پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

جنگ روانی و لزوم تقویت دیپلماسی افکار عمومی


جنگ روانی و لزوم تقویت دیپلماسی افکار عمومی
به طور كلی تأثیرگذاری برافكار عمومی را در شكل منفی آن، جنگ روانی می خوانند كه در این فرآیند رسانه ها ابزار اساسی محسوب می شوند. رسانه ها ابزار حساسی هستند كه می توانند كاربردهای متعدد و حتی متعارضی داشته باشند؛ هم می توانند به مثابه یك سلاح در خدمت منازعه و جنگ عمل كنند و هم می توانند به ابزاری برای كمك به حل منازعه، استقرار و تحكیم صلح تبدیل شوند.
براین اساس اگر رسانه به دست حاكمان مستبد و تمامیت خواه بیفتد به ابزاری خطرناك تبدیل می شود كه با اشاعه تعصب، عدم تساهل و اطلاعات سوء، افكار عمومی را در جهت اهداف آنان مورد دستكاری سیاسی قرار می دهد. در این شرایط رسانه می تواند به عنوان یك ابزار سركوب عمل كند. به علاوه، زمانی كه استفاده از رسانه مبتنی بر معرفت و آگاهی های لازم نباشد، ضربه های قابل توجهی به جامعه و صلح میان كشورها وارد می شود.
در این راستا و به دنبال تهدیدهای صریح سران كاخ سفید علیه كشورمان، به نظر می رسد در حال حاضر یكی از ابزار كارآ در پاسخگویی به جنگ روانی آمریكا در منطقه، راه اندازی دیپلماسی قوی در سطح منطقه ای و بین المللی است.
طرح حمله آمریكا به ایران چند وقتی است در محافل رسانه ای مطرح شده و هرچند كاخ سفید این شایعات را رد كرده، اما باز هم برخی از مقام های آمریكایی و اسرائیلی در ادامه جنگ روانی خود علیه ایران، گزینه نظامی را راهی به زعم خود برای توقف فعالیت های هسته ای صلح آمیز تهران و قدرت روزافزون ایران در منطقه عنوان می كنند.
دراین میان بوش به عنوان رئیس جمهور و مرد اول صحنه تصمیم گیری در واشنگتن قصد دارد تقابل سیاسی و یا نظامی با ایران را هم در فهرست جنگ طلبی های خود در عراق و افغانستان اضافه كند. براندازی طالبان و ساقط كردن حكومت بعث در عراق و اعدام صدام از عوامل تشویق كننده مسیر تهاجمی سران كاخ سفید است.
اما تمام اقدامات احتمالی درعرصه نرم افزارانه و سخت افزارانه در این دو كشور زمانی با واقعیت موجود حوادث در ایران قابل تطبیق خواهد بود كه قدرت منطقه ای ایران نیز به نقطه ضعف همپای عراق و افغانستان كشیده شود.
در همین رابطه برخی براین باورند كه بوش با تصمیم اخیر مبنی بر افزایش بیست و یك هزار نیروی نظامی در عراق، نیروهایی را به حوزه خلیج فارس فرستاده است كه ربطی به وضعیت عراق ندارد. همچنین ارسال موشك ضد موشك پاتریوت، ناو هواپیمابر و كشتی های حامل موشك همگی نشان دهنده آن است كه كاخ سفید از قدرت منطقه ای ایران و نفوذ آن درعراق به شدت نگران است. بسیاری از تحلیلگران، این آرایش را نشانه ای از آمادگی هرنوع اقدام از سوی آمریكا برآورد می كنند.
رئیس جمهور آمریكا كه پیش از اعلام استراتژی جدید درباره عراق به توصیه های گروه مطالعاتی بیكر- همیلتون، در مورد جنگ در عراق گوش داده بود، اما در عمل به مركز مطالعاتی آمریكن اینترپرایز و نئو محافظه كاران گوش داد. به خصوص كه افتضاح عراق باعث شده بود كه نئومحافظه كارها در حاشیه قرار بگیرند.
پیشبرد اهداف آمریكا در برابر ایران اگرچه از چشم انداز حمله نظامی به مراكز حساس نیز محل بررسی است، اما دستیابی به خواسته ها با جنگ روانی در ابتدای اولویت های آمریكا می باشد. جنگ روانی كه بخش مهمی از فعالیت های سیاسی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی و تبلیغاتی كشورهای غربی را تشكیل می دهد، این روزها یكی از ابزارهای گره گشا برای آمریكا محسوب می شود. این جنگ روانی كه هدف عمده آن تخریب، تضعیف روحیه حریف و تغییر درنگرش و تصمیم آنها است به دلیل ناتوانی سیاسی كشورهای غربی در مقابل ایران و مخرب بودن تبعات حمله نظامی اتخاذ شده است.
سفرهای دیپلماتیك به كشورهای عربی، و استقرار موشك های تدافعی و تضمین های حمایتی از كشتی های نفتی، دستگیری دیپلمات های ایرانی در اربیل به همراه اعمال فشار به مقام های عراقی برای تجدیدنظر در مناسباتشان با ایران برای وارد كردن تهران به توقف برنامه های بازدارندگی از جمله برنامه های هسته ای تلقی می گردد.هدف از ایجاد جنگ روانی، توجیه و اغنای افكار عمومی جهانی و منطقه خصوصاً (اعراب) برای پشتوانه ساختن حمایت آنها از آمریكا و متحدینش می باشد.
دراین سطح از تبلیغات، ایالات متحده با توسل به ادبیات سیاسی رایج جهانی در صدد است افكار عمومی داخلی و خارجی را با خود همراه كند، تا در صورت وقوع هر نوع اقدام قهری حمایت كشورهای مختلف را در اعمال منطقه ای برعلیه ایران جلب كند. ادبیات سیاسی رایج بر ضد ایران با تهدید خواندن برنامه های هسته ای درسطح جهانی و صدور نفوذ شیعه در بعد منطقه ای ترویج می گردد.
جنگ روانی كشورهای غربی برای پیشبرد اهداف گسترده و در هماهنگی با طرح ریزی استراتژیكی شان در عراق طراحی شده و با نیت ایجاد مانع در مقابل نفوذ ایران در آینده می باشد.
اگرچه تمام جنگ های روانی منتهی به مبارزه فیزیكی نمی گردد اما از آنجا كه جنگ روانی مقدمه اقدامات سخت افزارانه است لذا نباید به سادگی به آن نگریست. دولت آمریكا شورای امینت و قطعنامه ۱۷۳۷ را به مثابه تیر در چله كمان در اختیار دارد و فقط نیازمند جلب افكار عمومی كشورهای مخالف و بی طرف در عرصه منطقه ای و بین المللی است لذا نباید به جنگ روانی راه اندازی شده، اجازه پویایی داد و باید با هوشیاری به اطلاع رسانی صحیح و مقابله با جنگ روانی موجود پرداخت و دیپلماسی افكار عمومی را قوت بخشید.
از دیگر سوی فعال شدن دستگاه دیپلماسی خارجی و دستیازی به همكاری های منطقه ای با فرصت های اقتصادی و كشاندن فضاها از بعد سیاسی و نظامی به اقتصادی بهترین وسیله برای خنثی كردن طرح های تفرقه افكنانه آمریكا و متحدینش می باشد.
منبع: خدمت
منبع : روزنامه کیهان