جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


کیفیت زندگی، شاخص پیشرفت اجتماع


کیفیت زندگی، شاخص پیشرفت اجتماع
شاخص امروزه پیشرفت یک اجتماع «کیفیت زندگی» است که در برگیرنده مهم ترین عواملی است که شرایط زندگی در جامعه و رفاه شخصی افراد را تعیین می کنند. کیفیت زندگی یکی از اساس ترین نکات علوم اقتصادی و سیاسی است که درآن پارامترهای مادی توسعه اقتصادی و تولیدات داخلی در کنار پارامترهای غیر مادی ای چون کیفیت کار، سطح با سوادی و فرهنگ، استاندارد پزشکی وبهداشت، کیفیت فراغت و تفریح، شرایط محیط زیست، جوسیاسی، احساس خوشبختی انفرادی و حتی آزادی و اتحاد ملی مورد بررسی قرار می گیرند.
سازمان بهداشت جهانی کیفیت زندگی را به صورت عمومی به این شکل تعریف کرده است: کیفیت زندگی به برداشت شخصی یک فرد از موقعیت زندگی اش در رابطه با فرهنگ و نظام ارزش اجتماعش و نیز در رابطه با اهداف، انتظارات، استانداردها و احتیاجاتش گفته می شود.
تعریفات جدیدتر کیفیت زندگیآن را به صورت اختلا ف بین سطح انتظارات انسان ها و سطح واقعیت ها عنوان می کنند که هر چه این اختلا ف کمتر، کیفیت زندگی بالا تر.
پارامترهای صرفا مادی کیفیت زندگی معیار زندگی را تشکیل می دهند، که به کمیت و کیفیت کل اجناس و خدماتی (امکاناتی) گفته می شود که در یک اجتماع در دسترس افراد آن قرار دارند. اجزای مهم تعیین کننده معیار زندگی درآمد ناخالص ملی و درآمد سرانه می باشند.
از آنجا که در نظر گرفتن عوامل صرفا اقتصادی و هدف گرفتن صرفا توسعه اقتصادی برای پیشبرد اجتماع می تواند موجب درگیری با سایر جوامع به خاطر تسخیر منابع طبیعی جدید، انبساط قلمرو وآلودگی محیط زیست گردد، شاخص های دیگری نیز باید برای تعیین کیفیت زندگی مورد توجه قرار گیرند، از قبیل میزان رشد انسانی امکانات، تاسیسات و خدمات اجتماعی، امکانات آموزش و پرورش، شرایط محیط زیست، کیفیت فراغت. میزان رشد انسانی نه تنها تولید ناخالص سرانه داخلی را مدنظر قرار می دهد، بلکه نیز سطح سواد و فرهنگ و میزان امید به زندگی را پارامتر امید به زندگی خود در برگیرنده سطح بهداشت، میزان تغذیه و حد پاکیزگی محیط است. کیفیت زندگی همچنین به پارامترهای دیگری چون پخش درآمدها روی عوامل تولید آن، میزان فقر، درآمد حقیقی (پس از در نظر گرفتن تورم) و سطح حقوق اجتماعی، میزان امنیت، کیفیت فراغت، امکانات فرهنگی، سلا مت روحی مردم، تراکم جمعیت، شبکه اجتماعی، ثبات سیاسی و استحکام اقتصادی بستگی دارد. به همین خاطر هم دو جامعه که از لحاظ مادی هم تراز یکدیگر باشند، ممکن است از دو کیفیت زندگی مختلف برخوردار باشند.
برای پیشرفت یک جامعه باید تک تک عوامل کیفیت زندگی در آن را بالا برد. بنابراین شناسایی عوامل تعیین کننده آن و راه های ارتقای آنها لا زمه پیشرفت اجتماع است. بی توجهی به یک پارامتر می تواند موجب برداشت کاملا اشتباه از وضعیت مردم یک جامعه شود. مثلا در جامعه ای که دارای قشر کوچکی از بزرگ ثروتمندان باشد و قشر عظیمی از فقیران، ممکن است میانگین درآمد سرانه مردم بالا باشد، در حالی که اکثر آنها از تهیدستی رنج می برند یا این که اثرات جنگ در همسایگی موجب این می شود که یک کشور، حتی اگر در جنگ نباشد، به آماده کردن نظامی خود بپردازد و مقدار قابل ملا حظه ای از منابع مالی خود را صرف دفاع ملی کند. از طرف دیگر اما از آن جا که، منطقه دچار بی ثباتی سیاسی و اقتصادی می شود سرمایه گذاری های خارجی کاهش می یابد و شبکه های دادوستد بین المللی مختل می گردند.
روانشناس نامی آمریکایی، آبراهام ماسلو در سال ۱۹۴۳، هرم احتیاجات بشری را معرفی کرد. بر اساس این هرم، انسان ها در درجه اول سعی دارند احتیاجات پایه ای خود را برطرف سازند و بعد نیازهای لا یه های بالا تر را. احتیاجات فیزیولوژیک و اساسی انسان شامل نیازهای حیاتی او می باشند مثل هوا، غذا، آب، گرما، خواب، سلا مت و ارضای تمایلا ت جنسی.
بر روی این پایه پایه ای لا یه امنیت قرار گرفته است: احتیاج به منزل، کار، قانون، بیمه، خدمات بهداشتی نظم وترتیب، اخلا قیات، امنیت جسمی، امنیت مالی، برنامه ریزی زندگی و آینده سازی.
لا یه سوم شامل عوامل تعلقات روحی است: احتیاج به دوست، هم قطار، همسر، عشق، همسایه، محاوره و ارتباط با دیگران، تیمار و پرستاری.
لایه چهارم شامل عوامل احترام و قدردانی است: احترام، اعتماد، موفقیت، مقام، پیروزی، قهرمانی و حتی ثروت و قدرت، رفاه اجتماعی، ثروت، قدرت، موفقیت، پیروزی، قهرمانی.
بالا ترین لا یه، لا یه تحقق خویشتن است: فردیت، پرورش استعداد، از خودگذشتگی، بزرگواری، هنر، فلسفه، اعتقادات، فقدان تبعیض. سه لا یه پائینی لا یه رفع کمبودها هستند. به این معنی که رفع احتیاجات این سه لا یه اگرچه موجب احساس رضایت انسان می گردد، اما او را ترغیب به حرکت و پیشرفت نمی کند. مثلا با خوردن آب تشنگی برطرف می شود اما شخص درصدد بیشتر خوردن آب نمی افتد.
لا یه چهارم و لا یه پنجم، قشر احتیاجات به پیشرفت هستند. اینها نیازمندی هایی هستند که هرگز برطرف نمی شوند. خلا قیت یک نقاش او را بر این می دارد که برای تحقق ایده هایش نقاشی کند بدون آن که این نیروی تحرک درونی با افزایش تعداد نقاشی های او فروکش کند.
هرم ماسلو برای تجزیه و تحلیل عوامل حرکت انسان ها به وجود آمد و برای لژستیک برطرف کردن نیازمندی ها. این هرم حکم یک خط مشی را برای مسوولین امور اجتماع دارد تا بتوانند با در نظر گرفتن اولویت های مختلف احتیاجات مردم، قوای خود را برای پیشبرد وضع اجتماع به صورت عاقلا نه روی نکات گوناگون تقسیم کنند. این هرم پنج طبقه اکنون در بررسی های اقتصادی و حتی تبلیغاتی مورد استفاده قرار می گیرد. نیازهای بالاتر فقط آنگاه مطرح می شوند که نیازهای پایین برطرف گشته باشند. نکته جالب این است که با رفع احتیاجات چهار قشر پایین انسان چیزه به خصوصی حس نمی کند. در حالی که برطرف نشدن یکی از آن نیازها موجب نگرانی و تشویق بسیار او می تواند بشود.
محرکان انسان به پیشرفت و معراجش در بالاترین لایه قرار دارند. در این قشر احتیاجاتی از قبیل نیاز به شناخت بیشتر و دانش وسیع تر، کشش به سوی زیبایی، نیل به مقامات متعالی و کوشایی برای به حرکت درآوردن تمام نیروهای درونی خویش قرار گرفته اند. افرادی که بیشتر نیازهایشان در این قشر قرار گرفته باشد، به عواملی چون هوشیاری، صداقت، آزادی و اعتماد ارزش فوق العاده می نهند.
پیشرفت یک مملکت فقط و فقط در ارتقای میزان خوشبختی مردم آن مفهوم می یابد.
احتیاجات حیاتی انسان شامل نیازهای فیزیولوژیک او به هوا، آب، غذا، خواب، قضای حاجت، گرما و... است. لازمه بر طرف کردن این نیازها زیربنایی بسیار گسترده و شبکه ای تاسیساتی و اجتماعی بسیار پیشرفته است، که به بررسی آن می پردازیم.
اگر تا یک قرن پیش هوای تنفسی به صورت پارامتری ثابت و غیرقابل تغییر دیده می شد که به خاطر وفورش کمتر فکری را به خود معطوف می کرد، امروزه با صنعتی شدن جوامع و بالا رفتن مصرف انرژی، آلودگی آن از چندین دیدگاه موجب مسائل عدیده شده است. در این جا سخن فقط از هوا برای تنفس است و نه هوا به صورت یک عامل جوی.
بالا رفتن مقدار مواد مضر در هوا، صدمات بسیار به سلامت انسان چه از درون و چه از بیرون وارد می آورد. تنفس موادی مثل اکسیدهای ازت، اکسیدهای کربن، اوزن و رادیکال های آزاد، سرب و غیره در بدن موجب از بین رفتن سلول ها و حتی جهش های ژنتیکی می شوند. این مواد از بیرون می توانند به سلول های پوست خسارات قابل توجهی وارد آورند. تامین هوای سالم و جلوگیری از آلودگی آن یکی از وظایف مهم مسوولین اجتماعات باید باشد. هوای سالم جزئی از محیط زیست سالم به حساب می آید. بخش آب سالم نیز مثل هوای سالم، روز به روز نادر تر و کمیاب تر می گردد. باید به این امر اشاره کرد که با آنکه ۷۱ درصد از سطح زمین از آب تشکیل شده است (۱/۶ درصد آن در منابع زیرزمینی، ۰/۰۰۱ درصد آن به صورت بخار و نم در هوا)، تنها ۲/۳ درصد آن شیرین است و می تواند برای آشامیدن، مصارف کشاورزی، صنعتی، خانگی و تفریحی مورد استفاده قرار گیرد. از این مقدار، دو سومش به صورت یخ در یخچال های طبیعی قرار گرفته و فقط یک سوم آن در گردش و جریان است. افزایش شدید جمعیت دنیا، پولا ریزه شدن جامعه انسانی با هر لحظه عظیم تر شدن شکاف بین ثروتمندان و فقرا، ناثباتی سیاسی مناطق مختلف دنیا، آلودگی محیط زیست و وضع خراب اقتصادی باعث شده که تقاضا برای آب سالم به شدت بالا رفته و عرضه آن روز به روز سخت تر شود.
در حال حاضر حدود نصف مردم دنیا از دسترسی به آب لوله کشی محروم هستند.
بیش از یک پنجم مردم جهان اصلا دسترسی به آب سالم ندارند. آب سالم نقش فوق العاده مهم و اساسی در سلا مت انسان ایفا می کند. کمبود یا آلوده بودن آن موجب بروز بیماری ها و اپیدمی های فاجعهآمیز می گردد.
براساس نظر برخی صاحب نظران سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، جنگ های آینده، جنگ بر سر انرژی نخواهد بود، بلکه جنگ بر سر منابع آب آشامیدنی خواهد بود. عوامل مختلفی دسترسی به آب آشامیدنی سالم را دشوار می سازد. یکی بالا رفتن دمای کره زمین است. این موجب افزایش دمای جو و نیز آب اقیانوس ها واکنش های زنجیره ای متعدد می شود. به دو جنبه فیزیکی کلی آن به طور خلا صه اشاره می شود: اولا هر چه هوا گرم تر، میزان تبخیر آب بیشتر. ثانیا هر چه مقدار انرژی جو بیشتر، امکان فعل و انفعالا ت در آن نیز بیشتر.
اصل اول در عین حال نه تنها باعث سیل می شود بلکه نیز باعث خشکسالی. بالا رفتن درجه هوا موجب تبخیر نه تنها آب های سطحی می شود، بلکه نیز رطوبت زمین های حاصلخیز.
بالا رفتن اشباع آب در اتمسفر، موجب ریزش باران می شود. اما از آن جا که مقدار آب تبخیر شده بسیار زیاد است، ریزش باران ها هم بسیار شدید می شود. برای همین هم یک تعداد از مناطق زمین دچار خشکسالی و قحطی می شوند، قسمت هایی دیگر دچار طغیان رودخانه ها و سیل.
عامل دوم موجب ناآرامی اتمسفر می گردد که نتیجه اش طوفان های مهیب و گردباد های خانمان برانداز است.
پس مناطق مختلف زمین باید با این حساب کنند که در آینده نزدیک ممکن است مجبور به دست و پنجه انداختن با چنین مصائبی شوند و باید از همین امروز به اقدامات لا زم برای آماده کردن خود برای آن بپردازند.
هرچه وابستگی کشاورزی به آبیاری مصنوعی بیشتر باشد، کشور در تهدید بیشتری از طرف خشکی و کمبود آب واقع می گردد. مهم ترین و موثرترین راههای حل این مشکل، یکی کاهش جمعیت است که دراین مقاله در بحث های مختلف به آن اشاره خواهد شد و یکی ارتقای تکنولوژی کشاورزی است. براساس آمار سازمان های بهداشت جهانی، هر انسانی به ۲۰ تا ۵۰ لیتر آب سالم نیاز دارد.
سالی ۱/۸ میلیون نفر در دنیا به خاطر مصرف آب آلوده بر اثر بیماری های به ویژه گوارشی جان خود را از دست می دهند و تعداد بیشتری مبتلا به بیماری های خطرناک دیگر می گردند.
نواحی خشک زمین متاسفانه در عین حال نواحی فقر مفرط هستند که خود دسترسی مردم به آب سالم و اصلا فراهم کردن آن را مختل و دشوار می سازد. از نتایج آب آلوده متلا شی شدن سیستم آموزش و پرورش به خاطر بروز بیماری های طویل المدت و نیز در هم ریختن پروسه های اقتصادی به خاطر فقدان و کمبود آب و به هدر رفتن وقت بسیار برای تهیه آن را می توان به شمار آورد.
احداث یک شبکه زیربنایی برای رساندن آب سالم به مردم باید از بالا ترین ارجحیت ها در برنامه دولت ها باید برخوردار باشد. این امری است که فقط دولت ها می توانند از پس آن برآیند و بنابر نکات ریز هرگز نباید به دست سرمایه گذاری خصوصی واگذار گردد. مشکلا ت این کار را به صورت عمده می توان به چهار گروه تقسیم کرد:
۱) منابع آب،
۲) تصفیه آب،
۳) توزیع آب،
۴) اقتصاد آبرسانی.
منابع روی زمینی این اشکال را دارند که دائما مواجه با آلودگی هستند.
بنابراین آنچه ارزش بیشتری دارد منابع آب زیرزمینی هستند. اما هر جفت این منابع در عصر حاضر در تهدید بسیار هستند. بالا رفتن گازهای مضر در هوا موجب تقلیل کیفیت آب باران و برف شده است. از طرف دیگر بالا رفتن جمعیت باعث فشار شدید روی کشاورزی و از این طریق روی زمین های کشت گشته است، به طوری که برای رسیدن به ماکسیمم حاصل زمین ها تحت بمباران مواد شیمیایی قرار می گیرند که همه با آب باران به منابع آبهای چه زیر زمین و چه روی زمینی رخنه می کنند.
همینطور نیز استفاده بسیار از داروها و مواد شیمیایی در دامداری و مصرف روزانه انسان ها و دفع آنها در فاضلا ب ها، به اضافه آلودگی حاصل از پروسه های صنعتی و غیره کیفیت منابع آب را به شدت کاهش می دهند. سالم نگه داشتن منابع آب فقط از طریق تصویب قانون های مختلف برای رعایت استانداردهای استفاده از مواد شیمیایی در تمام سطح جامعه و کنترل آن میسر است. این کنترل ها شامل نظارت دائمی روی کیفیت دقیق آب تصفیه خانه ها نیز می باشد.
مشکل بعدی، مشکل تصفیه آب است که لا زمه اش احداث سدها، تصفیه خانه های عظیم و استفاده از مدرن ترین تکنولوژی ها برای پاکسازی آب و مبرا کردن آن از تمام آلودگی ها است. در مناطق خشک، دسترسی به منابع آب ممکن است به خاطر سرمایه گذاری های صنعتی لا زمه اش توزیع آب، شبکه عظیم لوله کشی است. مهم ترین پارامترهای آن عظمت شبکه، کیفیت لوله ها و فشار آب هستند. کیفیت لوله ها باید به اندازه ای باشد که به سادگی تحت تاثیر فعل و انفعالا ت شیمیایی یا مکانیکی از داخل و خارج قرار نگیرند، یعنی زنگ نزنند، یا آب را آلوده نکنند و مزه آن را تغییر ندهند و در مقابل تغییرات هوا یا نیروهای مکانیکی بیرونی مقاوم باشند و نیز به سختی قابل دسترسی باشند تا از خسارات عمدی یا غیرعمدی جلوگیری به عمل آید. کنترل پیوسته آبی که در اختیار مردم قرار می گیرد از وظایف لا براتورها و موسسات دولتی باید باشد.
دیگر نیاز بنیادی انسان احتیاج او به غذا است. کیفیت غذا و دسترسی به آن آنقدر اهمیت دارد که یکی از فاکتورهای مهم گزینش تکامل داروین است و در سیر تکامل موجودات حیاتی نقش اساسی را ایفا می کند. حیوانات به سبب فقدان قدرت مغزی، تفکر معنوی، تقریبا تمام انگیزه شان حرکتشان فقط براساس تهیه خوراک به منظور تنازع بقا است.
کاهش جنگل های آفریقا در نتیجه تغییرات ژئوفیزیکی، موجب گوشت خوار شدن انسان و این نیز در کنار سایر عوامل موجب افزایش حجم مغز او شد. اگر غذا در این مثال عامل پیشرفت شده است، در بسیاری از مواقع فقدان کامل آن موجب نابودی اصلا انواع جانداران شده است. منقرض شدن سلسله دایناسورها بعد از ۳۰۰ میلیون سال نیز بر طبق نظریات صاحب نظران امروز به خاطر اصابت سنگ آسمانی با زمین و سرما و قحطی حاصل از آن بوده است. حتی نحوه فراهم آوردن غذا نقش اساسی در سیر و پیشرفت تمدن ها ایفا می کند. فشار گزینشی روی انسان او برای ساختن ابزار و استفاده از آن به منظور تهیه غذا و نیز دفاع از خود، موجب پرورش قدرت خلا قیت او و بالا رفتن توانایی مغزی او شد و نیاز او به نجات خود از قحطی موجب روی آوردنش از زندگی کولی وار با مشکل شکار و جمع آوری، به زندگی زارعی و دامداری گشت که باعث به وجود آمدن اجتماعات و روستاها شد. کشاورزی شاید اولین قدم انسان در تامین غذایش به صورت استراتژیک باشد، یعنی براساس دوراندیشی برنامه ریزی و راه و روش خاص. با این حال هنوز پس از روستایی شدنش، انسان باید حدود ۱۰ هزار سال انتظار می کشید تا امکان واقعی و بنیادی نجات او از بحران های گرسنگی فراهم آید. به ارمغان آورنده آن هیچ عامل دیگری نبود جز علم و دانش. تازه کمتر از یک قرن است که بشر از قحطی نجات پیدا کرده است، حداقل به صورت تئوری و این در حالی است که افزایش جمعیت در طول تاریخ به صورت تصاعدی بوده است.
۱۰هزار سال قبل از میلا د مسیح فقط ۴ میلیون نفر روی عرصه زمین زندگی می کردند. در طول ۱۰ هزار سال، این تعداد به ۱۷۰ میلیون نفر در زمان میلا د مسیح رسید و هزار سال بعد به ۳۱۰ میلیون نفر.
۸۰۰ سال طول کشید تا این رقم به ۹۸۰ میلیون برسد (۱۸۰۰ میلا دی)، ۱۲۷ سال تا به ۲ میلیارد (۱۹۲۷) و ۳۳ سال تا به ۳ میلیارد (۱۹۶۰)، ۱۴ سال تا به ۴ میلیارد، ۱۳ سال تا به ۵ میلیارد، ۱۲ سال تا به ۶ میلیارد.
با قدری تعمق در مورد این اعداد، عمق فاجعه آشکار می گردد. اگر قبلا در حدود ۱۲ هزار سال طول کشید تا جمعیت دنیا حدود یک میلیارد افزایش یابد، اکنون در عرض ۱۲ سال این اتفاق می افتد. تغذیه چنین رقم عظیمی از انسان ها بدون استفاده از علم و تکنولوژی مدرن امکان پذیر نیست.
بحران های گرسنگی حتی تا قرن ۱۹ میلا دی ادامه پیدا کرد. باید توجه کرد که اگر امروزه میلیون ها انسان به خاطر گرسنگی جان می دهند، دلیلش فقدان دسترسی به غذا به خاطر سیاست های غلط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، استعمار، استثمار و ظلم و ستم است وگرنه تکنولوژی امروزه امکان تغذیه کنونی مردم جهان را فراهم کرده است. در حال حاضر در حدود ۸۵۴ میلیون نفر در دنیا با گرسنگی مواجه هستند، یعنی تقریبا یک هفتم جمعیت جهان سالی حدود ۸ میلیون نفر، یعنی روزی ۲۰ هزار نفر یا دقیقه ای ۱۵ نفر، از گرسنگی جان می دهند. به عبارتی دیگر، ۵۰ درصد گرسنگان دنیا، خرده کشاورزان هستند که فقط استطاعت خوردن آن چه را دارند که خود درو می کنند. کوچک ترین کاهش حاصل، موجب خطر شدید برای آنها می گردد. ۴۰ درصد دیگر از کارگران روستاها و محلا ت خراب شهرها تشکیل می یابد. ۱۰ درصد باقی دامداران و ماهیگیران هستند. آنچه در تمام این طیف دیده می شود این است که فقر عامل گرسنگی است. در کنار فقر عوامل طبیعی ای چون بدی هوا، خشکسالی، سیل و عوامل انسانی ای چون جنگ، رشوه، ضعف قدرت مرکزی و غیره به گرسنگی دامن می زنند. بازپرداخت قسط های سنگین به کشورهای ثروتمند موجب این است که کشورهای ضعیف مقدار اعظمی از بودجه شان از دست برود و به مصرف مبارزه، با فقر و گرسنگی نرسد. سیاست های اقتصادی بانک تجارت جهانی و صندوق بین المللی پول، در طول دهه های گذشته موجب نابود کردن ساختارهای کشاورزی ممالک جهان سوم و پرتاب آنها در باتلا ق قرض شده است.
به طور خیلی خلا صه، زارعین برای افزایش حاصل زمین های خود به وسایل کشاورزی احتیاج دارند. موسسات فوق به آنها وام می دهند، اما فقط به شرط آن که سیستم اقتصادی و کشاورزی شان را بر طبق خواست آنها تنظیم کنند. زارعین مثلا به کشت آنچه می پردازند که در کشورهای مترقی طرفدار دارد و نه آنچه مورد نیاز جامعه خودشان است. به خاطر بازپرداخت قسط های این موسسات آنها در کنار زمین های خود، حتی اگر پرمحصول هم باشد، با گرسنگی دست و پنجه می اندازند، چون استطاعت خرید و مصرف آنچه را خود به بار می آورند را ندارند. از طرف دیگر این موسسات با حمایت دولت هایشان هر لحظه بخواهند می توانند با کشیدن گمرک روی واردات محصولا ت این کشاورزان در بازارهای بین المللی قیمت آن را چنان بالا ببرند، که به فروش نروند.
تاثیر این بلا فاصله به صورت بدبخت شدن تمام کسانی که در کشورهای تولیدکننده وابسته از این معاملا ت هستند بروز می کند. از آنجا که این گونه کشاورزی برای مصرف داخلی و حومه ای طرح نشده است، به محض کاهش تقاضای خارجی و عدم امکان عرضه محصولا ت در بازار داخلی، منهدم می شود. صدراعظم آلمان، ویلی برانت، سیاست های دوقلوهای برتون وودز را با انتقال خون از مریض به سالم مقایسه کرد.
مهمترین راه حل مبارزه با گرسنگی و تامین غذای مردم جامعه، کاهش جمعیت، ارتقای تکنولوژی کشاورزی، سیاست های منطقی اقتصادی و مبارزه با فقر است.
نویسنده : نسرین حسنلی
منبع : روزنامه مردم سالاری