری بخش این مسیر دشوار و البته ارزشمند باشد.
دکتر علیرضا ذاکراصفهانی
منبع : روزنامه ایران