جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


علیرضا افتخاری و یک سئوال نخ نما شده!


علیرضا افتخاری و یک سئوال نخ نما شده!
پس از انتشار آلبوم های جدید با صدای علیرضا افتخاری ، آنهم با تأخیری که در نشر و پخش این آثار رویداد نظریات گوناگونی مطرح شد.اما متعاقب طرح این تحلیل و طرح عقاید از سوی ژورنالیست ها و منتقدان ، و تعدادی از هواداران؛ یک رویکرد دیگر را هم به طور محسوس تر از گذشته شاهد بودیم آنهم ، مصاحبه های پی در پی بود که ، ازسوی علیرضا افتخاری دررسانه ها منتشر شد.چه در استودیو پخش صدا ونشریات، و چه به شکل آنلاین در صفحات مجازی.موضوع این مقال نیز گریزی به همین اتفاق می باشد. یعنی گفتگو هایی که با یک نگاه کوتاه اما متمرکز توجه را به یک نکته جلب می کند. نکته هم اینست که ، بنیان تمام این مصاحبه ها حول محور یک سئوال کلیشه ای و دریافت یک پاسخ همیشگی می چرخد.
در این میان این علیرضا افتخاری است که ،صبورانه مدت های مدیدی مخاطب این سئوال نخ نما شده بوده است و پاسخش نیز همان است که در گذشته بارها خوانده و شنیده ایم وبی شک در آینده نیز، همین خواهد بود! چون پرسشی است که از یک اندیشه و فرمول اصولی منشعب نشده است !چه اینکه، بسیار روبنایی و مقلدانه است.چه بسا این سئوال به شکل عادت هم در آمده باشد! این پرسش از این منظر مطرح می شود: چرا آثار شما دیگر حال و هوای گذشته را ندارد؟...چرا مثل گذشته با مشکاتیان و شهبازیان و علیزاده و...کار نمی کنید؟....چرا پاپ می خوانید و آواز را در آلبوم هایتان نمی شنویم؟...حتی مصاحبه ای که تحت عنوان انتقادی ترین مصاحبه از وی منتشر شد ، باز هم این پرسش در مرکزیت قرار داشت!! و علیرضا افتخاری باز هم سعه صدر نشان داد و برای چندمین مرتبه پاسخ گفت.این حقیقتی است که ،هنرمند توانا قادر به حس کردن عمیق ترین تأثیرات است. وهنرمندی که بتواند احساسات نیرومند را درک کند ،اثرش دیگر سطحی نخواهد بود و به راحتی در دلها مسکن خواهد کرد؛ چون می تواند به شایستگی هیجانات درونی اش را که برگرفته از طبیعت فطری مردم است بیان کند؛ واین همان مؤلفه ای است که علیرضا افتخاری پاسخش را، بر آن بنا نهاده و به کرات سعی نموده است با این الگو ، مقصودش را به مخاطبانش تفهیم کند...اما...آنجا که می گوید : باید آهنگسازی باشد که، دلم را بلرزاند ؛ یا در جایی عنوان می کند ، سازندگان و خالقان آثار فاخر خودشان هم از آن فضای مطلوب ماضی فاصله گرفته اند ؛ یعنی ادراکات حسی آنان ، از مفاهیم و قواعد طبقه بندی شده هنر متعالی جدا افتاده است. این هنرمند عرصه موسیقی ، فی نفسه برای عینیت بخشیدن به روح زیبا شناسانه در آثارش اصرار می ورزد .اما در جایی هم اجزاء و ابزار این کشف و شهود هنری مهیا نمی شود و با آنچه هست کنار می آید .چنانکه گاه آلبومی روانه بازار موسیقی می شود نیک و دلپذیر، و زمانی اثری منتشر می شود که از سوی مخاطبان همان آلبوم ؛ نارسا تلقی می شود. حال چگونه است که در هر دو مورد هم، این علیرضا افتخاری است که هم تشویق می شود و هم توبیخ؟!! برای بودنش آداب نمی دانیم،درغیبتش تاب نمی آوریم! در این سالها آنقدر دستورالعمل و قواعد به اصطلاح آنالیز شده به سوی وی گسیل داشته ایم که درجات اختلاف نظر پیرامون فعالیت ها ی ایشان ، از تشتت آراء در مکاتب علوم عقلی و طبیعی فراتر رفته است (!) در این مدت مدید که بر مسند قضاوت نشسته ایم و این نظریات بر دایره مباحثات - چه کتبی و چه شفاهی - گرد هم آمدند؛چقدر از آهنگسازانی که علیرضا افتخاری در مظان اتهام برای عدم همکاری با آنان است، درباره کمیت و کیفیت خلق آثار نو در حوزه فعالیت شان استیضاح شده اند ؟ چندبار از آنان پرسیده شده است که، چرا برای علیرضا افتخاری آهنگ نمی سازید ؟ اصلا می دانیم در حال حاضر موسیقی ما کدام اصول و مواظبت ها را می جوید؟ یا فقط قلم پردازی کرده ایم و به میل خود هر چه را خواستیم قلم گرفته ایم ؟! همیشه این نباشد که ماحال و احوال این اساتید را از علیرضا افتخاری بپرسیم و وی را موظف بدانیم که به ما جواب دهد که ، ( بر فرض مثال) مشکاتیان در حال حاضر کار می کند یانه؟!! یا چرا دیگر مثل گذشته کار نمی کند؟!! آنچه دشمن فرهنگ و هنر است آشفتگی و عدم وحدت و همدلی است .وقتی کل واحدی مطابق با معیار های هنر فاخر نباشد تا مراحل خلق یک اثر هنری را رهبری و هدایت کند ؛ دور از انتظار نخواهد بود که، آن اثر تا حد سرگرمی نزول یابد و ذوق مخاطب به همان میزان ساده پسند شود .اما در این سالها مخاطب منتقد علیرضا افتخاری چه کرده است؟ یک سئوال رسوب شده در ذهن که به آن تسلط و آگاهی کامل ندارد.منتهی سرکتاب شده است و مدام ورد زبانها ! ذکر این مهم را لازم می دانم که این توضیحات مبین و مؤید این مطلب نیست که ، وقتی امکان مطلوب مهیا نشود هنرمند مجاز است کتف بسته در اختیار هر آفرینشی قرار گیرد ! «لئوناردو داوینچی » جمله ای دارد بدین مضمون : (بزرگترین قریحه هنرمند در این است که ، درست دیدن را بلد باشد.) لیکن زدودن کاستی ها ، می بایست درباره تک تک نیرو های هنری انجام شود ؛ نه آنکه با طرح پرسشی تسلسلی ، یک فرد از یک مجموعه را باز خواست نمود و توقع داشت حضانت و مسئولیت هر چه محصول رنگ پریده هنری است را به عهده بگیرد. قبلا هم آورده ام که ، در افت و خیز های سالهای فعالیت هنری علیرضا افتخاری ، بخش عمده ای از نارسائی ها مربوط به کاهلی و بی تفاوتی برخی آهنگسازان بوده است و مقداری از آن به مقتضیات زمان ؛ که در کشور ما خلق آثار هنری در لحظه است چون شرایط متغیر و غیر قابل پیش بینی است .از طرفی جامعه هنری این سالها با نسلی روبرو بوده وهست که ،در باور هایش جای تکامل تدریجی کم رنگ است.می خواهد یک شبه ره صد ساله رود.هیجانات نوگرا و گاه زائد و افراطی در میان جوانان را هم از سویی نمی توان نادیده انگاشت. که این دست اندازها گاهی سبب می شود هنرمند درهر عرصه ناخواسته تسلیم عواطف بی شکلی شود که ،از آن محصولاتی ضعیف و کم بها متولد شود تا بتواند ادامه حیات دهد (و مطمئنا باعث و بانی این موانع علیرضا افتخاری نبوده ونیست!!) .معیار سخن بر این است که ،باید طرحی نو در انداخت و از این استنطاق غیر منصفانه انتظار نداشته باشیم طرف پرسش ما ؛ نفی هر آنچه هست را به سود آنچه باید بشود به طور مطلق امضا نماید ! تا خوش آمد ما بشود و او را هنرمند متعهد بنامیم. علت ها برای پدید آمدن یک اثر هنری معیوب ، بسیار هستند.عمده ترین آن عدم ارتباط نیروهای هنرمند در جامعه و فقدان روابط اصولی میان جامعه و هنرمند است.بی تفاوتی درباره بسیاری از کمبودها و معضلات که موجب ناپویندگی در این وادی است.سخن کوتاه اینکه ؛ با یک اندیشه شفاف تر از پیش می توان به این واقعیت رسید که آفرینش در دنیای هنر یک قطب ندارد.یک آلبوم موسیقی اگر لذت انگیز می شود آن کل واحد که از آن یاد شد در یک نقطه به یگدیگر رسیده اند و پاره ای از خویشتن خویش را از درون معنا کرده اند . و اگر اثری نمره قبولی نمی گیرد آن کل واحد در این نقطه جمع نشده اند تا خویشتن خویش را معنا کنند.در نتیجه هر اثر هنری محصول تکاپوی دسته جمعی است . به این نکته توجه کنیم که خواننده آلبوم «تنها تومی مانی» که توفیقش موجب شد تریبون مصاحبه ها فعال شود و همگان را به یاد پرسش شرطی شده در ذهنشان بیندازد، آنچه بالقوه در تفکر یک جمع هنری بوده است را به بیرون افکنده است و اگر اثر دیگری مطلوب طالب نمی شود ، نفس قضیه درباره وی تغییر نمی کند چون در مقام یک خواننده باز هم نتیجه کار یک گروه را منعکس کرده است.همیتی کنیم پرسش های نقادانه را با وقوف بر این حقیقت طرح نماییم.
این علم موسیقی بر من چون شهادت است
چون مؤمنم ، شهادت و ایمانم آرزوست (مولوی)
مینا ضرابی
http://enekaasesabz.blogfa.com