پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


سرگردان میان دو جهان


سرگردان میان دو جهان
تحقیقات نشان می‌دهد حتی جدائی‌هائی که به آرامی انجام می‌گیرند مسیر زندگی کودکان را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند.برطبق یک تحقیق جدید از ۱۵۰۰ فرد بین ۱۸ تا ۳۵ حتی در جدائی‌های بدون دردسر که والدین کشمکش را به حداقل می‌رسانند، فرزندان طلاق با دورنمای عاطفی بغرنج‌تری نسبت به فرزندان خانواده‌های سالم زندگی می‌کنند.
الیزابت مارکوآرت رئیس این پژوهش در کتاب جدید خود ”میان دو جهان“ می‌نویسد: تمام گفت‌و‌گوهای خوشبینانه در مورد طلاق برای قوت قلب دادن به والدین انجام می‌شوند و به هیچ عنوان برای کودکان واقعی به‌نظر نمی‌رسند. حتی ”جدائی‌های بدون دردسر“ نیز دوران کودکی کودکان را دگرگون می‌کنند و باعث می‌شوند آنها بین دو جهان متمایز سرگردان باشند. پس از طلاق این فرزندان هستند که باید این دو جهان را درک کنند نه والدینشان. خانم مارکو آرت، ۳۵ ساله، محقق عضو بنیاد ارزش‌های آمریکائی است. این بنیاد یک گروه هوادار سرسخت ازدواج است که بر اهمیت ازدواج تأکید می‌کند. او می‌گوید که وی اولین فرزند طلاقی است که مطالعاتی را به‌طور گسترده در خصوص میزان تأثیر طلاق بر کودکان، انجام می‌دهد. جدائی مسئله کوچکی نیست. درصد طلاق در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ به میزان بی‌سابقه‌ای رسیده است. پروفسور نوروال دی‌گلن از دانشگاه تگزاس که در زمینه جامعه‌شناسی فعالیت دارد معتقد است در حدود ۴/۱ درصد آمریکائیان بین ۱۸ تا ۳۵ سال پیش از ۱۶ سالگی جدائی پدر و مادر خود را تجربه می‌کنند. آمار دقیق سراسری در مورد طلاق وجود ندارد اما بیشتر کارشناسان معتقدند حتی اگر درصد طلاق پائین بیاید باز حدود ۴/۳ میلیون نفر از کودکان آمریکائی هر ساله شاهد جدائی پدر و مادر خود خواهند بود. بررسی جدیدی که براساس اولین نمونه‌گیری عمومی از بزرگسالان انجام شده نشان می‌دهد که چگونه جدائی به طرق مختلف بر وضع عاطفی کودکان تأثیر می‌گذارد. برای مثال کودکانی که در خانواده‌های از هم پاشیده بزرگ شده‌اند حس می‌کنند شخصیت متفاوتی در کنار پدر خود نسبت به زمانی که در کنار مادر خود هستند، دارند و حتی گاهی در خانه خود احساس غریبه بودن می‌کنند و زمان زیادی را در احساس تنهائی سپری می‌کنند. در حالی‌که نظیر چنین جملاتی را کمتر از کودکانی که در خانواده‌های سالم زندگی کرده‌اند، می‌شنویم. چنین افرادی در کودکی عموماً احساس امنیت عاطفی را تجربه کرده‌اند.
در این پژوهش، تمام افرادی که از خانواده‌هائی با والدین متارکه کرده انتخاب شده بودند قبل از ۱۴ سالگی جدائی والدین خود را شاهد بوده‌اند. مارکو آرت معتقد است در اکثر اوقات کودکانی که از وجود پدر و مادر خود در کنار هم بهره می‌برند توجه زیادی به افکار و احساسات والدین خود نمی‌کنند در حالی‌که کودکانی که پدر و مادرشان متارکه می‌کنند با خلقیات و انتظارات پدر و مادر خود کاملاً آشنا هستند و تلاش می‌کنند خود را با عادات آنها تطبیق دهند.
محققین بسیاری به بحث در خصوص میزان تأثیر طلاق بر کودکان پرداخته‌اند. گروهی از آنان براساس اطلاعات آماری اظهارنظر می‌کنند و معتقدند که اکثر کودکان طلاق در زندگی خود انسان‌های موفقی هستند و دسته‌ای دیگر معقتدند این کودکان در زندگی احساس کمبود عاطفی دارند.
بسیاری از محققین که در مورد اختلاف خانوادگی تحقیق می‌کنند معتقدند توجه و تمرکز بیشتر به مسئله طلاق و لطمات آن بر روی کودکان باعث می‌شود والدین هنگام طلاق تأمل بیشتری کنند.
استفانی کونتز تاریخ‌شناس دانشگاه اورگرین در واشنگتن و نویسنده مقاله ”ازدواج“ در مجله هیستوری می‌گوید: بسیار ساده است که از شرح مشکلات و اختلافات امتناع کنیم و برای همه آنها تنها یک نسخه را تجویز کنیم اما در بعضی موارد طلاق تنها راه‌حل بعضی از خانواده‌ها است.
خانم کونتر و سایر محققین تقریباً در خصوص این موضوع که فرزندان طلاق تبدیل به انسان‌های موفقی می‌شوند اتفاق‌نظر دارند اما در عین حال اذعان می‌کنند این فرآیند برای آنها بسیار دشوار است. دکتر رابرت امری مدیر مرکز محافظت از کودکان، خانواده‌ها و قانون و همچنین رئیس دانشگاه ویرجینیا بر این باور است که راه‌حل این مسئله آن است که درد را از آسیب‌شناسی (پیامدهای بیماری) تفکیک کنیم.
گر چه تعداد بسیار زیادی از افراد جوان عضو خانواده‌های متارکه کرده خاطرات دردناک و دغدغه‌های مداوم را به روابط خانوادگی مربوط می‌دانند اما اکثرشان از نظر روانشناختی سالم هستند.
بررسی‌های ملحی آقای ”امری“ که در سطح کوچکتری نسبت به تحقیقات خانم مارکو آرت انجام شد نتایج مشابهی را نشان داد.
حدود نیمی از کودکان طلاق تصدیق کرده‌اند که کودکی سخت‌تری را نسبت به اکثر مردم پشت سر گذاشته‌اند در حالی‌که ۱۴ درصد افراد عضو خانواده‌های سالم حس می‌کنند کودکی سختی داشته‌اند.

منبع: LATimes
سروین عالی‌داعی
منبع : روزنامه اعتماد