پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


دره ی من چه سبز بود


دره ی من چه سبز بود
● چند نکته کوتاه در باب جعفر مدرس صادقی داستان نویس
«من نمی دانم خوابم یا بیدار. فقط می دانم چه خواب باشم، چه بیدار، دوباره بنا کرده ام به خواب دیدن و این جای بسی خوشوقتی است. و چه خوب گفته است آن شاعر بزرگ خراسانی که درود دادار دو عالم خواب و بیداری به او؛ این جهان خواب است خواب است، ای پسر/ شاد چون باشی به این آشفته خواب؟» جعفر مدرس صادقی- داستان این جهان خواب است خواب است ای پسر- مجموعه داستان وقایع اتفاقیه.
جعفر مدرس صادقی پنجاه و دو ساله شده است. نویسنده یی که نزدیک به سه دهه است به شکل مستمر و پیگیر مشغول نوشتن و انتشار آثار خود است. نویسنده یی که در تمام ماه ها و سال هایی که به عنوان نویسنده از سر گذرانده، نه تنها تغییر مسیرهای ناگهانی نداده بلکه تلاش کرده با حفظ اصول و نوع نگاه خاص اش به جهان، جنبه های گوناگون، متفاوت و در عین حال به هم پیوسته یی از مولفه های آن را به تصویر کشد.
از نخستین کار مشهورش یعنی داستان بلند «گاو خونی» تا آخرین کتاب اش یعنی «وقایع اتفاقیه» با نویسنده یی روبه رو می شویم که یک «روند» را طی کرده است. استقرار در حوزه یک تجربه کلی که کمتر در داستان نویسی ایران- به خصوص در دهه اخیر- دیده شده است. مدرس صادقی را باید صاحب نوعی رئالیسم تلفیقی دانست؛ رئالیسمی که یک سرش به پایبندی شدید او به قصه گویی پردامنه و همه جانبه ختم می شود و سر دیگرش به سوی تجربه های اسطوره یی حرکت می کند.
شاید به همین دلیل است که ناگهان در دل رمان شهری یی مانند «بالون مهتا» ناگهان با یک امر ذهنی، «عینی شده» روبه رو می شویم. یا در «سه گانه کسرا» ریتم زمان به هم می ریزد و سه بعد زمانی مختلف دیده می شود. همین حکایت در درخشان ترین نوشته اش یعنی «گاوخونی» وجود دارد. زمانی که زاینده رود در زیرزمین کافه یی قدیمی در تهران جاری می شود و از همین دست تلفیق ها زیاد دیده می شود در نگاه این نویسنده.
مدرس صادقی در عین حال نویسنده یی است خارج از جریان هایی که در هر دوره زمانی در ادبیات ایران رخ می نماید. او بر اساس درکی که داستان هایش به دست می دهد، از همان سال های میانی و پایانی دهه پنجاه، تصمیم اش را برای چگونه نوشتن گرفته بود. تصمیمی که در آن کلیاتی متقن و شفاف دیده می شد.
نوعی اصول گرایی روایی که باعث شده مدرس صادقی به یک نویسنده صاحب سبک و آن چیزی تبدیل شود که منتقدان فرانسوی به نام «استیل روایی» می گویند. در آثارش- و حتی در تجربی ترین آنها مانند دیدار در حلب یا ناکجاآباد- یک فرم زیستی از انسانی ایرانی تکرار می شود و آن درک مداوم و البته با واسطه تاریخ است. تاریخ اعم از وقایع جنگ هشت ساله گرفته تا عوض شدن هویت یک میدان شهری مهم ترین موتیف تکرار شونده آثار اویند. مدرس صادقی تاریخ با مادیت و تجسم آن را بدون هیچ هراسی با احوالات انسان های نسبتاً روشنفکرش هم سو می کند. در این مسیر ما با انواع پلات های بکر داستانی، صحنه آرایی های ترکیبی قابل اعتنا و از همه مهم تر قدرت قصه گویی کم نظیر این نویسنده روبه رو می شویم.
جعفر مدرس صادقی نویسنده یی است با آثار سهل و ممتنع. به این معنا که اکثر نوشته های داستانی او بسیار خوش خوان و پیش رونده هستند و کمتر مخاطب داستان های او وجود دارد که در درک مشی روایی او دچار مشکل بشود.
اما این حالت خاص که باعث شده مدرس صادقی نویسنده یی با اقبال عام هم باشد، اصلاً بی ساختار و نااندیشیده به دست نیامده است. نثر فارسی درخشان این نویسنده و تجربه های زبانی اش چنان دایره وسیعی دارد که به جرات می توان گفت مدرس صادقی یکی از نویسنده های ایرانی است که حوزه تجربه هایش در زبان نثر و لحن بسیار گوناگون و متفاوت است. اگر به آدم های داستان های او زبان شان و شکل روایت داستان های ایشان دقیق تر نگاه کنیم، متوجه می شویم با نویسنده یی روبه رو هستیم که در عین ساده نمایی کلیت زبانی اش مدام در حال تغییر ضرباهنگ ها و ریتم ها، لحن ها و از همه مهم تر شکل های زبانی خود است.
در این میان باید اشاره داشت که مدرس صادقی از همان سنتی می آید که ابراهیم گلستان پرچمش را افراشت.
سنتی که در آن «سادگی» به یک هویت بیرونی برای خوانش متن تبدیل شده اما نویسنده با عرق ریزی مدام در حال تغییر دادن بافت زبانی خود است. شاید به همین دلیل باشد که حتی رمان پرحاشیه یی مانند «دیدار در حلب» هم تبدیل می شود به پهنه یی برای مشاهده چگونگی تغییر ریتم های مکرر در روایت.
این خصیصه منحصر به فرد شاید یکی از مهم ترین اسلوب هایی باشد که نویسنده یی مانند جعفر مدرس صادقی در حوزه زبانی و در ادبیات داستانی ایران به آن توجه کرد. شاید به نظر آید، آدم های مدرس صادقی خیلی راحت با هم حرف می زنند، خیلی آسان دچار ماجرا می شوند و خیلی باورپذیر قصه خود را به پایان می رسانند، اما تمام این ویژگی ها از سال ها تجربه در باب این نوع داستان رئالیستی برآمده که نوشتن آنها واقعاً «سخت» است.
مدرس صادقی نویسنده یی است با دغدغه قصه گویی. با ذهنی که مدام تلاش دارد، تصاویر متعدد را به هم متصل کند و بسیار از «حرف زدن» در داستان پرهیز دارد. در این قصه گویی است که هویت آدم هایش ساخته می شوند، هویت هایی که همواره یک مشکل اساسی دارند و آن گیج شدن در برابر اتفاق یا اتفاق هایی است که ریتم و نظم عادی زندگی شان را به هم می زند. از سفر بازمی گردند و درگیر می شوند با تکه هایی از زمان گذشته که هنوز مانده اند(آب و خاک)، تلاش می کنند اما گاهی بازنده یی همیشگی اند (من تا صبح بیدارم)، راه می روند اما چیزی فراتر از درک و خواسته شان آنها را دربرمی گیرد (کله اسب) و... این نوع قصه گویی چنان پرهجمه و توقف ناپذیر ساخته می شود که آن انسان فرصت ندارد خود را با شرایطش تطبیق دهد. شاید به همین دلیل باشد که در کتاب «گاوخونی» حتی نوستالژی نیز نمی تواند به جنگ فراموشی زمان برود و یا در رمان شریک جرم، رئالیسم به سلاحی علیه خودش تبدیل می شود. با این پروسه طی شده جعفر مدرس صادقی به داستان هایی مانند وقایع اتفاقیه می رسد، نوعی از روایت های تکه تکه که در عین حضور روحی کلی، به یک هویت یکسان دست نمی یابند. در این داستان ها است که مدرس صادقی از رئالیستی ترین ماجراها تا شاعرانه ترین نوع زبان را تجربه می کند؛ نوعی طبع آزمایی اما این بار در یک کتاب با چهل و هفت داستان.
جعفر مدرس صادقی نویسنده پارودی های تکان دهنده است که در حین خوانش آثارش درک می شوند. شوخی هایی تلخ و گاه طنزآلود یک امر قدرتمند با انسان های تک افتاده اش. با آدم هایی که می خواهند ساده بمانند یا به قولی مثل بقیه مردم زندگی کنند ولی شاید در موقعیت بداقبالی شان ناچار می شوند در بازی آن امر قدرتمند شرکت کنند.
آنها انتخاب می شوند برای قربانی شدن، برای آن مولفه یی که به آن، زمان نامناسب و مکان نامناسب می گوییم. «کسرا» دچار سفری می شود در محدوده سه برهه تاریخی از دو دهه تاریخ معاصر و همین وضعیت او را به بازی یی می کشاند که نهایتش مشخص نمی شود. در واقع آدم های مدرس صادقی در پروسه یی قرار می گیرند که قاعدتاً باید آنها را به یک جهان انتزاعی هدایت کند. اما مدرس حتی این فرصت را به آنها نمی دهد و آنها باید در همین خیابان ها با ماجرایی برخورد کنند که برایشان در نظر گرفته شده است.
این وجه مدرنیستی (مدرنیسم به معنای کاملاً سبکی و بر آمده از ایده و در اینجا لزوماً به معنای نو بودن نیست) پارودی هایی جان داری را می سازد. پارودی هایی که در آن باید شاهد بازی های گاه هراس آور، امر حاکم و غالب با شخصیت هایی باشیم که اصلاً قصد بازی نداشته اند. نوعی «لاتاری». نوعی انتخاب شدن که ناگریز است برای آنها.
شاید به همین خاطر باشد که آدم های مدرس صادقی خواب نمی بینند، بلکه تمام روزهای دنیای عینی برای آنها یک شکل می شود و آنها حسرت خواب دیدن را و اصلاً «خوابیدن» را دارند. آنها نمی خوابند تا دامنه این پارودی گسترده تر شده و حتی مرزهای رویاها نیز بر آنها بسته شود. این شکل خشونت در آثار مدرس صادقی از آغاز تا به امروز ادامه داشته است. او نویسنده یک روایت پردامنه است که در هر یک از آثارش به شکلی نو و دیگر بازخوانی می شود.
نکته آخر به اهمیت مدرس صادقی در قبال با مخاطب ادبیات داستانی ایران بازمی گردد. او توانست با حفظ مشی نخبه گرایانه اصول ذهنی و روایی اش به زبانی دست پیدا کند که مخاطب عادی هم می تواند با آن ارتباط برقرار کند.
به واقع او یکی از تکنیکی ترین نویسندگان ایرانی است که چنان با ظرافت به اجرای این تکنیک ها مشغول می شود که اصلاً در متن اغراق آمیز نشده و همین باعث می شود تا او به یک نویسنده با اقبال داشتن مخاطبان نیمه حرفه یی نیز دچار شود. این وضعیت به همراه کم حاشیه بودن این نویسنده، دوری اش از حرف و حدیث های پردامنه ادبیات ایران و در عین حال زندگی آرام اش باعث شده ما با یکی از حرفه یی ترین نویسندگان ایران روبه رو شویم؛ مردی که مرتب و در یک ظرف مشخص زمانی آثار جدیدش را منتشر می کند و لزوماً منتظر الهام نمی نشیند. نوشتن به شکل مدرس صادقی در ایران مثال های زیادی ندارد. شاید به همین دلیل است که اغلب نویسندگان ایران با چند کتاب کوچک در طول سال ها نوشتن کنار می روند.
نگاه او به نوشتن ترکیبی است از کمیت و کیفیت. اینکه نویسنده باید مستمر بنویسد تا مخاطبش را با جهانی روبه رو کند که در آن مسیر اهمیت دارد و نه تک ایستگاه هایی که برخی گاه فقط به همان دل خوش می کنند. این جنبه از کار جعفر مدرس صادقی از او نویسنده یی به معنای مصطلح جهانی یعنی «نویسنده حرفه یی» ساخته است؛ نویسنده یی با آثار گوناگون که این فرصت را می دهد درباره اش فکر کنی. دوره های مختلف نوشتن اش را مرور کنی و با تلاشی روبه رو شوی که در آن انواع آثار با حفظ یک رویه کلی وجود دارد. نویسنده یی اصفهانی که سبک خودش را آفرید و کنار حاشیه های بازدارنده ایستاد تا مانند برخی از نویسندگان خوش قریحه ایرانی صفت و کارکرد روشنفکر بودن را با نویسنده بودن عوض نکند. مدرس صادقی ترکیبی از این دوست؛ نویسنده یا روشنفکر مردی که می نویسد و کمتر حرف می زند.
مهدی یزدانی خرم
نام متن برگرفته از فیلمی ساخته جان فور
منبع : روزنامه اعتماد