پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

طلسم یا کم کاری، مساله این است


طلسم یا کم کاری، مساله این است
بعضی وقت ها انسان احساس می كند سرنوشتش طلسم شده است. البته این كه تا چه حد این نوع نگرش به زندگی صحیح باشد محل بحث ما نیست اما باید پذیرفت كه در طول حیات بشری گاهی چنین اوهامی دامن گیر وی می شود و هر چقدر فرد دارای ظرفیت كمتر روانی باشد عمر این اوهام طولانی تر خواهد بود.
حال اگر مجموعه ای را به جای فرد قرار دهیم وضعیت اوهام گونه بیشتر به چشم می خورد و بیش از پیش به این نتیجه می رسیم كه گروهی به جای تلاش و مطالعه بیشتر بر در جبر می كوبند و كم كاری های خویش را به گردن آسمان و زمین می اندازند.
تیم ملی امید كشورمان را در نظر بیاورید. سال هاست نتوانسته راهی المپیك شود و هر بار هم بعد از ناكامی حرف های تكراری را می شنویم .
حرف هایی كه اگر از ۲۰ سال قبل به این طرف مرور شود افشای واحدی دارند. در سایر رشته ها نیز وضعیت چندان فرق نمی كند، تقریباً در هر كدام كه رتبه قابل قبولی كسب نمی كنیم راحت ترین راه را در گله كردن از گذشتگان و وعده دادن برای آینده می یابیم.
برای مثال می گوییم؛ برنامه ریزی و امكانات خوبی نداشتیم ولی امیدواریم برای دوره های بعد با استفاده از نظر كارشناسان نتایج مطلوب تری كسب كنیم!
وجداناً آنچه ذكر شد برای همه شما آشنا نیست؟ بگذریم، خلاصه عادت كرده ایم به جای این كه حال را غنیمت شماریم گذشته ای را كه از اسمش مشخص است گذشته و آینده ای را كه مشخص نیست در اختیار ما باشد را پیش بكشیم.
در واقع گذشته و آینده را ابزاری برای فراموش كردن امروزتان قرار می دهیم. اجازه دهید كمی از فوتبال فاصله بگیریم و به چند رشته دیگر سربزنیم. مثلاً وزنه برداری، سی چهل سال قبل یك محمد «نصیری» داشتیم كه در مكزیك برای ما مدال طلا گرفت. در مونیخ دوم شد و در مونترال به مقام سوم دست پیدا كرد.
پشت سر او تقریباً هیچ امید دیگری برای تصاحب مدال در المپیك نداشتیم. گذشت و گذشت تا به سیدنی ۲۰۰۰ رسیدیم جایی كه در آن توكلی و رضازاده قهرمان شدند.
البته پیش از آن و در رقابت های جهانی «نصیری نیا» طلسم دور بودن از مدال را شكسته بود ولی از المپیك سیدنی بود كه نام وزنه برداری ایران سر زبان ها افتاد، البته خیلی طول نكشید كه توكلی دیگر روی سكو نرفت و ستاره های دیگر هم قبل از رسیدن به المپیك بعدی افول كرده و از دور خارج شدند و فقط ماند رضازاده كه همچنان مطرح است.
خب، روزی در وزنه برداری به خود آمدیم و به جای این كه به دنبال بهانه جویی باشیم این رشته را فعال كردیم و عنوان قوی ترین مرد جهان را هم نصیب خود ساختیم.
در بعضی از رشته های رزمی همچون جودو، تكواندو و كاراته نیز شرایط این گونه بود و نتیجه هم گرفته ایم، اما در بسیاری از رشته ها فقط در جا زده ایم. عمده ترین رشته هم همین فوتبال است. رشته ای كه آنقدر متورم شده كه در شرف تركیدن است.
فوتبال بی برنامه و پرخرج ایران به جایی رسیده كه آینده روشن را پیش روی ندارد و خیلی از صاحبان باشگاه ها را متقاعد كرده كه باید از خیر باشگاه داری بگذرند. برای اثبات این ادعا كافی است نظری به باشگاه های دسته برتر كه شایعه واگذاری آن ها به گوش می رسد بیندازیم تا دریابیم تا چه حد مخارج بالا، باشگاهداری را سخت كرده است. سخن به درازا كشید امیدواریم در شماره های آتی به این موضوع بیشتر بپردازیم.
سید مهدی میری
منبع : روزنامه جوان