جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


وقتی که فرمان به دست ماست


وقتی که فرمان به دست ماست
۱۸سالگی برای همه سن مهمی است. خیلی از نوجوانان حتی چندین سال قبل از رسیدن به این سن خود را ۱۸ ساله معرفی می‌کنند. اما چرا؟ یکی از دلایل این موضوع دستیابی به موقعیت‌هایی می‌باشد که برای افراد بالغ مجاز است و ۱۸ ساله‌ها می‌توانند به آنها بپردازند. یکی از این موارد رانندگی است. کاری که حتی بچه‌ها هم آنرا دوست دارند و بعضی وقتها در خیال، خود را پشت فرمان اتومبیل تصور می‌کنند و ویراژ می‌دهند و از همه ماشین‌ها سبقت می‌گیرند و زودتر از دیگران به مقصد می‌رسند. اما واقعیت چگونه است؟ دختران و خانم‌هایی که به رانندگی علاقه دارند و به آن می‌پردازند، حرف‌های زیادی از فاصله رانندگی در رویاهای شیرین کودکی و رانندگی در دنیای واقعی دارند.
شاید خیلی‌ها تصور کنند که ماجرای رانندگی از ثبت نام در یک آموزشگاه و شروع تعلیمات رانندگی آغاز می‌شود. اما نه اشتباه نکنید. این رشته سر دراز دارد و به سال‌های دورتری برمی‌گردد. به سال‌های بچگی. فرشته، خانم ۳۰ ساله‌ای است که درباره کودکی‌اش می‌گوید: «من از بچگی دوست داشتم رانندگی یاد بگیرم اما هر وقت به پدرم می‌گفتم که به من رانندگی یاد بدهد می‌گفت حالا زود است به موقع‌اش یاد می‌گیری هر وقت خواستی جایی بروی خودم تو را می‌برم». فرشته ادامه می‌دهد: «من برادری دارم که ۳ سال از من کوچک‌تر است و پدرم از ۱۰ سالگی او را به جاهای خلوت می‌برد و به او رانندگی یاد می‌داد و من هر وقت اعتراض می‌کردم که مرا هم همراه خود ببرد می‌گفت برادرت، پسر است باید رانندگی بلد باشد اما برای تو واجب نیست.
حالا چند سال زودتر یا دیرتر فرقی نمی‌کند». راضیه هم تجربه‌ای مشابه فرشته دارد او می‌گوید: «برادر من مکانیک است و خیلی وقتها فامیل یا دوست و آشنا ماشینشان را به خانه ما می‌آورند تا برادرم برایشان تعمیر کند. وقتی بچه بودم خیلی دوست داشتم از نزدیک کار برادرم را تماشا کنم اما او مرا دور می‌کرد و می‌گفت تو اگر خیلی اهل کاری برو خانه داری یاد بگیر ماشین مال مردهاست». راضیه مکثی می‌کند و می‌گوید: «بچه‌های همسایه‌ها با شور و شوق دور برادرم جمع می‌شدند و او برایشان راجع به ماشین توضیح می‌داد اما من پشت پنجره نگاه می‌کردم و حسرت می‌خوردم».
● ماشین لباس شویی برانید
با تمام این اوصاف بالاخره ۱۸ سالگی از راه می‌رسد و مشتاقان رانندگی شناسنامه به دست راهی آموزشگاه می‌شوند. در اولین مرحله خانم‌ها باید مربی انتخاب کنند و طبق تمام توصیه‌های دوستان و اقوام و رانندگان کار کشته، مربی رانندگی باید مرد باشد. اما از آنجایی که پیدا کردن همراهی که بتواند هر روز همراه هنرجوی خانم بیاید، برای بعضی خانم‌ها مشکل است، آنها به مربی خانم رضایت می‌دهند و تازه ماجرا شروع می‌شود. امیری که سابقه ۱۵ سال تعلیم رانندگی دارد می‌گوید: «مربیان زن با مشکلات زیادی روبه‌رو هستند. چون هم باید خود را به همکاران مرد ثابت کنند و هم باید گوشه و کنایه‌های مردان را تحمل کنند و در عین حال حواسشان به آموزش هنرجو هم باشد و به او اعتماد به نفس بدهند». امیری درباره نحوه برخورد خود با مردان راننده می‌گوید: «مردها به محض اینکه می‌بینند مربی رانندگی زن است شروع به آزار و اذیت می‌کنند.
مثلا می‌گویند خانم ! شما باید پشت ماشین لباس شویی بنشینید. خانم! بپا نری داخل جو. خانم! اتوبوس دارد می‌آید بپا زیرت نگیرد و …. این حرف‌ها باعث می‌شود هنرجو دست و پایش را گم کند و نتواند کارش را درست انجام بدهد. آن وقت آقایان فکر می‌کنند حرفشان ثابت شده و خانم‌ها واقعا نمی‌توانند رانندگی کنند». مجیدی یکی از هنرجویانی است که با خانم امیری تمرین می‌کند. او می‌گوید: «روزهای اولی که رانندگی را شروع کرده بودم خیلی شوق و ذوق داشتم اما حالا فقط خدا خدا می‌کنم ۲ ساعت تمرین تمام شود و از ماشین پیاده شوم. چون از حرف‌هایی که مردها می‌زنند خجالت می‌کشم و هول می‌شوم. خیلی از مردها با اینکه می‌بینند ما تحت تعلیم هستیم آنقدر پشت سرمان بوق می‌زنند که انگار راننده آمبولانس هستند. اما وقتی یک پسر را آموزش می دهند، می‌گویند هولش نکن تازه دارد یاد می‌گیرد!»
یوسف‌زاده مدیر یک آموزشگاه رانندگی در نزدیکی میدان بهارستان است. محیطی شلوغ و پر رفت و آمد که کار آموزش را تا حدودی مشکل می‌کند. یوسف زاده که ۲۵ سال سابقه مربیگری دارد، در مورد تفاوت‌های دختران و پسران می‌گوید:«همه ما قبول داریم که رانندگی از آن دسته مهارت‌هایی است که با تمرکز و دقت و با تمرین به دست می‌آید و از این لحاظ به نظر من تفاوتی بین دختر و پسر وجود ندارد اما تمایزهای فرهنگی باعث می‌شود بعضی دختران نتوانند به خوبی پسران رانندگی کنند. من هنرجویان دختر زیادی داشته‌ام که در مسیرهای خلوت بی هیچ مشکلی رانندگی می‌کردند اما تا وارد خیابان شلوغ می‌شدند، به خاطر اینکه می‌ترسیدند بعضی رانندگان مرد آنها را مسخره کنند یا پشت سرشان بوق بزنند، هول می‌شدند و همه چیزهایی را که بلد بودند فراموش می‌کردند و دیگر حتی نمی‌توانستند در مسیر مستقیم هم رانندگی کنند. درحالیکه هنرجویان پسر در این حالت برعکس عمل می‌کنند و برای اینکه خودی نشان بدهند تمام آموخته‌هایشان را به کار می‌گیرند و شجاعت و جسارت زیادی از خود نشان می‌دهند. به همین خاطر است که همه فکر می‌کنند پسرها در رانندگی بهتر از دخترها هستند». یوسف زاده ادامه می‌دهد: «البته این یک قانون کلی نیست. من هنرجویان دختری هم داشته‌ام که اعتماد به نفس بالایی داشتند و اصلا به حرف‌ها یا رفتار بعضی مردها توجه نمی‌کردند و با نهایت درایت رانندگی می‌کرند. حتی یک بار یکی از هنرجویانم چنان با مهارت و تسلط از فاصله کم میان دو ماشین رد شد که تمام مسافران یک اتوبوس برایش دست زدند».
● من دختر مایکل شوماخرم
از وقتی که یادم می‌آید الهه دختر همسایه روبه‌رویی مان تا پدر و مادرش خانه نبودند، سوئیچ ماشینشان را بر می‌داشت و داخل کوچه بالا و پایین می‌رفت. مادرم هر وقت او را می‌دید می‌گفت آفرین به این می‌گویند دختر. تقریبا تمام زنهای همسایه دوستش داشتند و هر وقت حرف می‌شد از این کار او احساس خوشحالی می‌کردند. جالب اینکه هیچ کس به پدر و مادرش درباره این کار او حرفی نمی‌زد. امروز الهه به قول برادرم آخر دست فرمان است و می‌تواند با یک حرکت پاترولش را در کوچه باریک ما سر و ته کند. کاری که بجز اصغر آقای عشق ماشین، کس دیگری نمی‌تواند انجام بدهد. الهه دختری دارد که به زور پایش به پدال ماشین می‌رسد.
با این حال یک متکا روی صندلی ماشین می‌گذارد و با کمک مادرش رانندگی می‌کند. الناز، دختر الهه، همیشه می‌گوید: «من دختر مایکل شوماخرم و روزی مثل او قهرمان مسابقات فرمول یک می‌شوم». کسی چه می‌داند ؟ شاید هم شد. به هر حال مادرش هنوز راننده مشهوری نشده تا او به دختر الهه بودنش افتخار کند و به جای مایکل شوماخر از مادر خودش نام ببرد.
با وجود این چند سالی است که دختران راننده ایرانی توانسته‌اند در مسابقات مختلف شرکت کنند و مقام‌های خوبی هم کسب کنند. اگرچه آنها هم از لطف و محبت بعضی آقایان بی نصیب نمانده‌اند. اما به قول لاله صدیق بی خیال این حرف‌ها شده‌اند و کار خودشان را انجام داده‌اند تا سرانجام توانسته‌اند گوی سبقت را از مردان بربایند و مقام‌های بهتری نسبت به آنها کسب کنند. طوری که حتی بعضی آقایان به مشترک بودن مسابقاتشان با خانم‌ها اعتراض داشته‌اند.
زهره وطن خواه یکی دیگر از این قهرمانان اتومبیل رانی است که آنقدر از دست آقایان راننده و بعضی حرکات و رفتارهایشان به ستوه آمده است که ماشینش را فروخته و با آژانس این طرف و آن طرف می‌رود. وطن خواه می‌گوید:«برای ما که با سرعت رانندگی می‌کنیم، رانندگی در شهر پر ترافیک، آن هم با وجود این رانندگان بی‌ملاحظه که فکر می‌کنند هنر رانندگی در رعایت نکردن قانون و مسخره کردن دیگران است، واقعا کار خسته کننده‌ای است».
گذشته از تمام این حرف‌ها باید دید کارشناسان در این باره چه می‌گویند. دکتر باهر در این باره می‌گوید: «وقتی تکنولوژی وارد کشوری می‌شود، به همراه خود تغییرات فرهنگی‌ای را هم ایجاد می‌کند. اتومبیل هم یکی از این موارد است. امروزه نسبت به قبل پذیرش بیشتری نسبت به رانندگی خانم‌ها به وجود آمده است. اما هنوز هم با شرایط ایده آل فاصله وجود دارد که این فاصله به نظر من باید توسط خود خانم‌ها برطرف شود. یعنی آنها باید اعتماد به نفس خود را بالا ببرند و بعضی حرکات و حرف‌ها توجه نکنند تا به مرور مردها هم دست از این کار بردارند.
در بسیاری موارد مردان، به این رفتارها به چشم شوخی و تفریح نگاه می‌کنند و چون عکس‌العمل خانم‌ها را می‌بینند، بیشتر به این کار ادامه می‌دهند. در صورتی که اگر خانم‌ها با مهارت رانندگی کنند و توجهی به این حرف‌ها نداشته باشند، مردها هم کم‌کم خسته می‌شوند و از این کار دست می‌کشند». دکتر باهر اضافه می‌کند: «البته این به این معنا نیست که این یک مشکل یک طرفه است و تنها توسط خانم‌ها حل می‌شود، بلکه به فرهنگ‌سازی در این زمینه هم نیازداریم و اینکه مردان نسبت به فعالیتهای زنان با تسامح بیشتری برخورد کنند و پذیرش بیشتری داشته باشند. در این زمینه رسانه‌ها می‌توانند نقش ارزنده‌ای داشته باشند و زمینه حضور زنان و مردان را در زمینه‌های مختلف فراهم کنند. حضوری که بدون سرزنش، اذیت و آزار و یا مانع تراشی دیگری باشد».
النا زرنگار
منبع : روزنامه تهران امروز