جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ره تهی از رهزن نیست


ره تهی از رهزن نیست
فرصت ها و چالش های موجود در برابر اصولگرایان كدام است؟ افق پیش رو چگونه افقی است؟ مقتضیات و ضرورت های روزگار، كدام تكالیف را بر شانه اصولگرایان می گذارد؟ چگونه می توان دستاوردها را تثبیت و چالش ها را مهار كرد و از تهدیدها و آفت ها كاست؟
سؤالاتی از این دست برای یك جریان سیاسی- اجتماعی مقتدر، پرسش ها و دغدغه هایی همیشگی است. جریان اصولگرایی مانند هر سیستم بالنده، نیازمند ارزیابی و اصلاح و بهبود دایمی است. و چون به عنوان جریانی دارای مسئولیت، در حركت است، ناچار باید این ارزیابی و بهسازی وضعیت خود را در حین حركت انجام دهد. مقتضای اصولگرایی اصولگرایان، توجه همزمان به اصول و آرمان ها، مقتضیات و واقعیات روزگار، تكلیف ها و مصلحت هاست. اصولگرایی نه از جنس اباحه گری و لیبرالیسم است كه دم غنیمت شماری، موج سواری و فرصت طلبی پیشه كند و از شعارها و آرمان ها چشم بپوشد و نه از جنس ایده آلیست های خیالگرای متصلب و جزمیت گراست كه به شرایط و مقتضیات و مصلحت ها بی توجه بماند. اصولگرایی قائل به قاعده «اهمّ» و «مهم» است همچنان كه مصلحت را با تكلیف و تكلیف را با مصلحت عجین می یابد كه اگر چنین نبود، تفاوت تاكتیك ها و انتخاب ها در سیره ائمه معصومین(ع) -از امام علی علیه السلام تا امام حسن و امام حسین و سایر ائمه علیهم السلام- جلوه گر نمی شد.
غرض از این نوشتار، بحث درباره موضوع كلیدی و راهبردی «اجتهاد» در قاموس اصولگرایی نیست كه البته اجتهاد، بنیاد اصولگرایی ما و شاخصه و ممیزه اصولگرایان از قشریون و اباحیون -چه در میان مسلمانان و چه در میان انبوه مكاتب موجود در میان جوامع انسانی- است. در این نوشته برآنیم گروه ها و شخصیت های مختلف طیف اصولگرایی را به این نكته توجه دهیم كه كامیابی و ناكامی، و پیروزی و شكست چقدر به هم نزدیك و درهم تنیده اند و هوشمندی یا غفلت می تواند نوار پیروزی ها را امتداد دهد یا قطع كند.
به یقین، جمهوری اسلامی طی ۲۷ سال گذشته هیچ گاه مانند امروز، قدرتمند و صاحب فرصت های بزرگ نبوده است. به موازات تجربه اندوزی جبهه بزرگ خدمتگزاران انقلاب و استمرار خط مجاهدت، پیروزی های بزرگی در عرصه داخل و خارج كسب شده كه در نوع خود كم نظیر و حیرت آور بوده است. از اتفاقات بزرگی كه طی چند سال اخیر در حوزه هایی نظیر كارآمدی، مشاركت عمومی، یكپارچگی حاكمیت و اقتدار نظام پدید آمد تا تهدیدهای بزرگی كه در عرصه سیاست خارجی به كشورمان تحمیل شد اما به بركت تدبیر و استواری، شیرینی پیروزی را یكی پس از دیگری بر كام ها و جان ها نشاند؛ از ماجرای عبرت آموز چالش هسته ای تا خاك مالی شدن حیثیت و اقتدار آمریكا و صهیونیسم جهانی در عراق و فلسطین و لبنان. و امروز در عرصه منطقه ای به اینجا رسیده ایم كه برجسته ترین صاحب نظران اروپا و آمریكا متفقاً از ظهور قدرتی بی بدیل درخاورمیانه می گویند و از تكوین ائتلاف بزرگ اسلامگرایان در سراسر خاورمیانه با محوریت و مركزیت ایران خبر می دهند همچنان كه از شكست «طرح خاورمیانه بزرگ» بوش می گویند و سردمداران نومحافظه كار كاخ سفید را به شماتت و ناسزا گرفته اند.
این توفیقات بزرگ، امیدواركننده و انرژی بخش است اما نمی تواند اسباب رخوت و غفلت و رهاشدن تدبیرها و دغدغه ها و دل مشغولی ها را فراهم كند. میل به كار و مجاهدت همدلانه و هماهنگ را باید پاس داشت. راه اگرچه هموارتر شده اما خالی از گردنه و رهزن نیست. اگر امروز قدرتمندتر از همیشه ایم، محصول بذر «وحدت»، «تكلیف گرایی» و «مصلحت سنجی» است كه در این چند ساله كاشتیم و داشتیم تا ثمره آن را برداشتیم. اما اینكه فردایمان چگونه باشد، در گرو هوشیاری و رنج است، اگر امروز تحمل كنیم یا تن آسایی و كامرانی و تبختر و زیستن در خیال پیروزی های گذشته، اگر كه گریبانگیرمان شود.
رسانه ای كردن برخی بحث های كارشناسی یا اختلافی بدون اینكه قرار باشد به فرجامی برسد یا گرهی از كار بگشاید، صرفاً شانه خالی كردن از مسئولیت سنگین تدبیر و اقدام است. اقدام مشترك، نیازمند تدبیر و همفكری و تعامل جمعی پیش از انجام است وگرنه این، هنر نیست كه بحثی را -اعم از اینكه اصلی و جدی باشد یا فرعی و حاشیه ای- پیش كشیدن و با هم مجادله كردن و سرانجام، وظیفه و مسئولیتی را در مرئا و منظر عمومی دستمالی كردن و لوث و بی ارزش ساختن و كنار نهادن.
بی تردید، انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، گسست ها و پیوست هایی را در عرصه احزاب و محافل سیاسی موجب شد و به دسته بندی های جدید در عرصه سیاست كشور دامن زد. اما باید توجه داشت كه آن انتخابات پایان كار نیست كه بتوان در صف بندی ها و ائتلاف و گلایه و شكایت های آن روز متوقف ماند. این در تاریخ ماندگی و تصلب -اگر رخ دهد- حتماً اسباب زیان و ضرر خواهد بود به ویژه آن كه انتخابات دیگری -حداكثر تا ۶ماه دیگر- در راه است كه هریك مقتضیات و ضرورت های خود را دارد و بدون هماهنگی ها و همدلی های اصولگرایانه نمی توان امید تكرار موفقیت ها را داشت.
به هم بی اعتنا شدن، از پشت تریبون جریان های نامحرم فرصت طلب و زخم خورده نسبت به هم گلایه كردن، بحث های خانوادگی را در جلوت با صدای بلندی میان نامحرمان باز گفتن- چه از جمعیت ایثارگران باشد یا مؤتلفه، جامعه روحانیت باشد یا شورای هماهنگی، نماینده مجلس باشد یا مدیر دولتی و...- خلاف عقل و نقض مبانی اصولگرایی است. تهدید بزرگی است اگر پیام خود به یكدیگر را از طریق واسطه های خبری و رسانه ای جریان كمین كرده مهاجم به هم برسانیم، كه حتماً چاشنی تحریف و تندی و تخطئه و تخریب را با خود خواهد داشت.
آیا از خود نباید بپرسیم جریان رسانه ای مقابل كه علی الاطلاق، اصولگرایی را با فاشیسم و استالینیسم و بناپارتیسم قیاس می كرد و همه نامزدهای اصولگرا را به یك لحن خصومت آمیز، ترور شخصیت می كرد، حالا چگونه شده كه یك روز به فلان عضو شاخه اجتماعی شورای هماهنگی می سپارد تا علیه شاخه سیاسی، هرچه دل تنگش می خواهد بگوید و چند ماه بعد همان تریبون را به فلان عضو ارشد شاخه سیاسی می سپارد تا به تخطئه دیگران از جمله رئیس جمهور بپردازد و... آیا دلشان برای پیر و جوان و مكلا و معمم و نماینده و دولتمرد سوخته است؟ چرا باید در میان برخی اصولگرایان، وظیفه «تحریم» منافقین و معاندین مورد كم توجهی قرار بگیرد؟ چرا دشمن بتواند میان دوستان شكاف افكند و میدانداری كند و دیوار فاصله را با حضور خویش بلندتر كند؟ آیا در تجدید و تقویت سازمان، و مستحكم تر ساختن پیوندها كوتاهی نكرده ایم كه در دوران اقتدار اسلام و ایران عزیز و در دوران سرافكندگی و شكست جریان های سازش، این چنین از سوراخ تفرقه و اختلاف گزیده می شویم؟
اگر برخی احزاب و محافل اصولگرا در جریان انتخابات مورد اقبال قرار نگرفتند، چاره در میل به جریان های خارج از اصولگرایی نیست كه پایگاه اجتماعی را باید در «جبهه» اصولگرایی جست و خداوند را شاكر بود كه به هرحال، یكی از میان اصولگرایان به ریاست جمهوری رسید. و اگر دولتمردان مستظهر به آرای میلیونی ملت هستند -كه جای شكر دارد- این اعتماد و اطمینان نباید چنان غرور و استغنایی را موجب شود كه خویش را بی نیاز از تعامل با بدنه مخلص جریان اصولگرایی بدانند و ریشه بالندگی و قدرت خویش را به دست خویش قطع كنند.
جبهه گسترده اصولگرایان -اعم از دولتمردان، نمایندگان مجلس، علما و نخبگان و دانشگاهیان و اصحاب رسانه- نیازمند هم نشینی و همفكری در مجامع مشورتی هستند تا از دل این مجامع و نشست ها، برنامه ها و تاكتیك ها و اقدامات هماهنگ بجوشد همچنان كه جریان دندان تیز كرده و مهاجم، در میان جبهه خود فعالیت های گسترده ای را آغاز كرده و می كوشد از گذشته متشتّت و آشفته خود عبرت اندوزد و راه طی شده را دوباره طی نكند.
مرد عمل بودن بسیار نیكوست اما نباید عمل زدگی و غفلت از طراحی و تدبیر و بسیج نیروها و ایده ها را با عمل گرایی یكی شمرد. خودرأیی ها و تك گویی ها ما را به جایی نمی رساند. باید فكرها و تدبیرها را قبل از اقدام و عمل به هم رساند و یكی كرد -یا حداقل به هم نزدیك كرد- تا در عمل از هزینه های فرساینده و بی خاصیت كاست. كه اگر جز این باشد جز با فضایی از همهمه و هیاهو و مجادله كه كسی از دیگری نمی شنود و فقط می گوید، مواجه نخواهیم شد.
به گمانم دولت محترم از جهات مختلف برای تدارك نشست های همدلی سزاوارتر است، هم از آن جهت كه در موضع اقتدار و حاكمیت قرار دارد و هم نیازمندتر از دیگران به این گفت وگوها و مفاهمه هاست. باید بهانه ای فراهم كرد برای زدودن غل و غش ها و كاستن از دلخوری ها. تا این غل و زنجیر با رحمت و محبت و اخوت از دل و جان گشوده نشود، حكایت همان خواهد بود كه هست.
... و سخن آخر، اینكه:
هركه گریزد ز خراجات شهر
خاركش (جوركش) غول بیابان شود
محمد ایمانی
منبع : سایت خبرنگار